منظور از اجتهاد و تقليد چيست
«اجتهاد» و «تقليد» به چه معناست؟
منظور از اجتهاد و تقليد چيست
فهرست این نوشتار:
معناى اجتهاد و تقليد
«اجتهاد» و «تقليد» به چه معناست؟
«اجتهاد» در لغت به معناى تلاش و كوشش تا سرحد توانايى است؛ به گونه اى كه با تحمل رنج و سختى همراه باشد. در اصطلاح فقه عبارت است از: «به كار بردن تلاش و كوشش خويش در راه به دست آوردن احكام شرعى از راه ها و منابعى كه نزد فقيهان اسلام، معمول و متعارف است». در نتيجه مجتهد كسى است كه بتواند احكام را از روى دليل به دست آورد و طبق رأى و نظر خويش عمل كند.[2]
«تقليد» به معناى پيروى و دنباله روى است و در اصطلاح فقهى «عمل كردن به آنچه مجتهد در مسائل شرعى فتوا مى دهد» گفته مى شود.
در آموزه هاى فرهنگ اسلامى، مقلد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مى كند و مسئوليت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مى گذارد.
گفتنى است؛ اگر چه واژه تقليد به معناى پيروى بدون چون و چرا، نزد افكار عمومى پذيرش آن مشكل است، اما در آموزه هاى فرهنگ اسلامى، مقلد كسى است كه از حاصل تلاش علمى مجتهد استفاده مى كند و مسئوليت درستى و نادرستى استنباط احكام را بر عهده مجتهد مى گذارد و چه بسا كاربرد واژه «تقليد» برگرفته از «قلادة» به معناى گردن بند، به گردن گذاشتن و عهده سپارى به اين منظور باشد.
پی نوشت ها :
- [1]. اين منابع عبارت اند از: كتاب، سنت، اجماع و عقل.
- [2]. لسان العرب، ماده، جهد؛ التنقيح فى شرح العروة الوثقى، الاجتهاد و التقليد، ص 20.
- -منبع: سایت هدانا برگرفته از احكام تقليد و بلوغ-سيد مجتبي حسيني،ص23
تقلید
و از جمله شرایط یک مرجع تقلید آن است که او داناترین مردم زمان خود بوده و در استنباط احکام شرعی از منابع اسلامی، تواناترین باشد.
تقلید مجاز و غیر مجاز(1)
مسأله 1ـ هیچ مسلمانى نمى تواند در اصول دین تقلید نماید، بلکه باید آنها را از روى دلیل ـ به فراخور حال خویش ـ بداند ولى در فروع دین یعنى احکام و دستورات عملى، اگر مجتهد باشد (یعنى بتواند احکام الهى را از روى دلیل به دست آورد) به عقیده خود عمل مى کند و اگر مجتهد نباشد باید از مجتهدى تقلید کند، همان گونه که مردم در تمام امورى که تخصص و اطلاع ندارند، به اهل اطلاع مراجعه مى کنند و از آنها پیروى مى نمایند.(1)
و نیز مى تواند عمل به احتیاط کند، یعنى در اعمال خود طورى رفتار نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر بعضى از مجتهدین کارى را حرام و بعضى مباح مى دانند آن را ترک کند و یا اگر بعضى، آن را مستحب و بعضى واجب مى دانند آن را حتماً به جا آورد، ولى چون عمل به احتیاط مشکل است و احتیاج به اطلاعات نسبتاً وسیعى از مسائل فقهى دارد، راه براى توده مردم غالباً همان مراجعه به مجتهدین و تقلید از آنهاست
اظهار نظر غیر فقیه در مسائل فقهى (20)
مسأله 20ـ فتوا دادن و اظهار نظر کردن در مسائل شرعى براى کسى که مجتهد نیست (یعنى قادر به استنباط احکام از مدارک و دلایل آن نمى باشد) حرام است و هرگاه بدون اطلاع اظهار نظر کند، مسؤول اعمال تمام کسانى است که به گفته او عمل مى کنند.
منبع: سایت هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی مكارم شيرازي.
اجتهاد
از این عنوان در اصول فقه، مبحث اجتهاد و تقلید، و نیز نخستین باب از ابواب برخی کتب فقهی تحت همین عنوان (اجتهاد و تقلید) و بابهای قضاء و حدود، بحث شده است.
تعاریف اجتهاد
اجتهاد از ریشة «جهد» به معنای منتهای کوشش است. [۱] [۲]
تلاش برای یافتن دلیل و حجّت بر احکام شرعی را اجتهاد گویند. [۳]
تعریفهای دیگری نیز برای اجتهاد شده است، مانند: ملکهای که در پرتو آن، قدرت بر استنباط حکم شرعی پیدا میشود یا کوشش برای به دست آوردن ظنّ بر حکم شرعی (در فرض عدم دسترسی به علم). [۴]
← تعریف آخوند خراسانی
مرحوم آخوند چنین تعریفی را تقریر کردهاند: «الاجتهاد هو استفراغ الوسع فی تحصیل الحجة علی الحکم الشرعی؛ مراد از اجتهاد این است مکلف مقدماتی عقلائی را ترتیب دهد که او را به علم به تکلیفی که متوجه اوست برساند». اجتهاد به معنای بکارگیری توان و نیرو برای به دست آوردن دلیل و حجت بر احکام شرعی میباشد. [۵] [۶] [۷]
← تعریف شهید مطهری
شهید مطهری میگوید: اجتهاد به طور سربسته به معنای صاحبنظر شدن در امر دین است، ولی صاحبنظر بودن و اعمال نظر کردن در امور دینی از نظر ما که شیعه هستیم دو گونه است؛ مشروع و ممنوع… که ممنوع آن است که مجتهد حکمی را که در کتاب و سنّت نیست با فکر خودش و رأی خودش وضع کند، این را در اصطلاح «اجتهاد به رأی» میگویند. این اجتهاد از نظر شیعه ممنوع است… و معنای صحیح اجتهاد یعنی به کار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادلة شرعیه، که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه میباشند. [۸]
معنای صحیح اجتهاد یعنی به کار بردن تدبّر و تعقّل در فهم ادلة شرعیه، که البته احتیاج دارد به یک رشته علوم که مقدمه شایستگی و استعداد تعقّل و تدبّر صحیح و عالمانه میباشند.
تاریخچه اجتهاد
اجتهاد صحیح یعنی انطباق اصول و قواعد کلی بر فروعات، از دیدگاه امامان معصوم ـ علیهمالسّلام ـ امری ضروری و مورد اهتمام بوده است.
امام صادق ـ علیهالسّلام ـ میفرماید: «انما علینا القاء الاصول و علیکم اَن تفرعوا»؛ ما بیان اصول مینماییم و تفریع فروع از اصول و تطبیق آن بر موارد برعهدة شما است. [۹]
و یا امام باقر ـ علیهالسّلام ـ به ابان بن تغلب فرمودند: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردم فتوا بده که من دوست دارم در میان شیعه کسانی مانند تو دیده شوند.»
بنابراین، اصل اجتهاد در عصر حضور امامان معصوم ـ علیهمالسّلام ـ نیز وجود داشته است امّا به دلیل حضور معصوم نیاز کمتری به اعمال اجتهاد بوده است، ولی در عصر غیبت چنین نیازی به سرحد کمال خود رسید.
← بنیانگذاران اجتهاد
قدیمیترین بنیانگذاران اجتهاد در فقه شیعه، دو دانشمند عهد قدیم معروف به قدیمین، یعنی ابن جنید اسکافی و ابن عقیل عمانی، بودهاند. سپس شیخ مفید به پا خاست و از عقاید آن دو بزرگوار در میان شاگردان خود، از جمله سید مرتضی، علمالهدی و شیخ طوسی به نیکی یاد کرد، این شیوه ادامه یافت تا نوبت به علامه حلی رسید و پس از او شهید اول و فقیه فاضل، علی ، و نیزشهید دوم راه او را ادامه دادند. [۱۰]
تا اجتهاد به عنوان ضرورتی در مسلک شیعه پایدار بماند و شکوفاتر گردد.
اجتهاد پویا
از جمله، مسائلی که سبب شکوفایی اندیشه شیعه میشود باز و بیمانع بودن فضای فکری و اجتهادی صحیح در میان اندیشمندان شیعه است و با دستاورد اجتهاد پویا و زنده و مبتنی بر منابع (قرآن، سنّت، عقل و اجماع) در هیچ یک از مسائل نو و جدید، توقفی ندارد و پاسخ قابل اطمینانی ارائه میکند و مشکلات را از سر راه مردم بر میدارد و در زمینه مسائل فردی و اجتماعی و سیاسی پاسخگو میباشد.
← عوامل مؤثر در اجتهاد پویا
پویایی اجتهاد و فقه مرهون زمان و مکان و شخصیت فقیه صاحب مکتب است.
←← زمان
زمان به عنوان تحولی که در مقطعی از زمان رخ میدهد میتواند در فقه و اجتهاد تأثیرگذار باشد، توجه به مشکلات و تحولات در سیر تاریخی زمان، سبب گشته تا اجتهاد و فقه به قانونی پیش تاز و آیندهنگر و جامع تبدیل شود و چنین سیر زمانی را به ترتیب در اجتهاد صدوقین، (شیخ صدوق، و پدرش ابن بابویه) قدیمین، (ابن جنید اسکافی و ابن ابی عقیل یمانی) شیخین (شیخ مفید و شیخ طوسی) و پس از آنان ابن ادریس، و ابن زهره، محقق و علامه و سپس محقق اردبیلی، فیض و محقق سبزواری میتوان یافت.
←← مکان و جهانبینی
بدون شک، محیط و جهانبینی و طرز تفکر مرجع دینی در فتواهایش تأثیر بسیاری میگذارد. [۱۱]
مجتهد و مقلد
به کسی که دارای مرتبۀ اجتهاد است «مجتهد» و به کسی که از او تقلید میکند «مقلّد» گفته میشود.
مقدمات اجتهاد
کسی که میخواهد با مراجعه به قرآن و حدیث، احکام شریعت را از آنها استخراج کند باید دارای علومی به عنوان مقدمة اجتهاد باشد، از این رو، شناخت علوم عربی و ادبیات عرب (دانش صرف و نحو و لغت عرب)، تفسیر، علم کلام، علم اصول، فقه، شناخت آیات الاحکام و روایات ، منطق و فلسفه در حد لازم برای استنباط و شناخت حدیث و درایه و رجال، برای مجتهد امری لازم و ضروری است. [۱۲]
البته شناخت اجماع، جستجو در فتاواهای فقهای پیشین و اطلاع از کلیات احکام شرعی و بلکه رد فروع بر اصول نیز میتواند در اجتهاد درست، مؤثر باشد. [۱۳]
اقسام اجتهاد
اجتهاد از جهتی به اجتهاد «بالفعل» و «بالقوّه» تقسیم میشود.
← اجتهاد بالقوه و اجتهاد بالفعل
اجتهاد بالقوّه آن است که مجتهد، ملکه و توانایی استنباط احکام شرعی را دارد، لیکن در عمل، استنباط نکرده و یا موارد استنباطش اندک است، ولی در اجتهاد بالفعل، مجتهد علاوه بر قدرت بر استنباط، در عمل نیز مسائل بسیاری را استنباط کرده است.
← اجتهاد مطلق و اجتهاد متجزی
اجتهاد از جهتی دیگر به «مطلق» و به نحو «تجزّی» تقسیم میشود. اجتهاد مطلق عبارت است از قدرت بر استنباط در همۀ ابواب فقهی، ولی اجتهاد به نحو تجزّی عبارت است از توانایی بر استنباط در بعضی ابواب فقهی، مانند نماز. [۱۴]
←← اختلاف در اجتهاد تجزی
در امکان اجتهاد به نحو تجزّی یا عدم امکان آن، یا لزوم آن، بدین معنا که دستیابی به اجتهاد مطلق جز از راه کسب اجتهاد به نحو تجزّی امکانپذیر نیست، اختلاف است. [۱۵] [۱۶]
حکم اجتهاد
اجتهاد از دو حیث تکلیفی و وضعی دارای احکامی است.
← حکم تکلیفی
اجتهاد از آن جهت که بر هر مکلّفی واجب است از عهدۀ تکالیف شرعی برآید واجب تخییری است؛ بدین معنا که مکلّف در احکام شرعی باید یا مجتهد باشد یا مقلّد و یا محتاط. گرچه در این که این وجوب، عقلی است یا شرعی و در صورت دوم، نفسی است یا غیری، اختلاف است.
اجتهاد از جهت حفظ احکام شرعی از تضییع و پاسخگویی به نیاز جامعۀ اسلامی اعم از حکومتی و فردی واجب کفایی است. از برخی قدما قول به وجوب عینی آن نقل شده است. [۱۷] اجتهاد در برابر نص، [۱۸] و نیز اجتهاد بر پایۀ مقدّماتی چون قیاس، استحسان، سد ذرایع و مصالح مرسله که چهار طریق استنباط احکام نزد اهلسنّت میباشد، جایز نیست. [۱۹]
← حکم وضعی
محورهای قابل طرح در حکم وضعی اجتهاد عبارتند از:
←← حجیت فتوا
فتوای مجتهد اعم از مجتهد مطلق و متجزّی برای خود او حجّت است و رجوع وی به مجتهد دیگر جایز نیست. [۲۰]
البته از برخی قول به وجوب رجوع مجتهد متجزّی به مجتهد مطلق، نقل شده است. [۲۱]
فتوای مجتهد مطلق بر دیگران نیز حجّت است و مردم میتوانند به او رجوع کنند. این مسأله نسبت به مجتهد متجزّی، اختلافی است.
برخی بر لزوم مجتهد مطلق بودن مرجع تقلید، ادّعای اجماع کردهاند. [۲۲] [۲۳] [۲۴]
←← جواز قضاوت
قضاوت برای مجتهد مطلق، جایز و حکمش نافذ است؛ لیکن نسبت به مجتهد متجزّی اختلاف است. برخی قضاوت متجزّی را در احکامی که استنباط کرده جایز دانستهاند. [۲۵] [۲۶] [۲۷]
←← تخطئه یا تصویب
آیا آنچه مجتهد در پرتو اجتهاد خویش بدان میرسد حکم شرعی واقعی است یا ممکن است چنین نباشد و مجتهد در اجتهاد خود به خطا رفته باشد؟ شیعه بر خلاف اهل سنّت قائل به تخطئه است؛ یعنی معتقد است حکم مجتهد گاه مطابق با حکم واقعی است و گاه مطابق با آن نیست. [۲۸]
←← اجزاء
گاه مجتهد در پرتو اجتهاد به حکمی دست مییابد و بر اساس آن عمل میکند. مقلّدان او نیز به استناد فتوای او عمل میکنند؛ لیکن پس از مدّتی به اشتباه اجتهاد نخست خود پیمیبرد.
در چنین فرضی در این که اعمال انجام گرفته بر اساس اجتهاد نخست، مجزی است، یا کفایت نمیکند و باید طبق اجتهاد جدید اعاده شود، اختلاف است.
راههای ثبوت اجتهاد
جتهاد از سه راه ثابت میشود: یقین شخص مقلّد، شیوع و شهرت یقینآور و گواهی دو عادل آگاه و خبره در صورتی که گواهی دو عادل آگاه دیگر با آن معارض نباشد. [۲۹] [۳۰]
در ثبوت اجتهاد به خبر دادن فرد ثقه از آن اختلاف است. [۳۱]
پانویس
۱. | ↑ القاموس العصری، ترجمه با عنوان (فرهنگ نوین عربی ـ فارسی)، ج۱، ص۱۲۶. |
۲. | ↑ فرهنگ معاصر عربی ـ فارسی، ص۳۷۷. |
۳. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۲۲. |
۴. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۲۰-۲۴. |
۵. | ↑ کفایة الاصول، ج۲، ص۵۲۸. |
۶. | ↑ مصباح الاصول، ج۳، ص۴۳۴. |
۷. | ↑ حاشیة الکفایة، ص۳۰۱. |
۸. | ↑ مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۶۴ـ۱۶۷. |
۹. | ↑ وسائل الشیعه، کتاب القضاء، باب ۶، از ابواب صفات القاضی، حدیث ۵۱ و ۵۲. |
۱۰. | ↑ روضات الجنات، ص۱۶۸. |
۱۱. | ↑ مجموعه آثار، ج۲۰، ص۱۶۶-۲۱۴. |
۱۲. | ↑ رسالة الاجتهاد و التقلید، ص۱۱۶. |
۱۳. | ↑ الروضة البهیة ج۳، ص۶۲-۶۶. |
۱۴. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۲۸. |
۱۵. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۳۲-۳۵. |
۱۶. | ↑ اصول العامة للفقه المقارن، ص۵۸۳-۵۸۴. |
۱۷. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۶۵-۶۶. |
۱۸. | ↑ جواهر الکلام ج۳۰، ص۱۴۰-۱۴۱. |
۱۹. | ↑ اصول العامة للفقه المقارن، ص۳۰۳-۴۱۴. |
۲۰. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۲۹-۳۲. |
۲۱. | ↑ اصول العامة للفقه المقارن، ص۶۱۱. |
۲۲. | ↑ کفایة الاصول، ص۴۶۷. |
۲۳. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۴۳-۴۵. |
۲۴. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۳۵-۳۶. |
۲۵. | ↑ جواهر الکلام ج۲۱، ص۳۹۹-۴۰۰. |
۲۶. | ↑ جواهر الکلام ج۴۰، ص۳۴. |
۲۷. | ↑ کتاب القضاء (رشتی) ج۱، ص۲۹. |
۲۸. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۳۶-۴۰. |
۲۹. | ↑ التنقیح (الاجتهاد و التقلید)، ص۲۰۸-۲۱۲. |
۳۰. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۳۸. |
۳۱. | ↑ مهذّب الاحکام ج۱، ص۳۶-۳۷ منبع:فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۲۶۵.(به نقل از ويكي فقه) |
تقلید در لغت و اصطلاح
تقلید از ریشۀ قلاده (چیزی که بر گردن میاندازد) است. کاربرد آن در معنای نخست بدینجهت است که مقلّد مسئولیّت اعمال خود را به گردن کسی میاندازد که از او تقلید میکند. [۱] [۲]
تعاریف فقها از تقلید از مجتهد
در کلمات فقها برای تقلید از مجتهد چند تعریف ذکر شده است:
۱. التزام قلبی بر عمل به فتوای مجتهد هرچند عملی انجام نگرفته باشد.
۲. التزام توأم با عمل به فتوای مجتهد.
۳. نفس عمل به فتوای مجتهد.
۴. عمل مستند به فتوای مجتهد.
۵. آموختن فتاوای مجتهد جهت عمل به آن.
← ثمره تعاریف فقها
بنابر تعریف اوّل، تقلید به صرف التزام محقّق میشود؛ درحالیکه براساس تعریف دوم التزام با عمل، تحقّق بخش تقلید است. و طبق تعریف سوم، قوام تقلید، مطابقت عمل با فتوای مجتهدی است که شخص باید از او تقلید کند هرچند قصد تطبیق و استناد نداشته باشد. در مقابل، تعریف چهارم قوام تقلید را به دو چیز دانسته است: عمل و توأم بودن آن با قصد تطبیق و استناد. و بالاخره بنابر تعریف پنجم تقلید نه التزام است و نه عمل بلکه یاد گرفتن جهت عمل است. [۳]
حکم تقلید از مجتهد
برکسی که مجتهد نیست و توان احتیاط را نیز ندارد، تقلید متعیّن خواهد بود؛ چنانکه غیر مجتهد توانمند بر احتیاط، بین تقلید و عمل به احتیاط مخیّر است. موضوع تقلید
۱. عقل.
۲. بلوغ.
۳. عدالت.
۴. شیعۀ دوازده امامی بودن.
۵. مرد بودن. برخی این شرط را لازم ندانستهاند.
۶. حلالزاده بودن.
۷. بنابر مشهور، زنده بودن (در تقلید ابتدایی نه بقای بر میّت).
۸. مجتهد مطلق بودن بنابر قول بعضی.
گروهی، تقلید از مجتهد متجزّی را در آن مقدار که اجتهاد کرده جایز دانستهاند.
۹. اعلم بودن. در این شرط نیز اختلافاتی وجود دارد.
۱۰. حریص نبودن بر دنیا. برخی این شرط را در فرض عدم اضرار آن به عدالت نپذیرفتهاند. در فرض اضرار نیز گفتهاند:
با وجود شرط عدالت نیازی به این شرط نیست.
۱۱. آزاد بودن (برده نبودن) بنابر قولی.
بسیاری از فقها این شرط را نپذیرفتهاند. [۹] [۱۰] [۱۱] [۱۲] [۱۳] [۱۴] [۱۵] [۱۶] تقلید ابتدایی از مجتهد مرده
در صورت انطباق با یکی از آن دو، در عمل غیر عبادی یعنی توصّلی، محکوم به صحّت است. ← اعمال عبادی
در عمل عبادی- که قصد قربت در آن شرط است – دو صورت دارد:
۱. فرد جاهل، هنگام عمل، قاصر یا مقصّر غافل باشد؛ بهگونهای که قصد قربت بهطور جزم از او برآید.
۲. فرد جاهل هنگام عمل، مقصّر ملتفت به جهل خود باشد که نتواند به طور جزم قصد قربت کند.
عمل عبادی انجام گرفته در صورت اوّل صحیح است ولی در فرض دوم، بنابر اعتبار جزم در نیّت، صحیح نخواهد بود هرچند مطابق با واقع باشد؛ ولی از آنجا که بسیاری، جزم در نیّت را معتبر نمیدانند در این صورت نیز حکم به صحّت عمل کردهاند. [۱۹] [۲۰] [۲۱] [۲۲] [۲۳] [۲۴] تقلید به معنای دوم
برخی کیفیّت آن را انداختن نعل یا نخ یا بند چرمی به گردن قربانی ذکر کردهاند که نشانۀ قربانی بودن حیوان محسوب میشود. [۲۶]
برخی قدما افکندن نعل یا توشهدان را به گردن قربانی تحقّق بخش تقلید دانستهاند. وجوب تخییری تقلید در حج قران
از حیواناتی که قربانی میشوند گاو و گوسفند مخصوص تقلید؛ لیکن شتر مشترک بین تقلید و اشعار است. [۲۷] [۲۸] پانویس
۱. | ↑ مجمع الفائدة ج۱۲، ص۲۰. |
۲. | ↑ کتاب الطهارة (شیخ انصاری) ج۱، ص۳۰. |
۳. | ↑ العروة الوثقی (و حواشی) (ج) ج۱، ص۱۴-۱۵. |
۴. | ↑ التنقیح (الإجتهاد و التقلید)، ص۸۳. |
۵. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۶. |
۶. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۴. |
۷. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۲۴-۲۵. |
۸. | ↑ توضیح المسائل مراجع ج۱، ص۱۳ م۱. |
۹. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۵. |
۱۰. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۸-۹. |
۱۱. | ↑ العروة الوثقی (حواشی) (ج) ج۱، ص۱۶-۱۷. |
۱۲. | ↑ العروة الوثقی (حواشی) (ج) ج۱، ص۲۴-۲۶. |
۱۳. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۲۲. |
۱۴. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۴۰-۴۵. |
۱۵. | ↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۱۸-۲۱. |
۱۶. | ↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۳۸-۴۲. |
۱۷. | ↑ جواهر الکلام ج۱۹، ص۳۷. |
۱۸. | ↑ التنقیح (الإجتهاد و التقلید)، ص۲۸. |
۱۹. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۴. |
۲۰. | ↑ العروة الوثقی ج۱، ص۷. |
۲۱. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۱۰. |
۲۲. | ↑ مستمسک العروة ج۱، ص۳۵-۳۶. |
۲۳. | ↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۱۳. |
۲۴. | ↑ مهذب الاحکام ج۱، ص۳۲-۳۳. |
۲۵. | ↑ جواهر الکلام ج۱۸، ص۵۷-۵۸. |
۲۶. | ↑ تذکرة الفقهاء ج۷، ص۲۵۷. |
۲۷. | ↑ غنیة النزوع، ص۱۹۰. |
۲۸. | ↑ جواهر الکلام ج۱۸، ص۵۵-۵۸. |
منبع: فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۸۰-۵۸۳.(به نقل از ويكي فقه)
لينك كوتاه مطلب: https://hadana.ir/?p=16528
*- ضمنا شما مي توانيد از اينجا مشترك خبرنامه سايت شويد و جديد ترين مطالب را دريافت كنيد.