سوره فتح آیه 2 و گناه پیامبر
سوره فتح آیه 2 و گناه پیامبر
گناه پيامبر (صلی الله علیه وآله)
پرسش 15 . در آيات اول سوره «فتح» آمده است: «لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ»؛ منظور از انتساب «ذنب» و گناه به پيامبر (صلی الله علیه وآله) چيست؟
قرآن مى فرمايد: «إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ اللّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقِيماً»[84]؛ «به درستى كه ما برايت فتحى نمايان كرديم تا خداوند، آثار گناهانى كه بدهكار مشركان بودى [ و به جهت آن تو را مستحق آزار و شكنجه مى دانستند]، از دل هاى آنان بزدايد ـ چه گذشته ات و چه آينده ات را ـ و نعمت خود را بر تو تمام نمود و به سوى صراط مستقيم رهنمونت كرد».
مفسران درباره اين آيه و منظور از «ذنب» پيامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) ، نظرهاى مختلفى دارند. علامه طباطبايى در الميزان مى نويسد: «ذنب» در آيه شريفه، به معناى گناه؛ يعنى، مخالفت با تكليف مولوى نيست. «ذنب» در لغت، عبارت از عملى است كه آثار و تبعات بدى دارد؛ حال هر چه باشد. «مغفرت» هم در لغت، عبارت از پرده افكنى بر روى هر چيز است.
از ديگر سو، قيام رسول خدا به دعوت مردم و نهضت آن حضرت عليه كفر، قبل از هجرت و ادامه آن تا بعد از هجرت در مدينه و جنگ هايى كه بعد از هجرت با مشركان رخ داد، داراى آثار نگران كننده اى براى پيامبر (صلی الله علیه وآله) بود و از اين جهت مصداقى براى كلمه «ذنب» بود؛ يعنى، مشركان به آن حضرت نگاه منفى داشته و در پى آزار آن حضرت بودند و تا زمانى كه شوكت و نيروى خود را محفوظ داشتند، به حساب خود هرگز آن حضرت را نمى بخشيدند و خون هايى را كه از بزرگان آنان ريخته شده بود، از ياد نمى بردند!
بنابراين تا زمانى كه از راه انتقام و محو شريعت پيامبر (صلی الله علیه وآله) ، كينه هاى خود را تسكين نمى دادند، دست بردار نبودند!! اما خداى سبحان با صلح حديبيه و سپس فتح مكه، شوكت و نيروى مشركان را درهم شكست و در نتيجه آنچه را كه آنان تقصير و گناه پيامبر (صلی الله علیه وآله) مى انگاشتند، پوشانيد و آن حضرت را از شرّ قريش ايمن داشت.
پس مراد از كلمه «ذنب»، تبعات و آثار خطرناكى است كه در پى دعوت رسول خدا به آيين توحيد از ناحيه كافران و مشركان به بار مى آمد. اين آثار از نظر لغت «ذنب» است؛ زيرا در نظر آنان، اينها پيامبر (صلی الله علیه وآله) را مستحق عقوبت مى دانستند. موسى (علیه السلام) نيز در جريان كشتن جوان قبطى، خود را حامل گناه معرفى كرد: «وَ لَهُمْ عَلَيَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ يَقْتُلُونِ»[85]؛ بدون آنكه كشتن آن شخص واقعا گناه بوده باشد؛ زيرا وى در مقام دفاع بود. آنچه گذشت معناى گناهان گذشته رسول خدا (صلی الله علیه وآله) است.
اما گناهان آينده، عبارت بود از خون هايى كه بعد از هجرت از بزرگان قريش در جنگ ها ريخته مى شد. مغفرت خدا نسبت به گناهان آن حضرت نيز عبارت بود از پوشاندن آنها و ابطال پيامدهاى آن؛ يعنى، خداوند قدرت، شوكت و عظمت كفار قريش را از آنان گرفت. مؤيد اين معنا، چند مطلب است:
1. خداوند فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً لِيَغْفِرَ لَكَ»؛ «ما براى تو فتحى آشكار كرديم تا ببخشايد (بپوشاند) برتو». در اين آيات علت پيروز گرداندن پيامبر (صلی الله علیه وآله) ، «بخشيدن» قلمداد شده است. در حالى كه اگر مراد از ذنب، گناه و نافرمانى پروردگار باشد، پيروز كردن پيامبر (صلی الله علیه وآله) ، هيچ نقشى در بخشش او ندارد و بى معنا است كه پيروزى، علت و سبب بخشش آن حضرت قرار گيرد. از اين رو پيروزى ياد شده، مى تواند سبب دفع شرّ كافران و تأمين امنيت پيامبر (صلی الله علیه وآله) شود.
2. مؤيد ديگر جمله «وَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ … وَ يَنْصُرَكَ اللّهُ نَصْراً عَزِيزاً» است.[86] امام رضا (علیه السلام) در روايتى مى فرمايد:
«در نظر مشركان عرب، هيچ كس گناه كارتر از رسول خدا و گناهش عظيم تر از او نبود؛ براى اينكه آنها 360 بت داشتند و پيامبر (صلی الله علیه وآله) همه آنها را از خدايى انداخت و مردم را به توحيد و اخلاص فرا خواند. اين در نظر آنها بسيار سنگين و عظيم بود؛ پس مى گفتند:
«أَ جَعَلَ الاْلِهَةَ إِلهاً واحِداً إِنَّ هذا لَشَيْءٌ عُجابٌ وَ انْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَ اصْبِرُوا عَلى الِهَتِكُمْ إِنَّ هذا لَشَيْءٌ يُرادُ ما سَمِعْنا بِهذا فِى الْمِلَّةِ الاخِرَةِ إِنْ هذا إِلاَّ اخْتِلاقٌ»[87]؛ «آيا آن همه خدا را يكى كرده، اين خيلى شگفت آور است بزرگانشان براى تحريك مردم به راه افتادند كه برخيزيد و از خدايان دفاع كنيد كه اين وظيفه اى است مهم، ما چنين چيزى را در هيچ كيشى نشنيده ايم! اين جز سخنى خود ساخته نيست».
بر اين اساس وقتى خداى متعال، مكه را براى پيامبرش فتح كرد، فرمود: «إِنّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبِيناً … .»؛ يعنى، اين فتح آشكار را برايت كرديم تا ديگر در صدد آزارت بر نيايند و همين طور نيز شد. بعد از فتح مكه، عده اى مسلمان شدند و برخى از مكه فرار كردند و كسانى كه ماندند، قدرت بر انكار توحيد نداشتند و با دعوت مردم آن را پذيرفتند (هر چند در ظاهر).
پس با فتح مكه گناهانى كه رسول خدا نزد مشركان مكه داشت، بخشيده شد؛ يعنى، ديگر نتوانستند دست از پا خطا كنند.[88]
[84]. فتح 48، آيه 1 و 2.
[85]. شعراء، 26، آيه 14.
[86]. الميزان، ج 18، ص 253 و 271؛ نيز ر.ك: محمدهادى، معرفت، تنزيه الانبياء، صص 172ـ179.
[87]. ص 38، آيه 5ـ7.
[88]. الميزان، ج 18، ص 271.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، راهنماشناسى، مؤلف محمدرضا كاشفى.