وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

کارکرد دین در زندگی بشر

0

کارکرد دین در زندگی بشر

دين و جامعه

 

 

 آيا دين صرفا ماهيت فردى و خصوصى دارد يا داراى نقش و كاركرد اجتماعى نيز هست! اگر هست كاركرد آن چيست؟

 

دين افزون بر كاركردهاى فردى، داراى نقش اجتماعى نيرومند و بديل ناپذيرى است. از همين رو از ديرزمان فيلسوفان و انديشمندان به فلسفه اجتماعى وجود دين توجه چشمگيرى داشته اند. اكنون به اختصار به پاره اى از كاركردهاى اجتماعى دين اشاره مى شود:

 

ايجاد جامعه سالم :

وجود جامعه سالم، يكى از بنيادى ترين نيازهاى اجتماعى انسان است. تحقق اين مهم و حسن روابط و مناسبات اجتماعى انسان در گرو امورى است از جمله:

1. جهت گيرى به سمت اهداف، ايده آل ها و معيارهاى تكاملى، پيش برنده و بشر دوستانه.

2. وجود قوانين جامع، دقيق و عادلانه.

3. رعايت عملى عدالت و اجراى قوانين؛ قناعت به حقوق خود و رعايت حقوق ديگران.

4. پاى بندى به تعهدات و پيمان ها.

5. پاس داشت اصول اخلاقى، حس تعاون و همدردى و احساس محبت و مهربانى نسبت به يكديگر.

به قول شاعر:
خلل پذير بود هر بنا كه مى بينى

مگر بناى محبت كه خالى از خلل است
6. انسجام اجتماعى و حسن اعتماد متقابل.

 

دين پشتوانه اخلاق اجتماعى :

يكى از نقش هاى بنيادين دين در اجتماع، پشتوانه اخلاق اجتماعى است. بزرگترين و والاترين آموزگاران اخلاق، انبياى بزرگ الهى بوده اند و ژرف ترين، جامع ترين و كهن ترين مضامين و احكام اخلاقى را در منابع دينى و با پشتوانه الهى مى توان يافت.

 

از نگاه استاد مطهرى:

اخلاقِ منهاى خدا و منهاى دين و ايمان، هم چون اسكناس بدون پشتوانه و استدلال بدون منطق است.[109] ايشان در اين باره «ژرژبيدو» رهبر سوسياليست هاى فرانسه و از مدافعان اعلاميه حقوق بشر را مثال مى آورد كه وقتى سخن از استقلال الجزاير به ميان آمد شديدا با آن مخالفت كرد و جزو سازمان هاى آدمكش در برابر آزادى خواهان الجزايرى قرار گرفت.[110] بنابراين بدون خدا و دين، معنويت و اخلاق سرابى بيش نيست.

به قول داستايوفسكى «اگر خدا (دين) نباشد همه چيز مباح است».[111]

ريشه همه اينها يك چيز است و آن فاصله گرفتن سياست و نظام مديريت جامعه از خدا و دين. خدا سرسلسله معنويات است و هم پاداش دهنده كارهاى خوب. احساسات نوع پرستانه كه خود امرى معنوى است، وقتى در انسان ظهور و بروز مى كند كه انسان در جهان، معنويتى قائل باشد. يعنى وقتى كه انسان به خدايى معتقد باشد مى تواند انسان ها را دوست داشته باشد، اين احساسات نوع دوستانه در او ظهور و بروز داشته باشد. اعتقاد مذهبى پشتوانه مبانى اخلاقى است. كسى كه مى گويد اخلاق از مقوله زيبايى است، و زيبايى را هم زيبايى معقول و معنوى مى داند بايد توجه داشته باشد كه اساسا تا ما به يك حقيقت و زيبايى مطلق معقول و معنوى به نام خدا قائل نباشيم نمى توانيم به يك زيبايى معنوى ديگر معتقد باشيم. زيبايى معنوى روح يا زيبايى معنوى فعل؛ وقتى معنى پيدا مى كند كه ما به خدايى اعتقاد داشته باشيم. اگر خدايى نباشد معنى ندارد كه فعل فقط در دنيا خوب و زيبا باشد. اساسا فعل زيبا يعنى فعل خدايى، فعلى كه گوئى پرتوى از نور خدا در آن هست.[112] 

 

پاره اى از كاركردهاى اخلاقى – اجتماعى دين عبارت است از:

 

1. استوار ساختن ميثاق ها و پيمان ها

احترام به عهد و پيمان يكى از اركان اساسى تمدن است. اين نقش را همواره مذهب بر عهده داشته و هنوز كه هنوز است جانشينى پيدا نكرده است.

«ويل دورانت» در كتاب «درس هاى تاريخ» مى نويسد:

«مذهب… به مدد شعائر خود ميثاق هاى بشرى را به صورت روابط با مهابت انسان و خدا درآورده و از اين راه استحكام و ثبات به وجود آورده است».[113]

 

2. ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى

«رابرتسون اسميت» بر آن است كه دين دو كاركرد دارد:

يكى تنظيم رفتار فردى براى خير همگان و ديگرى برانگيختن احساس اشتراك و وحدت اجتماعى. او مناسك دينى را وحدت زا و تحكيم بخش اشتراك اجتماعى مى داند.[114]

«اميل دوركيم» نيز نقش حياتى دين را ايجاد همبستگى و انسجام اجتماعى مى داند. او مى گويد:

«مناسك دين براى كاركرد درست زندگى اخلاقى ما، همان اندازه ضرورت دارند كه خوراك براى حفظ زندگى جسمانى ما لازم است؛ زيرا از طريق همين مناسك گروه خود را تأييد و حفظ مى كند».[115]

 

برخى از كارويژه هاى دين در راستاى ايجاد انسجام و همبستگى اجتماعى عبارت است از:

2ـ1. انگيزش محبت و عواطف انسانى.[116]

2ـ2. بسط شخصيت و مقابله با خودخواهى و طغيانگرى هاى نفس انسان.[117]

2ـ3. رفع اختلاف،[118] فراموشاندن بدى ها و تصفيه كدورت ها.[119]

2ـ4. تعهدآفرينى و ايجاد احساس مسئوليت.[120]

 

استاد مطهرى در اين باره مى نويسد:

«تأثير مهم دين و نقش دين در اجتماع اين است كه نوعى انقلاب فكرى و وجدانى به وجود مى آورد كه عواطف و احساسات و هدف ها و ايده آل ها و معيارها دگرگون مى شود و جهان بينى عوض مى شود. آدمى خود را داراى رسالت احساس مى كند؛ زندگى اجتماعى جهت خاص پيدا مى كند و جهت ديگر غير از جهت زندگى فردى را درك مى كند، نوع دلبستگى عوض مى شود».[121]

 

عدالت و قانون :

دين بزرگ ترين پشتوانه اجراى عدالت و قانون است. فروغى از «منتسكيو» نقل مى كند:

«مذهب مى تواند هنگامى كه تمام قوانين كشورى و سياسى ناتوان و قاصر است، مُمِدّ تشكيلات و قوانين سياسى باشد»[122].

جايگاه عدالت در دين چنان ارجمند است كه قرآن دراين باره مى فرمايد:

 «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ »[123].

براساس آيه بالا برقرارى عدالت اجتماعى يكى از اهداف مهم بعثت انبياء و انزال كتاب آسمانى است.

 

كار ويژه هاى عدالت مدار دين :

 

1. بينش و انگيزش

نقش دين و پيامبران در نحوه نگرش به عدالت و انگيزش نسبت به آن نقش بديع و انحصارى است و با ديدگاه فيلسوفان و ديگر مصلحان اجتماعى تفاوت بنيادين دارد:

1ـ1. در بعد نظرى، «دين» با ارايه جهان بينى عدالت نگر، عدالت بشرى را به عنوان جزئى از كل عدالت جهانى مى شناساند، نه اين كه اين جهان را آكنده از جور و ستم و ناموس آن را تنازع بقاء دانسته و عدالت را به ناچار تنها براى تأمين منافع خود، لازم شمرد. از طرف ديگر دين آينده بشريت و حركت تاريخى بشر را به سمت برقرارى عدالت فراگير و جهان گستر معرفى مى كند.[124]

2ـ1. در بعد عاطفى و انگيزش، «عدالت» را امرى مطلوب، پركشش، جاذبه دار و مطبوع و دلپذير مى سازد.[125]

 

2. ارايه قوانين عادلانه

مطمئن ترين منبع قوانين عادلانه براى بشر، قوانين دينى و الهى است. قانون عدالت، هرگز از انسان اسير شهوات و خودخواهى، انتظار نمى رود. علم و تكنولوژى نيز نه تنها انسان را به عدالت نزديك نساخته، بلكه بر اثراسارت آن در دست انسان هايى كه اسير شهوات و هواهاى نفسانى خويشند جهان را در توحشى مدرن قرار داده است.

«ژوزوئه دوكاسترو» مى گويد: «جهان در حالى كه علم و صنعت آن، پيشرفت كرده است، سياست جهان دوران توحش را طى مى كند».[126]

«ژان ژاك روسو» مى نويسد: «براى كشف بهترين قوانينى كه مناسب ملل است، يك عقل كل لازم است كه ناظر به تمام شهوات انسانى باشد؛ ولى خودش هيچ حس نكند [ فاقد گرايش شهوانى باشد]. هيچ گونه وابستگى با طبيعت نداشته باشد؛ اما آن را به خوبى بشناسد. مصلحت آن بستگى به ما نداشته؛ ولى به بهروزى ما كمك كند. پس فقط خدايان مى توانند آن طور كه بايد و شايد به مردم قانون عرضه دارند»[127].

 آنچه گذشت، تحليل مسئله از منظر برون دينى و به عبارت ديگر نگاه برون متنى است. از ديگر سو با مرورى كوتاه بر قوانين اسلامى و آيات قرآن، روشن مى گردد كه اسلام دينى جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگى انسان را در نظر گرفته است. اين دين، همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتاپرستى دعوت مى كند و دستورات اخلاقى و مربوط به خودسازى فردى دارد؛ احكام و دستوراتى در مورد مسائل حكومتى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، قضايى، فرهنگى، تربيتى و… دارا است.

«ادوارد گيبون»[128] مى نويسد: «… قرآن دستور عمومى و قانون اساسى مسلميناست. كه شامل مجموعه قوانين دينى، اجتماعى، مدنى، تجارى، نظامى، قضايى، جنايى و جزايى است. همين مجموعه قوانين از تكاليف زندگى روزانه گرفته تا تشريفات دينى؛ از تزكيه نفس تا حفظ بدن و بهداشت؛ از حقوق عمومى تا حقوق فردى؛ از منافع فردى تا منافع عمومى؛ از اخلاقيات تا جنايات و از عذاب و مكافات اين جهان تا عذاب و مكافات جهان آينده همه را در بر دارد»[129].

 

3. مبارزات آزادى بخش

نقش دين و پيامبران در مبارزه با استبدادها و اختناق ها و درگيرى با مظاهر طغيان، از اساسى ترين نقش هاست. قرآن در حكايت هاى تاريخى خود درگيرى هاى پيامبران را با مظاهر استبداد مكرر يادآورى مى كند و در برخى آيات خود تصريح مى كند طبقه اى كه با پيامبران همواره در ستيز بوده اند، اين طبقه بوده اند.[130]

 

4. استقرار نظم عادلانه

يكى از كارويژه هاى انبيا، تلاش در جهت ايجاد نظام عادلانه اجتماعى است. از زمان نوح (علیه السلام)  هر پيامبرى كه آمده است و نظم مذهبى موجود را به هم ريخته، به نظم اجتماعى توجه داشته و در پى اصلاح بوده است.[131] چنانكه گذشت، قرآن در آيه 25 سوره حديد يكى از اهداف بعثت انبيا را برقرارى عدالت اجتماعى شمرده است.

استاد مطهرى در معناى اين آيه مى گويد: «يعنى بر هم زدن يك نظم فاسد موجود و استقرار يك نظم عادلانه مطلوب، هدف همه رسالت ها و نبوت ها بوده، فقط اين امر در اسلام ختميه محرزتر و مشخص تر است».[132]

 

[109]. شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 4، ص 123، قم و تهران: صدرا، چاپ دوم، 1382.
[110]. همان، امدادهاى غيبى در زندگى بشر، ص 43، قم و تهران: صدرا، چاپ هفتم، 1374.
[111]. همان، تعليم و تربيت در اسلام، ص 118، تهران: صدرا، چاپ بيست و پنجم، 1374.
[112]. همان جا.
[113]. شهيد مطهرى، وحى و نبوت، ص 27، قم و تهران: صدرا، چاپ پنجم، 1374.
[114]. بنگريد: ملكم هميلتون، جامعه شناسى دين، ترجمه محسن ثلاثى، ص 170، چاپ اول، 1377.
[115]. همان، ص 179.
[116]. شهيد مطهرى، يادداشت ها، ج 4، ص 123.
[117]. همان، ص 123.
[118]. جوادى آملى، انتظار بشر از دين، ص 52، قم، اسراء، چاپ اول، 1380.
[119]. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 157.
[120]. شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، ص 141-132.
[121]. همان، ص 123 و 124.
[122]. محمد على فروغى، آيين سخنورى، ج 2، ص 19، ق: شهيد مطهرى، همان، ص 189.
[123]. حديد 57، آيه 25.
[124]. بنگريد: همان، تكامل اجتماعى انسان، قم و تهران: صدرا.
[125]. جهت مطالعه بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، يادداشتها، ج 4، صص 177-174.
[126]. همان، ص 123.
[127]. ژان ژاك روسو، قرارداد اجتماعى، ترجمه منوچهر كيا، ص 48، تهران: انتشارات گنجينه، چاپ دوم 1352.
[128]1. Edward Gibbon.
[129]. جان ديون پورت، عذر تقصير به پيشگاه محمد (صلی الله علیه وآله)  و قرآن، ترجمه غلامرضا سعيدى، ص 98 ـ 99، قم: دارالتبليغ اسلامى، بى چا، بى تا.
[130]. همان، وحى و نبوت، ص 28.
[131]. مرتضى مطهرى، پيرامون انقلاب اسلامى، ص 128.
[132]. همان.

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها«دین شناسی»

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.