آيا تبرك جستن به حجرالاسود بت پرستی است؟

آيا تبرك جستن به حجرالاسود بت پرستی است؟
حجر الاسود
به نظر مي رسد كه این طرح شبهه اي از طرف معاندين و مخالفين اسلام باشد و الا اگر كسي كمترين اطلاعي راجع به اسلام و جايگاه حجر الاسود در نزد مسلمانان داشته باشد، هرگز چنين شبهه اي برايش مطرح نيست.
احترام گذاشتن به مقدسات و تبرك جستن از آنها امري است كه در اديان مختلف ديده مي شود. در مسيحيت به امور مختلف تبرك مي جويند كه از جمله آنها نان و شراب در عشاي رباني است. در اسلام نيز برخي مكان ها و اشياء تقدس خاصي دارند و مورد احترام مسلمانان است.
وقتي امام سجاد (عليه السلام) به شبلي فرمود: شبلي! آيا دست تو به حجرالاسود رسيد يا نه، صيحه اي زد كه نزديك بود مَدهوش شود! سپس فرمود: مي داني اين حجرالاسود چيست؟! اين يمين الله و دست خدا در زمين است. گرچه خداوند متعال «كِلتا يَدَيْهِ يَمِين» [1] است و دستي به گونه انسان ها ندارد، تا دست راست و چپ داشته باشد. او منزّه از جسم و جسمانيّات است بلكه اين تشبيه معقول به محسوس و تمثّل و تنزّل معقولي است به صورت محسوس، كه گفته شده: انسان با دست خدا تماس گرفته است و حجرالاسود دست خدا است در روي زمين و الاّ ذات اقدس الهي جسم و ديدني نيست. او مجرّد محض و هستي صِرف است وليكن براي اين كه در نشأه طبيعت و حسّ، الگويي داشته باشد، كعبه اي ساخت و در ركن مخصوص، سنگ خاصي به دستورش به عنوان «يمين الله في ارضه» قرار گرفت.
معنا و سرّ دست زدن به حجر اسود اين است كه:
«خدايا! من تعهّد كردم و با تو پيمان بستم كه ديگر دست به گناه دراز نكنم» ربا ندهم و نگيرم، رشوه ندهم و نگيرم، امضاي باطل نكنم و …
و سرّ اين كه متشرّعين اصرار دارند استلام حجر كنند، آن است كه مي خواهند اين تعهّد را امضا كنند و اين پيمان را ببندند.
آن همه اصرار و بيان بر استلام، از سوي ائمه (عليهم السلام) به جهت رازي است كه در استلام نهفته است و آن اين كه:
خدايا! دستم به دست تو رسيد، هرگز دست به بيگانه نمي دهم. اگر كسي مسؤول سياسي مملكت بود و موفّق شد حجر اسود را استلام كند، ديگر نه به شرق دست سياسي مي دهد و نه به غرب. او دستش را در دست سياست بازان نمي گذارد.
نرم افزار مسیحیت پژوهی