نماد های معماری در قران
به برخى آيات كه با مهندسى عمران در ارتباط است در ادامه توجه کنید
نماد های معماری در قران
آياتى كه به نوعى به مهندسى عمران ربط دارند؟
در پاسخ به برخى آيات كه با مهندسى عمران در ارتباط است توجه كنيد:
1- خانه سازى زنبور عسل
وَ أَوْحى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِى مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمَّا يَعْرِشُونَ (نحل 68)
پروردگار تو به زنبور عسل وحى (الهام غريزى) فرستاد كه از كوهها و درختان و داربستهايى كه مردم مىسازند خانههايى برگزين.
نخستين ماموريت زنبوران در اين آيه ماموريت خانهسازى ذكر شده، و اين شايد به خاطر آن است كه مساله مسكن مناسب نخستين شرط زندگى است و به دنبال آن فعاليتهاى ديگر امكان پذير مىشود، و يا به خاطر آنكه ساختمان خانههاى شش ضلعى زنبوران عسل كه شايد مليونها سال است به همين شكل در شرق و غرب جهان ادامه دارد از عجيبترين برنامههاى زندگى آنها است و حتى شايد از ساختن خود عسل عجيبتر است، چگونه اين ماده مومى مخصوص را تهيه مىكند؟ و چگونه اين خانههاى شش ضلعى را با ظرافت و مهندسى فوق العاده دقيقى مىسازد؟ خانههايى كه نقشه آن بسيار حساب شده و زواياى آن كاملا دقيق و يكسان است، اساسا براى استفاده كامل از يك سطح به گونهاى كه هيچ قسمتى از آن، هدر نرود و يا زواياى تنگ و تاريكى پيدا نكند، راهى بهتر از انتخاب خانههاى شش ضلعى با زواياى مساوى نيست، به اضافه اين نوع خانه از استحكام خاصى برخوردار است.
[طرز انتخاب اين خانه ها]
– انتخاب اين خانه ها، چنان كه قرآن در آيه فوق مىگويد: گاهى در كوهها است، در لابلاى صخره هاى غير قابل عبور، و شكافهاى مخصوص سنگهايى كه آمادگى براى اين هدف دارند و گاهى در لابلاى شاخههاى درختان، و گاهى در كندوهايى كه انسانها بر فراز داربستها در اختيارشان مىگذارند.
ضمنا از اين تعبير استفاده مىشود كه لانه و كندوى عسل بايد در نقطه مرتفعى از كوه و درخت و داربست باشد تا به خوبى بتواند از آن استفاده كند.
تفسير نمونه، ج 11، ص: 2
299- خانه سازى عنكبوت
مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِياءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتاً وَ إِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ (عنكبوت ج 41)
41- كسانى كه غير از خدا را اولياء خود برگزيدند، همچون عنكبوتند كه خانهاى براى خود انتخاب كرده و سستترين خانهها خانه عنكبوت است اگر مىدانستند
چه مثال رسا و جالبى و چه تشبيه گويا و دقيقى؟ درست دقت كنيد: هر حيوان و حشرهاى براى خود خانه و لانهاى دارد، اما هيچيك از اين خانهها به سستى خانه عنكبوت نيست.
اصولا خانه بايد ديوار و سقف و درى داشته باشد، و صاحب آن را از حوادث حفظ كند طعمه و غذا و نيازهاى او را در خود نگاه دارد. بعضى از خانهها سقف ندارند اما لا اقل ديوارى دارند يا اگر ديوار ندارند سقفى دارند.
اما لانه عنكبوت كه از تعدادى تارهاى بسيار نازك ساخته شده نه ديوارى دارد، نه سقفى، نه حياطى و نه درى، اينها همه از يك سو.
از سوى ديگر مصالح آن بقدرى سست و بى دوام است كه در برابر هيچ حادثهاى مقاومت نمىكند.
اگر نسيم ملايمى بوزد تار و پودش را درهم مىريزد
اگر چند قطره باران بر آن ببارد آن را متلاشى مىكند كمترين شعله آتشى به آن برسد نابودش مىسازد.
حتى اگر گرد و غبار بر آن بنشيند پاره پاره مىشود و از سقف خانه آويزان مىگردد.
معبودهاى دروغين اين گروه نيز نه سودى دارند و نه زيانى، نه مشكلى را حل مىكنند، و نه در روز بيچارگى پناهگاه كسى هستند.
درست است كه اين خانه براى عنكبوت با آن پاهاى بلند و طولانيش هم مركز استراحت است و هم در و دكان و دامى براى صيد حشرات و تحصيل غذا.
ولى در مقايسه با خانههاى حيوانات و حشرات ديگر بى نهايت سست و بى دوام است.
كسانى كه غير خدا را تكيهگاه خود قرار دهند تكيه آنها بر تار عنكبوت است.
تارهاى عنكبوت از مايع لزجى ساخته مىشود كه در حفرههاى بسيار كوچكى همچون سر سوزن در زير شكم او قرار دارد، اين مايع داراى تركيب خاصى است كه هر گاه در مجاورت هوا قرار گيرد سخت و محكم مىشود.
عنكبوت آن را به وسيله چنگال مخصوصش از اين حفرهها بيرون كشيده و تارهاى خود را از آن مىسازد.
مىگويند هر عنكبوت قادر است با همين مايع بسيار مختصر كه در اختيار دارد در حدود پانصد متر از اين تارها بتند بعضى نوشتهاند كه سستى اين تارها بر اثر نازكى فوق العاده است و گرنه از تار فولادينى كه به ضخامت آن باشد محكمتر است.
عجيب اينكه اين تارها گاهى هر كدام از چهار رشته تشكيل شده و هر رشتهاى نيز خود از هزار رشته تشكيل يافته كه هر كدام از سوراخ بسيار كوچكى كه در بدن او است بيرون مىآيد اكنون فكر كنيد هر يك از اين تارهاى فرعى چه اندازه ظريف و دقيق و باريك تهيه مىشود.
علاوه بر عجائبى كه در مصالح ساختمانى خانه عنكبوت به كار رفته، شكل ساختمانى و مهندسى آن نيز جالب است، اگر به خانههاى سالم عنكبوت دقت كنيم منظره جالبى همچون يك خورشيد با شعاعهايش بر روى پايههاى مخصوصى از همين تارها مشاهده مىكنيم البته اين خانه براى عنكبوت خانه مناسب و ايدهآلى است ولى در مجموع سستتر از آن تصور نمىشود، و اين چنين است معبودهايى كه غير از خدا مىپرستند.
تفسير نمونه، ج 16، ص 3
278- خانه سازى قوم ثمود (سوره اعراف)
وَ اذْكُرُوا إِذْ جَعَلَكُمْ خُلَفاءَ مِنْ بَعْدِ عادٍ وَ بَوَّأَكُمْ فِى الْأَرْضِ تَتَّخِذُونَ مِنْ سُهُولِها قُصُوراً وَ تَنْحِتُونَ الْجِبالَ بُيُوتاً فَاذْكُرُوا آلاءَ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِى الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ (74)
و به خاطر بياوريد كه شما را جانشينان قوم عاد قرار داد و در زمين مستقر ساخت، كه در دشتهايش قصرها براى خود بنا مىكنيد و در كوهها براى خود خانهها مىتراشيد، بنا بر اين نعمتهاى خدا را متذكر شويد و در زمين فساد نكنيد.
از تعبير اين آيه چنين به نظر مىرسد كه قوم ثمود محل زندگى خود را در تابستان و زمستان تغيير مىدادند، در فصل بهار و تابستان در دشتهاى وسيع و پربركت به زراعت و دامدارى مىپرداختند و به همين جهت خانههاى مرفه و زيبايى در دشت داشتند، و به هنگام فرا رسيدن فصل سرما و تمام شدن برداشت محصول، به خانههاى مستحكمى كه در دل صخرهها تراشيده بودند و در مناطق امن و امانى قرار داشت و از گزند طوفان و سيلاب و حوادث بر كنار بود آسوده خاطر زندگى مىكردند.
تفسير نمونه، ج 6، ص: 4
234- خانه سازى قوم هود (سوره شعراء)
أَ تَبْنُونَ بِكُلِّ رِيعٍ آيَهً تَعْبَثُونَ (128) وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ (129)
تفسير نمونه، ج 15، ص:
290 ترجمه:
128- آيا شما بر هر مكان مرتفعى نشانهاى از روى هوى و هوس مىسازيد؟
129- و قصرها و قلعههاى زيبا و محكم بنا مىكنيد، آن چنان كه گويى در دنيا جاودانه خواهيد ماند.
واژه ريع در اصل به معنى مكان مرتفع است و تعبثون از ماده عبث به معنى كارى است كه هدف صحيح در آن تعقيب نمىشود، و با توجه به واژه آيه كه به معنى نشانه است روشن مىشود كه اين قوم متمكن و ثروتمند براى خودنمايى و تفاخر بر ديگران بناهايى بر نقاط مرتفع كوهها و تپهها، (همچون برج و مانند آن) مىساختند كه هيچ هدف صحيحى براى آن نبود جز اينكه توجه ديگران را به آن جلب كنند و قدرت و نيروى خود را به رخ سايرين بكشند.
و اينكه بعضى از مفسران گفتهاند منظور از اين سخن، كلبههايى بوده كه بر فراز بلنديها مىساختند و مركز لهو و لعب و هوسرانى و عياشى بوده- همانگونه كه در عصر ما در ميان طاغوتيان مرسوم است- بعيد به نظر مىرسد، زيرا با كلمه آيه و عبث سازگار نيست.
اين احتمال را نيز بعضى از مفسران دادهاند كه قوم عاد، اين ساختمانها را مشرف بر جادهها مىساختند تا از فراز آن به استهزاء و مسخره راهروان بپردازند ولى از اين سه تفسير، تفسير اول صحيحتر به نظر مىرسد.
بار ديگر به انتقادگرى از آنها پرداخته، مىگويد: شما قصرها و قلعههاى زيبا و محكم مىسازيد، آن چنان كه گويى در دنيا جاودانه خواهيد ماند (وَ تَتَّخِذُونَ مَصانِعَ لَعَلَّكُمْ تَخْلُدُونَ).
مصانع جمع مصنع به معنى مكان و ساختمان مجلل و محكم است.
هود به اين اعتراض نمىكند كه چرا شما داراى خانههاى مناسبى هستيد بلكه مىگويد شما آن چنان غرق دنيا شدهايد و به تجمل پرستى و محكم كارى بيحساب در كاخها و قصرها پرداختهايد كه سراى آخرت را به دست فراموشى سپردهايد، دنيا را نه به عنوان يك گذرگاه كه به عنوان يك سراى هميشگى پنداشتهايد، آرى چنين ساختمانهاى غفلتزا و غرور آفرين مسلما مذموم است.
تفسير نمونه، ج 15، ص: 5
293- خانه سازى برخى اقوام گذشته (سوره فجر)
أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ (6) إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ (7) الَّتِى لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِى الْبِلادِ (8) وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ (9)
6- آيا نديدى پروردگارت به قوم عاد چه كرد؟
7- و با آن شهر ارم با عظمت.
8- همان شهرى كه نظيرش در بلاد آفريده نشده بود.
9- و قوم ثمود كه صخرههاى عظيم را از دره مىبريدند (و از آن خانه و كاخ مىساختند).
به دنبال آيات گذشته كه متضمن سوگندهاى پر معنايى در باره مجازات طغيانگران بود، در اين آيات به چند قوم نيرومند از اقوام پيشين كه هر كدام براى خود قدرتى عظيم داشتند، اما بر مركب غرور سوار شدند و راه طغيان و كفر را پيش گرفتند اشاره مىكند، و سرنوشت دردناك آنها را روشن مىسازد، تا مشركان مكه و اقوام ديگر كه شايد از آنها بسيار ضعيفتر بودند حساب خود را برسند، و از خواب غفلت بيدار شوند.
نخست مىفرمايد: آيا نديدى پروردگارت به قوم عاد چه كرد؟؟ (أَ لَمْ تَرَ كَيْفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعادٍ).
منظور از رؤيت (ديدن) در اينجا علم و آگاهى است، منتها از آنجا كه داستان اين اقوام به قدرى مشهور و معروف بوده كه گويى مردم زمانهاى بعد نيز آن را با چشم خود مىديدند تعبير به رؤيت شده است.
البته مخاطب در اين آيه پيامبر ص است، ولى هشدارى است براى همگان.
عاد همان قوم پيامبر بزرگ خدا هود است بعضى از مورخان معتقدند عاد بر دو قبيله اطلاق مىشود: قبيلهاى كه در گذشته بسيار دور زندگى تفسير نمونه، ج 26، ص:
451 داشتند، و قرآن از آنها تعبير به عاداً الْأُولى كرده است (نجم- 50).
آنها احتمالا قبل از تاريخ زندگى مىكردهاند.
قبيله عاد كه در دوران تاريخ بشر، و احتمالا حدود هفتصد سال قبل از ميلاد مسيح ع وجود داشتند، در سرزمين احقاف يا يمن زندگى مىكردند.
قامت هايى بلند و اندامى نيرومند داشتند، و به همين دليل جنگجويانى زبده محسوب مىشدند.
به علاوه از نظر تمدن ظاهرى نيز پيشرفته بودند، شهرهايى آباد و زمينهاى خرم و سرسبز، و كاخهاى عظيم و باغهاى پر طراوت داشتند.
بعضى مىگويند عاد نام جد اين قبيله است، و قبيله را معمولا بنام جد آن قبيله مىخواندند.
سپس مىافزايد: همان شهر ارم پرشكوه و عظيم (إِرَمَ ذاتِ الْعِمادِ).
در اينكه ارم نام شخص يا قبيله است، يا محل و شهرى است؟
در ميان مفسران گفتگو است.
زمخشرى در كشاف از بعضى نقل مىكند كه عاد فرزند عوص و او فرزند ارم و او فرزند سام فرزند نوح است، و از آنجا كه نام جد قبيله بر آن قبيله اطلاق مىشده به قبيله عاد نيز ارم مىگفتند.
بعضى نيز معتقدند كه ارم همان عاد اولى است، و عاد قبيله دوم است در حالى كه بعضى ديگر معتقدند ارم نام شهر و سرزمين آنها است.
ولى مناسب با آيه بعد اين است كه ارم نام شهر بىنظير آنها باشد.
عماد به معنى ستون و جمع آن عمد (بر وزن شتر).
بنا بر تفسير اول اشاره به اندام نيرومند و پيكرهاى ستون مانند قوم عاد است، و بنا بر تفسير دوم اشاره به ساختمانهاى با عظمت و كاخهاى رفيع و ستونهاى عظيمى است كه در اين كاخها به كار رفته بود، و در هر دو صورت اشارهاى است به قدرت و قوت قوم عاد «1».
ولى تفسير دوم (يعنى ستونهاى عظيم كاخهاى آنها) مناسبتر است.
و لذا در آيه بعد مىافزايد: همان شهر و ديارى كه مانند آن در بلاد آفريده نشده بود (الَّتِى لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُها فِى الْبِلادِ).
اين تعبير نشان مىدهد كه منظور از ارم همان شهر است، نه قبيله و طايفه.
و شايد به همين دليل است كه بعضى از مفسران بزرگ همين تفسير را پذيرفتهاند و ما نيز آن را ترجيح داديم.
بعضى از مفسران داستان مفصلى از كشف شدن شهر زيبا و پرشكوه ارم در بيابانهاى جزيره العرب، و صحارى عدن، نقل كردهاند كه از ساختمان با عظمت و زينت آلات فوق العاده عجيب و بىنظير آن سخن مىگويد ولى داستان مزبور به افسانه يا خواب شبيهتر است تا به يك واقعيت اما به هر حال جاى ترديد نيست كه قوم عاد و شهرهاى آنان از نيرومندترين قبائل، و پيشرفتهترين بلاد بود، و همانگونه كه قرآن اشاره مىكند همانند آن در بلاد پيدا نمىشد.
داستانهاى زيادى نيز از بهشت شداد كه فرزند عاد بوده در افواه، و تواريخ وجود دارد، تا آنجا كه بهشت شداد و باغهاى ارم به صورت ضرب المثل درآمده، ولى اين داستانها به اساطير شبيهتر است، اساطيرى كه ريشهاى از واقعيت دارد، اما پيرامون آن شاخ و برگهاى زيادى درست كردهاند.
سپس به سراغ دومين گروه طغيانگر از اقوام پيشين مىرود و مىفرمايد: آيا نديدى پروردگارت با قوم ثمود چه كرد، همان قومى كه صخرههاى عظيم را در وادى مىبريدند و از آن خانهها و كاخها مىساختند (وَ ثَمُودَ الَّذِينَ جابُوا الصَّخْرَ بِالْوادِ).
قوم ثمود از قديمىترين اقوامند و پيامبرشان صالح ع بود، و در سرزمينى بنام وادى القرى ميان مدينه و شام زندگى داشتند، تمدنى پيشرفته و زندگانى مرفه، و صاحب ساختمانهاى عظيم و پيشرفته بودند.
بعضى گفتهاند: ثمود نام پدر قبيله بود كه به آن نام ناميده شدهاند».
جابوا در اصل از جوبه (بر وزن توبه) به معنى زمين پست گرفته شده، سپس به معنى قطع و بريدن هر قطعه زمينى آمده است، و پاسخ كلام را از اين رو جواب ناميدهاند كه گويى هوا را قطع مىكند و از دهان گوينده به گوش شنونده مىرسد (يا به اين جهت كه سؤال را قطع كرده و به آن پايان مىدهد).
به هر حال منظور در اينجا بريدن قطعات كوهها، و ايجاد خانههاى مطمئن است، همانگونه كه در آيه 82 سوره حجر در باره همين قوم ثمود مىخوانيم: وَ كانُوا يَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً آمِنِينَ: آنها در دل كوهها خانههاى امن مىتراشيدند نظير همين معنى در آيه 149 سوره شعراء نيز آمده، و در آنجا تعبير به بيوتا فارهين شده كه دليل بر آن است آنها در اين خانهها به عيش و نوش و هوسرانى مىپرداختند.
بعضى گفتهاند قوم ثمود نخستين قومى بودند كه بريدن سنگها را از كوه و ايجاد خانههاى محكم در دل كوهها اقدام كردند.
واد كه در اصل وادى بوده، و به معنى بستر رودخانه، يا محل عبور سيلابها، و گاه به معنى دره نيز آمده چرا كه سيلابها از درههايى كه در كنار كوهها است مىگذرد.
و در اينجا مناسب معنى دوم يعنى درهها و كوهپايهها است زيرا با توجه به آيات ديگر قرآن كه در باره اين قوم سخن مىگويد و در بالا اشاره شد قوم ثمود خانههاى خود را در دامنه كوهها مىساختند، به اين ترتيب كه سنگها را مىبريدند و در درون آنها خانههاى امنى ايجاد مىكردند.
در حديثى آمده است كه پيغمبر اكرم ص در غزوه تبوك در مسير خود به شمال عربستان به وادى ثمود رسيد، در حالى كه سوار بر اسب بود، فرمود سرعت كنيد كه شما در سرزمين ملعون و نفرين شدهاى هستيد.
بدون شك قوم ثمود نيز در عصر خود تمدنى پيشرفته و شهرهايى آباد داشتند، ولى باز در اينجا به اعداد و ارقامى برخورد مىكنيم كه مبالغهآميز يا افسانه به نظر مىرسد، مثل اينكه جمعى از مفسران نوشتهاند كه آنها يكهزار و هفتصد شهر ساخته بودند كه همه آنها از سنگ بود
تفسير نمونه، ج 26، ص: 6
456- ساخت و ساز جنيان براى حضرت سليمان (سوره سبا)
يَعْمَلُونَ لَهُ ما يَشاءُ مِنْ مَحارِيبَ وَ تَماثِيلَ وَ جِفانٍ كَالْجَوابِ وَ قُدُورٍ راسِياتٍ اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُكْراً وَ قَلِيلٌ مِنْ عِبادِىَ الشَّكُورُ (13
13- آنها هر چه سليمان مىخواست برايش درست مىكردند، معبدها، تمثالها، ظروف بزرگ غذا همانند حوض ها و ديگ هاى ثابت (كه از بزرگى قابل حمل و نقل نبود، و به آنها گفتيم:) اى آل داود شكر (اين همه نعمت را) به جا آوريد، اما عده كمى از بندگان من شكرگزارند
محاريب جمع محراب در لغت به معنى عبادتگاه يا قصرها و ساختمانهاى بزرگى است كه به منظور معبد ساخته مىشود.
گاهى نيز به قسمت صدر مجلس، يا صدر مسجد و معبد، نيز اطلاق مىشود آنچه امروز به آن محراب مىگويند كه همان محل امام جماعت است در حقيقت تعبير و معنى تازهاى است كه از ريشه اصلى گرفته شده است.
به هر حال از آنجا كه اين واژه از ماده حرب به معنى جنگ است علت نامگذارى معابد را به محراب اين دانستهاند كه محل محاربه و جنگ با شيطان و هواى نفس است.
و يا از حرب به معنى لباس است كه در ميدان جنگ از تن دشمن گرفته مىشود، چرا كه انسان در معبد بايد پوشش افكار دنيوى و پراكندگى خاطر را از خود بر گيرد «2».
به هر حال اين كاركنان فعال و چابك سليمان معابد بزرگ و باشكوهى كه درخور حكومت الهى و مذهبى او بود براى او ترتيب مىدادند، تا مردم بتوانند به راحتى به وظائف عبادى خود قيام كنند.
تماثيل جمع تمثال هم به معنى نقش و عكس آمده، و هم مجسمه، در اينكه اين مجسمهها يا نقشها صورتهاى چه موجوداتى بودند، و به چه منظور سليمان دستور تهيه آنها را مىداد تفسيرهاى مختلفى شده است:
ممكن است اينها جنبه تزيينى داشته، همانگونه كه در بناهاى مهم قديم بلكه جديد ما نيز ديده مىشود.
و يا براى افزودن ابهت به تشكيلات او بوده است، چرا كه نقش پارهاى از حيوانات چون شير در افكار بسيارى از مردم ابهت آفرين است.
آيا مجسمهسازى موجودات ذى روح در شريعت سليمان ع مجاز بوده، هر چند در اسلام ممنوع است؟ يا اين كه مجسمههايى كه براى سليمان مىساختند از جنس غير ذى روح بوده مانند تمثالهاى درختان و كوهها و خورشيد و ماه و ستارگان؟
و يا فقط براى او نقش و نگار بر ديوارها مىزدند كه در ظريف كاريهاى آثار باستانى بسيار ديده مىشود و مىدانيم نقش و نگار هر چه باشد، بر خلاف مجسمه حرام نيست.
همه اينها محتمل است چرا كه ممكن است تحريم مجسمهسازى در اسلام به منظور مبارزه شديد با مساله بت پرستى و ريشه كن كردن آن بوده و اين ضرورت در زمان سليمان تا اين اندازه وجود نداشته و اين حكم در شريعت او نبوده است.
ولى در روايتى كه از امام صادق ع در تفسير اين آيه نقل شده چنين مىخوانيم:
و اللَّه ما هى تماثيل الرجال و النساء و لكنها الشجر و شبهه:
بخدا سوگند تمثالهاى مورد در خواست سليمان مجسمه مردان و زنان نبوده بلكه تمثال درخت و مانند آن بوده است.
مطابق اين روايت مجسمه سازى ذي روح در شريعت وى نيز حرام بوده.
جفان جمع جفنه (بر وزن وزنه) به معنى ظرفهاى غذاخورى است.
و جواب جمع جابيه به معنى حوض آب است، و از اين تعبير استفاده مىشود كه ظرفهاى بسيار عظيم غذاخورى كه هر كدام همچون حوضى بود براى سليمان تهيه مىديدند تا گروه كثيرى بتوانند اطراف آن بنشينند و از آن غذا بخورند، و اگر فراموش نكرده باشيم در زمانهاى كمى قديم نيز بر سر سفرهها از مجموعههاى بزرگ براى خوردن غذا به صورت دستجمعى استفاده مىشد، و در حقيقت سفره آنها همان ظرف بزرگ بود، و مثل امروز ظرفهاى مستقل و جداى از يكديگر معمول نبود.
قدور جمع قدر (بر وزن قشر) به معنى ظرفى است كه غذا در آن طبخ مىشود و راسيات جمع راسيه به معنى پا بر جا و ثابت است و در اينجا منظور ديگ هايى است كه از عظمت آن را از جا تكان نمىدادند.
تفسير نمونه، ج 18، ص:34 / پرسمان.
سلام واقعا آبروی قرآن را با این فهم را میبرید . شما از آیات قوم ثمود و عاد یا خانه عنکبوت و زنبور می خواهید معماری قرآنی کشف کنید. به نظرم این برداشت های جاهلانه را منتشر نکنید برای آبروی اسلام بهتر است .
سلام علیکم
بنده برای شما متاسفم، نوشتار ناظر به بحث کیفیت معماری قرآنی نیست!. بلکه آیاتی است که معماری های تمدن گذشته را مطرح می کند که چگونه بوده است!. شما چرا مسئله به این سادگی را نمی فهمید.
«نماد معماری در قرآن» عنوان را ببینید، چرا آنقدر ذهن خود را بسته نگه داشته اید که اگر چند آیه اشاره به تمدنها، ساختمانها، کیفیت معماری سایر امم را مطرح کرده باشد شما نمی پذیرید، می توانید در کمال ادب و آرامش سوال بپرسید و اگر توضیحات ما نارسا بود؛ اینطوربر آشفته شوید و بنویسید!.
به نظر ما اگر روی کیفیت ساختمان های تمدن های گذشته که قرآن مثال زده، یا ساختمان های حیواناتی مثل زنبور عسل دانشمندان و مهندسین تحقیقات تکمیلی داشته باشند قطعا نکات اعجاز آمیزی یافت می شود، همانطور که در غرب از زندگی حیوانات یا شیوه پرواز پرندگان اختراعات خوبی صورت گرفته است و در مستند ها نشان می دهند، این نوشتار پیش زمینه برای عاقلان و دانشمندان و مهندسین است و بدیهی است جاهلان فیضی از قرآن کریم ندارند.
وفقکم الله لکل الخیر