معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا

معاد جسمانی از دیدگاه ملاصدرا
آيا به نظر ملا صدرا در قيامت انسان با همين بدن خاكى محشور مى شود يا بدنى ديگر؟ اگر با بدنى ديگر باشد چگونه با مواردى از قرآن مثل داستان عزير و حضرت ابراهيم(ع) و مشابه آن قابل جمع است؟ اگه همين بدن باشه اگر يه نفر اون يكى رو بخوره تكليف بدن طرف مقابل چى مى شه؟
عقيده صحيح در مورد معاد آن است كه آن هم روحانى و هم جسمانى است. در اين ميان نظرات ديگرى نيز وجود دارد. هم چنين در كيفيت معاد جسمانى نيز اختلاف نظر وجود دارد.
مرحوم علامه مجلسى مىگويد: معاد جسمانى از امورى است كه همه صاحبان اديان در آن اتفاق نظر دارند و از ضروريات دين محسوب مىشود و منكران آن از زمره مسلمين خارجند، آيات كريمه قرآن در اين زمينه صراحت دارد و قابل تأويل نيست و اخبار در اين زمينه متواتر است و قابل انكار نمىباشد. (1)
اينان مىگويند: درست است كه كانون پاداش و كيفر و لذّت و ألم، روح است، ولى ما مى دانيم كه روح، بسيارى از لذّتها و آلام را از طريق چسم دريافت مىكند. بنابراين، بايد معاد جسمانى باشد همان طور كه ظاهر آيات و روايات بر همين امر دلالت دارد آياتى از قبيل:
1- « أيحسب الانسان أن لن نجمع عظامه بلى قادرين على ان نسوّى بنانه آيا انسان مىپندارد كه استخوانهاى او را جمع نخواهيم كرد، آرى قادريم كه حتى خطوط سر انگشتان او را موزون و مرتب كنيم». (2)
2- بگو همان كسى آن را زنده مىكند كه نخستين بار آفريد و او به هر مخلوقى آگاه است». (3)
3- خداوند كسانى كه در قبرها هستند را زنده مىكند. (4)
4- در صور دميده مىشود پس همه از قبرها به سوى پروردگارش شتابان مىروند. (5)
مراد از جسمانى بودن معاد:
بعضىها جسمانى بودن معاد را به معناى اين مىدانند كه جسم انسان با همين خصوصيات مادى كه براى اين دنيا خلق شده و پيوسته در تحول است كه گاهى استخوانش مىشكند، ديوانه مىشود، احتياج به تخليه و دفع فضولات دارد، سرما مىخورد، گرمازده مىشود، خسته مىشود، پير مىشود و… در آخرت هم با همين خصوصيات زنده خواهد شد. بدن اخروى عين بدن دنيوى است.
اما جسمانى بودن به اين معنا كه قابليت براى بقا و جاودانگى ندارد بدون شك هيچ يك از معتقدان به معاد جسمانى ملتزم نمىشوند، جسمى كه در دنيا بود با همان وضعيت بر نمىگردد، بلكه منظور بازگشت آن به گونه ديگر خواهد بود به طورى كه از جهت شباهت عين جسد اول باشد و از جهتى مثل آن است. به طورى كه هر كس اين قالب را ببيند بگويد اين، فلانى است، آن فلان شخص ديگر است. به تعبير ديگر مادى بودن در قيامت و آخرت ماديتى خواهد بود كه با قوانين مربوط به آن جا سازگار باشد به نحوى كه قابليت جاودانگى داشته باشد و فضولات نداشته باشد و موجب خستگى و ملالت نباشد.
صدرالمتألهين مى گويد:
آن چه در اعتقاد به حشر بدنها از روز قيامت لازم است، آن است كه بدن هايى از قبرها برانگيخته مىشوند به طورى كه اگر كسى تك تك آنها را ببيند، بگويد: اين فلان كس است يا بگويد اين بدن فلان است و آن بدن به همان است. (6)
علامه تهرانى (ره) مىنويسد:
جمهور اهل اسلام و تمام فقهاء و اصحاب حديث قائل شدهاند كه معاد فقط جسمانى است. بنابراين، روح در نزد آنان عبارت است از جسمى كه در بن سارى و جارى است همانند آب در گل و روغن در زيتون.
جمهور فلاسفه و پيروان مشايين، قائل شده اند كه معاد فقط روحانى است يعنى فقط عقلى است، چون بدن و جسم به واسطه انعدام، صورت و عوارض و متعلقاتش منعدم مىشود و اعاده معدوم امرى محال است، امّا نفس چون مجرّد است باقى مىماند.
بسيارى از اكابر حكما و مشايخ عرفا و جمعى از متكلمين مانند حجه الاسلام غزالى و كعبى و حليمى و راغب اصفهانى و بسيارى از اصحاب اماميه ماند شيخ مفيد و شيخ طوسى و سيد مرتضى و علاّمه حلّى و خواجه نصير الدين طوسى قائل به هر دو قسم از معاد شده اند و محقق سبزوارى هم همين قول را متين و استوار مىداند، چون انسان عبارت است از نفس و بدن، به تعبير ديگر، از عقل و نفس تركيب يافته است، بنابراين، براى بدن كمالى است و براى نفس هم كمالى. و هم چنين اكثر نصارى و تناسخيه نيز به همين قول معتقدند فقط فرق در اين است كه محققين از مسلمين و پيروان آنان معتقدند، كه ارواح حادث اند و به بدن عود مىكند، ولى تناسخيه معتقدند كه ارواح قديم اند و هر كدام به جسم خاص حلول مىنمايند.
در گفتار كسانى كه معتقد به معاد روحانى و جسمانى هستند، نيز اختلاف است كه آيا آن چه از بدن در آخرت بازگشت دارد، عين اين بدن است يا مثل آن است؟
ايشان مىفرمايد: بر افراد صاحب بصيرت پوشيده نيست كه نشئه دوم كه نشئه آخر است، شرايط ديگرى دارد. بدنى ثابت و لا يتغير و مناسب با ابديت است.
آيات وارد در قران كريم هم دلالت بر اين دارند كه روح به بدنى مثل اين بدن تعلق مىگيرد و محشور مىشود. از جمله: «على ان نبدّلكم امثالكم و ننشئكم فيما لا تعلمون (7) ما در ميان شما مرگ را مقدّر كرديم تا آن كه مثلهاى شما را تبديل كنيم و شما را در آن چيزهايى كه نمىدانيد ايجاد نماييم».
آيه ديگر: ما ايشان را آفريديم و بنيان وجودى و كيان آنها استوار نموديم و زمانى كه بخواهيم مثلهاى آنان را تبديل مىنماييم». (8)
مراد از امثال در اين آيات همان بدن است و به معناى احوال و اطوار است، يعنى ما بدنهاى آنان را به احوالات و اطوار مختلف در مىآوريم. البته با اطوار عاليه محشور مىشود و نه با آن مادّيت و كثافت كه در دنيا بود و محتاج به دفع فضولات بود و قابليت بقا نداشت. (9)
بنابراين انسان در بهشت و جهنم با جسم و روحش خواهد بود، امّا جسمانيتى كه با قوانين آن سازگار باشد و از نعمتهاى آن جا استفاده خواهد كرد.
و نيازهاى انسان در بهشت هم برآورده مىشود، «ما تشتهيه الانفس». (10) در بهشت هست شخصى بهشتى هر چه را اراده كند نزدش حاضر مىشود.
پى نوشتها:
1 همان، پاورقى به نقل از بحارالانوار، ج 7، ص. 47
2 قيامت (75) آيه 3 و. 4
3 يس (36) آيه. 79
4 حج (22) آيه. 7
5 يس (36) آيه. 51
6 علامه تهرانى، معادشناسى، ج 6، مجلس. 37
7 واقعه (56) آيه. 61
8 انسان (76) آيه. 28
9 معادشناسى، علامه تهرانى، ج 6، ص 158 تا 166 با تغيير و تصرّف.
10 زخرف (43) آيه. 71
http:/ / eteghady.mihanblog.com / Cat / xpsa.3
شبهه آكل و مأكول
اين شبهه يكى از عمده ترين شبهات در باب معاد جسمانى است كه از ديرباز مطرح بوده و در اصطلاح متأخران شبهه آكل و مأكول نام گرفته و بيشتر مفسران در ذيل آيه 260 سوره بقره وجود همين شبهه را براى حضرت ابراهيم (ع) نقل مى كنند كه ديد بدن مردارى كنار دريا افتاده مقدارى در آب و مقدارى در خشكى و پرندگان آن را طعمه خود قرار داده اند. اين حادثه حضرت ابراهيم را به فكر انداخت كه اگر نظير اين حادثه براى جسد انسانى رخ دهد و بدن او جزء بدن جانداران ديگر شود مسأله رستاخيز كه بايد با همين بدن جسمانى صورت گيرد چگونه خواهد شد؟
و امروزه تقريرات جديدتر و علمى ترى از اين شبهه شده مثل اين كه گفته مى شود امكان دارد جزئى از بدن انسان مؤمنى از طريق تغذيه به بدن كافر منتقل شود يا بالعكس كه در صورت اول لازم مى آيد كه با عذاب كردن كافر دست كم بخشى از بدن شخص مؤمن مورد تعذيب قرار گيرد كه اين امر مصداق ظلم است و جديدترين تقرير اين شبهه تقريرى است كه بعضى براساس قانون لاوازيه بيان كرده اند كه در اين زمينه مى توانيد به كتاب معاد در نگاه وحى و فلسفه از محمد باقر شريعتى مراجعه فرماييد.
از اين شبهه پاسخ هاى متعددى توسط فلاسفه و متكلمان اسلامى داده شده كه ما به يكى از اين جواب ها كه به نظر كاملتر است اشاره مى كنيم اصل اين جواب از فيلسوف بزرگ ملاصدرا است كه بعدا شاگردان او به تفصيل و شرح اين جواب پرداخته اند كه اگر مايل هستيد تفصيل كامل اين جواب و جواب هاى ديگر را مطالعه بفرماييد. مى توانيد به كتاب معاد از ديدگاه امام خمينى و معادشناسى علامه سيد محمد حسين طهرانى، ج 6، مراجعه بفرماييد.
حضرت امام به تبعيت از ملاصدرا اين جواب را مبتنى بر ده اصل مسلم در فلسفه ملاصدرا كرده كه به اختصار به بعضى مقدمات كه لازم است اشاره مى كنيم:
الف) اين شبهه بر كسانى وارد است كه قائل به معاد جسمانى باشند. حال يا جسمانى فقط- يا جسمانى و روحانى- اما اگر كسى قائل به معاد روحانى فقط شود اين اشكال وارد نيست و علماى شيعه با استناد به آيات و روايات متواتر قائل به معاد جسمانى و روحانى هستند و مى گويند همين شخص در دنيا محشور مى شود.
ب) حال وقتى گفتيم همين شخص است كه محشور مى شود بايد روشن شود كه هويت و شيئيت شىء به چيست؟ به ماده يا به صورت. در حكمت متعاليه به ثبوت رسيده كه شيئيت اشياء به صورت آنها است نه به ماده آنها، لهذا اگر چيزى ماده خود را از دست بدهد و ماده ديگرى جايگزين شود شىء باقى است.
حضرت امام مى فرمايند از توضيح اين اصل معلوم مى شود كه اگر صورت اخير ماده منضمه را از دست بدهد و جز صورت چيزى باقى نماند شيئيت شىء (با برهان قاطع) محفوظ است. براى روشن شدن اين مقدمه به اين مثال دقت فرماييد كه اگر كسى ده سال قبل به شما سيلى زده الان شما مى خواهيد تقاص كنيد سيلى بزنيد و يا دزدى كرده مى خواهيم دستش را قطع كنيم. حال آن كه امروزه در علم ثابت شده كه تمام سلول هاى بدن در مدت حدود 7 سال به كلى عوض مى شوند لكن شما مى گوييد همين شخص و همين دست بود كه به من سيلى زد و يا دزدى كرد و در استحقاق كيفر هيچ شكى نداريد.
ج) صورت كه بقاء شيئيت شىء به آن است هرگز منقلب نمى شود چون مستلزم انقلاب در ماهيت است كه محال است. به قول حكيم سبزوارى: «و شبهه الآكل و المأكول يدفعها من كان من فحول، اذ صوره بصوره لا تنقلب على الهيولى الانحفاظ و منسحب شبه اكل و مأكول را كسى دفع مى كند كه از فحول علما باشد چون صورتى به صورت ديگر منقلب نمى شود بلكه صور مختلفه بر روى ماده محفوظ هستند»(1)
د) طبق مبناى ملا صدرا كه وجود داراى مراتب طوليه است و طبق مبناى حركت جوهرى و اين كه تمام موجودات تكوينا به سمت كمال [به معناى فلسفى] در حركت هستند انسان هم به عنوان بخشى از اين جهان در حركت به سمت كمال از عالم طبيعت به عالم برزخ و به عالم قيامت است كه در هر مرحله اى از مراحل اين حركت جسمى متناسب با همان عالم دارد كه تكامل يافته مرحله قبل است.
حال با توجه به اين مقدمات و با عنايت به مثالى كه قبل زديم مطلب روشن مى شود كه با اعتقاد به جسمانى و روحانى بودن معاد و اين كه بدن انسان غذاى انسان هاى ديگر شده باشد هيچ اشكالى متوجه ما نخواهد شد چون آنچه در بناء شخصيت شخص در قيامت مطرح است صورت آن است در ضمن هر ماده و هيولايى كه مى خواهد باشد. چنانچه در مثال قبل وقتى كه شما مثلا شخصى را كه در 20 سالگى گناه دزدى انجام داده دستش را در 80 سالگى قطع مى كنيد و او را كيفر مى دهيد حال آن كه گوشت هاى بدن حين ارتكاب جرمش خاك و تبديل به گياه شده معلوم مى شود كه بقاء شخصيت نسبت به بقاء ماده لابشرط است اشكال نشود كه اين ديگر معاد جسمانى نخواهد بود، چون مى گويد بقاء جسم به صورت جسميه است كه عينا متناسب با عالم قيامت باقى است.
براى كامل شدن مطلب جواب حضرت امام را به عينه ذكر مى كنيم، مى فرمايند: «يك هويت انسانى داريم كه صورتش نفس ناطقه [فصل و صورت انسان] و ماده اش بدن است. اگر فقط بدن انسانى را ملاحظه كنيم [نه خود انسان كه صورتش نفس ناطقه بود] صورت بدن صورت جسميه است و مراد آخوند [ملا صدرا] اين است كه صورت بدن يعنى صورت جسميه در روز حشر عينا خواهد آمد و باقى است… البته هيچ مانعى ندارد كه صورت جسميه باقى باشد و هيولا و [ماده] از بين برود و با وجود باقى نماندن هيولا صورت جسميه همان باشد كه با هيولا همراه بوده چرا كه هيولا در حقيقت صورت جسميه دخالت ندارد… و شيئيت شى به صورتش است نه به ماده اش… و [جسم در آن عالم] همان جسمى است كه در اين عالم بوده و عينا داراى همان هويت است به طورى كه اگر آدم داراى چشم بصير باشد و بتواند مراتب و نهايت عالم طبيعت و افق وراى عالم طبيعت را ببيند مى بيند كه همان جسم كه در طبيعت بوده به تدريج كامل مى شود و هم سنخ با اجسام آنجا مى شود كه ديگر ماده ندارد [و گفتيم كه ماده در حقيقت شىء دخيل نيست](2)
و ملاصدرا در جواب اين شبهه مى گويد: «… و لازم نمى آيد از اين كه مثلا بدن زيد محشور مى شود آن جسمى كه مأكول حيوان درنده يا انسان ديگرى واقع شده است محشور گردد… آنچه در اعتقاد به حشر بدن ها در روز قيامت لازم است آن است كه بدن هايى كه از قبر برانگيخته مى شوند به طورى باشد كه اگر كسى يكى از آنها را ببيند بگويد اين فلان كس است و لازم نمى آيد كسى كه دستش بريده يا كسى كور و پير باشد با همان نقصانها محشور گردد(3)
خلاصه كلام اين كه اين پندار كه بدن انسان در قيامت بايد دقيقا از همين مواد اين عالم باشد پندار باطلى است و شاهد هم چنانچه گفته شد در اين دنيا در كمتر از حدود هفت سال كل سلول هاى بدن عوض مى شود بنابراين اگر قرار باشد با همان ماده بدن دنيايى كه حين ارتكاب جرائم يا اطاعت داشته محشور شود بايد يك انسان هشتاد ساله با بدنى حدود يازده برابر بدن معمولى محشور شود و كوهى ازگوشت ها و سلول ها روى هم انباشته باشند و آياتى هم كه تصريح به زنده شدن مردگان دارند هيچ يك تصريح نكرده اند كه حتما بدن از همان اجزاء دنياى ساخته مى شود بلكه همگى دلالت دارند كه خداوند مانند همين را مى تواند بار ديگر بسازد و ما گفتيم كه صورت محفوظ و به نسبت ماده لابشرط است و آيه شريفه اى هم كه به آن تمسك فرموده ايد. «بلى قادرين على ان نسوى بنانه آرى قادريم كه حتى (خطوط سر) انگشتان او را مرتب و موزون كنيم»(4) و نمى گويد همان ماده و جرم هم بر مى گردد.
جهت مطالعه جواب هاى ديگر علاوه بر منابع مذكور مى توانيد به كتاب هاى زير مراجعه نماييد:
1 الهيات، آيت الله سبحانى، ج 4
2 معاد و جهان پس از مرگ، آيت الله مكارم شيرازى
3 و آثار ديگر در معاد شناسى
(1) (منظومه سبزوارى، ص 345).
000 (2) (معاد از ديدگاه امام خمينى، ص 241).
000 (3) (اسفار اربعه، ج 9، بحث معاد، ص 200).
000 (4) (قيامت، آيه 4) /پرسمان.