وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

لغو در قرآن

0

لغو در قرآن

«لغو» در گفتار و کردار و مصادیق آن

علی جواهردهی

لغو چیزی جز کار بی‌فایده و بیهوده نیست که هزینه‌ای بر انسان تحمیل می‌کند و چیزی عایدش نمی‌سازد. انسان عاقل و حکیم هرگز به کار لغو نمی پردازد مگر آنکه فایده‌ای عقلانی در آن باشد؛ در حالی که سفیه و بی‌خرد، ممکن است بیشتر اعمال و رفتار و گفتارش، جز لغو و بیهودگی نباشد. از نظر آموزه‌های قرآن، بسیاری از مردم به دلایل درونی یا بیرونی چون هواهای نفسانی، سفاهت و بی خردی، نادانی و ناآگاهی، اشتباه در تطبیق مفید و نامفید و مانند آنها، گرفتار کارهای بیهوده و لغو می‌شوند و نه تنها سبک زندگی آنان از حالت عقلانی خارج می‌شود، بلکه فرصت کوتاه عمرشان را از دست داده و گرفتار خسران ابدی می‌شوند؛ زیرا هزینه‌های بسیار سنگین و سهمگین در زندگی می‌کنند که در آن هیچ فایده و سودی نیست. نویسنده در این مطلب عوامل و آثار گفتارها و رفتارهای بیهوده و نیز مصادیقی از آنها را بر اساس آموزه‌های قرآن بیان کرده است.

لغوگرایی، عملی زشت و ناپسند

از نظر آموزه‌های قرآنی، آفرینش هستی از جمله آفرینش انسان دارای حکمت و هدفی است که انسان می‌بایست آن را بشناسد و در مسیرآن حرکت کرده و زندگی خویش را سامان دهد. بی‌گمان، انسانی که به عنوان خلیفه الهی انتخاب شده(بقره، آیه 30) می‌بایست مسئولیت و وظیفه خویش را در این باره بشناسد و برای آن تلاش کند. از نظر آموزه‌های قرآن، انسان وظایفی در قبال خدا، خود و دیگران دارد که شامل عبودیت و بندگی(ذاریات، آیه 56)، ادای امانت الهی(احزاب، آیه 72)، عدالت نسبت به خویشتن با اعطای حق هر ذی حقی از اعضاء و جوارح(اسراء، آیه 36) و پرهیز از ظلم به خویشتن(بقره، آیه 54؛ آل عمران، آیه 117) و آبادانی زمین(هود، آیه 61) و مانند آنها است.

 

خدا به صراحت درباره اهداف حکیمانه آفرینش می‌فرماید: و آسمان و زمين و آنچه را كه ميان اين دو است به باطل نيافريديم. اين گمان كسانى است كه كافر شده و حق‏پوشى كرده‌اند. پس واى از آتش بر كسانى كه كافر شده‌اند. (ص، آیه ۲۷)
اینکه خدا می‌فرماید آفرینش، باطل نبوده یعنی به حق بوده است. شکی نیست که حقانیت خلقت به معنای هدفمندی حکیمانه آن است. بنابراین، آفرینش، هدفمند و حکیمانه است و از هر گونه باطل مبرا است.

 

البته از نظر قرآن، زندگی دنیوی نسبت به زندگی اخروی چیزی جز بازیچه و بیهودگی نیست. از همین رو، می‌فرماید: وَ مَا الْحَیاهًْ الدُّنْیا إِلاَّ لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ لَلدَّارُ الْآخِرَهًْ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُون ؛ و زندگی دنیوی جز لعب و لهو نیست و سرای آخرت بهتر است برای کسانی که تقوا پیشه می‌کنند.(‌انعام، آیه 32) و یا در جایی دیگر می‌فرماید: ما هذِهِ الْحَیاهًْ الدُّنْیا إِلاَّ لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَهًَْ لَهِیَ الْحَیَوان؛ زندگی دنیوی چیزی جز لهو و لعب نیست و به راستی که سرای آخرت همانا آن حیات و زندگی محض است.(عنکبوت، آیه 64)

 

 

واژۀ «لَعب»، در لغت به معنای بازی مانند بازیچه‌های کودکانه است که هیچ هدف عقلانى در آن نیست؛ هر چند که دارای نظم و غرض خیالی باشد؛ بنابراین، هدفی اگر در بازی و لعب باشد، خیالی و گاه ناپسند و غیر محترم است؛ در حالی که «لهو»، آن چیزى است که انسان را از آنچه که براى او لازم و مهم است، باز می‌دارد. بنابراین، لهو، به معنای مشغول شدن به امری غیر لازم و غیر مهم همراه با غفلت است. پس در لهو ممکن است هدف عقلانی و خیالی در آن نباشد؛ در حالی که در لعب یک هدف خیالی متصور است. البته گاه در لهو هدفی مد نظر است، اما با توجه به اینکه هدف مد نظر نسبت به هدف اصلی، یا هیچ و کم‌ارزش است یا انسان را از هدف مهم و اصلی بازمی‌دارد، آن را هدف نمی‌شمارند. بر همین است که می‌گویند در لهو اصلا هدف محترم و شایسته عقلانی نیست؛ زیرا وقتی هدف اصلی مورد غفلت قرار می‌گیرد و از این هدف مورد توجه، چیزی عاید نمی‌شود، در حقیقت می توان گفت که در لهو هیچ هدف عقلانی و حتی خیالی نیست.(مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۷۴۸، ذیل واژه الهی؛ المیزان، ج ۱۴، ص ۲۴۷؛ نثر طوبی، ج ۲، ص ۳۶۲، ذیل واژه لعب)

 

اما «لغو»، در فرهنگ قرآنی به معنای چیزی است که به آن اعتنا نمی‌شود و انجام دادن آن از روی عقل و تفکر نباشد. (مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص ۷۴۲، ذیل واژه لغو) لغو اعم از این است که در کلام، عمل یا موضوع خارجی باشد. از این رو بر هر کلام بیهوده و غیرمفید و عملی که سودمند نیست و نفعی بر آن مترتب نمی‌شود، لغو اطلاق می‌شود.(التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۱۰، ص ۲۰۸)

 

از نظر قرآن، اجتناب از هر کار لغو و بیهوده مطلوب و پسندیده است؛ از همین رو اهل بهشت به گونه‌ای زندگی می‌کنند که در آن لغوی در فعل و قول آنان نیست.(مریم، آیه 62؛ نباء، آیه 35؛ غاشیه، آیه 11)

 

 

ویژگی مومنان
پرهیز از لغو و لغوگرایان

 

خدا در توصیف مومنان، آنان را کسانی می‌داند که از هر گونه لغو گفتاری و رفتاری اجتناب می‌کنند(مومنون، آیات 1 تا 3)؛ زیرا چنین رفتاری موجب رستگاری و فلاح انسان است.(همان) عبادالرحمن که بندگان خاص الهی در مقام احسان و اکرام هستند نیز از هر گونه لغوی پرهیز داشته و در برابر رفتار و گفتار لغو دیگران، با کرامت و بزرگواری عبور می‌کنند.(فرقان، آیه 72)
بنابراین، اجتناب از هر گونه لغو در زندگی فردی و اجتماعی و نیز اعراض از لغوگویی و لغوکاری دیگران(همان) از ویژگی‌های مومنان و امت اسلام است. اینان نه تنها خود اهل لغو نیستند، بلکه اگر لغوی را مشاهده می‌کنند، از آن دوری می‌نمایند.

 

آنان همچنین دربرابر دعوت عملی و یا گفتاری دیگران به انجام کار لغو، نه تنها با احسان و اکرام برخورد می‌کنند، بلکه به آنان گوشزد می‌کنند شما به کارتان و ما به کار خودمان می‌پردازیم تا این گونه از هر گونه تنشی پرهیز کنند؛ زیرا برخی از اهل لغو، به دلیل سفاهت فکری و رفتاری ممکن است متعرض اهل ایمان شوند؛ از همین رو قرآن ضمن نامیدن اهل لغو به جاهل بی‌خرد، از مومنان می‌خواهد تا با سلام و صلوات از هر گونه لغو و اهل لغو دوری کنند بی‌آنکه تنشی را موجب شوند.(فرقان، آیه 72؛ قصص، آیه 55)

 

از همه آنچه بیان شد این معنا به دست می‌آید که کار لغو، کاری ناپسند و زشت و از رفتارهای بی‌خردان و جاهلان است؛ بنابراین اجتناب از خود کار لغو و اعراض از اهل آن لازم و ضروری برای رسیدن به یک زندگی آرام و مفید است.
به سخن دیگر، شخص مومن که انسانی خردمند و به دوراز سفاهت است(بقره، آیه 130) از هرگونه لغوی اجتناب می‌کند و در برابر لغوگرایان و اهل لغو نیز به‌گونه‌ای رفتار می‌کند که از آنها دور باشد. پس اعراض از اهل لغو به عنوان یک وظیفه و تکلیف بر مومنان از سوی خدا در قرآن مطرح است و ایشان باید با سلام و صلوات و اکرام از هر گونه لغو و اهل لغو اعراض و دوری کنند(مریم، آیه 62؛ مومنون، آیه 3؛ قصص، آیات 52 و 53 و 55؛ فرقان، آیات 63 و 72)؛ چرا که اجتناب و اعراض از لغو و اهل لغو مایه رستگاری ابدی انسان است.(مومنون، آیات 1 و 3)

 

از نظر قرآن، اعراض از اهل لغو امری بس دشوار و نیازمند صبوری است؛ زیرا این افراد کارهای لغو خویش را دوست داشته و از روی بی‌خردی و نادانی به آن گرایش دارند. از این رو، تعامل و مدارا با بی‌خردان لغو‌گرا بسیار دشوار و نیازمند صبر است. این‌گونه است که مومن نه تنها با صبر و شکیبایی خویش، از آثار و پیامدهای لغو و اهل لغو در امان می‌ماند، بلکه برای خویش شرایطی را فراهم می‌آورد که از رستگاری و بهشت بهره‌مند می‌شود و حتی بهشت همین بی‌خردان را به ارث می‌برد؛ زیرا خدا برای هر انسانی بهشتی آفریده و مقرر داشته است که اهل لغو با بی‌خردی و جهالت خویش آن را از دست می‌دهند و خداوند اهل ایمان را به‌خاطر صبرشان، وارثان این فردوس و بهشت خاص می‌کند.(مومنون، آیات 1 و 3 و11؛ فرقان، آیات 75 و 76)

 

با توجه به آیات قرآن می‌توان گفت که اصولی چون ایمان و صبر و عقلانیت‌، مهمترین عامل رستگاری انسان‌های مومن و رهایی از لغو و لغوگرایان و بهره‌مندی از بهشت و فردوس است.  مرور با کرامت از کنار لغوگرایان و اعراض از لغوشان(جامع‌البيان، ج 11، جزء 19، ص 63) موجب می‌شود تا از سوی فرشتگان در بهشت مورد استقبال قرار گرفته و با زنده باد و تحیت و سلام و سلامتی آنان را به بهشت برسانند و به قرارگاهی وارد شوند که هرگز لغو و اهل لغوی در آن نیست و از سوی آنان هیچ آسیب و اذیت و آزاری به ایشان نمی‌رسد.(فرقان، آیات 75 و 76)

 

 

از نظر آموزه‌های قرآن، برائت جویی مؤمنان از اهل لغو، در برخورد با آنان امری لازم و ضروری است(فرقان، آیات 65 و 72؛ قصص، آیات 52 و 55)؛ زیرا لغوگرایان انسان‌های سفیه و بی‌خرد و جاهلی هستند که اعراض از آنان لازم است و همراه شدن با آنها موجب می‌شود که آثار بی‌خردی آنان در زندگی انسان نیز ظاهر شود. بنابراین، تبری قولی و عملی از اهل لغو امری شایسته بلکه بایسته است.(همان؛ الميزان، ج 15، ص 244)

 

همچنین از عواملی که موجب می‌شود تا اهل ایمان از لغو اجتناب کنند و از لغوگرایان اعراض و تبری جویند، تقوای ایشان است؛ زیرا تقوای الهی موجب می‌شود تا انسان خطوط قرمز را بشناسد و از آنها اجتناب و اعراض کند. تقوای الهی هر چه بیشتر باشد خود را بیشتر نمایان می‌کند. این‌گونه است که انسان متقی در مرتبه تقوای اخص حتی از برخی از مباحات پرهیز می‌کند چه رسد به محرمات و مکروهات.(طور، آیات 17 و 23؛ مائده، آیه 93؛ نباء، آیات 31 و35)
باید توجه داشت که سابقون سابقون که همانا مقربان الهی هستند، در مرتبه سوم تقوای الهی یعنی مرتبه تقوای اخص قرار دارند؛ از این رو آنان از هر‌گونه لغوی در امان بوده و از لغوگرایان اعراض و تبری می‌جویند.(واقعه، آیات 10 و 11 و 25 و 26)

 

اصولا شنیدن سخنان لغو ، تاثیر سویی در روان و نهاد انسان به جا می‌گذارد، بنابراین همان طوری که اهل بهشت از شنیدن لغو در امان هستند(واقعه، آیه 25؛ نباء، آیه 35؛ غاشیه، آیه 11)، باید اهل ایمان نیز از هرگونه دیدن و شنیدن اهل لغو خود را در امان نگه دارند و به خود اجازه ندهند در محیطی به سر برند که لغوگویان و لغوگرایان در آنجا زیست می‌کنند. بنابراین، تبری جستن عملی و دوری و اعراض از اهل لغو امری لازم و ضروری است تا از آثار سوء لغوگرایان در امان ماند.(فرقان، آیات 65 و 72)

 

 

با نگاهی به آنچه بیان شد این مطلب آشکار می‌شود که عامل اصلی در لغوگرایی در قول و فعل، چیزی جز سفاهت و جاهلت و بی‌خرد افراد نیست. به سخن دیگر، از نظر قرآن، خاستگاه لغو و انجام امور باطل و بر زبان راندن حرف‌های بیهوده و اصطلاحا چرت و پرت از سوی افراد همان بی‌خردی آنان است که در شکل نادانی و ناآگاهی نیز بروز می‌کند.(قصص، آیات 52 و 55؛ فرقان، آیه 72)

 

 

مصادیق اصلی لغو

 

مهمترین مصادیق لغو را باید در سخن و فعل انسان جست‌وجو کرد. به این معنا که لغو یا در قول بیهوده است یا در فعل بیهوده.
خدا در قرآن می‌فرماید که اهل بهشت از شنیدن لغو در امان هستند؛ این بدان معناست که از مهم‌ترین مصادیق لغو همان سخنان لغو و بیهوده‌ای است که بی‌خردان بر زبان جاری می‌کنند.(واقعه، آیه 25؛ نباء، آیه 35؛ غاشیه، آیه 11) البته در ذیل آیه 3 سوره مومنون اميرمؤمنان (ع) در تفسير «لغو» آمده است: هر گفتار و سخن بدون ذكر خداوند لغو است.

 

قسم دیگر از لغو، همان لغو فعلی است؛ یعنی انسان کاری را انجام می‌دهد که فایده‌ای در آن نیست. از نظر قرآن، عمل بى‌فایده، از مصادیق لغو است(مومنون، آیات 1 تا 3)  اینکه شخص در زندگی خویش کارهای لغو را با کارهای هدفمند به هم آمیزد نشانه‌ای از ضعف ایمان اوست.(همان) بنابراین، لازم است تا از این‌گونه رفتارها اجتناب کند تا رستگاری نصیب او شود؛ زیرا لغوگرایی عامل بدبختی و شقاوت و محرومیت از رستگاری و فلاح است.(همان)
باطل به معنای کاری که مطابق حق نیست، به طور طبیعی فاقد هدفمندی است. از همین رو در آیات قرآن خدا از هر کار باطلی مبرا و منزه دانسته شده است و از انسان‌ها خواسته شده تا این‌گونه باشند و از کارهای باطل اجتناب کنند؛ زیرا از مصادیق لغو است؛ چرا که لغو چنانکه بارها گفته شده به سخن بی‌فایده، عمل بى‌فايده، سخنان و کارهای باطل، دروغ و قسم و مانند آنها گفته شده است.(نگاه کنید: التبيان، ج 7، ص 348)

 

از مصادیق جزیی قول و فعل لغو می‌توان به تهمت‌اشاره کرد(مومنون، آیه 3)؛ بر اساس روايتى از امام صادق(ع) در تفسير «لغو» نسبت دادن گفتار باطل يا عملى ناروا از سوى كسى بر تو كه حقيقتى ندارد، لغو است.(تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 529، ح 16) دروغ نیز از دیگر مصادیق باطل و قول لغو است که شکی در آن نیست.
فحش و دشنام نیز از مصادیق لغو است(واقعه، آیه 25)‌؛ مقصود از «لايسمعون فيها لغوا و لا تأثيما» فحش، دروغ و غنا است.(تفسير قمى، ج 2، ص 348)
همچنین غنا و موسیقی غنایی از مصادیق لغو است که انسان باید از آن اجتناب کند(مومنون، آیات 1 و 3)؛ زیرا در روايتى مقصود از «لغو» غنا و لهو شمرده شده است. (تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 529، ح 17)

 

 

سوگند دروغ نیز از مصادیق لغو است. خدا در قرآن سوگند بر تحریم روزی‌هاى حلال و پاکیزه بر خویشتن  را از مصادیق سوگند لغو دانسته و از مومنان می‌خواهد از آن پرهیز کنند؛ زیرا نوعی تعدی به تشریع الهی است.(مائده، آیات 87 و 88) خدا بهره‌جویى از رزقهاى حلال و پاکیزه و گذشت از سوگندهاى لغو را به عنوان نعمتى الهى و بایسته سپاسگزارى معرفی می‌کند تا مومنان در مسیر درست حرکت کنند و از مصادیق باطل و لغو اجتناب نمایند.(مائده، آیات87 تا 89).کیهان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.