مسابقه اسب سوارى در اسلام

مسابقه اسب سوارى در اسلام
فهرست این نوشتار:
مسابقات
اسب سوارى
1. در حديثى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به اصحاب خود دستور داد مسابقه اسبسوارى برگزار كنند وجايزه آن را از مال خود قرار داد.[1]
2. در روايتى ديگر آمده است كه بر صد وپنجاه مثقال نقره شرطبندى كردند.[2]
3. در روايات معتبر آمده است كه حضرت در مسابقه اسبسوارى شركت كردند كه مبلغ جايزه آن حدود بيست ويك مثقال نقره بود.[3]
تيراندازى
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «مسابقه اسبسوارى وتيراندازى برگزار كنيد واگر مسابقه تيراندازى برگزار كنيد آن را بيش از مسابقه اسبسوارى دوست مىدارم.[4]
2. در حديثى ديگر فرمود: «هر نوع بازى وسرگرمى ولهوى كه مؤمن انجام دهد باطل است، مگر در سه چيز: تعليم وتربيت اسب (براى مسابقه)، تعليم وفراگيرى تيراندازى، ملاعبه با همسر كه اينها باطل نيست. وبىشك هر تيرى كه در راه خدا انداخته شود، خداوند سه كس را مىآمرزد: كسى كه آن تير را ساخته، كسى كه آن تير را به مجاهد رسانده، مجاهدى كه از آن تير استفاده كرده است».[5]
شترسوارى
1. در حديث است كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله به هنگام بازگشت از جنگ تبوك با اسامة بن زيد مسابقه شترسوارى گذاشت.[6]
توضيح: البتّه روشن است كه ساحت مقدّس پيامبر اعظم صلى الله عليه و آله از بازى ومسابقه وشرطبندى پاك ومبرّاست، ولى براى تقويت دين وتشويق مسلمانان به جهاد ودفاع از كيان اسلام وجلوگيرى از تسلّط اشرار وكفّار ومشركان ومنافقان بر جان وناموس ومال مسلمانان ودفع خطر بيگانگان واثبات مشروعيّت مسابقه اسبسوارى وتيراندازى اين كار را انجام مىداد.
2. در حديثى معتبر مىخوانيم كه ملائكه به هنگام شرطبندى از آن محل گريخته وكسانى را كه شرطبندى مىكنند نفرين مىكنند، مگر در مورد مسابقه حيوانات وتيراندازى.[7]
كشتى
در حديثى معتبر مىخوانيم كه: «شبى حضرت رسول صلى الله عليه و آله در خانه حضرت فاطمه سلام الله عليها به نوههاى عزيز خود فرمود: برخيزيد وكشتى بگيريد آنها مشغول كشتى شدند وحضرت فاطمه سلام الله عليها براى انجام دادن كارى از اتاق بيرون رفت. هنگام بازگشت متوجّه شد كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله مشغول تشويق امام حسن عليه السلام است. فاطمه سلام الله عليها گفت: پدر، كار عجيبى مىكنيد كه بزرگتر را تشويق مىكنيد. حضرت فرمود: دخترم، جبرئيل مشغول تشويق حسين است ومن حسن را تشويق مىكنم».[8]
دفاع وجهاد
1. در احاديث معتبر آمده است: كسى كه براى دفاع از آبرو يا مال خود كشته شود شهيد است.[9]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «جهاد باعث عزّت وبزرگوارى فرزندان شما مىشود».[10]
3. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند متعال جهاد را (با شرايطش) واجب كرده وبزرگ شمرده وآن را عامل يارى گردانيده است. به خدا قسم، دين ودنيا(ى شما) جز با جهاد اصلاح نمىشود».[11]
4. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس پيغام جهادكننده را به اهلش برساند، گويى بردهاى را آزاد كرده ودر ثواب جهاد آن رزمنده شريك است».[12]
5. در حديثى معتبر مىخوانيم كه آن حضرت فرمود: «تمام خيرها در شمشير و زير سايه شمشير است (به هنگام جهاد با دشمن) وشمشير اهل حق، كليد بهشت وشمشير اهل باطل، كليد جهنّم است».[13]
6. نيز در حديثى معتبر آمده است كه فرمود: «يكى از درهاى بهشت «باب المجاهدين» نام دارد. آنها كه در راه خدا جهاد كردهاند به سوى آن رفته، آن در به روى آنها گشوده مىشود وملائكه به آنها خوشامد مىگويند».[14]
7. در حديث است كه حضرت على عليه السلام هنگامى كه خبر تجاوز لشكر معاويه به شهر «انبار» را دريافت كرد خطبهاى به شرح زير ايراد فرمود :
«جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است. جهاد لباس تقوا، زره محكم وسپر مطمئنّ خداوند است. مردمى كه از جهاد روى برگردانند خداوند لباس ذلّت بر تن آنها مىپوشاند وبلا به آنان هجوم مىآورد، كوچك وخوار مىشوند، عقل وفهمشان تباه مىگردد، وبه سبب تضييع جهاد، حقّ آنها پايمال مىشود ونشانههاى ذلّت در آنها آشكار مىگردد واز عدالت محروم مىشوند.
آگاه باشيد من شب وروز، پنهان وآشكار شما را به مبارزه با اين جمعيّت (معاويه وپيروانش) دعوت كردم وگفتم: پيش از آنكه با شما بجنگند با آناننبرد كنيد.به خدا سوگند، هر ملّتى در درون خانهاش مورد هجوم دشمن قرار گيرد حتمآ ذليل خواهد شد (وتنها جمعيّتى در نبرد با دشمنان پيروز مىشود كه به استقبال آنها بشتابد)، ولى شما سستى به خرج داديد ودست از يارى من برداشتيد وهر يك به ديگرى واگذار كرديد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد وسرزمين شما را مالك شد.
اكنون بشنويد:
(يكى از فرماندهان لشكر غارتگر معاويه از) بنى غامد به (شهر مرزى) انبار حمله كرده ونماينده وفرماندار من، حسّان بن حسّان بكرى را كشته وسربازان ومرزبانان شما را از آن سرزمين بيرون رانده است.
به من خبر رسيده است كه يكى از آنان به خانه زن مسلمان وغير مسلمانى كه جان ومالش در پناه اسلام محفوظ بوده وارد شده وخلخال ودستبند وگردنبند وگوشوارههاى آنها را از تنشان بيرون آورده است… .
در حالى كه هيچ وسيلهاى براى دفاع جز گريه والتماس كردن نداشتهاند، آنها با غنيمت فراوان برگشتهاند، بدون اينكه حتّى يك تن از آنها زخمى ويا قطرهاى خون از آنها ريخته شود.
اگر بر اثر اين حادثه، مسلمانى از روى تأسّف بميرد سرزنش نخواهد شد واز نظر من سزاوار وبهجاست.
شگفتا! شگفتا! به خدا سوگند، اين حقيقت قلب انسان را مىميراند واندوه مىآفريند كه آنها در مسير باطل خود اينچنين متّحدند وشما در راه حق اينچنين پراكنده ومتفرّق.
روى شما زشت باد! وهمواره غم وغصّه قرينتان باد كه شما هدف حملات دشمن قرار گرفتهايد. پى در پى به شما حمله مىكنند وشما به حمله متقابل دست نمىزنيد. با شما مىجنگند وشما نمىجنگيد. اينگونه معصيت خدا مىشود وشما (با عمل خود) به آن رضايت مىدهيد.
هرگاه در ايّام تابستان فرمان حركت به سوى دشمن دادم، گفتيد: اندكى ما را مهلت ده تا سوز گرما فرو نشيند. واگر در سرماى زمستان اين دستور را به شما دادم، گفتيد: اكنون هوا فوقالعاده سرد است بگذار سوز سرما آرام گيرد. همه اين بهانهها براى فرار از سرما وگرما بود.
شما كه از سرما وگرما (وحشت داريد) ومىگريزيد، به خدا سوگند از شمشير (دشمن) بيشتر فرار خواهد كرد.
اى كسانى كه به مردان مىمانيد ولى مرد نيستيد! اى كودكصفتان بىخرد! واى عروسان حجلهنشين! (كه جز عيش ونوش به چيزى نمىانديشيد) چقدر دوست داشتم كه هرگز شما را نمىديدم ونمىشناختم، همان شناسايى كه سرانجام مرا اينچنين ملول وناراحت ساخت. خدا شما را بكشد كه اينقدر خون به دل من كرده وسينهام را مملو از خشم ساخته وكاسههاى اندوه را جرعه جرعه به من نوشانديد. با سرپيچى ويارى نكردن، طرحهاى مرا (براى سركوبى دشمن وساختن يك جامعه آباد اسلامى) تباه كرديد، تا آنجا كه قريش گفتند : پسر ابوطالب مردى است شجاع، ولى از فنون جنگ آگاه نيست… .
خدا خيرشان دهد! آيا هيچيك از آنها از من با سابقهتر وپيشگامتر در اين ميدانها بوده است؟ من آن روز گام در ميدان نبرد گذاشتم كه هنوز بيست سال از عمرم نگذشته بود وهم اكنون از شصت گذشتهام، ولى آن كه فرمانش را اجرا نكنند، طرح ونقشهاى ندارد (وهر اندازه فكر او بلند ونقشهاش دقيق باشد هرگز به جايى نمىرسد)».[15]
تحقيقى در مورد مسابقات اسبسوارى وتيراندازى
جايزهدهندگان وجايزهگيرندگان
1. در مسابقات تيراندازى واسب سوارى كه شرطبندى جايز است، بايد جايزه را براى كسى قرار دهند كه برنده مىشود؛ پس اگر براى كسى قرار دهند كه عقب مانده جايز نيست.
2. همچنين جايز نيست براى كسى كه در مسابقه شركت ندارد جايزه قرار داده شود؛ بنابراين، اگر دو تن از تماشاگران در مورد مسابقه اسبسوارى يا تيراندازى شرطبندى كنند جايز نيست.
3. اگر رئيس حكومت اسلامى از بيتالمال مسلمين شرط كند كه هر كس در مسابقه اسبدوانى يا در مسابقه تيراندازى برنده شود فلان مقدار جايزه مىدهم، اين كار جايز است.
4. همچنين اگر شخص سومى (غير از رئيس حكومت اسلامى) بگويد: اين مبلغ از اموالم براى كسى است كه در مسابقه اسبسوارى يا تيراندازى برنده شود، اشكالى ندارد.
5. در صورتى كه مسابقهدهندگان هر كدام مبلغى بگذارند وشرط كنند كه هر كس در اين مسابقه برنده شد تمام اين مبلغ مال او باشد، اين كار جايز است.
شرايط مسابقه اسبسوارى
مطابق نظر مشهور علما، در مسابقه اسبسوارى ده چيز شرط است :
1. ابتدا وانتهاى مسير مسابقه معلوم باشد تا هر اسبى كه در آن مسير از همه پيشى گرفت برنده باشد.
2. مقدار ونوع جايزه معلوم ومشخّص باشد وهيچ ابهامى نداشته باشد.
3. حيواناتى كه قرار است در مسابقه شركت كنند با ديدن مشخّص شوند.
البتّه برخى علما معتقدند كه اگر اوصاف وويژگىهاى آن نيز معيّن شود كافى است ورؤيت لازم نيست.
4. احتمال بُرد هر يك از حيوانات شركتكننده وجود داشته باشد وبه بيان ديگر، همه اسبها در شرايط مساوى باشند؛ بنابراين، اگر اسب بسيار ضعيف ولاغر با اسب بسيار تندرو وقوى مسابقه دهد كه معمولاً نمىتواند بر آن پيشى بگيرد جايز نيست.
5. حيواناتى كه در مسابقه شركت مىكنند از يك جنس باشند. مثلا هر دو اسب يا استر باشند. پس اگر اسب را با استر يا الاغ يا شتر يا فيل بتازانند جايز نيست؛ البتّه در اين شرط اختلاف نظر وجود دارد ونزد فقير ثابت نيست.
6. طبق نظر مشهور علما هر دو بايد همزمان حركت كنند، پس اگر شرط كنند كه يكى زودتر حركت كند جايز نيست.
7. اسبها بايد با سواركار در مسابقه شركت كنند، پس اگر بدون سواركار شركت كنند جايز نيست.
8. مسافت مسابقه بهقدرى باشد كه قبل از رسيدن به خطّ پايان، چهارپايان از ادامه دادن مسير ناتوان نباشند.
9. سواركاران بايد مرد باشند، نه زن.
10. هر دو به هنگام تاختن مساوى يكديگر ايستاده باشند؛ البتّه در اين شرط
اختلاف نظر وجود دارد واظهر آن است كه اگر يكى پيشتر از ديگرى ايستاده باشد اشكالى ندارد.
نام اسبهاى مسابقه
در لغت عرب براى هر يك از اسبهايى كه رتبه اوّل تا دهم را كسب كردهاند، نام خاصّى وجود دارد :
1. مُجَلّى: اسبى كه مقام اوّل را كسب كرده است.
2. مُصَلّى: اسبى كه به مقام دوم دست يافته است.
3. تالى: اسبى كه در جايگاه سوم قرار گرفته است.
4. بارع: اسبى كه به مقام چهارم رسيده است.
5. مُرتاح: اسبى كه مقام پنجم را كسب كرده است.
6. حظّى: اسبى كه ششم شده است.
7. عاطف: اسبى كه به مقامى بهتر از هفتمى نرسيده است.
8. مُؤَمَّلْ: اسبى كه حائز رتبه هشتم شده است.
9. لطيم: اسبى كه در جايگاه نهم قرار گرفته است.
10. فِشكِل: اسبى كه از همه عقبتر بوده است.[16]
براى مقامهاى اوّل تا نهم مىتوان جايزه قرار داد امّا براى اسبى كه آخر از همه قرار گرفته جايز نيست. بنابراين، اگر همه اسبها همزمان به خطّ پايان برسند به هيچكدام جايزهاى تعلّق نمىگيرد.
شرايط تيراندازى
مسابقات شمشيرزنى ونيزهپرانى وتيراندازى، هر سه جايز است ودر تيراندازى مطابق نظر مشهور چند چيز شرط است :
1. از ابتدا مشخّص كنند كه چند تير به هدف بخورد برنده است.
2. نيز مشخّص شود تيرهايى كه به هدف مىخورد از ميان پرتاب چند تير باشد (مثلا بگويند: هر كس پنج تير از ميان ده تيرى كه پرتاب مىكند به هدف بزند برنده است).
3. چگونگى وكيفيّت اصابت تير به نشانه را كه شرحش خواهد آمد، مشخّص كنند.
4. مقدار مسافت تيرانداز از نشانه مشخّص شود.
5. اندازه نشانه ومحلّى كه تير بايد به آن موضع اصابت كند نيز مشخّص شود.
6. كمان وتير هر دو از يك جنس باشد؛ البتّه فقها در اين شرط اختلاف نظر دارند واقوى آن است كه چنين شرطى معتبر نيست. امّا اتّفاقى در كار نيست
كه كمان وتير معيّنى را شرط كنند، بلكه بعضى گفتهاند اگر شرط تعيين نكنند باطل است.
7. مسابقه به شكل «مبادرت» يا به روش «محاطه» صورت گيرد. منظور از «مبادرت» آن است كه شرط كنند هر كس از مجموع بيست تيرى كه دو تيرانداز پرتاب مىكنند پنج تيرش به هدف اصابت كند برنده است، پس اگر نفر اوّل پنج تير از ده تير ونفر دوم چهار تير از ده تير را به هدف بزند، نفر اوّل برنده است واگر هر يك از آنها پنج تير به هدف بزند هيچكدام برنده نخواهد بود ومنظور از «محاطه» آن است كه شرط كنند هر كس پنج تير از ديگرى بيشتر به هدف بزند برنده است؛ بنابراين، اگر هر كدام بيست تير پرتاب كند ونفر اوّل پانزده تير به هدف بزند ونفر دوم ده تير، نفر اوّل كه پنج تير بيشتر به هدف زده برنده است واگر يكى چهارده تير وديگرى ده تير به هدف بزند هيچكدام برنده نيستند. واحتياط آن است كه از ابتدا مشخّص كنند كه به كداميك از دو روش بالا مسابقه خواهند داد تا به فتواى همه فقها صحيح باشد.
اقسام نشانهگيرى
در مسابقه تيراندازى زدن به نشانه انواع واقسامى دارد :
1. حابى، يعنى ابتدا تير به زمين بخورد، سپس كمانه كند وبه نشانه اصابت كند.
2. خاصر، يعنى تير بر يكى از دو طرف سيبل متصّل شود.
3. خازق، يعنى تير نشانه را زخمى كند، ولى در آن فرو نرود.
4. خاسق، منظور از آن اين است كه نشانه را سوراخ كند وتير در آن بماند.
5. مارق، يعنى تير نشانه را سوراخ كند واز آن عبور نمايد.
6. خارم، بدين شكل كه پهلوهاى نشانه را بدرد، ولى در ميان نشانه فرو نرود.[17]
با توجّه به اقسام ششگانه هدفگيرى، بايد از اوّل معيّن كنند كه به چه شكلى نشانه را هدف بگيرند واگر شرط كنند كه تير بر نشانه فرو رود وچنان بزند كه تير نشانه را سوراخ كرده واز سمت ديگر آن عبور كند برنده است. همچنين هر مرحله پستترى شرط شود، ولى تيرانداز به شكل بهترى بزند برنده است. امّا در صورت عكس (يعنى مرحله عالىتر شرط شود وتيرانداز مرحله پايينتر را بزند) برنده نخواهد بود.
واحتياط آن است كه در ابتدا صيغه عقد مسابقه جارى شود. يعنى يكى از مسابقهدهندگان اين عقد را با شرايطى كه ذكر شد بر زبان جارى كند وديگرى قبول كند ومستحبّ است به هنگام تيراندازى واسبسوارى هدف فقط بازى وگذراندن وقت نباشد، بلكه هدف ورزش در راه خدا وتقويت دين وايمان وحمايت از شيعيان در مقابل ظالمان باشد، تا ثوابى عظيم ببرد.
[1] . قرب الإسناد، ص 88، ح 277.
[2] . در حديث آمده است هفت «اوقيه» كه هر اوقيه بيست ويك مثقال است ومجموعاً حدود صد وپنجاه مثقالمىشود. قرب الإسناد، ص 122 ذيل حديث 455.
[3] . كافى، ج 5، ص 49، ح 7.
[4] . همان، ص 50، ح 13.
[5] . همان، ذيل حديث 13.
[6] . قرب الإسناد، ص 122، ح 455.
[7] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 42، ح 136.
[8] . امالى صدوق، ص 445 و446.
[9] . كافى، ج 5، ص 52، ح 1 ـ 5.
[10] . همان، ص 8، ح 13.
[11] . همان، ح 11.
[12] . كافى، ج 5، ص 8، ح 9؛ تهذيب، ج 6، ص 134، ح 9.
[13] . كافى، ج 5، ص 2، ح 1؛ تهذيب، ج 6، ص 134، ح 6.
[14] . كافى، ج 5، ص 2، ح 2.
[15] . نهجالبلاغه با ترجمه گويا و شرح فشرده، ص 117، خطبه 27.
[16] . علّت نامگذارى اسبهاى دهگانه را به اين نامها در كتاب جواهر الكلام (ج 28، ص 213 و214) مطالعهفرماييد.
[17] . علّت نامگذارى اقسام ششگانه هدفگيرى به نامهاى مزبور را در كتاب جواهر الكلام (ج 28، ص 216و217) مطالعه فرماييد.