وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اجل مسمى و غير مسمى چگونه با هم جمع ميشوند

0

اجل مسمى و غير مسمى چگونه با هم جمع ميشوند

اجل مسمى و غير مسمى چگونه با هم جمع ميشوند مگر خدا زمان مرگ ما را نميداند يعنى چه كه صله رحم و غيره عمر را زياد ميكند خب از روز اول مگر عمر ما مشخص نيست؟

1 اجل بر دو گونه است: اجل حتمى كه قابل تغيير نيست. و اجل معلّق كه وابسطه به عوامل مى باشد.

خداوند متعال مى فرمايد: «وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّهٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذا جاءَ أَجَلُهُمْ لا يَسْتَأْخِرُونَ ساعَهً وَ لا يَسْتَقْدِمُونَ. و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان مجازات مى‏كرد، جنبنده‏اى را بر پشت زمين باقى نمى‏گذارد ولى آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مى‏اندازد. و هنگامى كه اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تأخير مى‏كنند، و نه ساعتى پيشى مى‏گيرند» طبق اين آيه شريفه و آيات ديگرى كه به همين مضمون هستند، اجل حتمى نه يك ثانيه پيش مى افتد و نه يك ثانيه تاخير مى كند. بنا بر اين، زمانى كه اجل كسى به تأخير مى افتد يقيناً اجل معلّق است كه تابع مقتضيّات و به خصوص اعمال خود شخص است. يعنى خداوند متعال فارغ از مقتضيّات، براى هر كسى عمرى خاصّ معيّن نموده است، كه وقتى آن لحظه رسيد به صورت طبيعى و بدون هيچ علّت خارجى، تعلّق روح از بدن بريده مى شود. اين اتّفاق زمانى رخ مى دهد كه به اصطلاح فلاسفه، حركت جوهرى شخص به آخر رسيده باشد و تمام قواى وجودى او به فعليّت رسيده باشند. امّا ممكن است قبل از رسيدن آن لحظه، عواملى خارجى رابطه روح و جسم را از بين ببرند كه در اين صورت گفته مى شود شخص با اجل معلّق مرده است. براى مثال برخى گناهان از عواملى هستند كه موجب مرگ زود رس مى شوند در مقابل، صله رحم يا دعا كردن باعث مى شود كه اثر عوامل تسريع كننده مرگ از بين برود. لذا وقتى گفته مى شود مرگ كسى به تأخير افتاد به اين معناست كه عامل مرگ زود رس شخص موجود بود لذا آن شخص بايد از دنيا مى رفت ولى عاملى ديگر آن را خنثى نموده مرگ او را به تأخير انداخت.

رسول الله (ص) فرمودند: «الصَّدَقَهُ تَدْفَعُ الْبَلِيَّهَ وَ صِلَهُ الرَّحِمِ تَزِيدُ فِى الْعُمُرِ. صدقه دفع بلا مى كند و صله رحم عمر را زياد مى كند.» (بحارالأنوار، ج 74، ص 63)

امام صادق (ع) فرمودند: پدرم مدام مى فرمود: «نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِى تُعَجِّلُ الْفَنَاءَ وَ تُقَرِّبُ الْآجَالَ وَ تُخْلِى الدِّيَارَ وَ هِىَ قَطِيعَهُ الرَّحِمِ وَ الْعُقُوقُ وَ تَرْكُ الْبِرِّ. به خدا پناه مى برم از گناهانى گه نابودى را تسريع و اجلها را نزديك و سرزمينها را خالى مى كنند و آن گناهان، قطع رحم، عقوق والدين و ترك نيكى است.» (الكافى، ج 2، ص 448)

نبى اكرم (ص) فرمودند: «صِلَهُ الرَّحِمِ تُوَسِّعُ الْآجَالَ وَ تُنْمِى الْأَمْوَالَ. صله رحم اجلها را توسعه و اموال را رشد مى دهد.» (مستدرك‏الوسائل، ج 15، ص 250)

از اين گونه روايات استفاده مى شود كه اجل معلّق انسانها تا حدّ زيادى وابسته به اعمال خود آنهاست لذا مى توانند با شناسايى عوامل افزايش و كاهش عمر از طريق روايات اهل بيت (ع)، زندگى خود را به گونه اى برنامه ريزى كنند كه احتمال عمر طولانى را در مورد خود افزايش دهند. البته روشن است كه كنترل همه عوامل در دست انسان نيست. لذا با تمام برنامه ريزيها، باز تضمين صد در صد وجود نخواهد داشت.

2 اجل معلّق يا حتمى به اعتبار ماست كه از آينده بى خبريم امّا از منظر الهى يك اجل بيش نيست. اين ما هستيم كه با صرف نظر از تمام عوامل مى گوييم: هر كسى وقتى حركت جوهرى اش تمام شد، ديگر نمى توان جلوى مرگ او را گرفت. امّا با احتساب عوامل گوناگون و از جمله افعال اختيارى خود شخص، مى گوييم: چه بسا شخص قبل از آنكه اجل حتمى اش فرا رسد (حركت جوهرى اش تمام شود) در اثر عواملى ديگر قادر به ادامه حركت جوهرى خود نباشد و بميرد.

امّا خدا از پيش مى داند كه چه عواملى در راه است تا موجب مرگ كسى قبل از اتمام حركت جوهرى اش بشود. كما اينكه مى داند چه كسى با اختيار خود چه كارى خواهد كرد و موجب مرگ زود رس خود خواهد شد.

اين مساله مثل آن است كه خداوند متعال مى فرمايد: «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُو كليدهاى غيب، تنها نزد اوست و جز او، كسى آنها را نمى‏داند» (الأنعام: 59) يا مى فرمايد: «… عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَهِ…» (الأنعام: 73) در حالى كه براى خدا، غيب معنا ندارد. چون او همه چيز را به يك نحو مى بيند و چيزى از او غيبت ندارد. لكن از آنجا كه ما محصور در زمان و مكان هستيم عالم خلقت براى ما به دو بخش غيب و شهادت تقسيم شده است. در اين گونه آيات، خداوند متعال نيز با ادبيات ما و طبق اعتبارات ما با ما سخن گفته است. در بحث اجل نيز اين ماييم كه به دو اعتبار دو گونه اجل را شناسايى نموده ايم. امّا براى خدا مشخّص است كه هر كسى دقيقاً كى از دنيا خواهد رفت. حتّى آنجا هم كه كسى مثلاً صله رحم كرده از مرگى مى رهد باز از نگاه ماست كه مى گوييم: اگر او صله ى رحم نمى كرد فلان حادثه از او برداشته نمى شد و موجب مرگش مى شد. امّا خدا از پيش مى داند كه حادثه اى به روى خواهد آورد ولى او به اختيار خود صله ى رحم خواهد نمود و آن حادثه را برخواهد گرداند. امّا نه تنها ما انسانها كه حتّى چه بسا ملائك و انبياء نيز گاه نمى دانند كه اجل فرد فرا نرسيده است. لذا با علمى كه نزد خود دارند، يقين مى كنند كه فلان فرد در فلان لحظه و در اثر فلان عامل خواهد مرد امّا مى بينند كه عملاً چنين نشد. در چنين مواردى مى گويند بداء حاصل شد. يعنى معلوم مى شود كه فراتر از اطّلاع اين مخلوقات غيب دان، در علم مكنون خدا چيزى ديگرى ثبت بوده است.

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.