وسوسه از شیطان است
وسوسه از شیطان است
فهرست این نوشتار:
بیماری وسواس، تبعات فراوانی دارد
بیماری وسواس باعث می شود انسان در درازمدت از عبادت متنفر شده و در طول عبادت حضور قلب نداشته باشد. در نماز به جای اینکه دقت کند که در حال حرف زدن با خدا و معشوق خودش است و از خدا لذت ببرد، همه فکرش این است که کلمات را درست ادا کرده یا نه؟ حروف از مخرج بود یا نبود؟ با وسواس، وضویی که قرار است برای ما طهارت بیاورد، عامل نجاست روح ما می شود. غسلی که قرار است پاکی بیاورد، انواع بیماریها را در نفس ایجاد می کند. بیماری وسواس، از طریق ژنتیک منتقل شده و انسان را تا جهنم می برد.
انسانِ وسواسی، در بند شیطان است
حضرت امام(سلام الله) در کتاب «اربعین حدیث» (چهل حدیث) می فرماید: «آری وسواس از خطرات شیطانیه و اعمال ابلیس لعین است که به وسیله آن، شخص وسواس را افسار کرده است.» امام می فرماید: «شک و تزلزل، از القائات شیطان است و این القائات، منشأ تخیلات باطل و اوهام خبیثه می گردد.»
سؤال مهمی که یک وسواسی باید از خودش بپرسد، این است که من برای چه می خواهم عددها را تغییر بدهم؟ چه کسی به من می گوید این عددها را تغییر بده؟ آیا دین خدا سخت است؟ وقتی که کارشناسان دینی گفتهاند دو بار آب ریختن روی فلان چیز کافی است، پس چرا من این کار را سه و چهار بار انجام میدهم؟
«یکی از مسلمانان در وضو گرفتن وسواس داشت و چندین بار اعضای وضو را می شست؛ ولی باز هم به دلش نمی چسبید و آن را نادرست می خواند و تکرار می کرد. عبدالله سنان می گوید: به حضور امام صادق(علیه السلام) رفتم و از آن شخص یاد کردم و گفتم با اینکه او مرد عاقلی است، در وضو گرفتن وسواس دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمود: این چه عقلی است که در او وجود دارد؟ چگونه مرد عاقلی است، با اینکه از شیطان پیروی می کند؟ هیچ آدم باشعور و عاقلی وسواسی نمی شود. اگر عقل داشته باشد، می داند که این کار حرام محض است و مخالفت با خداست و چنین کسی ملعبه شیطان شده است.گفتم چگونه از شیطان پیروی می کند؟ حضرت فرمود: از او بپرس: این وسوسه که به او دست می دهد و وسواسی که دارد، از چیست؟ خود در جواب خواهد گفت: کار شیطان است.»[1]
انسان وسواسی، با احکام دین آشنا نیست
بیمار وسواسی، دین جدایی برای خودش درست می کند. چون با احکام خدایی آشنا نیست؛ حدود و اندازه های دیگری را می دهد. باید از شخص وسواسی سؤال کرد: شما با تعریف خودت، چیزی را نجس می دانی یا با تعریف خدا؟ اگر تعریف خودت هست که خودت کارشناس نیستی، چون تعداد نجاسات و راه اثبات آنها در دین مشخص است.
بنابراین، اگر در دستشویی منزل یا دانشگاه، چیزی افتاد که خیس بود، نمی توانی حکم کنی که این نجس است. اگر آب بپاشد و ترشح کند، نمی توانی بگویی؛ چون در توالت بوده، پس من نجس شدم. لزوماً همه جای توالت نجس نیست. شما باید با چشم خودت ببینی که نجس شده یا عین نجاست در آنجا باشد.
برای غسل کردن به اندازه ای که عرفاً زیر دوش بایستی و آب به همه جای بدنت برسد، کافیست. تجسس هم لازم نیست که آیا آب رسیده یا نه. یکی از بزرگان دین، غسلی کرد و از حمام خارج شد. کسی به او گفت: فکر کنم به قسمتی از بدن شما آب نرسیده. ایشان گفت: من باید مقداری که عرفاً لازم است زیر دوش بایستم، ایستادم و پاک شدم. من پشتم چشم ندارم که ببینم.
در روابط زن و شوهر که باید پر از صمیمیت و عشق و محبت باشد، زن آنقدر حساس است که گاه، مرد وقتی از در داخل می شود، به جای سلام و علیک و دست دادن و روبوسی کردن، همانجا خانم، مرد را به حمام می فرستد و می گوید به نظرم تو نجس شده ای. از حمام درآمدن و به فضای خانه آمدن هم یک مصیبت است که حوله نباید به جایی بخورد. شوهر بیچاره تا بیاید بنشیند، باید چند تا حوله عوض کند.
وسواسی ها چیزهایی را نجس می دانند که در دین نجس نیست و چیزهایی را آب می کشند که لزومی برای آب کشیدنش ندارد.
بیماری وسواس، انسان را از خدا دور می کند
اعتقاد به نجاست و پاکی، مخصوص آدمهایی است که به دین اعتقاد دارند. اگر شما واقعاً به دین اعتقاد داری و می گویی خدا گفته، اندازه های خدا روشن و آسان است، پس این حرفها مال خدا نیست. بیمار وسواسی به خدا نزدیک نمی شود، بلکه از خدا دور می شود. چون یک نماز با حضور قلب نمیتواند بخواند و از یک عبادت هم نمی تواند لذت ببرد. وسواسی حدود و اندازه های ریاضی خدا را هم متهم می کند و خود خدا را هم متهم می کند. باید به او گفت: بالاخره خدا بهتر می داند یا تو؟ کدام اندازه ها درست است؟ آن که خدا داده، یا آن که تو دادی؟ کار به یک جایی می رسد که وقتی به یک وسواسی گفتند: مرجع تقلید تو اینطور می گوید، گفت: فلانی اینطور گفته! او حالیش نمی شود.
چرا وسواسی ها در امور اقتصادی وسواس به خرج نمی دهند؟
«کسانی که گمان میکنند، وسواس آنها از روی کمال تقوا و احتیاط در دین است، مانند وسواس داشتن در شستشو، طهارت، وضو گرفتن و غسل کردن، چرا در مورد سایراحکام الهی مثل امور اقتصادی و مالی که احتیاط بیشتری لازم است، احتیاط و مراقبت نمی کنند؟» از همین جا باید بدانیم که وسواس، نشانه تقوا و دینداری نیست.
امام سؤال می کند که اگر واقعاً وسواس شما از روی دینداری است، در مسائل اخلاقی، اعتقادی و مسائل دیگر احکام که خیلی بیشتر باید رعایت کنید! آیا کسی را می شناسید که در اموال شبهه ناک که حلال و حرام بودن آنها کاملاً معلوم نیست، وسواس داشته باشد؟ می گویند: خانه فلانی رفتیم. می دانیم خمس نمی دهد؛ لقمه اش هم حرام است، ولی می خورد و کیف می کند و تردید هم نمی کند و اصلا به فکر رد مظالم دادن هم نیست.
اگر قرار است احتیاط کنی، باید در حیا، حجاب و مسائل اخلاقی، ارتباط با پدر مادر، با همسر، با فرزندان احتیاط بیشتری کنی. در اینطور جاها ما به خودمان خیلی باج می دهیم و اصلاً هم وسواس نداریم.
تاکنون کدام شخص وسواسی را دیده اید که عوض یک مرتبه خمس و زکات دادن، چند مرتبه داده باشد؟! به جای یک مرتبه حج چند مرتبه رفته باشد؟! در کمک به فقرا، آیا وسواسی ها می گویند احتیاطاً ما صد تومان دادیم، صد تومان دیگر بدهیم؟ چرا اینجا شیطان نمی گوید به دلم نچسبید؛ این صد تومان کم بود، بهتر است ده تا صد تومان دیگر هم بدهم؟ اینطور جاها چرا دلم اصلاً مطرح نیست؟
اگر واقعا اهل طهارت هستی، چرا اهل حلیت واقعی نیستی؟ حرام هم نوعی نجاست است. چطور وقتی کینه ی مومنی در دلت می آید، نمی گویی؛ دلم نجس شد؟ بهتر است دلم را بشویم و پاک کنم؛ بهتر است احتیاطاً حرف نزنم؛ تهمت نزنم؛ غیبت نکنم و کینه به دل نگیرم؛ بهتر است احتیاطاً این حرفی که در مورد دیگری زده شده را قبول نکنم و منشأ اثر قرار ندهم.
وسواس، نشانه رعایت بهداشت نیست
بعضی ها وسواس را یک کمال، پز و پرستیژ می دانند. شخص می گوید: من آنقدر اهل نظافت هستم که یک ظرف را که کسی با آن آب خورده، باید چهار بار بشویم. شخص مقابل هم خیال میکند: او چقدر با کلاس است، پس من پنج بار میشویم و همینطور وسواس را از همدیگر یاد میگیرند. با هم به رقابت می افتند که چه کسی بیشتر احتیاط می کند و چه کسی بیشتر مثلاً بهداشت را رعایت می کند؛ ولی این بهداشت نیست.
از حد که می گذرد و می خواهی بهداشت را رعایت کنی؛ مریض می شوی. می گوید: موهای من چرب است. آنقدر شامپوی ضد چربی می زند که چربی مورد نیاز مو از بین می رود و موی سرش خشک می شود.
پیغمبر(صلی الله علیه وآله و سلم) فرمود: «اَلتُرابُ رَبیعُ الاَطفال»[3] = خاک، بهار بچه هاست». بچهها باید خاکبازی و گِل بازی کنند. در این خاک و گِل، چیزهایی هم به دست می آورند. خود پیغمبر هم گِل بازی کرده است. ولی ما می گوییم؛ بچه باید در محیط بسته آپارتمان، صد بار دستش را بشوید. چنین بچه ای با کمی خاک، سریع مریض می شود؛ چون بدنش نسبت به میکروب عادت ندارد. این بچه هایی که در خیابان و کوچه، در روستا و بیابان خاک بازی می کنند و بزرگ می شوند، همیشه سالمتر و قویتر از بچه هایی هستند که این گونه رشد نکرده اند.
نمی گویم بهداشت رعایت نشود و مثلا دست شسته نشود. از خانم فاطمه زهرا(سلام الله) سفارش شده که حتماً باید دستها، قبل از غذا و بعد از غذا شسته شود. [4] پیامبر(صلی الله و علیه و آله و سلم) می فرماید: اگر برایتان سخت نبود، می گفتم مسواک زدن واجب است. نمی گوییم بهداشت رعایت نشود؛ اما وقتی زیاد به آن سمت برویم، بیماری های زیادی برای ما درست می شود. زندگی بشر پر از این افراطهاست.
سوء ظن از وسوسه های شیطان است
چطور وقتی از خواب بلند می شوی و شیطان خودش را در خواب به شکل پدر، مادر، همسر و برادر به شما عرضه کرده؛ نسبت به همه بدبین می شوی؟ چرا در اینجا احتیاط نمی کنی و نمی گویی القاء شیطان و وسوسه بوده؛ بلافاصله تا خواب می بینی قبول می کنی و خواب شیطانی را منشأ اثر قرار می دهی؟
سوءظن هم یکی از وسوسه هاست. هر وقت به کسی، خصوصا مومنی بدبین شدید، بگویید: می توانم این حرف و عمل زشت او را به صورتهای قشنگ هم تفسیر کنم. اگر اینها را روی کاغذ یادداشت کنید، میبینید که صورتهای قشنگ، بیشتر از زشتی هاست؛ ولی همیشه ذهن ما سراغ بدترین نوع تفسیر می رود و زود به اطرافیان بدبین می شویم. زیرا از وسوسه های شیطانی تبعیت می کنیم و توجه نمی کنیم که خداوند می فرماید:«إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ= محققا شیطان اراده کرده است که بین شما دشمنی و کینه واقع شود».
اگر قرار باشد وسوسه و وسواس، منشأ تقوا داشته باشد، باید اینطور جاها احتیاط کنیم و بگوییم: درست است که من با چشم خودم دیدم و با گوش خودم شنیدم؛ اما انشاءالله که اینطور نیست. ولی ما به جای این که اینطور باشیم، با خیال و خاطره هم به آدمها بدبین می شویم و شیطان راحت به ما القا می کند.
در ادامه حضرت امام (سلام الله) فرمودند:«بنابراین، شخص وسواسی باید بداند وسواس داشتن، ربطی به دین و دیانت ندارد؛ بلکه از جهل، نادانی و نفهمی و مخالف دین است. ولی چون حقیقت امر را به شخص وسواسی نگفته اند و نه تنها او را از این حرکت انحرافی، منع و ملامت و سرزنش ننموده اند؛ بلکه از کار او تعریف و تمجید هم کرده اند؛ او هم این عمل زشت را تعقیب کرده و به حد کمال رسانده و خود را ملعبه دست شیطان و بازیچه لشکریان و یاران او قرار داده و از ساحت قدس مقربین دور کرده است.»
شک در مورد خدا و دین باید توسط کارشناسان رفع شود
علامه جعفری می گوید: اگر از شک در مورد دین، عبور کنید، آن شک، مقدس است؛ اما اگر در آن بمانید، همان شک، تبدیل به شک نامقدس و شوم و شیطانی تبدیل می شود.
امام امت(سلام الله) در مورد وسواس در کتاب اربعین خود می فرماید: «بدان که وسوسه، شک، تزلزل، شرک و مانند آنها از خطورات و القائات ابلیس است که در دل مردم می اندازد.»
شک کردن معمولا در مورد خدا، پیغمبر، قرآن، ائمه و اصلاً در مورد حقانیت دین حق صورت می گیرد و هیچ اشکالی هم ندارد؛ اما باید با شک به طرز درستی برخورد شود. شخصی به امام رضا(علیه السلام) عرض کرد: من خدا، قیامت و اینها را قبول ندارم. امام رضا(علیه السلام) فرمودند: تو یقین داری که نیست یا شک داری؟ شخص کمی فکر کرد و گفت: تردید دارم؛ یعنی حضرت او را از مرحله یقین به شک آورد. حضرت فرمودند: اگر خدا و قیامت وجود نداشته باشد، چه کسی باخته؟ من باخته ام یا تو؟ گفت: هیچ کدام، هر کس به عقائد خودش دلخوش بوده؛ بعد هم که مُردیم اگر قیامت و خدایی وجود نداشته باشد، کسی نباخته است. حضرت فرمودند: اگر قیامت و آخرت وجود داشته باشد چه کسی باخته است؟ شخص فکر کرد و گفت: اگر وجود داشته باشد، من باخته ام.[2]
یک خانم آمریکایی داستان مسلمان شدن خودش را اینطور بیان کرد که دوست مسلمانم به من گفت: ببین اسلام اینها را گفته؛ اگر راست باشد، کسی که اینها را قبول نکند باخته است. این را گفت و رفت. اما دیگر من نتوانستم از این فکر در بیایم که اگر بعد از مسیح هم پیامبری آمده باشد، من باید دین او را بپذیرم. چون از طرف یک خدا آمده اند. کتاب آسمانی او هم همان کتاب انجیل ما است؛ ولی کاملتر. اگر راست باشد من چکار کنم؟ نمی توانم جوابگو باشم. همین دغدغه باعث شد تا من تحقیق کنم و مسلمان شوم.
عقل می گوید: اگر چیزی شایع شد، باید در موردش تحقیق کنم. باید با شک، عاقلانه برخورد کنم. اگر دو نفر اعلام کردند سالن را ترک کنید؛ در اینجا بمب کار گذاشته شده، می گویید: شاید راست باشد؛ پس بهتر است برویم، هر چند هم اگر دروغ باشد، ضرری نکرده ایم. عقل می گوید: باید فرار کنیم.
اکثر قریب به اتفاق مردم کره زمین، یک میلیارد و چند صد هزار مسلمان، مسیحی، یهودی همه به خدا و قیامت معتقد هستند. اگر در قیامت و خدایی که میلیاردها انسان روی کره زمین می گویند هست، راست باشد و من در مقابل این خدا ایستاده باشم، چه می شود؟
مسئله قیامت است؛ شوخی نیست. نص قرآن است. می گویند در قیامت پنجاه سؤال از نحوه زندگی شما می کنند؛ راست است یا دروغ است؟ اگر یقین داری که دروغ است، میلیاردها آدم می گویند راست است. بیا با آنها صحبت و بحث کن. آیا می توانی ده ها هزار جلد کتاب تحقیقی و علمی در این زمینه نوشته شده را رد کنی؟!
بنابراین، برخورد با «شک»، کار علمی میطلبد و روش علمی دارد و باید به کارشناس مراجعه کرد. مثل اینکه من دندان درد داشته باشم، میتوانم پیش پزشک گوش و حلق و بینی بروم؟ اگر بروم هم دکتر و هم بقیه میگویند: تو دیوانه هستی. باید پیش دندانپزشک می رفتی.
امروزه کسی نمی تواند بگوید در باره چیزی شک داشتم و کسی جواب مرا نداد
امروزه طوری است که هر کس در هر جای دنیا سؤال راجع به مسائل دینی داشته باشد، مرکز پژوهش حوزه علمیه با تلفن و نامه و سایت، در سطوح مختلف موجود است و پاسخ می دهند. الان کسی نمی تواند بهانه داشته باشد که من در مورد خدا، دین، پیغمبر شک کردم وسؤال داشتم و سؤالم بیجواب ماند.
در این زمینه دهها هزار جلد کتاب به زبان های مختلف و در سطوح مختلف نوشته شده که هیچ کس نمی تواند ردشان کند. خیلی محکم در مورد قیامت، ائمه، خدا، خصوصیات خدا و همه چیز صحبت شده و به سؤالات نیز پاسخ داده اند. اما این اشتباه است که من به همکار، پدر و خواهر خودم که هیچی بلد نیستند، بگویم: خدا را برای من اثبات کن. آنها را هم مریض می کنم. این خیلی کار اشتباهی است. سؤال داری پیش استاد خبره و کارشناس مذهبی برو.
یادمان باشد که هر روحانی که عمامه سرش بود و عبا روی دوشش بود، کارشناس مذهبی نیست. تخصص روحانی باید با سؤال شما تناسب داشته باشد. روحانیون هم مثل پزشکان، یک دوره عمومی تقریباً ده ساله دارند. بعد از آن میتوانند در رشتههای تخصصی مثل فقه، فلسفه، قرآن ، تفسیر، حدیث، تاریخ اسلام و کلام و… کار کنند.
متخصصان، شبانه روز در ده ها سایت علمی قدرتمند مشغول پاسخگویی به سؤالات و شبهات هستند؛ هر چند از روی لجبازی و عناد طراحی شده باشد.
نهاد نمایندگی ولی فقیه نیز، 22 هزار پرسش و پاسخ دانشجویان کشور را در طول چند سال در تمام زمینه های فقه، منطق، فلسفه، عرفان، کلام، مسائل اجتماعی، سیاسی، حقوقی، خانوادگی، و احکام، جمع آوری کرده است و در قالب سیدی های آموزشی ارائه داده است.
بعد از ایجاد شک و شبهه، نباید اعمال دینی را کنار گذاشت
شک خوب است. خوب است که شک کنیم. اشکالی هم ندارد؛ اما شیطان خیلی ناجوانمردانه برخورد می کند. سؤال را ایجاد می کند و تو را همانجا نگه می دارد و می گوید: ببین! از کجا معلوم خدا هست؟ حالا که شک داری، نماز و روزه را رها کن. بعد از آن نمی گذارد سراغ بیماریت بروی و شکت را برطرف کنی و اگر در آن حالت بمیری، برایت خیلی خطرناک است. ما اگر شک هم برایمان ایجاد شود، حق نداریم به ترکیبات دینی مان دست بزنیم. سؤال طبیعی است؛ سؤال هم داری، نمازت را بخوان!
رها کردن دین، مثل این است که وقتی لباست کثیف یا نجس شده، نمی گویی که این لباسم نجس است، آن را دور بیندازم و تا خانه عریان بروم و در آنجا لباس نو بپوشم؛ بلکه تا خانه با همان لباس کثیف تنت می روی و لباست را عوض می کنی.
سؤال که برای انسان پیش می آید، نباید دینش را کنار بگذارد و بگوید من که شبهه برایم پیش آمده، دیگر دینم را کنار می گذارم و چیزی را رعایت نمی کنم. این حرف، حرف شیطانی است.
[1] چهل حدیث ( اربعین حدیث) امام خمینی / ص 399
[2] منبعی یافت نشد.
[3]مجمع الزوائد ج8 / ص 198
[4]كتاب العوالم : ج 11 / ص 629/منتظران منجی.
امتیاز بینندگان:1 ستاره
امتیاز بینندگان:1 ستاره