وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

مدت سفر در سیر و سلوک

برای سفر الی الله پایان و مدتی نیست، اما گاه گفته می‌شود فلان سالک در فلان مدت به مقام کمال رسید، مثلاً مرحوم حاج شیخ محمد بهاری ۷ یا ۹ ساله و مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی ۱۴ ساله در خدمت استادشان مرحوم ملا حسینقلی به کمال رسیدند

1

مدت سفر در سیر و سلوک

فهرست این نوشتار:

 

سلوک الی الله، سفری به فرازمان و فرامکان

سفر الی الله آغاز زمانی دارد. آغازش از همان هنگامی است که سالک تصمیم به کوچ به طرف پروردگار می‌گیرد و با امید به مفاد این جملۀ سید الساجدین علیه السلام

«و انّ الرّاحلَ اِلیکَ قریبُ المسافۀ»[۱]
«مهاجر به سوی تو مسافتش نزدیک است».

او جهاد در راه خدا را آغاز می‌کند. به تعبیر عرفا شروع سلوک از «یقظه» است و یقظه و بیداری اولیه انسان در زمان خاصّی واقع می‌شود. حصول یقظه برای انسان غیر سالک علل گوناگونی می‌تواند داشته باشد که همه زیرمجموعۀ «نفحۀ رحمانی الهی» است. همان نفحه‌ای که رسول خدا صلا الله علیه وآله وسلم بدان اشاره فرمود:

«ألا و إنَّ لِرَبِّکُم فی اَیامِ دهرِکم نَفَحاتٌ ألا فَتَعَرَّضوا لها و لاتُعرِضوا عنها» [۲]؛
«آگاه باشید که پروردگارتان را در ایام زندگیتان نسیم‌هائی رحمانی است. آگاه باشید که خود را در معرض آنها قرار دهید و از آنها دوری نگزینید».

یقظه در انسان ممکن است در اثر وارد آمدن مصیبتی بر او و یا برخورد با انسان خودساختۀ صاحب نَفَسی و یا مطالعۀ قرآن یا کتب عرفان پیدا شود، ولیکن همۀ این امور مظاهر همان نفحۀ الهی است که در این ظواهر تجلّی کرده است.

سفر الی الله سفری به سوی فرازمان و فرامکان است، از این‌رو انجام و پایان زمانی ندارد.

گذشته از اینکه سفر دوم که سفر در حقّ است و سفر چهارم که سفر در خلق است، انتها ندارد، زیرا نه خداوند پایان دارد «وَ لَدَینَا مَزِیدٌ» [۳]؛ «و در نزد ما بیشتر است» و نه فیض و مخلوقات او نهایت دارند.

«قُلْ لَوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَادًا لِكَلِمَاتِ رَبِّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَنْ تَنْفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّی وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَدًا» [۴]؛

«بگو اگر دریا برای کلمات پروردگارم مرکب شود، قطعاً پیش از آنکه کلمات پروردگارم پایان پذیرد، دریاها پایان می‌یابد، هر چند مانندش را به مددش بیاوریم».

نتیجه اینکه در مجموع سفر سالک هیچ‌گاه پایان نمی‌پذیرد.

پس سفر الی الله گرچه آغاز دارد، اما چون پایان زمانی ندارد، مدت معلوم و مشخصی هم نخواهد داشت.

 

چند نکته

۱. گفته شد برای سفر الی الله پایان و مدتی نیست، اما گاه گفته می‌شود فلان سالک در فلان مدت به مقام کمال رسید، مثلاً مرحوم حاج شیخ محمد بهاری ۷ یا ۹ ساله و مرحوم میرزا جوادآقا ملکی تبریزی ۱۴ ساله در خدمت استادشان مرحوم ملا حسینقلی به کمال رسیدند [۵]

و نیز حافظ می‌گوید:

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بی‌خود از شعشعه جلوه ذاتم کردند

باده از جام تجلّی صفاتم دادند
پس سخن از مدت معینی برای سلوک و یا شب و روز معینی برای رسیدن به مقصود است. در حالی ‌که گفته شد:

برای سفر الی الله پایان و مدتی نیست؟

پاسخ: این است که اسفار سالک در مجموع پایان ندارد و علت همان است که گفته شد، ولی برخی از اسفار او همانند سفر اول که سفر الی الله نامیده می‌شود، پایان دارد و پایان آن رسیدن به مقام فناء ذاتی و مقام ولایت است و رسیدن به این مقام گرچه با تجلّی الله بر جان سالک همراه است و جان سالک و آن تجلّی و متجلّی هر سه مجرد و فوق زمان‌اند، اما چون سالک هنوز در دنیا زندگی می‌کند، این تجلی بر او به اعتبار این عالم، در زمان مخصوصی صورت می‌پذیرد و به این اعتبار می‌توان گفت: پایان این مقطع از سفر سالک در زمان خاصی واقع شده است. البته لحظۀ فنا را سالک هیچ‌گاه ادراک نمی‌کند، چنانکه انسان لحظۀ به خواب رفتن را ادراک نمی‌نماید.

۲. اگرچه فناء فی الله پایان سفرهای سالک نیست و فقط پایان سفر اول اوست، اما از آنجا كه دشوارترین و عمدۀ اسفار اربعه سالک همین سفر است، به حدّی که با رسیدن به مقام فنا گویا سالک بار خویش را سالم به زمین گذاشته است، مدّت سفر سالک فقط بر اساس رسیدن به فنا محاسبه می‌گردد.

۳. سالک واقعی اگر قبل از رسیدن به کمال بمیرد، پس از مرگ سیر و سلوکش ادامه دارد، ولی انسان غیر سالک تا نفخ صور و زمان فرا رسیدن قیامت در برزخ می‌ماند.

شواهد متعددی دال بر ادامه سیر سالک پس از مرگ وجود دارد که در بحث‌های بعدی بدان می‌پردازیم.

قرآن کریم از دو پیامبر (حضرت ابراهیم و حضرت یوسف) نقل می‌کند که آنها مقام «صُلوح» را که به مراتب عالی‌تراز مقام «خلوص» است از خداوند تقاضا کرده‌اند. نسبت به پاسخ خواستۀ یوسف در قرآن هیچ نیامده، ولی نسبت به پاسخ خواسته حضرت ابراهیم خداوند وعدۀ اجابت در آخرت داده و فرموده است:

«وَمَنْ یرْغَبُ عَنْ مِلَّۀ إِبْرَاهِیمَ إِلا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَلَقَدِ اصْطَفَینَاهُ فِی الدُّنْیا وَإِنَّهُ فِی الآخِرَۀ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» [۶]؛

«و چه کسی است که از آیین ابراهیم روی گرداند، مگر آنكه خویش را به سفاهت و نادانی واداشته است و به تحقیق ما ابراهیم را در دنیا برگزیدیم و او در آخرت از صالحین خواهد بود».

از این آیه برداشت می‌شود که حتی انبیا برخی از مقامات را در آخرت کسب می‌کنند [۷].

۴. رسیدن به مقصود در سفر الی الله مدت معینی ندارد. ممکن است کسی سال‌ها در دنیا و سپس بعد از مرگ در سفر باشد تا به مقصد برسد و ممکن است کسی ره صدساله را یک‌شبه طی کند.

استاد (علامه طهرانی)می‌فرمود:

«همۀ اصحاب اباعبدالله علیه السلام در شب و روز عاشورا به کمال رسیده و سپس شهید شدند».

این تعبیر تاریخ دربارۀ حالت لشگر امام حسین علیه السلام در شب عاشورا«لهم دَوِی کَدَوِی النَّحل»[۸] ؛
«صدای مناجاتی همانند همهمۀ زنبوران در کندو داشتند». جز دربارۀ سوختگان وادی عشق صادق نیست.

۵. بزرگان عرفان می‌گویند: سرعت بیش از حدّ معمول در سفر الی الله موجب می‌شود که سالک واصل به خوبی از عهدۀ تربیت شاگردان برنیاید. مرحوم حاج شیخ محمد بهاری که ۷ یا ۹ ساله به مقام لقاءالله رسید، هیچ‌گاه نتوانست شاگردانی را همانند شاگردان مرحوم حاج سید احمد کربلائی که دیرتر به مقام لقا رسید تربیت کند. مرحوم کربلائی شاگردانی همانند عارف بی‌نظیر یا کم‌نظیر سید علی قاضی و سید جمال‌الدین گلپایگانی و حاج شیخ محمدعلی نجف‌آبادی و … دارد که نظیرشان در شاگردان مرحوم بهاری دیده نمی‌شود.

به هر حال، سالک اگر قدم راستین در راه خدا بگذارد، دیر یا زود شاهد وصل را در آغوش می‌گیرد. همان‌گونه که در اصل اتصال به عالم غیب و ماوراء طبیعت و باز شدن درب فتوحات، سالکان گوناگونند و به تعبیر علامه طباطبایی رحمةالله علیه:

«برخی کبریتشان دیر می‌گیرد و برخی زود»
در رسیدن به حرم امن الهی و لقای پروردگار هم برخی سالکان ثابت‌قدم دیرتر می‌رسند و برخی زودتر.

 

بررسی علل سرعت در سیر الی الله

سرعت و کندی سیر الی الله عللی اختیاری و غیراختیاری دارد. به برخی از علل سرعت سیر اشاره می‌کنیم و پاره‌ای از عوامل را به بخش «زاد و توشه سفر» موکول می‌نماییم.

۱. صفا و پاکی جوهر نفس
نفوس آدمیان همه با خمیرمایۀ توحید سرشته شده است. توحید در فطرت هر انسانی است، اما جان‌ها از نظر صفا در یک درجه نیستند و امکان ندارد که مساوی باشند، زیرا مقتضای «نظام احسن» خلقت همین تفاوت‌هاست. در روایت چنین آمده است:

«النّاسُ مَعادِنُ کَمَعادِنِ الذَّهَبِ والفِضَّۀ» [۹]؛
«مردم از نظر جوهر وجودی معادنی هستند همانند معدن‌های طلا و نقره»، در مسائل اجتماعی هم چنین است. علی صلواةالله علیه می‌فرماید:

«لایزال الناسُ بخیر ما تفاوتوا فإذا استووا هلکوا» [۱۰]؛
«مردم مادامی که در تفاوت و اختلافات اجتماعی‌اند، در گشایش به سر می‌برند و زمانی که با یکدیگر برابر شوند، هلاک می‌شوند».

البته همۀ نفوس انسانی قابلیت رسیدن به مقام قرب الهی را دارند و این‌گونه نیست که نفوس پاک و باصفا در دیگر کمالات خدادادی هم برتر باشند. خداوند همۀ خوبی‌ها را به «همه» داده و میان همه تقسیم کرده است. تنها دربارۀ انبیا و اوصیا می‌توان گفت:

«آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری».
به هر حال، صفای جوهره و پاکی نفس در سرعت سیر سالک مؤثر است و این یکی از علل سرعت سیر انبیا و اوصیا است.

دو تذكّر:

اول:

صفا یا کدورت نفس پدر و مادر و بلکه اجداد در صفای نفس فرزند نقش دارد چنانچه اعمال و رفتار آنها نیز در صفای نفس فرزند مؤثر است و به همین جهت برای مقاربت زن و شوهر و نیز ایام بارداری مادر در دین دستوراتی وارد شده است. تأثیر وراثت در ایمان و کفر از این آیۀ قرآنی قابل استفاده است:

«وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لا تَذَرْ عَلَی الأرْضِ مِنَ الْكَافِرِینَ دَیارًا * إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ یضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا یلِدُوا إِلا فَاجِرًا كَفَّارًا» [۱۱]؛

«نوح گفت: پروردگار من احدی را از کافران بر روی زمین باقی مگذار، چرا که اگر تو آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می‌سازند و جز پلیدکار ناسپاس نزایند»

دوم:

برخی عارفان معتقدند که سیر سادات سریع‌تر است و این به علت تجلّی جوهرۀ رسول خدا در آنها است. استاد می‌فرمود: سادات در این راه یک قدم جلوترند.

۲. تربیت دوران نوزادی، کودکی و نوجوانی
انسان موجودی تربیت‌پذیر است و دین برای تربیت و ساختن او آمده، نه اینکه صرفاً دستوراتی غیرکاربردی به او ارائه دهد، بلکه هدف دین پاک ساختن انسان است.

قرآن می‌فرماید:

«مَا یرِیدُ اللَّهُ لِیجْعَلَ عَلَیكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ یرِیدُ لِیطَهِّرَكُمْ» [۱۲]؛

«خدا نمی‌خواهد بر شما مشقتی قرار دهد، بلکه اراده دارد شما را پاک سازد».

بهترین دوران برای تربیت انسان دوران پیش از جوانی است. پیر گمراه که بیچاره است و کمتر به فکر اصلاح خویش می‌افتد، ملکات و عقاید او چنان در نفسش راسخ شده که ملک الموت هم نمی‌تواند آنها را از بین ببرد. پیر از میکده بیرون است؛ لذا باید به تربیت انسان‌های تحت تربیتمان در دوران قبل از جوانی اهمیت دهیم و اگر خود لیاقت تربیت آنها را نداریم از عالمان ربّانی و مربّیان روحانی کمک بگیریم. امیرالمؤمنین علیه السلام در نامه به امام حسن علیه السلام می‌فرماید:

«فَاِنّما قَلبُ الحَدَثِ کَالأرضِ الخالیۀ ما أُلقی فیها مِن شیءٍ قَبِلَتْهُ» [۱۳]؛
«قلب نوجوان همانند زمین خالی است که هر چه در او بکاری می‌پذیرد».

مادر و پدر و به‌خصوص پدر، مکلّفند که در تربیت فرزندانشان بکوشند. خداوند می‌فرماید:

«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِیكُمْ نَارًا» [۱۴]؛

«ای مؤمنان خود و اهل و عیال خود را از آتش دور نگه دارید».

عارفی عالی‌مقام که در حدود ۲۰ سالگی به محضر عرفا راه پیدا کرده بود، به فرزند ارجمندش که از سه‌سالگی در دامان اولیای خدا بوده فرموده بود:

«من به حال تو غبطه می‌خورم که از کودکی در دامان اولیای الهی بزرگ شدی».

بلوغ، شرط سلوک نیست

شرط شروع سلوک الی الله رسیدن به حدّ بلوغ، تکلیف و حتی تمییز نیست و کودکان می‌توانند درخور استعداد با تربیت سلوکی، سفر الی الله را شروع کنند، البته مربی باید کاملاً مواظب باشد که عشق کودک را در حدّی زیاد نکند که کودک بسوزد. استاد به شاگردانشان توصیه می‌نمود‌ند که هر مطلبی را به کودکانشان منتقل نکنند، زیرا که خطر سوختن و به زمین گذاشتن بار سلوک برای همیشه در آنها زیاد است. مؤید این مطلب تجربۀ خارجی است که بارها دیده شده کودکان از مشاهدات و حالاتی برخوردارند. امامان معصوم: که در کودکی به مقام خلیفۀ اللهی و قطب بودن عالم امکان نائل شده‌اند، همچون امام جواد علیه السلام و امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف که در ۷ و یا ۵ سالگی به این مقام رسیده‌اند، بارزترین مصداق این نکته می‌باشند و امکان ذاتی بلکه امکان وقوعی و وقوع خارجی را به تصویر می‌کشند.

۳. همت قوی و بلند
همت سرمایه اصلی سفر سالک است که گفته‌اند:

«المَرءُ یطیرُ بِهِمَّتِهِ کما انّ الطیر یطیرُ بجَناحَیه»؛
«انسان با همتش پرواز می‌کند، چنانکه پرنده با دو بالش پرواز می‌کند».

همتِ بلند معمولاً از نفس قوی نشأت می‌گیرد. البته راه‌هایی برای تقویت همت وجود دارد که در بحث همت از بخش «زاد و توشه سفر» خواهیم گفت. این مقدار مسلم است که عمده در سرعت سیر سالک، بلندی همت اوست. این است که سالکان دائماً از الله همت می‌طلبیدند:

همّتم بدرق راه کن ای طائر قدس

که درازست رهِ مقصد و من نوسفرم [۱۵]
۴. اخلاص
هر اندازه اخلاص سالک افزون‌تر باشد، سرعت سیر او بیشتر است. پایان سفر اول رسیدن به عالم خلوص (مقام مخلَصین) است و خلوص در ذات، خلوص در فعل را می‌طلبد. پس هر چه سالک از شائبۀ ریا و شرک خالی‌تر باشد، در میدان مسابقه پیشتازتر است.

۵. یقظۀ قوی
یقظه و بیداری از خواب غفلت را قدم اول و منزل نخست سلوک نامیده‌اند. عارفان گفته‌اند: هر مقدار یقظۀ اولیۀ سالک قوی‌تر باشد، سلوک او سریع‌تر است. سرّ مطلب روشن است. یقظۀ قوی همت را بلند و اهتمام به سلوک را قوی می‌سازد و سالک سریعاً به منزل مقصود می‌رسد.

۶. مراقبۀ شدید
می‌توان گفت سلوک همان مراقبه است و مراقبه همان سلوک و بدین دلیل مراقبه را سنگ زیربنای سلوک نامیده‌اند و بدون آن هر ذکر و فکری را غیرنافع بلکه مضرّ به حال قلب دانسته‌اند [۱۶]. شدت مراقبه در هر منزل سرعت سلوک را در منازل راه به دنبال دارد. معنای مراقبه، اقسام آن، ثمرات آن و … در بخش «زاد و توشه سفر» خواهد آمد.

۷. ایثار در راه خدا
ایثار یعنی از خودگذشتگی و دیگری را بر خود مقدم داشتن. اولیای الهی با همه و حتی گاه با حیوانات اهل ایثار بوده‌اند. ایثار برای خدا سیر سالک را سریع می‌سازد، به‌خصوص افرادی که محبوب خداوندند، همانند سالکان راه او و دانشمندان دین و طلاب علوم دینی. سالك اگر به اینان ایثار كند، رشد بیشتری خواهد داشت.

۸. تحمل در شدائد
حلم‌ورزی و تحمل مشکلاتِ راه و نرنجیدن از کم‌مهری‌های خوبان در سرعت سیر سالک تاثیر به سزایی دارد.

حافظ در غزل معروفش گوید:

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن
وفا کردن، ملامت کشیدن و نرنجیدن بر سالک چندان دشوار نیست، زیرا که کار سالک همین است، ولی در عین حال خوش بودن کار آسانی نیست و همان است که اگر به دست آمد، سالک را سوار بر بُراق توحید افعالی کرده به توحید ذاتی می‌رساند.

۹. خبره بودن استاد
خبره بودن و کمال استاد نقش به‌سزایی در سرعت سیر سالک دارد. هرچه استاد پخته‌تر باشد، عمق و سرعت سلوک طالب حق بیشتر است.

علامه طباطبایی دربارۀ عارف کامل سید احمد کربلایی می‌فرماید: «در معارف الهیه و تربیت و تکمیل مردم ید بیضا نشان می‌داد» [۱۷].

۱۰. تسلیم کامل بودن نسبت به استاد کامل
قلب سالک حکم زمین خالی را دارد که اگر به دست مبارک استاد کامل کشت شود، ثمره‌های شیرین و گران‌قیمتی به بار خواهد آورد. اساتید عرفان در کتاب‌هایشان نوشته‌اند که انسان در برابر استاد کامل [همانند امامان معصوم:] باید «کالمیت بین یدی الغسّال»؛ یعنی «همچون میت در نزد غسال» باشد.

به تجربه در طول تاریخ دیده شده است که هرچه تسلیم سالک نسبت به استاد کامل بیشتر باشد، سیرش سریع‌تر است. همین حکم در مورد اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و ائمۀ معصومین علیهم السلام: هم جاری است.

تأثیر چشم‌گیر توسل در سلوک

توسل به اساتید عشق و عرفان اثر چشم‌گیری در سلوک دارد. توسل به اباعبدالله علیه السلام و توجه به آن حضرت در حکم «کبریت احمر» و «طلای ناب» است و به حق معجزه می‌کند. پس از این خواهیم گفت که «نفی خواطر بالکلّیه» که از مشکل‌ترین کریوه‌های سفر است، در دو حال و از دو راه بیش از سایر حالات و راه‌ها صورت می‌گیرد:

قرائت قرآن با کیفیت مخصوص. یعنی به این صورت که سالک، قاری را غیر و خود را شنونده فرض کند.
توسل به اباعبدالله علیه السلام . [۱۸].
اللهم ارزقنا التمسّك بالثقلین و الاعتصام بحبِّ الحسین فی العالمین. آمین.

پانویس

۱. مفاتيح الجنان، دعاي ابوحمزه ثمالی.

۲. بحار الانوار، ج۶۸، ص۲۲۱. این روایت سه بار دیگر در بحار آمده است.

۳. ق/۳۵.

۴. کهف/۱۰۹.

۵. این مطلب را از اساتیدم و از آن جمله استادم حسن‌زاده آملی شنیدم.

۶. . بقره/۱۳۰.

۷. لب اللباب، ص۸۰ و ۸۱ .

۸. منتهی الآمال، وقايع شب عاشورا.

۹. بحار الانوار، ج۶۱، ص۶۵؛ ج۶۷، ص۱۲۱.

۱۰. بحارالانوار، ج۷۴، ص۳۸۵، به نقل از عیون اخبار الرضا و امالی صدوق.

۱۱. نوح/۲۶ و ۲۷.

۱۲. مائده/۶.

۱۳. نهج‌البلاغه، نامه ۳۱.

۱۴. تحريم/۶.

۱۵. ديوان حافظ.

۱۶. تذکرة المتقين، ص۱۹۴.

۱۷. توحيد علمی و عينی، ص۱۶۲؛ مهر تابان طبع اول، ص۱۵.

۱۸. لب اللباب، ص۱۵۹.

منبع:هدانابرگرفته ازکتاب سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی)

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

1 نظر
  1. محمدرضا می گوید

    عالی بود