وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آیا اسماعیل جانشین امام جعفر صادق علیه السلام بود

0

آیا اسماعیل جانشین امام جعفر صادق علیه السلام بود

آيا امام صادق(ع) در ابتدا اسماعيل را جانشين قرارداده بودند و بعد از فوت ايشان امام موسى كاظم(ع) را جانشين قرار دادند؟

در اين رابطه هيچ سند درستى وجود ندارد كه امام قبل از امام موسى (ع) كس ديگرى را به امامت و جانشينى تعيين كرده باشد. اگر اين حرف درست باشد بايد گفت كه امام حسين (ع) نيز مى باسد اول حضرت على اكبر را معرفى مى كرد و بعد از شهادت او امام سجاد (ع) را. اين مطلب هم ناگفته نماند مگر تعيين امام توسط امام قبلى صورت مى پذريفته؟ كه امام بخواهد كسى را مشخص و بعد كس ديگرى را تعيين كند. به اين مطلب توجه داشته باشيد كه امامان (ع) توسط خداوند مشخص و در احاديث پيامبر اكرم (ص) نامشان آمده است. و اهل بيت (ع) آنها را معرفى مى كردند.

براى روشن شدن چگونگى ايجاد فرقه اسماعيليه به نحوه شكل گيرى آن اشاره مى كنيم:

اسماعيليه: يكى از فرق منشعب شده از شيعه اماميه، فرقه اسماعيليه است كه در حدود قرن دوم هجرى از اماميه جدا شد و داراى عقايدى متفاوت از عقايد اماميه مى باشد، از آنجائيكه انشعاب اين فرقه بر سر امامت اسماعيل بن جعفر عليه السلام بوده لذا در دوره هاى بعد، ملل و نحل نويسان، مانند حسن بن موسى نوبختى نام اسماعيليان را بر آنها نهادند. البته طى گذر زمان و به مناسبتهاى مختلف بنامهاى ديگرى نيز ناميده شده اند از جمله، مباركيه، خطّابيه، باطنيه، تعليميه، سبعيّه، حشيشيه، ملاحده و قرامطه. (شهرستانى، ملل و نحل، بيروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، 1415، ج 1، ص 196-

228 چگونگى شكل گيرى و بوجود آمدن اسماعيليه به جانشينى امام جعفر صادق عليه السلام بر مى گردد، از آنجا كه امام جعفر صادق عليه السلام داراى چندين فرزند پسر بود و بزرگترينشان اسماعيل بوده و در زمان حيات مورد محبّت امام بود، عده اى از شيعيان گمان مى كردند كه او بعد از پدرش به امامت خواهد رسيد.) مفيد، الارشاد، قم، موسسه آلالبيت لاحياء التراث، چاپ اول، 1413 ه‏د ق، ج 2، ص 209).

اما خود اسماعيليه در اين مورد معتقدند كه امامت اسماعيل طبق نص صريح امام صادق عليه السلام بوده، چون كه اسماعيل ارشد فرزندان امام بوده است. (نوبختى، فرق الشيعه، ترجمه: محمد جواد مشكور، چاپخانه كتابچى، چاپ نخست 1325 شمسى، ص 36.

لذا با وجود اينكه اسماعيل در زمان حيات پدر از دنيا رفت، عده اى از قبول فوت اسماعيل ابا كردند و گفتند كه امام صادق تقيّه مى كند و اسماعيل نمرده و غايب شده و او همان مهدى است و اين گروه به اسماعيليه خاصه معروفند، در مقابل اين گروه عده اى مرگ اسماعيل باور كردند و معتقد شدند كه امامت بعد از اسماعيل به پسرش محمد رسيده و لذا محمد بن اسماعيل را امام هفتم تلقى كرده و آخرين امام ناميدند. اين گروه به اسماعيليه عامه معروفند و سبعيه هم گفته مى شود. (عبدالقاهر بغدادى، الفرق بين الفرق، ترجمه محمد جواد مشكور، انتشارات اشرافى، چاپ سوم، 1358، ص. 34

و لذا اين دو گروه بعد از شهادت امام صادق عليه السلام منكر امامت امام موسى بن جعفر عليه السلام شده و از اماميه جدا شدند، چون معتقد بودند كه امامت از برادر به برادر نمى رسد مگر در مورد امام حسن و امام حسين- عليهما السلام- و غير از اين دو امام همواره امامت از پدر به پسر رسيده و از آنجا كه به امامت اسماعيل معتقد بودند، گفتند: كه بعد از مرگ اسماعيل، محمد بن اسماعيل امام است.

اين گروه به رهبرى فردى بنام مبارك كه غلام اسماعيل بود، فعاليت خود را آغاز مى كنند و لذا به مباركيه هم ملقب شده اند. (مشكور، محمد جواد، موسوعه فرق اسلامى، بيروت، مجمع بحوث اسلامى، چاپ اول، 1415 ه‏د، ص 103، نوبختى، ص 39.

گروهى از شيعيان هم كه در كوفه زندگى مى كردند و دور «ابى الخطاب محمد بن ابى زينب اسدى اجدع» جمع شده بودند و بعداً به معتقدين به امامت پسر اسماعيل متصل شدند، البته ابى الخطاب فردى غالى بود كه در مورد امام صادق عليه السلام غلّو كرده و به الوهيت آن حضرت معتقد بود و لذا از طرف امام لعن و طرد شده بود، به اين خاطر ابى الخطاب خود را پيامبر و فرستاده امام صادق عليه السلام معرفى مى كرد، لذا اين گروه هم به خطابيه معروفند كه بعدها با مباركيه يك گروه شدند. (نوبختى، پيشين، صفحه

39 البته خود اسماعيليه ابو «الخطاب» را بعنوان مؤسس فرقه اسماعيلى معرفى مى كنند و مقام او را نسبت به امام اسماعيلى مثل مقام سلمان فارسى مى دانند و «ميمون القداح» كه از اتباع ابو الخطاب است، راه او را ادامه داد. (بغدادى، عبدالقاهر، پيشين، ص 34)، و دعوت اسماعيلى را كه در خفا بوده رهبرى كرد.

به خاطر وضع خفقانى كه عباسيان نسبت به علويان بوجود آورده بودند و همچنين نسبت به ائمه كه در زمان منصور عباسى نسبت به امام صادق عليه السلام چندين سال عمر خويش را در زندان سپرى كردند، اين عدم ارتباط مستمر بين شيعيان و ائمه هم موجب شد كه عده اى سست ايمان و سود جو، دنبال مقاصد خويش باشند و با جدايى گروهى از شيعيان وضع را مناسب ديده، فعاليت خود را در قالب مبارزه با عباسيان شروع كنند. كه ابى الخطاب هم از اين گونه افراد است. كه عليه عباسيان دست به اقدام مى زند ولى كشته مى شود. و لذا باقى پيروان او از اين پس به شام رفته و در شهر «سلميه» سكونت مى گزينند كه نزديك «حمص» بود و از ترس حكام و مأموران عباسى تظاهر به تجارت مى نمودند و در عين حال دعاه خود را به اطراف و شهرهاى اسلامى مى فرستادند و مردم را به نزديك شدن ظهور مهدى از نسل اسماعيل بشارت مى دادند. يكى از اين دعاه ميمون القداح مى باشد كه از اهالى خوزستان هستند و به شغل (چشم پزشكى آن زمان) مشغول بود و لذا به قداح مشهور است، كه بعد از موت ابى الخطاب قيم و مربى محمد بن اسماعيل مى شود و به او مذهب باطنى تلقين مى كند (مشكور، محمد جواده پيشين، ص. 104

بعد از «ميمون القداح» فرزندش عبدالله و سپس ديگر رهبران فكرى و سياسى دعوت اسماعيليه را كه البته در خفا بود و به گفته خودشان دوره ستر بود رهبرى كردند.

زندگى مخفيانه و مرگ محمد بن اسماعيل، زمينه گسترش و پيشرفت دعوت را بيشتر فراهم ساخته است و از اين پس داعيان اسماعيلى در ايران، سوريه و شمال آفريقا به صورتى گسترده و مخفيانه به دعوت پرداختند.

از دعاه اسماعيلى كه در «سلميه» شام بود، مردى بود بنام حمدان اشعث ملقب به قرمط به خاطر كوتاهى قد و پاهايش، اين شخص داعى كوفه و اطراف مى شود در اواخر قرن سوم هجرى اتباع حمدان موفق مى شوند در بحرين و نواحى آن به مركزيت احساء حكومت تشكيل دهند. و به اين خاطر در تاريخ اهميت پيدا مى كنند (مشكور، پيشين، ص 415 و نوبختى، پيشين، ص. 40

اسماعيليه بواسطه نفوذى كه در ميان مردم عادى و ستم ديده داشتند و با توجه به دعوت مخفى كه حدود يكصد سال ادامه دادند، موفق شدند پيروانى جذب كنند و براى اين منظور اغلب در مناطق دور دست چون يمن و شمال افريقا و ماوراءالنهر كه از مركز خلافت دور بود و خطرات كمى تهديد مى كرد فعاليت خود را بيشتر مى كردند، در اين راستا يكى از دعاه بنام عبيدالله المهدى در شمال آفريقا وقتى وضعيت مناسب براى اهداف خود مى بيند امامت خويش را علنى مى كند. و با استفاده از دورى منطقه با كمك ابوعبدالله شيعى يكى از داعيان ديگر موفق مى شود قبايل بربر را جذب خود كند و از آنها بيعت بگيرد و خود را بعنوان مهدى معرفى مى كرده و با اين اقدام تمام شدن دوره ستر را اعلام مى كند و مرحله ظهور را آغاز مى نمايد و بعد از مدتى در سال 301 هجرى سپاهى به مصر ارسال مى كند با تصرف مصر و مناطق ديگر و بعد از مدتى تمام شمال افريقا را تحت سيطره خود در مى آورد (مشكور، پيشين، ص 105)، و با ورود به مصر خلافت فاطميان را آغاز مى كند، دوره اى كه موفقيت اسماعيليان به اوج مى رسد، اسماعيليه اين دوره را اغلب «عصر طلايى» اسماعيليه وصف كرده اند. جنبش انقلابى و دعوت اسماعيليان نخستين، سرانجام به تأسيس دولتى منجر شده بود كه امام اسماعيلى در رأس آن قرار داشت و طى همين دوره تفكر و ادبيات اسماعيلى به اوج اعتلاى خود رسيد. (گروه مذاهب اسلامى، اسماعيله (مجموع مقالات)، قم، مركز مطالعات و تحقيقات اديان و مذاهب، چاپ اول. ص. 17

بنابر اين: اسماعيليه بعد از شهادت امام صادق بر سر جانشينى آن حضرت با اماميه دچار اختلاف عقيده شده و معتقد به امامت اسماعيل و بعد از او محمد بن اسماعيل شدند و طى سالهاى طولانى حدود يك قرن و نيم تلاش و دعوت در نهايت موفق مى شوند حكومتى فراگير تشكيل دهند البته طى اين دوره 150 ساله خود فرقه اسماعيليه داراى چندين انشعاب مى شود.

معرفى منابع جهت مطالعه بيشتر:

1: المقالات و الفرق، ابى خلف.

2: ملل و نحل، شهرستانى.

3: ارشاد، شيخ مفيد.

4: فرق الشيعه، نوبختى.

5: الفرق بين الفرق، عبدالقادر بغدادى، ترجمه محمد جواد مشكور.

6: موسوعه فرق اسلامى، محمد جواد مشكور.

7: هدايه المؤمنين، خراسانى. \پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.