نشانه های قلب سلیم
نشانه های قلب سلیم
قلب سلیم و خاشع و آثار آن
قلب آدمی، قوه ادراکی و احساسی بشر میباشد. این آفریده بیهمتای الهی بهطور طبیعی گرایش به سوی کمال و خوبیها دارد؛ زیرا فطرت آن بر اعتدال و سلامت است مگر آنکه در یک فرآیندی به دلایل درونی و بیرونی، زنگار گرفته یا مهر شده باشد، که در آن صورت گرایش به ضد کمال و زیباییها و خوبیها به عنوان یک بیماری و عارضه قلبی مطرح میشود و تنها با ذکر الله قابلیت درمان دارد که یکی از مهمترین و اصلیترین اذکار الهی همان قرآنی است که شفاء الصدور نامیده میشود.
حفظ قلب بر سلامت، امری دشوار است، زیرا اسباب درونی هواهای نفسانی و اسباب بیرونی وسوسههای شیطانی، بسیاری از مردم را از فطرت پاک و سالم بیرون میبرد و آلوده به زنگارهای گناه میکند و یا گاه تا آنجا پیش میرود که دیگر قلب ماهیت و کارکرد اصلی خود را از دست میدهد و از ادراک حقایق و انعطاف در برابر آن ناتوان میشود. از این رو آموزههای قرآن بر حفظ سلامت قلب بلکه تقویت آن تا رسیدن به مقام قلب سلیم تاکید میکند و راههایی را برای حفظ و تقویت آن پیشنهاد میکند.
نویسنده در این مطلب راهکارهای حفظ سلامت قلب و تقویت آن را تبیین و تشریح کرده است.
چیستی مفهوم «قلب»
در آیات 36-37 سوره ق میخوانیم: (چه بسیار اقوامى را که قبل از آنها هلاک کردیم؛ اقوامى که از آنان قوىتر بودند و شهرها [و کشورها] را گشودند، آیا راه فرارى وجود داشت؟ در این تذکرى است براى آن کس که قلب (عقل) دارد یا گوش فرا مى دهد و حضور مى یابد.)
واژه «قلب» چنانکه در قاموس، مفردات، العین و لسان العرب آمده است در اصل به معناى دگرگون ساختن چیزى است و اصطلاحاً به دو معنا استعمال مى شود:
گاه به آن عضو گوشتی و فیزیکی که وسیله رسانیدن خون به تمام بدن است گفته میشود و گاه به روح و عقل و علم و فهم و شعور اطلاق مى گردد؛ و این به خاطر آن است که هم قلب جسمانى و هم قلب روحانى دائماً در دگرگونى و حرکت و تغییر است. چنانکه بعضى از ارباب لغت گفتهاند:
«ماسمى القلب الامن تقلبه *** والراى یصرف بالانسان اطوارا!»؛ («قلب» را به این خاطر قلب نامیدهاند که دائماً دگرگون مى شود و عقیده و راى انسان را بهاشکال مختلف در مى آورد).
همچنین «قلب» به مرکز و مغز هر چیزى نیز گفته مى شود؛ مانند: قلب لشکر. زیرا «قلب» انسان مرکز جسم و جان او است، و در قاموس نیز آمده که خالص هر چیزى را قلب آن مىگویند.) کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 شمسی، چاپ: نهم، ج 1، ص 142).
قلب، آفریدهای شگفت
بی گمان افزون بر وجود و هستی که خداوند به آدمی ارزانی داشته است، نعمتهای بسیاری را نیز به انسان بخشیده که بیرون از دایره شمارش آدمی است چه رسد که از شکر زبانی و عملی آنها بر آید. برخی از این نعمتهای الهی به سبب تاثیرگذاری و نقش آن در فرآیند کمالی آدمی، از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار است، از این رو خداوند در قرآن، اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته و به عنوان نعمتهای خاص از آنها یاد کرده و خواهان شکرگزاری مردمان نسبت به این نعمتهای خاص شده است.
از جمله این نعمتهای خاص نعمت قلب است. مقصود خداوند از شکرگزاری نسبت به این نعمت خاص یا برخی دیگر از نعمتهای خاص از آن روست که آدمی اهمیت و نقش آن را در زندگی دانسته و اهتمام خاصی به آنها مبذول داشته باشد؛ زیرا شکر واقعی هر نعمتی، استفاده درست و خوب از آن نعمت است؛ چرا که خداوند نیازی به شکر بندگان و حتی ستایش ایشان ندارد؛ بنابراین مقصود از شکر گزاری توجه یابی به اهمیت و ارزش هر نعمتی است که در زندگی آدمی نقش اساسی و مهمی را ایفا میکند.
خداوند در آیاتی از جمله ۷۸ سوره نحل و ۷۸ سوره مومنون و ۲۳ سوره نحل و آیاتی دیگر، به مسئله آفرینش خاص قلب به امر خود اشاره میکند و خواهان شکرگزاری نسبت به آن میشود، زیرا این نعمت از چنان جایگاه بلندی در زندگی انسانها برخوردار است که نمیتوان از آن چشم پوشی کرد؛ چرا که قلب، قوه ادراکی و عاطفی بشر میباشد و شناخت و ایمان مبتنی و متکی بر آن است، بنابراین هر کسی که بخواهد به علم و دانش و یا ایمان و عشق برسد میبایست به نعمت قلب توجه یابد؛ زیرا ایمان چیزی جز حب و عشق نیست و این عشق به محبوب زمانی تحقق مییابد که ادراک و احساس با هم گرد آید.
با این همه ارزش و اهمیتی که قلب برای آدمی و کمال یابی و کرامت و شرافت وی دارد، اما بسیاری از مردمان اهمیت آن را در نمییابند و آن را در مسیر منافع خود به کار نمیگیرند و تباه میسازند. (نحل آیه ۷۸ و مومنون، آیه ۷۸، سجده، آیه ۲۳) از این روست که اندک اندک چشمه جوشان ادراکی و احساسی آن را کور میکنند و از توان درک حقایق و میل و گرایش به آن باز میایستند و ایمانشان را از دست میدهند و تنها در قیامت با آتش سوزان دوزخ است که این قلبهای سنگدل و تباه شده دوباره دگرگون میشود و حقایق را درک میکند ولی حیف که زمانی بس دیر میباشد و بازشدن دریچه قلب به سوی حقایق برای آنان سودی نخواهد داشت؛ زیرا تنها در آن زمان حقیقت جلال و خشم الهی را میبینند.(نور، آیه ۳۷ )
این آفریده شگفت الهی، چنان ارزش و جایگاه دارد که خطاب و عتاب الهی به آن تعلق میگیرد و به عنوان مسئول مستقیم در برابر خداوند میبایست پاسخ گوی رفتارها و کردارها و نیات و افکار آدمی باشد.
خشوع قلب، در نتیجه سلامت قلب
قلب آدمی یا همان قوه عاقله و ادراکی انسان بر سلامت و اعتدال آفریده شده است. از این رو تنها به سوی عدالت، خوبیها، زیباییها و کمالات گرایش و تمایل مییابد و بطور طبیعی از هر آنچه انحراف و پلیدی و کژی و زشتی است روی بر میتابد و آن را طرد میکند.
قلب سالم از آنجایی که گرایش به خوبیها و زیباییها دارد، نسبت به خوبیها واکنش مثبت از خود نشان میدهد و به شکل عقیده و ایمان آن را میپسندد و دوست میدارد که همه جا خوبیها و زیباییها حضور داشته و حاکم شود.
همچنین قلب سالم نسبت به جهان واقع ادراک درستی دارد، به این معنا که همان گونه که نسبت به حقایق ادراک درستی داشته و به آن گرایش دارد، درک درستی از واقعیتهای جهان دارد و در مقام سنجش میکوشد تا نسبت میان حقایق و واقعیتها را بدرستی دریابد؛ زیرا میداند که بخشی از واقعیتها با حقایق تطابق ندارد و اصولا نمیبایست تحقق مییافت و اگر به ظاهر تحققی برای این دسته از واقعیت هاست همانند کف روی آب است که با حقیقتی باطل، خود را حفظ کرده و جلوه و نمایش داده است.
چنین توانایی ادراک و داوری، به انسان این امکان را میبخشد تا بتواند اموری را دریابد که فراتر از اندیشههای عادی است. این گونه است که قلب سالم به مقام خشیت میرسد و در نهایت خاشع و خاضع میشود.
اینکه در قرآن، عالمان را خداوند به عنوان اهل خشیت دانسته است، از آن روست که ایشان در مقام درک حقایق و وقایع بدرستی شناخت یافته و گرایش روشنی پیدا میکنند. آنان در برابر عظمت الهی و جلال کبریایی خداوند خشیت و ترسی شیرین و شگفت دارند و در نهایت خاشع میشوند. خداوند در آیه ۱۶ بااشاره به مومنان میفرماید که ایمان بطور طبیعی در کسانی یافت میشود که از قلب سالم برخوردار باشند و این قلب سالم است که قلب خشیتدار را پدید میآورد و بطور طبیعی انسانی که از جلال الهی هراسان و خشیت دارد، میبایست در برابر خداوندی چنین اهل خشوع و در نهایت اهل خضوع باشد.
خشیت و خشوع قلب در برابر جلال الهی آن را چنان منعطف میسازد که قابلیت نزول باران جمال الهی بر آن فراهم میآید و زمینه رویش گیاهان و گلهای زیبای مهر و محبت را ایجاد میکند. از این رو خداوند خشیت و خشوع قلب را به زمینی تشبیه کرده است که فروافتاده و خاضع است و این فروتنی موجب میشود تا باران الهی در آن قرار گیرد و جمع شود. این گونه است که دلهای خاشع و خاضع در برابر جلال الهی، همانند زمینی فروتن و خاضع هستند که باران رحمت جمالی را میپذیرد و آماده بیداری و زندگی نوین و تازهای میشود.
ذکر و یاد الهی عامل ایجاد خشیت و خشوع در برابر خداوند و بستر ساز نزول رحمت الهی است. بنابراین میبایست آدمی قلب سالم خویش را در مسیر بارش باران رحمت قرار دهد و با یاد خداوند آن را نرم گرداند؛ زیرا زمین سخت و بلند را نشاید که باران را حفظ و نگه دارد و گیاهان زیبا و گلهای قشنگ را برویاند.
خداوند در آیات ۱۶ و ۱۷ سوره حدید براساس همین نگرش است که ذکر خداوند و یاد عظمت و کبریایی او را کارساز در خشوع قلب بر میشمارد و قرآن را به عنوان مهمترین و اصلیترین مصداق ذکرالله مطرح میسازد. بنابراین تلاوت قرآن و شنیدن آیات آن، در خشوع قلبها و دلها بسیار اثر بخش و تاثیرگذار خواهد بود.(همان)
این در حالی است که هر گونه فسق و فجور و تجاوز از حوزه عدالت و اعتدال موجب میشود تا آدمی به جای خشوع دچار کبر و غرور شود و از مسیر کمالی دور افتد و در نهایت گرفتار سنگدلی و قساوت قلب شده و همانند سنگ خارا باران رحمت الهی را نپذیرد چه رسد که نگه دارد و از آن گیاه عشق و محبت و مهر و ایمان برویاند.(همان)
اینکه خداوند در آیات ۲ و ۴ سوره انفال خشیت قلب در برابر خداوند را نشانه ایمان واقعی دانسته است به خاطر همین معناست که قلبی که خشیت دارد، در برابر عظمت و کبریای الهی خاشع و خاضع است و هم چون زمین نرم خواهان باران وحفظ آن میباشد. بر این اساس آموزههای الهی را میپذیرد و نسبت به آن واکنش مثبت نشان میدهد و شقاوت و بدبختی دور میگردد و به جای آن سعادت گیاه مهر و عشق را در خود میرویاند.(طه، آیات ۲ و ۳)
خداوند قلبی را که دارای خشیت الهی است قلبی میداند که خالی از هر گونه فسق و فجور یعنی مخالفت با عدالت و اعتدال میباشد(حدید آیه ۱۶) تا این معنا را تبیین و تحلیل کند که اصولا قلبی که گرایش به فسق و فجور دارد، نمیتواند خشیت داشته باشد و خاشع و خاضع در برابر خداوند باشد و از آموزههای وحیانی و هدایتهای آن بهره مند شود اما دلی که اهل خشیت است و در برابر خداوند اهل خضوع است به سادگی تن به هر آنچه خداوند خواسته از جمله نماز و انفاق و زکات و مانند آن میدهد.(انفال، آیات ۲ و ۳)
همین نرمی و رقت قلبی که در اثر خشوع و خشیت پدیدار میشود، بهترین بستر و مناسبترین زمینه برای گرایش آدمی به هر آنچه حق است میشود.(حج، آیات ۵۳ و ۵۴) و آدمی را برای شنیدن و عمل به آموزههای وحیانی مهیا و آماده میسازد(مائده، آیات ۸۲ و ۸۳) و مومنان و اهل عشق را همچون پروانه گرد آتش مهر و محبت وجود اهل رقت و نرمخویی جمع میکند.(آل عمران، آیه ۱۵۹)
قلب سلیم مرتبهای برتر از سلامت
چنانکه گفته شد همه قلوب آدمی براساس فطرت و طبیعت نخستین آن بر سلامت و اعتدال و عدالت بنا نهاده شده است. این قلب اگر همچنان در مسیر کمالی بماند و از فساد و انحرافی که به سبب وسوسههای شیطانی و هواهای نفسانی پدید میآید خود را حفظ کند، در یک فرآیند رشدی و بالندگی به جایی میرسد که به قلب سلیم میرسد. قلب سلیم، قلبی است که سلامت در آن به شکل ملکه در آمده است و هیچ چیزی چون وسوسههای ابلیسی و خواستههای نفسانی نمیتواند در آن تاثیر منفی بجا گذارد.از این رو قلب سلیم در آموزههای قرآنی به عنوان قلبی خالی از هرگونه شائبه شرک مطرح میشود؛ زیرا شرک به معنای گرایش به سوی ضد کمالی است و قلب سلیم هیچگونه گرایشی حتی مخفی و نهان به سوی ضد کمال یعنی ضد خداوند پیدا نمیکند.
از نظر خداوند کسانی دارای قلب سلیم هستند که از هر گونه پلشتی و زشتی عقلانی و عقلایی و وحیانی رهایی یافتهاند و در مقام متقین در آمده اند؛ زیرا کسی که تقوا ملکه وی شده است، به هیچگونه از پلشتیها گرایشی نداشته و از آن پرهیز میکند که از جمله این پلشتیها شرک است. این گونه است که بهشت به معنای بزرگترین و کاملترین تجلی و مظهر جمال الهی برای آنان فراهم میشود و به جای آنکه ایشان به سوی بهشت بروند خود بهشت به سوی ایشان کشیده و آورده میشود.(شعراء، آیات ۸۹ و ۹۰)
به سخن دیگر، چنین قلوب پرهیزکاری که اهل خشیت و خشوع و سلامت کامل و ملکهای هستند، هیچ غم و اندوهی در آنان راه نمییابد و آرامش همیشگی را دارا میباشند (همان)
آنان به سبب اینکه خداوند را به عنوان مطلق کمالات معبود خویش قرار داده و به سویش میروند و بلکه میشتابند، از هر گونه امراض روحی و روانی و اخلاقی رهایی یافتهاند و در آرامش مطلق و کامل، همه جلوههای جمالی الهی را در خود مییابند. این گونه است که بهشت، مشتاق ایشان میشود به جای آنکه آنان مشتاق بهشت باشند؛ چرا که مطلق زیباییها و کمالات را در خود دارا میباشند و بهشت میخواهد که این کمالات را در خود داشته باشد و به کمالات ایشان زینت یابد.
اینکه در برخی از روایات آمده است که بهشت سرزمینی خالی است که با اعمال انسانی ساخته میشود و زیبایی آن با کارهای آدمی پدید میآید، بیان و شرحی دیگر از همین معناست؛ بنابراین درست است که گفته شود اهل قلب سلیم به سوی بهشت مشتاق نیستند بلکه این بهشت است که مشتاق ایشان است؛ زیرا بهشت میخواهد تا خود را به جمال و کمال مومنان سلیم القلب بیاراید. بر این اساس است که خداوند در آیه ۸۹ و ۹۰ شعراء از نزدیک شدن بهشت به سوی متقین سخن میگوید تا این معنا را برساند که بهشت آفرین همین متقین هستند و بهشت نیز به سوی صاحبان خویش مشتاق است، چنانکه مومنان متقی، به سوی خداوند یکتا و یگانه مشتاق هستند.کیهان