وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

سیمای خدا در اندیشه، اندیشمندان مسلمان(قسمت دوم) 

درنوشتار قبل این مقاله در مورد سیمای خدا در اندیشه متکلمان، حکما و حکمت متعالیه و … صحبت شد، دراین نوشتار به بررسی سیمای خدا در عرفان نظری و نگاه اهل بیت(ع) خواهیم پرداخت. 

0

سیمای خدا در اندیشه، اندیشمندان مسلمان(قسمت دوم) 

 

حجت الاسلام ایمانی

 

درنوشتار قبل این مقاله در مورد سیمای خدا در اندیشه متکلمان، حکما و حکمت متعالیه و … صحبت شد، دراین نوشتار به بررسی سیمای خدا در عرفان نظری و نگاه اهل بیت(ع) خواهیم پرداخت.
‏ ‏

سیمای خدا در عرفان نظری

صدرالمتألهین به تبع عرفای شامخین- نه عارف نمایان وجهله صوفیه که غرق در کفرند- فراتر از وحدت تشکیکی ‏وجود، قائل به وحدت شخصی وجود نیز شده است و وحدت شخصی وجود یعنی اینکه حقیقت، وجود یگانه، بوده ‏از داشتن مراتب نیز مبراست؛ و آنچه از کثرات در عالم، مشاهده می شود همگی مظاهر وجودند نه مراتب آن. در ‏این نگاه- برای تقریب به ذهن- اگر وجود را به آب تشبیه کنیم موجودات عالم مثل موج و قطره و دریا و آبشار و ‏فواره و حباب و یخ و برف و ابر و رودخانه و … هستند. موج و قطره و دریا و حباب و … آب نیستند بکله قالبهایی ‏هستند که آب در آن قالبها دیده می شود، موج و قطره و حباب و آبشار و … غیر هم بوده و عین هم نیستند ولی ‏حقیقت و کنه ذات همه آنها آب است ودر واقع آب است که به این صورتها ظهور کرده است لذا خود آب را با حس ‏نمی توان مشاهده کرد؛ آنچه با حسّ مشاهده می شود مظاهر آب است.

به عقیده عرفا حقیقت وجود نیز در ‏همه موجودات ساری و جاری است ولی آنچه با حس و وهم و خیال و عقل و قلب مشاهده می شود همگی ‏ظهورات و مظاهر وجوداند و نه خود آن. عرفا چنین وجودی را وجود منسبط، نَفَس رحمانی، حقیقت محمدیْه، حق ‏مخلوق، نور ساری، روح وجود و صادر اول می گویند- این حقیقت به اعتبارات مختلف بیش از صد اسم دارد- این ‏حقیقت، اولین تعیّن ذات باری تعالی و اسم اعظم اوست‌ لذا آن را ذات متعیّن نیز می گویند. -سخن در باب این ‏حقیقت فراوان و از حد این مقاله خارج است- نهایت درجه فهم انسان از خدا، فهم، این حقیقت واجبی و این ذات ‏متعیّن است و فراتر از آن ذات لامتعین خداست که از اسم و رسم مبرّاست و پرنده فکر هیچ حکیمی و تیر شهود ‏هیچ عارفی و دست ادراک هیچ پیامبری به آن نمی رسد. لذا کنه ذات نه معروف کسی است و نه معبود کسی؛‌ ‏

اوج معراج نبوی تا مقام احدیت ذات است و فراتر از آن مقام حیرت محض و اعتراف به عجز مطلق است لذا سطان ‏معرفت حضرت انسان کامل و مظهر تامّ اسماء و متحد با وجود ساری حضرت محمد و احمد و محمود- که عین ‏سلام است و سلام از اوست بر ما- فرمود: «ما عرفناک حق معرفتک و ما عبدناک حق عبادتک» یعنی آنچنان ‏که باید تو را نشناختم و آنچنان که باید تو را بندگی نکردم و اگر حق را رفع دهی چنین ترجمه می شود که: ‏‏«آنچه من از تو شناختم نهایت درجه معرفت توست و آن گونه که من تو را بندگی کردم، نهایت درجه بندگی ‏توست». یعنی بالاتر آنچه ختم المرسلین ادراک کرده محال است ادراک شود.‏

بنابراین در نگاه عارف کنه ذات از منطقه ادراک عقلی و قلبی خارج است و آنچه از خدا ادراک می کنیم اولین تعین ‏او و اشرف اسماء اوست که حضرت وجود و حضرت نور است که در تمام موجودات ساری و جاری است و موجودات ‏ملک و ملکوت مظاهر و تجلیات اویند. «الله نور السموات و الارض» و نور خود عین ظهور است و اشیاء در پرتو ‏ظاهر می شوند.‏
‏ ‏

سیمای خدا در نگاه اهل بیت(علیهم السلام)‏

قانون کلی حاکم بر سخنان اهل بیت(ع) این است که: «انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر ‏عقولم»(کافی، ج1، ص23) ما گروه پیامبران مأمور شده ایم که با مردم به اندازه عقلشان سخن بگوییم بر این ‏اساس اهل بیت(ع) خدا را برای هر کسی به اندازه فهم او معرفی نموده اند. لذا خدا در نگاه اهل بیت(ع) گاه در ‏سطح متقدمین از متکلمین و به عنوان محدث و ناظم معرفی شده است و گاه در حد فهم فلیسوف مشائی به ‏عنوان مسبب الاسباب و واجب الوجود شناسانده شده است و گاه در حد حکمت متعاله، خدا را قویترین مرتبه ‏وجود گفته اند و گاه در افقی بالاتر نگاه عارف را تأیید نموده اند و از همین روست که همه این موحدین برای اثبات ‏دیدگاه خود به کلمات اهل بیت(ع) تمسک می جویند و چه بسا با استناد به روایات مؤید نظر خودشان گاه خیال ‏می کنند که گروه های دیگر در اشتباهند و از مرز اسلام بیرون رفته اند و در این میان عرفای شامخین بیشتر از ‏هر گروه دیگر مورد هجمه واقع شده و متهم به کفر شده اند؛ به خصوص که عقائد آنها با عقائد عارف نمایان و ‏جهله صوفیه اشتباه گرفته می شود. لذا اینجا جای آن است که به پاره ای از آیات و روایات مؤید توحید عرفانی ‏نیز اشاره کنیم.‏

خداوند متعال فرمود: «هو معکم این ما کنتم؛ او با شماست هر کجا که باشید»(حدید/4) و فرمود: «الله ‏نورالسموات و الارض مثل نوره کمشکاه فیها مصباح …؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند ‏همانند چراغدانی است که در آن چراغی باشد،‌ آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون ‏یک ستاره فروزان … .»(نور/35)‏
امیرالموحدین علی(ع) فرمودند: «او در اشیاء است اما نه به گونه ای که با آنها آمیخته باشد و خارج از آنهاست ‏اما نه به گونه ای که جدا از آنها باشد؛‌ داخل در اشیاء است اما نه مثل داخل بودن چیزی در چیزی و خارج از ‏اشیاء است اما نه مثل خارج بودن چیزی از چیزی»(توحید صدوق، ص306) و فرمود: «تو منزهی از هر نقصی همه ‏چیز را پر کرده ای و از همه چیز جدایی؛ پس چیزی فاقد تو نیست و تو هر چه بخواهی انجام می دهی. بزرگی ‏ای کسی که هر چه به فهم آید آفریده توست و هر چه محدود است آفریده توست.»(اثبات الوصیه، ص107)‏

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.