توجّه به حضرت ولىّ عصر – عجّل الله تعالى فرجه الشّریف – و دعا براى وجود شریفش، ابراز عشق و علاقه به محضرش و دعا براى تعجیل ظهورش همه و همه نشانه یک شیعه واقعى است; ولى بى تردید، آن کس که براى ظهور مصلح جهانى دعا مى کند، براى اصلاح خویش و جامعه خود مى کوشد و آن کس که در انتظار منجى بشریّت و امام بر حق به سر مى برد، خود نیز همچون سربازى فداکار و گوش به فرمان، براى جانبازى در راه اسلام و نجات ستمدیدگان، تلاش مى کند. دعاى ندبه(1) نجواى عاشقانه اى است براى دلدادگان و رمزى است براى هر شیعه منتظر، تا با زمزمه آن و توجّه به محتوایش، هم براى وجود نازنین امام زمان دعا کند، هم عشق و ارادت خویش را به آن حضرت نشان دهد و هم راز و رمز سربازى را به درستى بیاموزد و هم با یک دوره فشرده از تاریخ پیامبران و دلایل ولایت امیر مؤمنان(علیه السلام) آشنا شود. مستحب است دعاى ندبه در اعیاد چهارگانه: جمعه، عید فطر، عید قربان و عید غدیر خوانده شود.(2)بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِبه نام خداوند بخشنده مهرباناَلْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد نَبِیِّهِ وَآلِهِ، وَسَلَّمَ تَسْلیماً،ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان است و درود خدا بر آقاى ما محمّد پیامبرش و بر آل او و سلام کاملى بر ایشان باداَللّـهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى ما جَرى بِهِ قَضآئُکَ فى اَوْلِیآئِکَ، اَلَّذینَ اسْتَخْلَصْتَهُمْ لِنَفْسِکَ وَدینِکَ،خدایا از آن توست ستایش بر آنچه جارى شد بدان قضا و قدر تو درباره بندگان مقربت آنان که خالص گردانیدى آنان را براى خود و دین خوداِذِ اخْتَرْتَ لَهُمْ جَزیلَ ما عِنْدَکَ مِنَ النَّعیمِ الْمُقیمِ، اَلَّذى لا زَوالَ لَهُ وَلاَ اضْمِحْلالَ،چون انتخاب کردى براى آنها آن نعمت شایان و پایدارى که نزد توست آن نعمتى که زوال و نابودى برایش نیست،بَعْدَ اَنْ شَرَطْتَ عَلَیْهِمُ الزُّهْدَ فى دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنْیَا الدَّنِیَّةِ، وَزُخْرُفِها وَزِبْرِجِها،(و این) پس از آنى (بود که) با آنها شرط کردى تا کناره گیرند از درجات (و ریاستهاى) این دنیاى پست و از زیب و زیورشفَشَرَطُوا لَکَ ذلِکَ، وَعَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفآءَ بِهِ، فَقَبِلْتَهُمْ وَقَرَّبْتَهُمْ،و آنها نیز این شرط تو را پذیرفتند و تو نیز وفاى آنان را به این شرط دانستى و پذیرفتیشان و مقرّب درگاهشان کردىوَقَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّکْرَ الْعَلِىَّ، وَالثَّنآءَ الْجَلِىَّ،و مقرر داشتى از پیش براى ایشان نامى بلند و ثنایى آشکاروَاَهْبَطْتَ عَلَیْهِمْ مَلآئِکَتَکَ، وَکَرَّمْتَهُمْ بِوَحْیِکَ، وَرَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِکَ،و فرو فرستادى برایشان فرشتگانت را و گرامى داشتى آنان را به وحى خود و یاریشان کردى به علم خودوَجَعَلْتَهُمُ الذَّریعَةَ اِلَیْکَ،وَالْوَسیلَةَ اِلى رِضْوانِکَ،و قرارشان دادى واسطه درگاهت و وسیله اى بسوى خشنودیتفَبَعْضٌ اَسْکَنْتَهُ جَنَّتَکَ اِلى اَنْ اَخْرَجْتَهُ مِنْها،پس برخى را در بهشت جا دادى تا آنگاه که از آن جا بیرونش آوردىوَبَعْضٌ حَمَلْتَهُ فى فُلْکِکَ، وَنَجَّیْتَهُ وَمَنْ آمَنَ مَعَهُ مِنَ الْهَلَکَةِ بِرَحْمَتِکَ،و برخى را در کشتى خود سوار کردى و او و همراهانش را که ایمان آورده بودند به مهر خود از هلاکت نجات دادىوَبَعْضٌ اتَّخَذْتَهُ لِنَفْسِکَ خَلیلاً، وَسَئَلَکَ لِسانَ صِدْق فِى الاْخِرینَ فَاَجَبْتَهُ، وَجَعَلْتَ ذلِکَ عَلِیّاً،و برخى را براى خود خلیل گرفتى و او از تو درخواست کرد نام نیک را در امتهاى آینده و تو اجابت کردى و نام او را بلند گرداندىوَبَعْضٌ کَلَّمْتَهُ مِنْ شَجَرَة تَکْلیماً، وَجَعَلْتَ لَهُ مِنْ اَخیهِ رِدْءاً وَوَزیراً،و با برخى از میان درخت بطور مخصوصى سخن گفتى و براى او برادرش رایاور و وزیر گردانیدىوَبَعْضٌ اَوْلَدْتَهُ مِنْ غَیْرِ اَب، وَآتَیْتَهُ الْبَیِّناتِ، وَاَیَّدْتَهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ،و برخى را بدون پدر بوجود آوردى و نشانه هاى آشکارى به او دادى و به روح القدس (جبرئیل) یارى فرمودىوَکُلٌّ شَرَعْتَ لَهُ شَریعَةً، وَنَهَجْتَ لَهُ مِنْهاجاً، وَتَخَیَّرْتَ لَهُ اَوْصِیآءَ مُسْتَحْفِظاً بَعْدَ مُسْتَحْفِظ،و براى همه آنها دین و قانونى مقرر داشتى و برایش طریقه و برنامه اى قرار دادى و اوصیایى براى او انتخاب کردى تا یکى پس از دیگرى نگهبان باشدمِنْ مُدَّة اِلى مُدَّة، اِقامَةً لِدینِکَ، وَحُجَّةً عَلى عِبادِکَ،از زمانى تا زمانى تا برپا ماند دین تو و حجتى باشند بر بندگانتوَلِئَلاَّ یَزُولَ الْحَقُّ عَنْ مَقَرِّهِ، وَیَغْلِبَ الْباطِلُ عَلى اَهْلِهِ،و تا زائل نگردد (دین) حق از جاى خود و تا پیروز نگردد باطل بر اهل حقوَلا یَقُولَ اَحَدٌ لَوْلا اَرْسَلْتَ اِلَیْنا رَسُولاً مُنْذِراً، وَاَقَمْتَ لَنا عَلَماً هادِیاً، فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ قَبْلِ اَنْ نَذِلَّ وَنَخْزى،و کسى نگوید چرا نفرستادى بسوى ما پیامبرى که ما را بترساند و چرا بپا نداشتى پرچمى راهنما تا پیروى کنیم از آیات تو پیش از آن که خوار و رسوا گردیماِلى اَنِ انْتَهَیْتَ بِالاَْمْرِ اِلى حَبیبِکَ وَنَجیبِکَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،تا این که رساندى کار را بدست حبیب خود و برگزیده ات (حضرت) محمّد صلى الله علیه و آلهفَکانَ کَمَا انْتَجَبْتَهُ سَیِّدَ مَنْ خَلَقْتَهُ، وَصَفْوَةَ مَنِ اصْطَفَیْتَهُ، وَاَفْضَلَ مَنِ اجْتَبَیْتَهُ،و او چنان بود که او را برگزیدى بزرگ آفریدگانت و برگزیده برگزیدگانت و برترین انتخاب شدگانتوَاَکْرَمَ مَنِ اعْتَمَدْتَهُ،قَدَّمْتَهُ عَلى اَنْبِیآئِکَ، وَبَعَثْتَهُ اِلَى الثَّقَلَیْنِ مِنْ عِبادِکَ،و گرامى ترین معتمدین تو بود و او را بر پیمبرانت مقدّم داشتى و بسوى جن و انس از بندگانت مبعوث فرمودىوَاَوْطَاْتَهُ مَشارِقَکَ، وَمَغارِبَکَ، وَسَخَّرْتَ لَهُ الْبُراقَ، وَعَرَجْتَ بِهِ [بِرُوحِهِ] اِلى سَمآئِکَ،و مشرقها و مغربهاى عالم را زیر پایش گذاردى و براق را مسخر او گرداندى و به آسمان خود او را بالا بردىوَاَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما کانَ وَما یَکُونُ اِلَى انْقِضآءِ خَلْقِکَ، ثُمَّ نَصَرْتَهُ بِالرُّعْبِ،و علم گذشته و آینده را تا هنگام پایان آفرینش به او سپردى آنگاه او را بوسیله ترس و رعب (در دل دشمنش) یارى کردىوَحَفَفْتَهُ بِجَبْرَئیلَ وَمیکآئیلَ، وَالْمُسَوِّمینَ مِنْ مَلآئِکَتِکَ،و گرداگردش جبرئیل و میکائیل و فرشتگان نشاندارت را واداشتىوَ وَعَدْتَهُ اَنْ تُظْهِرَ دینَهُ عَلَى الدّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ،و به او وعده دادى که دینش را بر همه دینها پیروز گردانى اگرچه مشرکان نپسندند،وَذلِکَ بَعْدَ اَنْ بَوَّئْتَهُ مُبَوَّءَ صِدْق مِنْ اَهْلِهِ،وَجَعَلْتَ لَهُ وَلَهُمْ اَوَّلَ بَیْت وُضِعَ لِلنّاسِ،و این جریان پس از آنى بود که جایگیرش کردى در جایگاه راستى از خاندانش (براى حفظ دین) و قرار دادى براى او و خاندانش نخستین خانه اى را که براى مردم بنا شدلَلَّذى بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَهُدىً لِلْعالَمینَ، فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ، مَقامُ اِبْراهیمَ،وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً،که مکه است و مایه برکت و موجب راهنمایى جهانیان است و در آن نشانه هاى آشکارى است چون مقام ابراهیم و هر که در آن درآید ایمن است،وَقُلْتَ اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً،و فرمودى: «جز این نیست که خدا اراده فرموده تا دور کند از شما خاندان پلیدى را و بخوبى شما را پاک گرداند»ثُمَّ جَعَلْتَ اَجْرَ مُحَمَّد صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ مَوَدَّتَهُمْ فى کِتابِکَ،آنگاه مزد محمّد را که درودهاى تو بر او و آلش باد در کتاب خود دوستى و مودّت ایشان قرار دادىفَقُلْتَ قُلْ لا اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ اَجْراً اِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِى الْقُرْبى،و فرمودى: «بگو من از شما براى رسالت مزدى نخواهم جز دوستى خویشانم»وَقُلْتَ ما سَئَلْتُکُمْ مِنْ اَجْر فَهُوَ لَکُمْ،و فرمودى: «آنچه مزد از شما خواستم آن هم بسود شماست»وَقُلْتَ ما اَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ اَجْر اِلاَّ مَنْ شآءَ اَنْ یَتَّخِذَ اِلى رَبِّهِ سَبیلاً،و فرمودى: «من از شما براى رسالت مزدى نخواهم مگر کسى که بخواهد بسوى پروردگار خویش راهى پیش گیرد»فَکانُوا هُمُ السَّبیلَ اِلَیْکَ، وَالْمَسْلَکَ اِلى رِضْوانِکَ،و اینها بودند آن راه بسوى تو و طریقه سلوک بسوى خشنودیتفَلَمَّا انْقَضَتْ اَیّامُهُ، اَقامَ وَلِیَّهُ عَلِىَّ بْنَ اَبیطـالِب صَلَواتُکَ عَلَیْهِما وَآلِهِما هادِیاً،و چون روزگار آن حضرت سپرى شد برگماشت على بن ابى طالب را که درودهاى تو بر هر دوى آنها و بر آلشان باد براى راهنمایىاِذْ کانَ هُوَ الْمُنْذِرَ وَلِکُلِّ قَوْم هاد، فَقالَ وَالْمَلاَُ اَمامَهُ مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ،زیرا که او بیم دهنده و راهنماى هر ملتى بود، و در برابر مردمى که نزدش حاضر بودند فرمود: هر که من مولا و سرپرست اویم على مولاى اوستاَللّـهُمَّ والِ مَنْ والاهُ، وَعادِ مَنْ عاداهُ، وَانْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ، وَاخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ،خدایا دوست دار هر که دوستش دارد و دشمن دار هر که دشمنش باشد و یارى کن هر که یاریش کند و خوار کن هر که یاریش نکند،وَ قالَ مَنْ کُنْتُ اَنَا نَبِیُّهُ فَعَلِىٌّ اَمیرُهُ،و فرمود: هر که من پیامبر او هستم على امیر و فرمانرواى اوست،وَقالَ اَنـَا وَعَلِىٌّ مِنْ شَجَرَة واحِدَة، وَسائِرُ النّاسِ مِنْ شَجَر شَتّى،و فرمود: من و على هر دو از یک درخت هستیم و سایر مردم از درختهاى متفرقى هستند،وَاَحَلَّهُ مَحَلَّ هارُونَ مِنْ مُوسى، فَقال لَهُ اَنْتَ مِنّى بِمَنْزِلَةِ هارُونَ مِنْ مُوسى،اِلاَّ اَنَّهُ لا نَبِىَّ بَعْدى،و رتبه او را نسبت به خود چون رتبه هارون نسبت به موسى قرار داد و بدو فرمود: مقام تو در پیش من مانند مقام هارون است از موسى جز این که پیامبرى پس از من نیستوَزَوَّجَهُ ابْنَتَهُ سَیِّدَةَ نِسآءِ الْعالَمینَ، وَاَحَلَّ لَهُ مِنْ مَسْجِدِهِ ما حَلَّ لَهُ، وَسَدَّ الاَْبْوابَ اِلاَّ بابَهُ،و تزویج کرد به او دخترش بانوى زنان جهانیان را و حلال کرد براى او از مسجدش آنچه براى خود او حلال بود، و ببست درهاى مسجد را جز در خانه على را،ثُمَّ اَوْدَعَهُ عِلْمَهُ وَحِکْمَتَهُ، فَقالَ اَنَا مَدینَةُ الْعِلْمِ وَعَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ اَرادَ الْمَدینَةَ وَالْحِکْمَةَ،فَلْیَاْتِها مِنْ بابِها،سپس علم و حکمت خود را به او سپرد و فرمود: من شهر علمم و على دَرِ آن شهر است پس هر که خواهد بدین شهر درآید و حکمت خواهد باید از دَرِ آن درآید،ثُمَّ قالَ اَنْتَ اَخى وَوَصِیّى وَوارِثى، لَحْمُکَ مِنْ لَحْمى، وَدَمُکَ مِنْ دَمى،سپس فرمود: تویى برادر من و وصى من و وارث من گوشتت از گوشت من و خونت از خون من استوَسِلْمُکَ سِلْمى، وَحَرْبُکَ حَرْبى، وَالاِْیمانُ مُخالِطٌ لَحْمَکَ وَدَمَکَ، کَما خالَطَ لَحْمى وَدَمى،صلح تو صلح من و جنگ تو جنگ من است و ایمان با گوشت و خون تو آمیخته شده چنانچه با گوشت و خون من آمیختهوَاَنْتَ غَداً عَلَى الْحَوْضِ خَلیفَتى، وَاَنْتَ تَقْضى دَیْنى، وَتُنْجِزُ عِداتى،و تو در فرداى محشر بر سر حوض (کوثر) جانشین منى و تو مى پردازى قرض مرا و وفا مى کنى به وعده هاى منوَشیعَتُکَ عَلى مَنابِرَ مِنْ نُور، مُبْیَضَّةً وُجُوهُهُمْ حَوْلى فِى الْجَنَّةِ، وَهُمْ جیرانى،و شیعیانت بر منبرهایى از نور با روهاى (نورانى و) سفید در بهشت اطراف منند و آنها همسایگان منندوَلَوْلا اَنْتَ یا عَلِىُّ لَمْ یُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدى،و اگر تو نبودى اى على مؤمنان پس از من شناخته نمى شدند،وَکانَ بَعْدَهُ هُدىً مِنَ الضَّلالِ، وَنُوراً مِنَ الْعَمى، وَحَبْلَ اللهِ الْمَتینَ،وَصِراطَهُ الْمُسْتَقیمَ،و آن جناب پس از رسول خدا راهنماى گمراهى و روشنایى از کورى جهالت و رشته محکم خدا و راه راست او بود،لا یُسْبَقُ بِقَرابَة فى رَحِم، وَلا بِسابِقَة فى دین، وَلا یُلْحَقُ فى مَنْقَبَة مِنْ مَناقِبِهِ،کسى پیشى نگرفت بر او در نزدیکى خویشاوندى به رسول خدا و نه از نظر سابقه در دین و نه کسى توانست در یکى از منقبتها به او برسد،یَحْذُو حَذْوَ الرَّسُولِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما،همانند رسول خدا بود که درود خدا بر هر دوى ایشان بادوَیُقاتِلُ عَلَى التَّاْویلِ، وَلا تَاْخُذُهُ فِى اللهِ لَوْمَةُ لآئِم،و او بود که بر طبق تأویل و باطن قرآن مى جنگید و درباره خدا باکى از سرزنش ملامت کنندگان نداشتقَدْ وَتَرَ فیهِ صَنادیدَ الْعَرَبِ، وَقَتَلَ اَبْطالَهُمْ وَناوَشَ ذُؤْبانَهُمْ،در راه خدا خون بزرگان عرب را به خاک ریخت و دلاورانشان را بکشت و با گرگانشان درافتادفَاَوْدَعَ قُلُوبَهُمْ اَحْقاداً بَدْرِیَّةً وَخَیْبَرِیَّةً وَحُنَیْنِیَّةً وَغَیْرَهُنَّ،و همین سبب شد در دلهاى ایشان کینه ها بگذارد کینه هاى جنگ بدر و خیبر و حنین و غیر آنهافَاَضَبَّتْ عَلى عَداوَتِهِ، وَاَکَبَّتْ عَلى مُنابَذَتِهِ، حَتّى قَتَلَ النّاکِثینَ وَالْقاسِطینَ وَالْمارِقینَ،پس دشمنى او را به دل گرفتند و به جنگ و مخالفت با او برخاستند تا کشتار کرد با پیمان شکنان (طلحه و زبیر و همراهان) و زورگویان و از دین بیرون رفتگان (اصحاب نهروان)وَلَمّا قَضى نَحْبَهُ، وَقَتَلَهُ اَشْقَى الاْخِرینَ یَتْبَعُ اَشْقَى الاَْوَّلینَ،و چون درگذشت و شقى ترین مردم پسینیان که پیروى کرد از شقى ترین پیشینیان او را کشتلَمْ یُمْتَثَلْ اَمْرُ رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فِى الْهادینَ بَعْدَ الْهادینَ،امتثال نشد از دستور رسول خدا صلى الله علیه و آله که درباره راهنمایان دین یکى پس از دیگرى فرموده بودوَالاُْمَّةُ مُصِرَّةٌ عَلى مَقْتِهِ، مُجْتَمِعَةٌ عَلى قَطیعَةِ رَحِمِهِ، وَاِقْصآءِ وُلْدِهِ،و امت پافشارى بر دشمنى آن حضرت کردند و گرد آمدند براى قطع رحم او و تبعید (و آواره) فرزندانشاِلاَّ الْقَلیلَ مِمَّنْ وَفى لِرِعایَةِ الْحَقِّ فیهِمْ،جز اندکى از کسانى که وفا کردند در رعایت کردن حق در ایشانفَقُتِلَ مَنْ قُتِلَ، وَسُبِىَ مَنْ سُبِىَ، وَاُقْصِىَ مَنْ اُقْصِىَ،و در نتیجه جمعى کشته و گروهى اسیر و دسته اى از وطن آواره گشتندوَجَرَى الْقَضآءُ لَهُمْ بِما یُرْجى لَهُ حُسْنُ الْمَثُوبَةِ،و قلم تقدیر و قضا طورى بر ایشان جارى شد که امید پاداش نیک در آن مى روداِذْ کانَتِ الاَْرْضُ للهِِ یُورِثُها مَنْ یَشآءُ مِنْ عِبادِهِ، وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقینَ،زیرا (کره) زمین از خداست و به هر که از بندگانش که بخواهد آن را ارث دهد و بدو واگذارد و سرانجام از آنِ پرهیزکاران استوَسُبْحانَ رَبِّنا اِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولاً، وَلَنْ یُخْلِفَ اللهُ وَعْدَهُ وَهُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ،و منزه است پروردگار ما که حتماً وعده پروردگارمان انجام شدنى است و خدا خلف وعده نمى کند واوست نیرومند فرزانهفَعَلَى الاَْطـائِبِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد وَعَلِىٍّ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِما وَآلِهِما، فَلْیَبْکِ الْباکُونَ،پس بر پاکیزگان از خاندان محمّد و على درود خدا بر هر دو ایشان و آلشان باد باید گریه کنندگان بگریندوَاِیّاهُمْ فَلْیَنْدُبِ النّادِبُونَ، وَلِمِثْلِهِمْ فَلْتَذْرَفِ الدُّمُوعُ، وَلْیَصْرُخِ الصّارِخُونَ،و بر آنها باید زارى کنندگان زارى کنند و براى امثال آنها باید اشکها روان گردد و فریاد زنندگان فریاد زنندوَ یَضِجَّ الضّآجُّونَ، وَیَعِجَّ الْعآجُّوَن،و شیون کنندگان شیون کنند و خروش کنندگان خروش سر دهنداَیْنَ الْحَسَنُ اَیْنَ الْحُسَیْنُ، اَیْنَ اَبْنآءُ الْحُسَیْنِ، صالِحٌ بَعْدَ صالِح، وَصادِقٌ بَعْدَ صادِق،کجاست حسن؟ و کجاست حسین؟ و کجایند فرزندان حسین؟ شایسته اى پس از شایسته دیگر و راستگویى پس از راستگوى دیگراَیْنَ السَّبیلُ بَعْدَ السَّبیلِ، اَیْنَ الْخِیَرَةُ بَعْدَ الْخِیَرَةِ، اَیْنَ الشُّمُوسُ الطّالِعَةُ،کجاست آن راه حق پس از راه دیگر؟ کجایند برگزیدگان هر یک پس از دیگرى؟ کجایند خورشیدهاى تابان؟اَیْنَ الاَْقْمارُ الْمُنیرَةُ، اَیْنَ الاَْنْجُمُ الزّاهِرَةُ، اَیْنَ اَعْلامُ الدّینِ وَقَواعِدُ الْعِلْمِ،
کجایند ماههاى نور افشان؟ کجایند اختران فروزان؟ کجایند بزرگان دین و پایه هاى دانش؟اَیْنَ بَقِیَّةُ اللهِ الَّتى لا تَخْلُو مِنَ الْعِتْرَةِ الْهادِیـَةِ، اَیـْنَ الـْمُعَدُّ لِـقَطْعِ دابِرِ الظَّلَمَةِ،کجاست بجا مانده خدا که بیرون از خاندان عترت راهنما نیست؟ کجاست آنکه آماده شده براى ریشه کن ساختن ستمگران؟اَیْنَ الْمُنْتَظَرُ لاِِقـامَةِ الاَْمْتِ وَاْلعِوَجِ، اَیْنَ الْمُرْتَجى لاِِزالَةِ الْجَوْرِ وَالْعُدْوانِ،کجاست آنکه چشم براهش هستند براى راست کردن نادرستیها و کجیها؟ کجاست آن مایه امید براى از بین بردن ستم و تجاوز؟اَیْنَ الْمُدَّخَرُ لِتَجْدیدِ الْفَرآئِضِ وَالسُّنَنِ، اَیْنَ الْمُتَخَیَّرُ لاِِعادَةِ الْمِلَّةِ وَالشَّریعَةِ،کجاست آنکه ذخیره شده براى نو کردن فریضه ها و سنتهاى دین؟ کجاست آن کس که انتخاب گشته براى برگرداندن کیش و آیین؟اَیْنَ الْمُؤَمَّلُ لاِِحْیآءِ الْکِتابِ وَحُدُودِهِ، اَیْنَ مُحْیى مَعالِمِ الدّینِ وَاَهْلِهِ،کجاست آن که آرزویش داریم براى زنده کردن قرآن و حدود آن؟ کجاست زنده کننده آثار دین و اهل دین؟اَیْنَ قاصِمُ شَوْکَةِ الْمُعْتَدینَ، اَیْنَ هادِمُ اَبْنِیَةِ الشِّرْکِ وَالنِّفاقِ،کجاست درهم شکننده شوکت زورگویان؟ کجاست ویران کننده بناهاى شرک و دو رویى؟اَیْنَ مُبیدُ اَهْلِ الْفُسُوقِ وَالْعِصْیانِ وَالطُّغْیانِ، اَیْنَ حاصِدُ فُرُوعِ الْغَىِّ وَالشِّقاقِ،کجاست نابود کننده اهل فسق و گناه و طغیان؟ کجاست آنکه شاخه هاى گمراهى و اختلاف را ببرد؟اَیْنَ طامِسُ آثارِ الزَّیْغِ وَالاَْهْوآءِ، اَیْنَ قاطِعُ حَبآئِلِ الْکِذْبِ وَالاِْفْتِرآءِ،کجاست محو کننده آثار کجروى و هوا و هوسها؟ کجاست پاره کننده دامهاى دروغ و بهتان؟اَیْنَ مُبیدُ الْعُتاةِ وَالْمَرَدَةِ، اَیْنَ مُسْتَاْصِلُ اَهْلِ الْعِنادِ وَالتَّضْلیلِ وَالاِْلْحادِ،کجاست نابودکننده سرکشان و متمردان؟ کجاست ریشه کن کننده ستیزه جویان و گمراهان و بى دینان؟اَیْنَ مُعِزُّ الاَْوْلِیآءِ وَمُذِلُّ الاَْعْدآءِ، اَیْنَ جامِعُ الْکَلِمَةِ عَلَى التَّقْوى،کجاست عزت بخش دوستان و خوار کننده دشمنان؟ کجاست گردآورنده سخنان بر پرهیزکارى؟اَیْنَ بابُ اللهِ الَّذى مِنْهُ یُؤْتى، اَیْنَ وَجْهُ اللهِ الَّذى اِلَیْهِ یَتَوَجَّهُ الاَْوْلِیآءُ،کجاست آن درگاه خداوند که از آن جا بسوى خدا روند؟ کجاست آن آیینه خدایى که بسویش توجه کنند اولیا؟اَیْنَ السَّبَبُ الْمُتَّصِلُ بَیْنَ الاَْرْضِ وَالسَّمآءِ، اَیْنَ صاحِبُ یَوْمِ الْفَتْحِ وَناشِرُ رایَةِ الْهُدى،کجاست آن سبب خدایى که پیوست است میان زمین و آسمان؟ کجاست آن فرمانرواى روز فتح و پیروزى و برافرازنده پرچم هدایت و راهنمایى؟اَیْنَ مُؤَلِّفُ شَمْلِ الصَّلاحِ وَالرِّضا، اَیْنَ الطّالِبُ بِذُحُولِ الاَْنْبِیآءِ وَاَبْنآءِ الاَْنْبِیآءِ،کجاست گردآورنده شایستگى و خشنودى (حق)؟ کجاست خواهنده خون پیمبران و فرزندان پیمبران؟اَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلآءَ، اَیْنَ الْمَنْصُورُ عَلى مَنِ اعْتَدى عَلَیْهِ وَافْتَرى،کجاست خواهنده خون کشته کربلا؟ کجاست آن یارى شده و پیروزمند بر کسانى که بر او ستم کردند و دروغ بستند؟اَیْنَ الْمُضْطَرُّ الَّذى یُجابُ اِذا دَعى، اَیْنَ صَدْرُ الْخَلائِقِ ذُوالْبِرِّ وَالتَّقْوى،کجاست آن درمانده اى که چون دعا کند به اجابت رسد؟ کجاست صدر مخلوقات عالم آن نیکوکار با تقوا؟اَیْنَ ابْنُ النَّبِىِّ الْمُصْطَفى، وَابْنُ عَلِىٍّ الْمُرْتَضى، وَابْنُ خَدیجَةَ الْغَرّآءِ،کجاست فرزند پیامبر برگزیده و فرزند على مرتضى و فرزند خدیجه روشن سیما و فرزند فاطمه کبرى؟وَابْنُ فاطِمَةَ الْکُبْرى،بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى وَنَفْسى لَکَ الْوِقآءُ وَالْحِمى،پدر و مادرم بفدایت و خودم بلاگردان و سپر پیش روى تو باشمیَا بْنَ السّادَةِ الْمُقَرَّبینَ، یَا بْنَ النُّجَبآءِ الاَْکْرَمینَ، یَا بْنَ الْهُداةِ الْمَهْدِیّینَ،اى فرزند بزرگان مقرّب درگاه حق اى فرزند نجیبان گرامى اى فرزند راهنمایان راه یافتهیَا بْنَ الْخِیَرَةِ الْمُهَذَّبینَ، یَا بْنَ الْغَطارِفَةِ الاَْنْجَبینَ، یَا بْنَ الاَْطآئِبِ الْمُطَهَّرینَ،اى فرزند نیکان پاکیزه اى فرزند گرامیان برگزیده اى فرزند پاکان پاکیزهیَا بْنَ الْخَضارِمَةِ الْمُنْتَجَبینَ،یَا بْنَ الْقَماقِمَةِ الاَْکْرَمینَ، یَا بْنَ الْبُدُورِ الْمُنیرَةِ،اى فرزند جوانمردان پرجود برگزیده اى فرزند دریاهاى بخشش و عطاى گرامى اى فرزند ماههاى نور افشانیَا بْنَ السُّرُجِ الْمُضیئَةِ، یَا بْنَ الشُّهُبِ الثّاقِبَةِ، یَا بْنَ الاَْنْجُمِ الزّاهِرَةِ،اى فرزند چراغهاى تابان اى فرزند ستارگان فروزان اى فرزند اختران درخشان اى فرزندیَا بْنَ السُّبُلِ الْواضِحَةِ، یَا بْنَ الاَْعْلامِ الّلآئِحَةِ، یَا بْنَ الْعُلُومِ الْکامِلَةِ،اى فرزند راههاى روشن اى فرزند نشانه هاى آشکار اى فرزند دانشهاى کاملیَا بْنَ السُّنَنِ الْمَشْهُورَةِ، یَا بْنَ الْمَعالِمِ الْمَأثُورَةِ، یَا بْنَ الْمُعْجِزاتِ الْمَوْجُودَةِ،اى فرزند آیینهاى معروف و مشهور اى فرزند آثار و معالم رسیده (از خدا و انبیا) اى فرزند معجزات موجودیَا بْنَ الدَّلائِلِ الْمَشْهُودَةِ، یَا بْنَ الصـِّراطِ الْمُسْتَقیمِ، یَا بْنَ النَّبَأِ الْعَظیمِ،اى فرزند دلیلهاى آشکار اى فرزند راه مستقیم اى فرزند آن خبر بسیار بزرگیَا بْنَ مَنْ هُوَ فى اُمِّ الْکِتابِ لَدَى اللهِ عَلِىٌّ حَکیمٌ،یَابْنَ الاْیاتِ وَالْبَیِّناتِ،اى فرزند کسى که در دفتر اصلى نزد خدا «على» (والا) و فرزانه است اى فرزند آیات و نشانه هاى آشکاریَا بْنَ الدَّلائِلِ الظّاهِراتِ، یَا بْنَ الْبَراهینِ الْواضِحاتِ الْباهِراتِ،اى فرزند دلیلهاى هویدا اى فرزند برهانهاى نمایان روشنیَا بْنَ الْحُجَجِ الْبالِغاتِ، یَا بْنَ النِّعَمِ السّابِغاتِ، یَا بْنَ طه وَالْمُحْکَماتِ،اى فرزند حجتهاى رسا اى فرزند نعمتهاى شایان و فراوان اى فرزند طه و آیات محکم قرآنیَا بْنَ یس وَالذّارِیاتِ، یَا بْنَ الطُّورِ وَالْعادِیاتِ،اى فرزند سوره یس و ذاریات اى فرزند سوره طور والعادیاتیَا بْنَ مَنْ دَنى فَتَدَلّى، فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ اَوْ اَدْنى دُنُوّاً وَاقْتِراباً مِنَ الْعَلِىِّ الاَْعْلى،اى فرزند کسى که (در شب معراج) نزدیک شد و نزدیک تر شد به فاصله دو کمان یا نزدیکتر، در نزدیکى و قرب نسبت به خداى والاى اعلى،لَیْتَ شِعْرى اَیْنَ اسْتَقَرَّتْ بِکَ النَّوى، بَلْ اَىُّ اَرْض تُقِلُّکَ اَوْ ثَرى، اَبِرَضْوى اَوْغَیْرِها، اَمْ ذى طُوى،اى کاش مى دانستم در چه جایى منزل گرفته اى و چه سرزمین و مکانى تو را بر خود نگهداشته آیا در کوه رضوایى یا غیر آن یا در ذى طوى،عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَرَى الْخَلْقَ وَلا تُرى، وَلا اَسْمَعُ لَکَ حَسیساً وَلا نَجْوى،گران است بر من که مردم را ببینم ولى تو دیده نشوى و نشنوم از تو صدا و نه رازى،عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ تُحیطَ بِکَ دُونِىَ الْبَلْوى، وَلایَنالُکَ مِنّى ضَجیجٌ وَلا شَکْوى،گران است بر من که بى من بر تو تنها بلا احاطه کند، و صداى زارى و شکوه من به تو نرسد،بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ مُغَیَّب لَمْ یَخْلُ مِنّا، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ نازِح ما نَزَحَ عَنّا،جانم به قربانت اى پنهانى که از میان ما بیرون نیستى جانم به قربانت اى دور از نظرى که از ما دور نیستبِنَفْسى اَنْتَ اُمْنِیَّةُ شائِق یَتَمَنّى، مِنْ مُؤْمِن وَمُؤْمِنَة ذَکَرا فَحَنّا،جانم به قربانت اى آرمان هر مشتاقى که آرزویت کند از مردان و زنان با ایمانى که به یاد تو ناله از دل کشندبِنَفْسى اَنْتَ مِنْ عَقیدِ عِزٍّ لایُسامى، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ اَثیلِ مَجْد لایُجارى(3)،جانم به قربانت اى بسته به عزتى که کسى برتو برترى نگیرد جانم به قربانت اى مجد و شوکت ریشه دارى که همطراز نداردبِنَفْسى اَنْتَ مِنْ تِلادِ نِعَم لا تُضاهى، بِنَفْسى اَنْتَ مِنْ نَصیفِ شَرَف لا یُساوى،جانم به قربانت اى نعمت دیرینه اى که شبیه ندارد جانم به قربانت اى قرین شرف و بزرگوارى که برابر ندارد،اِلى مَتى اَحارُ فیکَ یا مَوْلاىَ، وَاِلى مَتى، وَاَىَّ خِطـاب اَصِفُ فیکَ، وَاَىَّ نَجْوى،تا کى سرگردان تو باشم اى مولاى من؟ و تا کى و به چه زبانى وصف تو گویم و راز دل کنمعَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اُجابَ دُونَکَ وَاُناغى، عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ اَبْکِیَکَ وَیَخْذُلَکَ الْوَرى،گران و ناگوار است بر من که پاسخ از دیگرى جز تو بشنوم و گفتگو کنم، گران است بر من که بر تو بگریم ولى مردم تو را واگذارند،عَزیزٌ عَلَىَّ اَنْ یَجْرِىَ عَلَیْکَ دُونَهُمْ ما جَرى،گران است بر من که بر تو بگذرد آنچه مى گذرد نه بر دیگران،هَلْ مِنْ مُعین فَاُطیلَ مَعَهُ الْعَویلَ وَالْبُکآءَ، هَلْ مِنْ جَزُوع فَاُساعِدَ جَزَعَهُ اِذا خَلا،آیا کمک کارى هست که با او فریاد و گریه را طولانى کنم آیا بى تابى (چون من) هست که چون به خلوت رود در زارى و جزع کمکش کنمهَلْ قَذِیَتْ عَیْنٌ فَساعَدَتْها عَیْنى عَلَى الْقَذى، هَلْ اِلَیْکَ یَا بْنَ اَحْمَدَ سَبیلٌ فَتُلْقى،آیا چشمى هست که خار فراق در آن خلیده و گریان باشد تا چشم پرخار من نیز یاریش دهد، آیا اى پسر احمدبسویت راهى هست تا دیدارت کنمهَلْ یَتَّصِلُ یَوْمُنا مِنْکَ بِعِدَة(4) فَنَحْظى، مَتى نَرِدُ مَناهِلَکَ الرَّوِیَّةَ فَنَرْوى،آیا روز جدایى ما به وعده تو پیوست مى شود تا بهره مند گردیم؟ کى مى شود که به سرچشمه هاى پرآبت در آییم و سیراب شویم،مَتى نَنْتَقِعُ مِنْ عَذْبِ مآئِکَ فَقَدْ طـالَ الصَّدى، مَتى نُغادیکَ وَنُراوِحُکَ فَنُقِرَّ(5) عَیْناً،کى مى شود که سیراب گردیم از آب وصل تو که تشنگى ما به درازا کشید کى مى شود که صبح و شام را با تو بسر بریم و دیده روشن کنیم،مَتى تَرانا وَنَریکَ، وَقَدْ نَشَرْتَ لِوآءَ النَّصْرِ تُرى،کى مى شود که تو ما را ببینى و ما تو را ببینیم و پرچم نصرتت را برافراشته باشى و مردم آن را ببینند،اَتَرانا نَحُفُّ بِکَ وَاَنْتَ تَاُمُّ الْمَلاََ، وَقَدْ مَلاَْتَ الاَْرْضَ عَدْلاً،آیا مى شود که ببینیم روزى که ما دورت راگرفته و تو رهبر باشى و زمین را پر از عدل کنىوَاَذَقْتَ اَعْدآئَکَ هَواناً وَعِقاباً، وَاَبَرْتَ الْعُتاةَ وَجَحَدَةَ الْحَقِّ، وَقَطَعْتَ دابِرَ الْمُتَکَبِّرینَ،و بچشانى به دشمنانت خوارى و کیفر را و نابود کنى سرکشان و منکران حق را و بزنى ریشه گردنکشان راوَاجْتَثَثْتَ اُصُولَ الظّالِمینَ، وَنَحْنُ نَقُولُ الْحَمْدُ للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ،و برکنى اساس ستمکاران را و ما بگوییم: ستایش خاص خدا پروردگار جهانیان استاَللّهُمَّ اَنْتَ کَشّافُ الکُرَبِ وَالْبَلْوى، وَاِلَیْکَ اَسْتَعْدى فَعِنْدَکَ الْعَدْوى، وَاَنْتَ رَبُّ الاْخِرَةِ وَالدُّنْیا(6)،خدایا تویى برطرف کننده گرفتاریها و بلا و از تو دادرسى و یارى جویم که در نزد توست دادخواهى و یارى و تویى پروردگار آخرت و دنیافَاَغِثْ یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، عُبَیْدَکَ الْمُبْتَلى، وَاَرِهِ سَیِّدَهُ یا شَدیدَ الْقُوى،پس فریاد رسى کن اى فریادرس درماندگان از بنده خرد گرفتارت، و بنمایان به او آقایش را اى سخت نیرووَاَزِلْ عَنْهُ بِهِ الاَْسى وَالْجَوى، وَبَرِّدْ غَلیلَهُ یا مَنْ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى،و زائل کن به دیدار آن حضرت از او اندوه و سوز دلش را و فرو نشان سوز عطشش را اى که بر عرش استوارىوَ مَنْ اِلَیْهِ الرُّجْعى وَالْمُنْتَهى، اَللّـهُمَّ وَنَحْنُ عَبیدُکَ التّآئِقُونَ اِلى وَلِیِّکَ الْمُذَکِّرِ بِکَ وَبِنَبِیِّکَ،و اى که بسوى اوست بازگشت و سر منزل هر چیز خدایا و ماییم بندگان تو که شیفته دیدار نماینده ات هستیم آن که مردم را به یاد تو و پیامبرت اندازدخَلَقْتَهُ لَنا عِصْمَةً وَمَلاذاً، وَاَقَمْتَهُ لَنا قِواماً وَمَعاذاً، وَجَعَلْتَهُ لِلْمُؤْمِنینَ مِنّا اِماماً،و تو او را آفریدى که نگهدار و پشتیبان ما باشد و برپایش داشتى تا قوام و پناهگاه ما باشد و او را پیشواى مؤمنین از ما گردانىفَبَلِّغْهُ مِنّا تَحِیَّةً وَسَلاماً، وَزِدْنا بِذلِکَ یارَبِّ اِکْراماً، وَاجْعَلْ مُسْتَقَرَّهُ لَنا مُسْتَقَرّاً وَمُقاماً،پس برسان به آن جناب از طرف ما تحیّت و سلامى و بیفزا بدینوسیله اى پروردگار ما بر کرامت و مقام و جایگاه او را جایگاه و اقامتگاه ما قرار دهوَاَتْمِمْ نِعْمَتَکَ بِتَقْدیمِکَ اِیّاهُ اَمامَنا، حَتّى تُورِدَنا جِنانَکَ وَمُرافَقَةَ الشُّهَدآءِ مِنْ خُلَصآئِکَ،و کامل کن نعمتت را بر ما به مقدّم داشتن آن بزرگوار را در پیش روى ما تا ما را به بهشتهاى تو درآورد و به رفاقت شهیدان از بندگان خالصت برسانداَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَصَلِّ عَلى مُحَمَّد جَدِّهِ وَرَسُولِکَ السَّیِّدِ الأَکْبَرِ،خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و درود فرست بر محمّد جد بزرگوار او و رسول تو آن آقاى بزرگوَعَلى اَبیهِ السَّیِّدِ الأَصْغَرِ، وَجَدَّتِهِ الصِّدّیقَةِ الْکُبْرى فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّد،و بر پدر بزرگوارش آن آقاى کوچکتر و بر جده اش صدیقه کبرى فاطمه دختر محمّدوَعَلى مَنِ اصْطَفَیْتَ مِنْ آبآئِهِ الْبَرَرَةِ وَعَلَیْهِ اَفْضَلَ وَاَکْمَلَ وَاَتَمَّ وَاَدْوَمَ وَاَکْثَرَ وَاَوْفَرَ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَصْفِیآئِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ،و به برگزیدگان نیک رفتار از پدران آن حضرت و بر خود آن جناب فزونترین و کاملترین و تمامترین و مدام ترین و بیشترین و فراوانترین درودى که بفرستى بر یکى از برگزیدگان و نیکان از خلق خودوَصَلِّ عَلَیْهِ صَلاةً لا غایَةَ لِعَدَدِها، وَلانِهایَةَ لِمَدَدِها، وَلا نَفادَ لاَِمَدِها،و درود فرست بر آن جناب درودى که شماره اش بى حد و مدتش بى نهایت و تمام نشدنى باشداَللّـهُمَّ وَاَقِمْ بِهِ الْحَقَّ، وَاَدْحِضْ بِهِ الْباطِلَ، وَاَدِلْ بِهِ اَوْلِیآئَکَ، وَاَذْلِلْ بِهِ اَعْدآئَکَ،خدایا حق را بوسیله آن حضرت برپا دار وباطل را بدو نابود گردان و دوستانت را بوسیله اش به دولت رسان و دشمنانت را بدست او خوار گردانوَصِلِ اللّهُمَّ بَیْنَنا وَبَیْنَهُ وُصْلَةً تُؤَدّى اِلى مُرافَقَةِ سَلَفِهِ، وَاجْعَلْنا مِمَّنْ یَاْخُذُ بِحُجْزَتِهِمْ،و پیوند کن خدایا میان ما و او را به پیوندى که برساند ما را به رفاقت پدران گذشته او و بگردان ما را از کسانى که دامن آنها را بگیرندوَیَمْکُثُ فى ظِلِّهِمْ، وَاَعِنّا عَلى تَاْدِیَةِ حُقُوقِهِ اِلَیْهِ، وَالاِْجْتِهادِ فى طـاعَتِهِ، وَاجْتِنابِ مَعْصِیَتِهِ،و در سایه لطف آنها بایستند و کمکمان کن بر اداى حقوق آن حضرت و سعى و کوشش در فرمانبرداریش و دورى از نافرمانیشوَامْنُنْ عَلَیْنا بِرِضاهُ، وَهَبْ لَنا رَأْفَتَهُ وَرَحْمَتَهُ، وَدُعآئَهُ وَخَیْرَهُ، مانَنالُ بِهِ سَعَةً مِنْ رَحْمَتِکَ، وَفَوْزاً عِنْدَکَ،و منّت نه بر ما به خشنودیش و ببخش بر ما رأفت و مهربانى و دعا و خیر آن حضرت را بدان حد که برسیم بدان وسیله به رحمت وسیع تو و به کامیابى از نزد تووَاجْعَلْ صَلاتَنا بِهِ مَقْبُولَةً، وَذُنُوبَنا بِهِ مَغْفُورَةً، وَدُعآئَنا بِهِ مُسْتَجاباً،و بگردان نمازهاى ما را بوسیله او پذیرفته و گناهانمان را آمرزیده و دعاهایمان را مستجاب شدهوَاجْعَلْ اَرْزاقَنا بِهِ مَبْسُوطَةً، وَهُمُومَنا بِهِ مَکْفِیَّةً، وَحَوآئِجَنا بِهِ مَقْضِیَّةً،و قرار ده روزیهاى ما را بدان حضرت گسترده و اندوههاى ما را بوسیله اش برطرف شده و حاجتهایمان را روا شدهوَاَقْبِلْ اِلَیْنا بِوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَاقْبَلْ تَقَرُّبَنا اِلَیْکَ،و رو کن بسوى ما (پروردگارا) بدان روى بزرگوارت و بپذیرتقرب جویى ما را بدرگاهتوَانْظُرْ اِلَیْنا نَظْرَةً رَحیمَةً، نَسْتَکْمِلُ بِهَا الْکَرامَةَ عِنْدَکَ، ثُمَّ لا تَصْرِفْها عَنّا بِجُودِکَ،و بنگر بسوى ما به نگاهى مهربانانه تا بدان وسیله بتوانیم مقام خود را در پیش تو به کمال رسانیم، و دیگر آن مقام را از ما بازنگردان به جود خودتوَاسْقِنا مِنْ حَوْضِ جَدِّهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، بِکَاْسِهِ وَبِیَدِهِ،و سیرابمان کن از حوض جدش که درود خدابر او و آلش باد از جام او و بدست آن جنابرَیّاً رَوِیّاً هَنیئاً سآئِغاً، لا ظَمَأَ بَعْدَهُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.و سیر و سیراب و گوارا و خوش که تشنگى پس از آن نباشد اى مهربانترین مهربانان.