ابن مروان و ابن مرجان در زيارت عاشورا آمده منظور چه كسانى هستند؟

ابن مروان و ابن مرجان در زيارت عاشورا آمده منظور چه كسانى هستند؟
ابن مروان و ابن مرجان در زيارت عاشورا آمده منظور چه كسانى هستند؟
در زيارت عاشورا بعضى از افراد و اقوام لعنت شده اند كه از ميان آنان آل مروان و ابن مرجانه هستند، در زيارت عاشورا مى خوانيم: و لعن الله آل زياد و آل مروان… و لعن الله ابن مرجانه.
مروان بن حكم كيست؟
وى در سال يكم هجرى در مكه به دنيا آمد و در سوم رمضان سال 65 هجرى در شام در 63 يا 64 سالگى مرد. همسر مروان ج مادر خالد بن وليد ج در بستر خواب، وى را خفه كرد و روانه دوزخ ساخت، زيرا وى وعده داده بود كه پس از مروان، خالد خليفه باشد ليكن مروان آن را ناديده گرفت و ديگرى را بر آن سمت منصوب كرد. (مروج الذهب، ج 3، ص 89 اسد الغابه، ج 4، ص 348 شرح نهج البلاغه، ج 6، ص 165)
حضرت على عليه السلام در مورد مروان فرمود:… او عاشق امارت و قدرت است و داراى چهار فرزند خواهد بود كه روزگار مردم را سياه خواهند كرد. (نهج البلاغه خطبه 73).
پيش بينى امير المؤمنين على عليه السلام به حقيقت پيوست و هر چهار فرزند مروان افرادى پست و خونخوار و عياش بودند و دودمان ديگر وى هم كه بر مسند خلافت نشستند روزگار مردم را سياه كردند.
در حديث ديگرى از امام حسن مجتبى عليه السلام نقل شده است كه ايشان خطاب به مروان فرمودند:… خداوند بزرگ افراد دودمان شما را تا روز قيامت از زبان پيامبرش لعنت كرده است. (الاحتجاج طبرسى، ج 2، ص 44). از اينگونه احاديث بسيار است كه براى مطالعه بيشتر مى توانيد به كتاب منشور نينوا مراجعه فرماييد.
پدر مروان فردى بود كه به جاسوسى از احوال پيامبر صلى الله عليه و آله مى پرداخت و پشت سر حضرت حركت مى كرد و ايشان را مسخره مى نمود لذا پيامبر او را نفرين كرد و بدين جهت تا آخر عمر به اختلال فكرى و سفاهت مبتلا بود. مادر مروان هم زنى به نام زرقاء بود كه از زنان معروف بد كاره و داراى پرچم و علامت بود. (زنان داراى پرچم در جاهليت زنانى بودند كه در كوچه و بازار مى ايستادند و مردان را به زنا دعوت و ترغيب مى كردند و خانه آنان داراى علامتى خاص براى اين امر بود. رجوع كنيد به الكامل، ج 4، ص 193 تتمه المنتهى، ص 78).
مروان و پدرش به زبان رسول خدا مورد لعنت قرار گرفته اند. مروان و پدرش به حكم و دستور رسول خدا از مدينه تبعيد شدند و حق ورود به مدينه را نداشتند. با آن كه عثمان براى رفع تبعيد، چند بار نزد پيامبر اكرم از آنان شفاعت كرد، ولى مورد قبول حضرتش واقع نشد.
در زمان خلافت ابوبكر نيز عثمان به شفاعت آنان پرداخت ولى ابوبكر گفت: من تبعيدى و رانده شده رسول خدا را به مدينه راه نمىدهم.
در زمان خلافت عمر باز هم عثمان براى بازگشت آنان به مدينه اقدام كرد ولى عمر هم گفت: من تبعيدى و راندهشده رسول خدا را به مدينه راه نمىدهم. تا اينكه عثمان خود به خلافت رسيد و وسيله بازگشت مروان و پدرش حكم بن ابى العاص را به مدينه مهيا كرد.
مروان از خاصان و دبيران عثمان شد و به دامادى عثمان نائل آمد. وقتى عثمان به قتل رسيد، همراه طلحه و زبير و عايشه رهسپار بصره گرديد و در جنگ جمل، مغلوب و دستگير شد. اميرالمؤمنين با شفاعت امام حسن عليه السلام او را عفو فرمود ولى بيعت او را نپذيرفت و فرمود دست او دست خيانت است اگر صد بار هم بيعت كند باز هم نقض مىكند و بعد جمله معروف خود را- كه از آينده خبر مىداد و نقل كرديم را- بيان فرمود و سپس فرمود: او را رها كنيد. او سپس در جنگ صفين در كنار معاويه جنگيد.
معاويه در سال 42 هجرى او را حاكم مدينه قرار داد. مروان در بسيارى از فتنه هاى مدينه و شام شركت داشت و در سال 64 پس از كنارهگيرى معاويه بن يزيد از خلافت، ادعاى خلافت كرد. مردم هم با او بيعت نمودند.
مروان داراى قامتى دراز و خلقتى آشفته بود به طورى كه او را خيط باطل (دراز قد منحرف) لقب داده بودند. (لغتنامه دهخدا به نقل از منتهى الارب)
چهار فرزند مروان كه به فرمانروايى رسيدند عبارتند از: عبدالملك مروان كه حاكم مطلق العنان امت اسلامى بود، عبدالعزيز كه حاكم مصر شد، بشر بن مروان كه حاكم عراق شد و محمد بن مروان كه حاكم الجزيره شد كه همگى خونخوار و ظالم بودند.
او و فرزندانش از عاملين اصلى شهادت امير المؤمنين و امام حسن و امام حسين و امام زين العابدين و امام محمد باقر عليهم السلام بودند.
ابن مرجانه كيست؟
ابن مرجانه همان عبيداللّه بن زياد است كه در زمان حادثه عاشورا والى كوفه بود و شهادت امام حسين عليهالسلام و ياران او به دستور وى انجام گرفت. ابن زياد را «ابن مرجانه» مىگويند زيرا نام مادر او كنيزى زناكار و مجوسى به نام «مرجانه» بود. پس از عاشورا كه اسراى اهل بيت عليهمالسلام را در كوفه وارد دارالاماره كردند، حضرت زينب عليهاالسلام خطاب به ابن زياد، او را «ابن مرجانه» خواند كه اين، اشاره به نسب ناپاك او بود و رسواگر حاكم مغرور كوفه.
عبيداللّه از سرداران مشهور اموى بود كه در سال 54 هجرى از طرف معاويه به حكومت خراسان گمارده شد و در سال 56 از آنجا عزل و به حكمرانى بصره منصوب گرديد. پس از مرگ معاويه و روى كار آمدن يزيد و با حركت مسلم بن عقيل به سمت كوفه، با حفظ سمت، والى كوفه نيز شد و اوضاع را تحت كنترل در آورد و مسلم بن عقيل را به شهادت رساند و پس از آن، فرمان قتل سيد الشهدا عليهالسلام و ياران او و اسارت اهل بيت عليهمالسلام را به عمر بن سعد كه فرمانده سپاه كوفه در كربلا بود داد. (سفينه البحار، ج 1، ص 580 معارف و معاريف، ج 4، ص 1530 دايره المعارف بزرگ اسلامى، ج 3، ص 640 و فرهنگ عاشورا، ص 305).
عبيداللّه، فرزند زياد بن ابيه است زياد كسى بود كه به خاطر ارتباط فراوان مردان با مادرش، كسى نتوانست نسب او را مشخص كند و نام پدر وى را ذكر كند. از اين رو، او را زياد پسر پدرش (زياد بن ابيه) مىناميدند. معاويه مىكوشيد اين حلقه مفقوده را مشخص كند و زياد را از اين ننگ دور سازد. بدين خاطر، او را زياد بن ابىسفيان خطاب كرد. اما اقبال و استقبال از سوى عموم آشنايان با تاريخ خانوادگى زياد، صورت نگرفت و باز هم او را زياد بن ابيه مىناميدند.
ابن زياد پس از مرگ يزيد، ادعاى خلافت كرد و اهل بصره و كوفه را به بيعت فراخواند ولىكوفيان او و يارانش را از شهر بيرونكردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهداى كربلا برآمدند. وى كه به شام گريخته بود، براى خاموش ساختن انقلاب توابين به جنگ آنها شتافت.
سرانجام او در يكى از درگيرىها با سپاه مختار، در سال 67 به هلاكت رسيد.
ابن مرجانه همان عبيداللّه است و تكرار دوباره آن با واو عطف تفسيرى معمول است. عبيداللّه بن زياد فرد شناخته شدهاى بود و ظلم و ستم بى حد او نسبت به شيعيان على بن ابى طالب او را مشهور ساخته بود ولى در اين زيارت و در خطابههاى اهل بيت و اسراى كربلا، ابن زياد به مردم بيشتر معرفى شده و با معرفى مادر وى، اوج خباثت، ناپاكى و رذالت او به شنوندگان منتقل شده است. مرجانه مادر عبيداللّه بن زياد از زنان بدكار مشهور و معروف بود (10) و معرفى ابن زياد در اين زيارت و در خطابههاى ديگر به ابن مرجانه يادآورى خباثت اصل و طينت و ريشه اوست.
پرسمان