عصمت پيامبران(ع) اختياری است يا اجباری
عصمت پيامبران(ع) اختياری است يا اجباری
آيا عصمت پيامبران(ع) اختيارى است يا اجبارى؟ با ادله حديثى و قرآنى بيان فرمائيد.
عصمت ملكه نفسانى است كه انسان را از اينكه در خطاء واقع شود و مرتكب گناه گردد، باز مىدارد. بنابر اين عصمت از طرفي مستند به اختيار آدمى است، و در انسانهايى يافت مى شود كه با حسن اختيار خود آن را كسب كنند و تمام انسانها مى توانند به آن برسند و از طرفي هم موهبتي است و خداي متعال به حكمت بالغه خويش اين صفت را به كساني عطا نموده تا بدون اشتباه و خطا، راهنمايان بشر به سوي سعادت باشند. بنابراين عصمت مقام كسبى و موهبتى است كه انسان با اختيار خود آن را اكتساب مى كند اما توفيق الهى هم مى خواهد. درك اين مسئله در گرو شناخت چند نكته است: يكم. پيامبران و امامانعليهم السلام داراى اراده بشرىاند مانند ديگر مردم زندگى مىكنند براى تحصيل هر چه بيشتر مقامات معنوى مىكوشند و اهل صبر، جهاد، زهد و تقوا هستند. دوم. خداوند متعال به قابليت ممتاز پيامبران و امامان، براى تحصيل مقامات معنوى و شايستگى آنان براى بر عهده گرفتن مسئوليت هدايت جامعه علم دارد.
در حقيقت همان قابليت و شايستگى آنان- كه بخش عمدهاش ناشى از افعال اختيارى ايشان است- از قبل نزد خداوند معلوم است و همين قابليت مبتنى بر اختيار موجب گزينش آنان مىشود. آيات و روايات فراوانى بر اين دو واقعيت گواهى مىدهد:» وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ كانُوا بِآياتِنا يُوقِنُونَ(1)» و چون شكيبايى كردند و به آيات ما يقين داشتند، برخى از آنان را پيشوايانى قرار داديم كه به فرمان ما] مردم را [هدايت مىكردند «و» اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ(2)» خداوند بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد «. سوم. سپردن هر مسئوليتى با دادن امكانات لازم همراه است. امامت جامعه از اين قاعده مستثنا نيست. از اين رو، خداوند آنان را از علم لازم، براى بر عهده گرفتن مسئوليت امامت بهرهمند مىگرداند. اين ويژگى هنگام عهده دارى مسئوليت براى امامانعليهم السلام محسوس مىشود چنان كه درباره امام هادىعليه السلام آمده است:» يكى از ياران ايشان به نام» هارون بن فضيل «در كنارشان بود كه ناگاه امام فرمود:» إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ « ابى جعفر) امام جوادعليه السلام (در گذشت. به حضرت عرض شد: از كجا دانستيد؟ فرمود: در برابر خدا فروتنى و خضوعى در دلم افتاد كه برايم سابقه نداشت.(3) در اوايل دعاى ندبه به مجموع اين سه واقعيت نورانى اشاره شده است:» وَ لا اضْمِحْلالَ بَعْدَ أَنْ شَرَطْتَ عَلَيْهِمُ الزُّهْدَ فِى دَرَجَاتِ هَذِهِ الدُّنْيَا الدَّنِيَّةِ وَ زُخْرُفِهَا وَ زِبْرِجِهَا فَشَرَطُوا لَكَ ذَلِكَ وَ عَلِمْتَ مِنْهُمُ الْوَفَاءَ بِهِ فَقَبِلْتَهُمْ وَ قَرَّبْتَهُمْ وَ قَدَّمْتَ لَهُمُ الذِّكْرَ الْعَلِيَّ وَ الثَّنَاءَ الْجَلِيَّ وَ أَهْبَطْتَ عَلَيْهِمْ مَلائِكَتَكَ وَ كَرَّمْتَهُمْ بِوَحْيِكَ وَ رَفَدْتَهُمْ بِعِلْمِكَ «»] آنان را برگزيدى [… و اين بعد از آن بود كه بر ايشان شرط كردى نسبت به دنيا و زينت زيورهاى آن زهد بورزند. آنان نيز اين شرط را پذيرفتند و دانستى كه آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذيرفتى و به خود نزديك ساختى و ياد بلند و ستايش ارجمند را براى ايشان پيش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود، آنان را گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود، ميهمان كردى.
«. البته اين امتياز) علم و عصمت موهبتى (، پايه و شرط اوليه امامت است و معصومان با اراده خويش و تلاش و عبادت، به مقامات عالىترى از علم و عصمت دست مىيابند چنان كه در قرآن مجيد از زبان پيامبرصلى الله عليه وآله مىخوانيم:» وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِى عِلْماً(4)» و بگو: پروردگارا بر دانشم بيفزاى «. همين عبادتها و صبر و جهادهاى بيشتر- كه با اختيار و اراده انجام مىشود- موجب برترى برخى از پيامبران، بر برخى ديگر مىگردد:» تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ(5)» برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم… «. چهارم. دسترسى به مقام» عصمت «و راهيابى به مقامات» علمى و معنوى «، به پيامبران و امامان اختصاص ندارد و براى همگان ميسر است چنان كه حضرت زينبعليها السلام تا مرز عصمت پيش رفت و حضرت ابوالفضل العباسعليه السلام به مقامات عالى معنوى دست يافت. بسيارى از علما و اوليا» تالى تلو معصوم «) نزديكان به مرز عصمت (خوانده مىشوند. اينكه مسئله عصمت عمدتاً در مورد پيامبران و امامان مطرح مىشود، به لحاظ لزوم عصمت در آنان است. به عبارت ديگر شرط امامت و نبوت، عصمت است و خداوند فاقدان اين ويژگى را براى اين دو منصب بر نمىگزيند. بنابراين هيچ غير معصومى، به نبوت و امامت نمىرسد، ولى اين به معناى آن نيست كه هر كس امام يا نبى نباشد، از هيچ درجهاى از عصمت بهرهمند نخواهد بود. پنجم. فياضيت مطلقه الهى، ايجاب مىكند كه هر كس قابليت و استعداد كمالى را دارد، همه شرايط لازم براى به فعليت رسيدن آن كمال، در اختيار او قرار داده شود. به عبارت ديگر از ناحيه خداوند، هيچ گونه قصور و بخلى در اين باره نيست. بنابراين اگر واقعاً ما قابليت دريافت علم لدنى را دارا بوده و با داشتن آن حقيقتاً از عصمت برخوردار مىشديم، خداوند آن علم را به ما عطا مىكرد. اما اگر اندكى دقت كنيم اين ادعا كه اگر ما هم علم معصومان را داشتيم، معصوم مىشديم، ادعايى بيش نيست.
دليل بر اين مطلب آن است كه، در بسيارى از موارد ما بر خلاف علم و آگاهى خود عمل مىكنيم. در روايتى نيز آمده است:» من عمل بما علم علّمه اللَّه علم مالا يعلم «(6)» هر كس به آنچه] از حقايق [مىداند عمل كند خداوند دانش آنچه را كه نمىداند به او خواهد آموخت «. نتيجه آنكه عصمت در عين موهبتى بودن، با لياقتها و شايستگىهاى اكتسابى و افعال اختيارى انسان ارتباط دارد و اگر خداوند علم موجب عصمت را به پيامبران و امامان افاضه فرموده، براساس قوانين عام و اصول كلى است نه از روى گزاف و دلبخواهى. از اين رو هر كس لياقت و شايستگى لازم را دارا باشد، چنين موهبتى، به تناسب ميزان شايستگىاش، به او افاضه خواهد شد. خداوند متعال با علم ازلى خود مى دانست كه گروهى با حسن اختيار خود تمام بهره خود را از وجود مى برند و به كمال مقام بشرى نائل مى آيند، و چون علم الهى ازلى است، از بدو پيدايش جهان آفرينش مى دانست كه برخى با حسن اختيار خود، به تعهد الهى وفادار مى مانند و معصومانه زندگى مىكنند و به اين دليل آنها را براى خود برگزيد و علم غيب و خدادادى را به آنها عنايت كرد وانبياء و اولياء الهى را از ميان آنها انتخاب كرد. به عبارت ديگر خداوند مى دانست كه برخى با حسن اختيار خود، بيش از ديگران و در والاترين مرحله استعدادها و قابليتهاى خود را به فعليت مى رسانند. بنابر اين ملكه عصمت را به آنها تفضل كرد و از ميان آنها برترين آنها را به مفام نبوت و امامت انتخاب كرد. پس اعطاى نبوت و امامت به دليل شايستگيهاى معصومين است و حكمت آن نيز علاوه بر پاداش به خود آنها، فراهم آوردن وسايل هدايت ساير انسان هاست. نكته مهم قابل تذكر اين است كه: بين منصب رسالت و امامت و منصب عصمت تفاوت جوهرى است و آن اينكه رسالت و امامت از مناصب كسبى نيست بلكه منصب خدادادى محض است كه» الله اعلم حيث يجعل رسالته «و آن هم مخصوص كسانى است كه تمام استعدادهاى خود را به فضل و توفيق الهى به فعليت رسانده اند و شايستگى ولايت كبراى الهى را پيدا كردهاند، پس مقام نبوت و امامت مقامى نيست كه همگان با كوشش و تلاش خود بدان برسند.
اما منصب عصمت را همگان مى توانند كسب كنند كه البته رسيدن به آنها مجاهده همه جانبه در جهاد اكبر دارد. ناگفته نماند براساس سنت الهي، خداوند دوگونه هدايت براي انسان دارد هدايت ابتدايي كه در فطرت آدمي نهاده است و توسط وحي گسترده و تقويت شده است. دوم هدايت پاداشي، براي كساني كه به هدايت اوليه فطرت و وحي پاسخ مثبت مي دهند، لذا انسان ها از دو هدايت تكويني ابتدايي و پاداشي بهره مندند و در ميان آن دو انتخاب و اختيار و اكتساب مطرح است. چنان كه در آيات اوليه سوره بقره مي خوانيم:» ذلك الكتاب لاريب فيه هذي للمتقين، الذين يؤمنون… اولئك علي هدي من ربهم و اولئك هم المفلحون « كه قرآن و هدايت تشريعي براي كساني است كه از يك تقواي اوليه بهره مندند و اينان پس از ايمان و نماز و انفاق بر هدايت پاداشي خداوند سوار مي شوند و مقام راستگاران را دارا خواهند بود. پيامبران علاوه بر فطرت پاك از وحي و علم غيب بدون واسطه نيز بهره مندند. اما براي بهره مندي از هدايت پاداشي، بايد ملتزم به فرمان خدا باشند و به اختيار خود پاسخ مثبت بدهند. در غير اين صورت گرفتار خواهند شد. چنان كه درباره حضرت يونس) ع (پيش آمده و درباره پيامبر) ص (به صورت قضيه شرطيه مي خوانيم» ولو تقول علينا بعض الا تأويل، لاخذنا منه باليمين، ثم لقطعنا منه الوتين و اگر] او [پاره اي گفته ها بر ما بسته بود دست راستش را سخت مي گرفتيم. سپس رگ قلبش را پاره مي كرديم «(7)
(1) سجده (32)، آيه 42.
000 (2) انعام (6)، آيه 421.
000 (3) اصول كافى، ج 2، ص 812.
000 (4) طه (20)، آيه 411.
000 (5) بقره (2)، آيه 352.
000 (6) الف. الفيض القاسانى، الاصول الاصلية،) تهران، چاپ دانشگاه، 1390)، ص 162 ب. العسقلانى، ابن حجر، الاصابة فى تمييز الصحابة،) بيروت: دارالكتب الاسلامية، 1415 ه (، ج 1، ص 45 ج. الطباطبايى، سيد محمد حسين، الميزان فى تفسير القرآن،) قم: مؤسسة النشر الاسلامى (، ج 7، ص 933.
000 (7)) حاقه، آيه 46)
پرسمان