وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

ولایت فقیه از نظر عقلی

0

ولایت فقیه از نظر عقلی

لزوم عقلى ولايت فقيه

 از نظر عقلى وجود ولايت فقيه چه لزومى دارد؟

در اين رابطه ادله عقلى متعددى وجود دارد. يكى از مباحث مهم «فلسفه سياست»، همين است كه زمامدار يا رهبران و كارگزاران حكومت در يك جامعه، چه كسانى و با چه خصوصياتى بايد باشند؟ در پاسخ به اين سؤال دو فرض قابل تصور است:

1. هيچ معيار و ويژگى خاصى لازم نيست.

2. وجود يك سرى ويژگى ها و خصوصيات لازم است.

بطلان فرض اول كاملاً روشن است؛ روش عقلى اين است كه براى ابتدايى ترين سطوح مديريت در جامعه، در جست و جوى افراد ذى صلاح با ويژگى هاى خاصى بود؛ چه رسد به مديريت كلان اجتماعى كه سرنوشت يك ملت را در ابعاد گوناگون رقم مى زند. بنابراين فرض دوم تعيّن مى يابد.

در فرض دوم يك سرى ضوابط و ويژگى هاى عام هست كه هر عقل سليمى وجود آنها را بايسته و لازم مى داند؛ از قبيل: دانش و بينش سياسى و اجتماعى، تدبير و قدرت مديريت.

اما آيا اين مقدار براى رهبرى يك جامعه كافى است؟ افزون بر آن، دانش و بينش و تدبير بر اساس چه اصول و هنجارهايى مورد نظر است؟ جواب اين سؤال در گرو درك اهداف تشكيل يك حكومت و خاستگاه و پايگاه ارزشى و مكتبى آن است. از همين جاست كه انديشه هاى سياسى مختلفى بروز نموده و پاسخ هاى متفاوتى در پاسخ به پرسش هاى فوق ارائه مى شود كه نظام هاى سياسى خاصى، مبتنى بر آن انديشه ها پيشنهاد مى گردد. شايان توجه است كه حكومت اسلامى، نظامى مبتنى بر احكام و ارزش هاى الهى است و در آن: جست و جوى سعادت دنيا و آخرت انسان ها ملاحظه شده است. راه تأمين اين هدف نيز در احكام و ارزش هاى الهى، مشخص شده است.

شرايط رهبرى :

كسى كه در رأس چنين حكومتى قرار مى گيرد ـ علاوه بر دارا بودن شرايط عام لازم براى رهبرى يك جامعه ـ بايد از دو ويژگى ديگر نيز برخوردار باشد:

1. شناخت دقيق نظام حقوقى و احكام و هنجارهاى الهى و توان كشف و استنباط آنها از منابع و مصادر اصلى در برخورد با مسائل گوناگون (فقاهت)؛

2. تعهد والتزام و پاى بندى به احكام الهى (عدالت) و دورى از اوصاف رذيله و اجتناب از دنياپرستى و هواخواهى (تقوا).

از حضرت اباعبدالله (علیه السلام)  نقل شده است: «… مجارى الامور و الاحكام على ايدى العلماء بالله الامناء على حلاله و حرامه»[46]؛ يعنى، جريان امور و احكام بايد به دست عالمان ربانى باشد كه نسبت به احكام و حلال و حرام الهى پايبند و وفاداراند.

از اين رو قانون اساسى جمهورى اسلامى ايران، در اصل يكصد و نهم شرايط رهبر را چنين معرفى مى كند:

1. صلاحيت علمى لازم براى افتا در ابواب مختلف فقه؛

2. عدالت و تقواى لازم براى رهبرى امت اسلام؛

3. بينش صحيح سياسى و اجتماعى، تدبير، شجاعت، مديريت و قدرت كافى براى رهبرى.

بنابراين لزوم عقلى ولايت فقيه با كشف ماهيت حكومت دينى و اهداف و كارويژه هاى آن روشن مى شود. و به خوبى آشكار مى شود كه عقل برهانى نه تنها با ولايت فقيه سازگارى دارد كه خود از دلايل آن است و دلايل عقلى متعددى بر اثبات آن اقامه شده است؛ از آن جمله اصل تنزل تدريجى و حاكميت اصلح است.

اصل تنزل تدريجى :

اين دليل از مقدمات ذيل تشكيل شده است:

1. براى تأمين نيازمندى هاى اجتماعى و جلوگيرى از هرج و مرج، فساد و اختلال  نظام، وجود حكومت در جامعه امرى ضرورى است.

2. ولايت بر اموال، اعراض و نفوس مردم، از شئون ربوبيت الهى است و فقط با نصب و اذن خداى متعال مشروعيت مى يابد.

3. خداوند اين حق قانونى را به پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)  و امامان معصوم (علیهم السلام)  داده است.

4. احكام اسلام جاودان است و بايد در همه زمان ها و مكان ها اجرا گردد.

5. حكومت مطلوب در اسلام، حكومتى است كه معصوم (علیه السلام)  در رأس آن باشد.

6. در زمانى كه مردم از وجود رهبر معصوم محروم اند، يا بايد خداى متعال از اجراى احكام اجتماعى اسلام صرف نظر كرده باشد، يا اجازه اجراى آن را به كسى كه اصلح از ديگران است، داده باشد تا ترجيح بلا مرجح و نقض غرض و خلاف حكمت لازم نيايد.

با توجه به باطل بودن فرض اول، فرض دوم ثابت مى شود؛ يعنى، با توجه به ابدى بودن احكام اسلامى، از راه عقل كشف مى كنيم كه چنين اذن و اجازه اى از طرف خداى متعال و اولياى معصوم (علیهم السلام)  صادر شده است؛ حتى اگر بيان نقلى روشنى در اين خصوص به ما نرسيده باشد.

از اين رو اگر فراهم آوردن مصلحت لازم در حد مطلوب ميسر نشد، بايد نزديك ترين مرتبه به حد مطلوب را تأمين كرد. هنگامى كه مردم از مواهب حكومت معصوم (علیه السلام)  محروم باشند، بايد به دنبال نزديك ترين و شبيه ترين حكومت به حكومت امام معصوم (علیه السلام)  باشند.

كسى كه بيش از ساير مردم واجد اين شرايطى مى باشد، فقيه عادل زمان شناس و قادر به مديريت كلان اجتماعى است. بنابراين او بايد رهبرى جامعه را عهده دار شود و حكومت را به سوى اهداف مطلوب سوق دهد.

در روايات آمده است كه «عقل حجت باطنى است»؛ بنابراين با وجود اين حجت باطنى، ديگر ولايت فقيه لغو و بيهوده است؛ چرا كه با وجود عقل ديگر انسان نياز به چيزى ندارد.

در اين باره توجه به چند نكته ضرورى است:

يكم. روايت عمده اى كه سخن از حجت ظاهر و باطن دارد، وصيت حضرت امام موسى بن جعفر (علیه السلام)  به «هشام بن حكم» است. اين روايت در كتاب بحارالانوار[47]، از كتاب تحف العقول نقل گرديده است. حديث فوق، بسيار طولانى و داراى حكمت ها و اندرزهاى فراوانى است. در قسمتى از آن آمده است: «… ياهشام! ان لله على الناس حجتين: حجة ظاهره و حجة باطنة؛ فاما الظاهرة فالرسول و الانبياء و الائمة و اما الباطنة فالعقول …»؛ «… اى هشام! همانا خداوند دو گونه حجت بر انسان ها قرار داده است: يكى حجت ظاهر و ديگرى حجت باطن. حجتِ آشكار همان رسول و انبيا و ائمه هستند. حجت نهان، عقول است …».

گفتنى است كه نه در اين روايت و نه در هيچ حديث ديگرى، عقل و حجت درونى، مكفى از امور ديگر يا برتر از حجت آشكار و بيرونى (انبيا و ائمه (علیهم السلام) ) قلمداد نشده است؛ بلكه اگر عقل برتر و يا مكفى از هدايت هاى وحيانى و حاملان آن بود و باوجود آن انسان حاجت به چيز ديگرى نداشت، فرستادن رسولان و انزال كتاب هاى آسمانى لغو مى نمود و انجام آن بر خداوند حكيم، قبيح و محال شمرده مى شد.

يكى از فلسفه هاى اساسى بعثت پيامبران، اين است كه نارسايى هاى عقل را جبران كنند و آنجا كه شاهباز انديشه قدرت پرواز ندارد، از طريق وحى انسان ها  را هدايت كنند و آنچه را براى عقل درك پذير نيست، به بشر بنمايانند و او را از ضلالت و گمراهى نجات بخشند. بنابراين اساسا فروغ هدايت پيامبران بسى فراخ تر و فراتر از جلوؤ تابش عقل است.

دوّم. مفاد اين روايت آن است كه: خداوند بر مردم دو حجت دارد؛ يعنى، خداوند بر اساس دو نعمتى كه به انسان ها داده است، بر آنان احتجاج مى كند و از آنها حساب مى كشد. بنابراين هر انسانى در پيشگاه الهى بر اساس حجت هاى الهى محاكمه مى شود و اين حجت ها دو دسته اند:

1. حجت بيرونى؛ خداوند بر اساس آنچه به وسيله انبيا و ائمه فرستاده است و آنان به مردم ابلاغ و تبليغ كرده اند، سؤال خواهد كرد. از جمله آنها مسئله «ولايت و حكومت» و يا «حجيت فتوا و حكم مجتهد اعلم در عصر غيبت» است؛ چرا كه فقيه عادل بر حسب روايات متعدد، جانشين پيامبر (صلی الله علیه وآله)  و ائمه (علیهم السلام)  است.

در روايتى از پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله)  آمده است: «اللهم ارحم خلفائى! قيل: يا رسول الله! و من خلفاؤك؟ قال: الذين يأتون من بعدى يروون عنى حديثى و سنتى»[48]؛ «خدايا! جانشينان مرا مشمول رحمت خود قرار ده! پرسيده شد: جانشينان شما كيانند؟ فرمودند: آنان كه پس از من مى آيند، سخنان و سنت مرا باز مى گويند».

در روايت ديگر از آن حضرت آمده است: «الفقهاء امناء الرسل»[49]؛ «فقيهان امين پيامبرانند …».

2. حجت درونى؛ در مواردى كه شخصى نسبت به حكم شرع، جاهل بوده و در جهالت مقصر نبوده و امكان دسترسى به حجت خارجى را نداشته است؛ و يا از مسائلى است كه شارع درباره آن حكم نداده است؛ چنانچه عملش منطبق با  عقل و فطرت باشد، حجت باطنى قابل قبول است؛ وگرنه مستحق مؤخذه و عقوبت مى باشد. بنابراين وجود حجت درونى، نافى حجت خارجى نيست و هر دو يار و همراه يكديگرند.

سوم. عقل و خرد مراتب و درجات متفاوتى دارد. در يك تقسيم بندى مى توان عقل را به دو قسم تقسيم كرد:

1. خردورزيده و متخصص؛ چنين خردى با آموزش و استمداد از منابع مختلف معرفتى ـ چون دين، شهود، برهان و تجربه ـ ورزيدگى يافته و توان كارشناسى دقيق و عالمانه در يك يا چند حوزه يافته است.

2. خرد ناورزيده؛ چنين عقلى در مراحل بدوى خود باقى مانده و رشد و بالندگى قابل توجهى نيافته است. به حكم عقل و شرع خرد ناورزيده، بايد از خرد ورزيده تبعيت كند. رجوع به متخصص و تبعيت از فقيه در حقيقت تبعيت از عقل است اما عقل ورزيده.

چهارم. ولايت و حكومت از لوازم همه جوامع بشرى است و وجود عقل و خرد و فرزانگى در افراد، آنان را بى نياز از آن نمى كند.

[46]. ابى محمد الحسن بن على بن الحسين بن شعبة الحرانى، تحف العقول، ص 242.

[47]. ج 78، ص 300، باب 25، ح 1 و نيز: ج 1، ص 137، باب 4، ح 30.
[48]. وسائل الشيعه، ج 18، باب 8، ح 50.
[49]. اصول كافى، ج 1، ص 46.

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها «ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران .»

حتما بخوانيد

ویژه نامه احکام جامع سایت هدانا 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.