وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

علت ترس از مرگ چیست

0

علت ترس از مرگ چیست

ترس از مرگ

 

علت ترس از مرگ چيست؟

 

بسيارى از انديشمندان ـ چه مسلمان و چه غيرمسلمان ـ کوشيده اند تا پاسخى معقول و موجّه، به اين پرسش اساسى بدهند. ما تنها به نظر ابن سينا در اين خصوص اشاره کرده و به تحليل آيات و روايات در پاسخ به اين سؤال مى پردازيم.

در ديدگاه ابن سينا موجبات ترس از مرگ يکى از امور زير است:

1. با مرگ، حقيقت و زندگى [ ظاهرى دنيايى] آدمى برچيده مى شود؛

2. نمى دانيم چه وقت مى ميريم؛

3. مرگ پديده اى ناشناخته است و از آن تجربه اى نداريم و برايمان امرى مبهم است؛

4. تجربه مرگ انفرادى و فردى است، نه جمعى؛

5. مرگ موجب جدايى انسان از متعلّقات، دوستان و خويشاوندان مى شود؛

6. با رسيدن مرگ، همه آرزوها و آمال بشرى بر باد مى رود [69].

ترس از مرگ در فرهنگ قرآنى و روايى، به اعتبار تفاوت انسان ها، علت هاى گوناگونى دارد. در يک منظر کلّى، مى توان انسان ها را از اين جهت به سه گروه ـ ناقصان، متوسطان و کاملان ـ تقسيم کرد. اما دليل وحشت از مرگ در انسان هاى ناقص، اين نکته ظريف است که انسان به حکم فطرت خود، حبّ به بقا و ميل به جاودانگى دارد و از فنا، زوال و نيستى متنفر است. از اين رو به عالمى که عالم حيات تلقى مى شود، عشق ورزيده و از عالمى که به پندار خود عالم نيستى است، تنفّر دارد. بنابراين چنين افرادى به دليل اينکه ايمان به عالم آخرت ندارند و قلوبشان به حيات ازلى وبقاى سرمدى، اطمينان نيافته است، به اين دنيا علاقه مند و به حسب آن، از مرگ هراسان و گريزان اند. خداوند متعال، عقيده اين گروه از انسان ها را چنين بيان مى کند:

«إِنْ هِيَ إِلاّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما نَحْنُ بِمَبْعُوثِينَ » [70]؛

«جز اين زندگانى دنياى ما چيزى نيست، مى ميريم و زندگى مى کنيم و ديگر برانگيخته نخواهيم شد» .

بر اين اساس، کافران که ايمان به حيات و عالم آخرت ندارند، از مرگ مى ترسند [71].

عامل ترس از مرگ در انسان هاى متوسط، ـ که ايمانشان به عالم آخرت و حيات قيامت کامل نيست ـ به دليل غفلت از آخرت و عالم برتر و توجّه به امور دنيايى و تلاش در آبادانى دنيا مى باشد.

 

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: «[ روزى] مردى به سوى ابوذر آمده و پرسيد: چرا ما از مرگ کراهت داريم؟ [ ابوذر در پاسخ ]فرمود: به دليل آنکه شما دنيا را آباد کرده ايد و آخرت را خراب . پس کراهت [ و ترس ]داريد که از آبادانى به سوى خرابى انتقال يابيد» [72] .

 

ريشه اين غفلت، آرزوهاى دراز و يا متابعت از خواسته هاى نفسانى و مخالفت با حضرت  حق است. امام على عليه السلاممى فرمايد: «… آيا کسى نيست که از گناه توبه کند، پيش از آنکه مرگش فرا رسد؟… بدانيد که شما در روزهايى به سر مى بريد که فرصت ساختن برگ است و از پس اين، روزهاى مرگ است… شما را فرموده اند که بار بربنديد و توشه برگيريد . من بر شما از دو چيز بيشتر مى ترسم: دنبال هواى نفس رفتن، و آرزوى دراز در سرپروراندن» [73].

به فرموده قرآن:

«يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ » [74]؛

«اين گروه، از زندگى دنيا، ظاهرى مى شناسند و حال آنکه از آخرت غافل اند» .

 

استن اين عالم اى جان غفلت است

 هوشيارى اين جهان را آفت است

هوشيارى زان جهان است و چو آن

 غالب آيد پست گردد اين جهان [75]

*   *   *

 اين متوسطان و غافلان، به گونه اى از مرگ غافل اند که به تعبير حضرت على عليه السلام: «گويا مرگ را در دنيا به جز ما نوشته اند و گويا حق را در آن بر عهده جز ما هشته اند و گويى آنچه از مردگان مى بينيم، مسافرانند که به زودى نزد ما باز مى آيند، و آنان را در گورهايشان جاى مى دهيم و ميراثشان را مى خوريم، مى پندارى ما پس از آنان جاودان به سر مى بريم» [76] .

 

اما گروه سوم (انسان هاى کامل و مؤمنان مطمئن)، از مرگ کراهت ندارند؛ ولى از آن ترس و خوف دارند. البته ترس آنان، مثبت و ارزشى است؛ چرا که خوف آنها از عظمت خداوند متعال است؛ نه مثل وحشت وابستگان به دنياى مادى و دلدادگان به تعلّقات آن.

 

حضرت  حق در قلب اولياى الهى، تجلّى کرده، از يک سو موجب هيبت و از سوى ديگر موجب شوق مى شود. دل عاشقان خداوند متعال در هنگام ملاقات با حضرت حق ـ که با مرگ سرفصلى از آن آغاز مى شود ـ مى تپد؛ ولى اين خوف غير از ترس هاى معمولى است [77]. ترس انسان هاى آن سويى از طول سفر، توشه کم و بزرگى و عظمت مقصد است [78]. اينان مرگ را چون زندگى، امتحان بزرگ الهى مى دانند [79] و مى ترسند که از اين آزمون، سربلند بيرون نيايند.

 

هيچ مرده نيست پر حسرت زمرگ

 حسرتش آن است کِش کم بود برگ

ورنه از چاهى به صحرا اوفتاد

 در ميان دولت و عيش و گشاد

 زين مقام ماتم و ننگين مُناخ

 نقل افتادش به صحراى فراخ

مقعد صدق و جليسش حق شده

 رسته زين آب و گل آتشکده

ور نکردى زندگانيى منير

 يک دو دم ماندست مردانه بمير [80]

*   *   *

با اين توضيحات اجمالى و مختصر، مشخص شد که اولا هر ترس و وحشتى از مرگ، بد و منفى نيست. اگر ترس از مرگ بر اثر غفلت و محدوديت نظر وانديشه به دنياى مادى باشد، وحشتى منفى و نابخردانه است. اما اگر وحشت از مرگ، براساس خوف از عظمت حق  تعالى و ترس از چگونگى رويارويى با خدا باشد، ترسى مثبت و از سر شوق و عشق است. ثانياً با تفاوت انسان ها و نوع نگرش ها، عوامل ترس از مرگ متفاوت و گوناگون خواهد بود.

 

[69]. ابو على سينا، رسائل، رساله الشفاء من خوف الموت، صص 340 ـ 346.
[70]. مؤمنون 23، آيه 37.
[71]. بقره 2، آيه 19.
[72]. «مالنا نکره الموت قال: لانکم عمرتم الدنيا و خربتم الاخرة فتکرهون ان تنتعلوا»، بحارالانوار، ج 6، ص 137، ح 42.
[73]. نهج البلاغه، خطبه 28، ص 29.
[74]. روم 30، آيه 7.
[75]. مثنوى معنوى، دفتر اول، ابيات 2066 و 2067.
[76]. نهج البلاغه، کلمات قصار 122، ص 382.
[77]. براى اطلاع تفصيلى از اين موضوع ر.ک: خمينى، روح اللّه ، چهل حديث، صص 303 ـ 307.
[78]. نهج البلاغه، کلمات قصار 77، ص 372.
[79]. اشاره به آيه «همان که مرگ و زندگى را پديد آورد تا شما را بيازمايد که کدامتان نيکوکارتريد»؛ ملک67، آيه2.
[80]. مثنوى معنوى، دفتر پنجم، ابيات 176 ـ 177.

 

 

منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، فرجام شناسی/ مؤلف محمدرضا كاشفى

حتما بخوانيد

ویژه نامه اعتقادات و پاسخ به شبهات

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.