وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

دعای ابوحمزه ثمالی

ابوحمزه ثمالى مى گوید: امام زین العابدین(علیه السلام) در طول شب هاى ماه رمضان بیشتر شب را به نماز مى ایستاد و چون هنگام سحر فرا مى رسید، این دعا را مى خواند.

0

دعای ابوحمزه ثمالی

دعای ابو حمزۀ ثمالی

دعاى ابوحمزه ثمالى که در سحرگاهان ماه رمضان خوانده مى شود، از مضامین و محتواى بسیار بلندى برخوردار است که اگر کسى اندکى آمادگى روحى داشته باشد و با توجّه، این دعا را بخواند، به یقین در عمق وجودش نورانیّت خاصّى وارد مى شود و در دل و جانش انقلابى ایجاد مى کند.
دعاى ابوحمزه ثمالى علاوه بر آن که یک دوره درس خداشناسى را در بر دارد، راه و رسم بندگى و طریق انابه و توبه و بازگشت به پروردگار را به ما مى آموزد.
ابوحمزه ثمالى مى گوید: امام زین العابدین(علیه السلام) در طول شب هاى ماه رمضان بیشتر شب را به نماز مى ایستاد و چون هنگام سحر فرا مى رسید، این دعا را مى خواند:(6)

اِلهى لا تُؤَدِّبْنى بِعُقُوبَتِکَ، وَلا تَمْکُرْ بى فى حیلَتِکَ،
خدایا مرا به مجازات و عقوبتت ادب مکن و مکر مکن به من با حیله ات
مِنْ اَیْنَ لِىَ الْخَیْرُ یا رَبِّ، وَلا یُوجَدُ اِلاَّ مِنْ عِنْدِکَ،
از کجا خیرى بدست آورم اى پروردگار من با این که خیرى یافت نشود جز در پیش تو
وَمِنْ اَیْنَ لِىَ النَّجاةُ، وَلا تُسْتَطاعُ اِلاَّ بِکَ،
و از کجا نجاتى برایم باشد با این که نجاتى نتوان یافت جز به کمک تو
لاَ الَّذى اَحْسَنَ اسْتَغْنى عَنْ عَوْنِکَ وَرَحْمَتِکَ،
نه آن کس که نیکى کند بى نیاز است از کمک تو و رحمتت
وَلاَ الَّذى اَسآءَ وَ اجْتَرَءَ عَلَیْکَ وَ لَمْ یُرْضِکَ خَرَجَ عَنْ قُدْرَتِکَ، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ
و نه آن کس که بد کند و دلیرى بر تو کند و خشنودیت نجوید از تحت قدرت تو بیرون رود اى پروردگار من
به اندازه یک نفس بگوید. سپس بگوید:

بِکَ عَرَفْتُکَ، وَاَنْتَ دَلَلْتَنى عَلَیْکَ، وَدَعَوْتَنى اِلَیْکَ، وَلَوْ لا اَنْتَ لَمْ اَدْرِ ما اَنْتَ،
بوسیله خودت من ترا شناختم و تو مرا برخود راهنمایى کردى و بسوى خود خواندى و اگر تو نبودى من ندانستم که تو کیستى
اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذى اَدْعُوهُ فَیُجیبُنى، وَاِنْ کُنْتُ بَطیـئاً حینَ یَدْعُونى،
ستایش خدایى را که مى خوانمش و او پاسخم دهد و اگرچه وقتى مى خواندم به کُندى به درگاهش روم
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى اَسْئَلُهُ فَیُعْطینى، وَاِنْ کُنْتُ بَخیلاً حینَ یَسْتَقْرِضُنى،
و ستایش خدایى را که مى خواهم از او و به من عطا مى کند و اگرچه در هنگامى که او از من چیزى قرض خواهد من بخل کنم
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى اُنادیهِ کُلَّما شِئْتُ لِحاجَتى، وَاَخْلُو بِهِ حَیْثُ شِئْتُ لِسِرِّى بِغَیْرِ شَفیع فَیَقْضى لى حاجَتى،
و ستایش خدایى را که هرگاه براى حاجتى بخواهم او را ندا کنم و هر زمان بخواهم براى راز و نیاز بدون واسطه با او خلوت کنم و او حاجتم را برآورد
اَلْحَمْدُللهِِ الَّذى لا اَدْعُو غَیْرَهُ، وَلَوْ دَعَوْتُ غَیْرَهُ لَمْ یَسْتَجِبْ لى دُعآئى،
ستایش خدایى را که جز او کسى را نخوانم و اگر غیر او دیگرى را مى خواندم دعایم را مستجاب نمى کرد
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى لا اَرْجُو غَیْرَهُ، وَلَوْ رَجَوْتُ غَیْرَهُ لاََخْلَفَ رَجآئى،
و ستایش خدایى را که بجز او امید ندارم و اگر به غیر او امیدى داشتم ناامیدم مى کرد
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى وَکَلَنى اِلَیْهِ فَاَکْرَمَنى، وَلَمْ یَکِلْنى اِلَى النّاسِ فَیُهینُونى،
و ستایش خدایى را که مرا به حضرت خود واگذار کرده و از این رو به من اکرام کرده و به مردم واگذارم نکرده که مرا خوار کنند
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى تَحَبَّبَ اِلَىَّ وَهُوَ غَنِىٌّ عَنّى،
و ستایش خدایى را که با من دوستى کند در صورتى که از من بى نیاز است
وَالْحَمْدُ للهِِ الَّذى یَحْلُمُ عَنّى حَتّى کَاَنّى لا ذَنْبَ لى، فَرَبّى اَحْمَدُ شَىْء عِنْدى وَاَحَقُّ بِحَمْدى،
و ستایش خدایى را که نسبت به من بردبارى کند تا به جایى که گویا گناهى ندارم پس پروردگار من ستوده ترین چیزهاست نزد من و به ستایش من سزاوارتر است
اَللّـهُمَّ اِنّى اَجِدُ سُبُلَ الْمَطالِبِ اِلَیْکَ مُشْرَعَةً، وَمَناهِلَ الرَّجآءِ اِلَیْکَ مُتْرَعَةً،
خدایا من همه راههاى مقاصد را به سوى تو باز مى بینم و چشمه هاى امید را بسویت سرشار مى یابم
وَالاِْسْتِعانَةَ بِفَضْلِکَ لِمَنْ اَمَّلَکَ مُباحَةً، وَاَبْوابَ الدُّعآءِ اِلَیْکَ لِلصّارِخینَ مَفْتُوحَةً،
و یارى جستن به فضل تو براى آرزومندانت مباح و بى مانع است و درهاى دعاى بسوى تو براى فریادکنندگان باز است
وَاَعْلَمُ اَنَّکَ لِلرّاجى بِمَوْضِعِ اِجابَة، وَلِلْمَلْهُوفینَ بِمَرْصَدِ اِغاثَة،
و به خوبى مى دانم که تو براى اجابت شخص امیدوار آماده اى و براى فریادرسى اندوهگینان مهیاى فریادرسى هستى
وَاَنَّ فِى اللَّهْفِ اِلى جُودِکَ، وَالرِّضا بِقَضآئِکَ عِوَضاً مِنْ مَنْعِ الْباخِلینَ، وَمَنْدُوحَةً عَمّا فى اَیْدِى الْمُسْتَاْثِرینَ،
و براستى مى دانم که در پناهندگى به جود و کرمت و خشنودى به قضا و قدرت عوضى است از جلوگیرى کردن بخیلان و گشایشى است از احتیاج بدانچه در دست دنیاطلبان است
وَاَنَّ الرّاحِلَ اِلَیْکَ قَریبُ الْمَسافَةِ، وَاَنَّکَ لا تَحْتَجِبُ عَنْ خَلْقِکَ اِلاَّ اَنْ تَحْجُبَهُمُ الاَْعْمالُ دُونَکَ،
و براستى کوچ کننده به درگاهت راهش نزدیک است و مسلّماً تو از خلق خود در حجاب نشوى مگر آن که کردارشان میان آنها و تو حاجب شود
وَقَدْ قَصَدْتُ اِلَیْکَ بِطَلِبَتى، وَتَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِحاجَتى، وَجَعَلْتُ بِکَ اسْتِغاثَتى،
و من با مطلبى که دارم قصد تو را کرده و با حاجت خود رو به درگاه تو آوردم و استغاثه ام را به درگاه تو قرار دادم
وَبِدُعآئِکَ تَوَسُّلى، مِنْ غَیْرِ اسْتِحْقاق لاِسْتِماعِکَ مِنّى،
و دعاى تو را دست آویز خود کردم بى آن که من استحقاق داشته باشم که تو از من بشنوى
وَلاَ اسْتیجاب لِعَفْوِکَ عَنّى، بَلْ لِثِقَتى بِکَرَمِکَ، وَسُکُونى اِلى صِدْقِ وَعْدِکَ، وَلَجَأى اِلَى الاْیمانِ بِتَوْحیدِکَ،
و نه مستوجب آنم که از من بگذرى بلکه بدان اعتمادى که من به کرم تو دارم و آن اطمینانى که به درستى وعده ات دارم و به خاطر پناهندگیم به ایمان و اعتقادى که بر یگانگى تو دارم
وَیَقینى[وَ ثِقَتى] بِمَعْرِفَتِکَ مِنّى اَنْ لا رَبَّ لى غَیْرُکَ، وَلا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ،
و یقینى که به معرفت و شناسایى تو دارم که مى دانم پروردگارى غیر تو نیست و معبودى جز تو وجود ندارد یگانه اى که شریکى برایت نیست
اَللّهُمَّ اَنْتَ الْقائِلُ وَقَوْلُکَ حَقٌّ، وَ وَعْدُکَ صِدْقٌ: وَاسْئَلُوا اللهَ مِنْ فَضْلِهِ اِنَّ اللهَ کانَ بِکُمْ رَحیماً.
خدایا تو فرمودى و گفتارت حق و وعده ات راست است (که فرمودى) «و درخواست کنید خدا را از فضلش که براستى او به شما مهربان است»
وَلَیْسَ مِنْ صِفاتِکَ یا سَیِّدى اَنْ تَاْمُرَ بِالسُّؤالِ وَتَمْنَعَ الْعَطِیَّةَ،
و رسم تو چنان نیست اى آقاى من که دستور سؤال بدهى ولى از عطا و بخشش دریغ نموده و خوددارى کنى
وَاَنْتَ الْمَنّانُ بِالْعَطِیّاتِ عَلى اَهْلِ مَمْلَکَتِکَ، وَالْعائِدُ عَلَیْهِمْ بِتَحَنُّنِ رَاْفَتِکَ،
و تویى بخشاینده به عطایا بر اهل کشور خود و متوجه بدانها به مهربانى و رأفتت
اِلهى رَبَّیْتَنى فى نِعَمِکَ وَ اِحْسانِکَ صَغیراً، وَ نَوَّهْتَ بِاسْمى کَبیراً،
خدایا مرا در خردسالى در نعمتها و احسان خویش پروریدى و در بزرگى نامم را بر سر زبانها بلند کردى
فَیا مَنْ رَبّانى فِى الدُّنْیا بِاِحْسانِهِ وَتَفَضُّلِهِ وَنِعَمِهِ، وَاَشارَ لى فِى الاْخِرَةِ اِلى عَفْوِهِ وَکَرَمِهِ،
پس اى که در دنیا مرا به احسان و فضل و نعمتهاى خود پروریدى و براى آخرتم به عفو و کرم اشارت فرمودى
مَعْرِفَتى یا مَوْلاىَ دَلیلى عَلَیْکَ، وَ حُبّى لَکَ شَفیعى اِلَیْکَ،
اى مولاى من شناساییم به تو راهنماى من بسوى توست و محبّتى که به تو دارم شفیع من است به درگاهت
وَاَنـَا واثِقٌ مِنْ دَلیلى بِدَلالَتِکَ، وَساکِنٌ مِنْ شَفیعى اِلى شَفاعَتِکَ،
و من از راهنمایى کردن این دلیلم بسوى تو مطمئنم و از پذیرفتن شفیعم از جانب تو آسوده خاطرم
اَدْعُوکَ یا سَیِّدى بِلِسان قَدْ اَخْرَسَهُ ذَنْبُهُ، رَبِّ اُناجیکَ بِقَلْب قَدْ اَوْبَقَهُ جُرْمُهُ،
مى خوانمت اى آقاى من به زبانى که گناه لالش کرده پروردگارا با تو راز گویم بوسیله دلى که جنایت به هلاکتش کشانده
اَدْعُوکَ یا رَبِّ راهِباً راغِباً راجِیاً خآئِفاً، اِذا رَاَیْتُ مَوْلاىَ ذُنُوبى فَزِعْتُ، وَاِذا رَاَیْتُ کَرَمَکَ طَمِعْتُ،
مى خوانمت اى پروردگار من هراسان و خواهانو امیدوار و ترسان، اى مولاى من هنگامى که گناهانم را مشاهده مى کنم هراسان شوم و چون بزرگوارى تو را بینم به طمع افتم
فَاِنْ عَفَوْتَ فَخَیْرُ راحِم، وَاِنْ عَذَّبْتَ فَغَیْرُ ظالِم،
خدایا اگر بگذرى بهترین مهرورزى و اگر عذاب کنى ستم نکرده اى،
حُجَّتى یا اَللهُ فى جُرْاَتى عَلى مَسْئَلَتِکَ مَعَ اِتْیانى ما تَکْرَهُ، جُودُکَ وَکَرَمُکَ،
دلیل و بهانه من اى خدا در این که دلیرى کنم در سؤال کردن از تو با این که رفتارم خوشایند تو نیست همان جود و کرم توست
وَعُدَّتى فى شِدَّتى مَعَ قِلَّةِ حَیائى، رَاْفَتُکَ وَرَحْمَتُکَ، وَقَدْ رَجَوْتُ اَنْ لا تَخیبَ بَیْنَ ذَیْنِ وَذَیْنِ مُنْیَتى،
و ذخیره من در سختیم با بى شرمى من همان رأفت و مهربانى توست و براستى امیدوارم که نومید مکنى میان این و آن آروزیم را
فَحَقِّقْ رَجآئى، وَاسْمَعْ دُعآئى، یا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داع، وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راج،
پس امیدم را صورت عمل ده و دعایم را شنیده گیر اى بهترین کسى که خوانندگان بخوانندش و برتر کسى که امیدواران بدو امید دارند
عَظُمَ یا سَیِّدى اَمَلى، وَ سآءَ عَمَلى، فَاَعْطِنى مِنْ عَفْوِکَ بِمِقْدارِ اَمَلى، وَلا تُؤاخِذْنى بِاَسْوَءِ عَمَلى،
اى آقایم آرزویم بزرگ و عملم زشت است پس تواز عفو خویش به اندازه آرزویم به من بده و مرا به بدترین عملم مؤاخذه مکن
فَاِنَّ کَرَمَکَ یَجِلُّ عَنْ مُجازاةِ الْمُذْنِبینَ، وَحِلْمَکَ یَکْبُرُ عَنْ مُکافاةِ الْمُقَصِّرینَ،
زیرا کرم تو برتر است از مجازات گنهکاران و بردباریت بزرگتر است از مکافات تقصیرکاران
وَاَنَا یا سَیِّدى عائِذٌ بِفَضْلِکَ، هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً،
و من اى آقایم به فضلت پناهنده گشته و از تو بسوى خودت گریخته ام و خواستارم آنچه را وعده کردى از چشم پوشى نسبت به کسى که خوش گمان به تو است،
وَما اَنَا یا رَبِّ وَما خَطَرى، هَبْنى بِفَضْلِکَ، وَتَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِکَ،
من چه ام پروردگارا؟ و چه اهمیتى دارم؟ مرا به فضل خویش ببخش با عفو خود بر من نیکى کن و منت گذار،
اَىْ رَبِّ جَلِّلْنى بِسَتْرِکَ، وَاعْفُ عَنْ تَوْبیخى بِکَرَمِ وَجْهِکَ،
پروردگارا مرا به پوشش خود بپوشان و به کرم ذاتت از سرزنش کردن من درگذر
فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلى ذَنْبى غَیْرُکَ ما فَعَلْتُهُ، وَلَوْ خِفْتُ تَعْجیلَ الْعُقُوبَةِ لاَجْتَنَبْتُهُ،
پس اگر دیگرى جز تو بر گناهم آگاه مى شد گناه را انجام نمى دادم و اگر از زود به کیفر رسیدن مى ترسیدم باز هم خوددارى مى کردم
لا لاَِنَّکَ اَهْوَنُ النّاظِرینَ، وَاَخَفُّ الْمُطَّلِعینَ [عَلَىَّ]، بَلْ لاَِنَّکَ یارَبِّ خَیْرُ السّاتِرینَ،
و این که گناه کردم نه براى آن بود که تو سبکترین بینندگانى و یا بى مقدارترین مطلعین هستى بلکه براى آن بود که تو اى پروردگار من بهترین پوشندگان
وَاَحْکَمُ الْحاکِمینَ، وَاَکْرَمُ الاَْکْرَمینَ، سَتّارُ الْعُیُوبِ، غَفّارُ الذُّنُوبِ، عَلاّمُ الْغُیُوبِ،
و حکم کننده ترین حاکمان و گرامى ترین گرامیان و پوشاننده عیوب و آمرزنده گناهانان و داناى نهانها هستی
تَسْتُرُ الذَّنْبَ بِکَرَمِکَ، وَ تُؤَخِّرُ الْعُقُوبَةَ بِحِلْمِکَ،
که گناه را به کرمت مى پوشانى و کیفر را به واسطه بردباریت به تأخیر اندازى
فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى حِلْمِکَ بَعْدَ عِلْمِکَ، وَعَلى عَفْوِکَ بَعْدَ قُدْرَتِکَ،
پس تو را ستایش سزاست بر بردباریت پس از دانستن و بر گذشتت پس از توانایى داشتن
وَیَحْمِلُنى وَیُجَرِّئُنى عَلى مَعْصِیَتِکَ حِلْمُکَ عَنّى، وَیَدْعُونى اِلى قِلَّةِ الْحَیآءِ سَِتْرُکَ عَلَىَّ،
و همین گذشت تو از من مرا وادار کرده و دلیر ساخته بر نافرمانیت و همان پرده پوشیت بر من مرا به بى شرمى واداشته
وَیُسْرِعُنى اِلَى التَّوَثُّبِ عَلى مَحارِمِکَ مَعْرِفَتى بِسَعَةِ رَحْمَتِکَ، وَعَظیمِ عَفْوِکَ، یا حَلیمُ یا کَریمُ،
و همان معرفتى که من به فراخى رحمتت دارم و بزرگى عفوت مرا بدست زدن به کارهاى حرام شتابان مى کند اى بردبار اى بزرگوار
یا حَىُّ یا قَیُّومُ، یا غافِرَ الذَّنْبِ، یا قابِلَ التَّوْبِ، یا عَظیمَ الْمَنِّ، یا قَدیمَ الاِْحسانِ،
اى زنده و اى پاینده اى آمرزنده گناه اى پذیرنده گناه اى بزرگ نعمت اى دیرینه احسان
اَیْنَ سَتْرُکَ الْجَمیلُ، اَیْنَ عَفْوُکَ الْجَلیلُ، اَیْنَ فَرَجُکَ الْقَریبُ، اَیْنَ غِیاثُکَ السَّریعُ،
کجاست پرده پوشى زیبایت؟ کجاست گذشت بزرگت؟ کجاست گشایش نزدیکت؟ کجاست فریادرسى فوریت؟
اَیْنَ رَحْمَتُکَ الْواسِعَةُ، اَیْنَ عَطایاکَ الْفاضِلَةُ، اَیْنَ مَواهِبُکَ الْهَنیئَةُ، اَیْنَ صَنائِعُکَ السَّنِیَّةُ،
کجاست رحمت وسیعت؟ کجاست عطاهاى برجسته ات؟ کجاست بخششهاى دلچسبت؟ کجاست نیکى هاى شایانت؟
اَیْنَ فَضْلُکَ الْعَظیمُ، اَیْنَ مَنُّکَ الْجَسیمُ، اَیْنَ اِحْسانُکَ الْقَدیمُ، اَیْنَ کَرَمُکَ یا کَریمُ،
کجاست فضل عظیمت؟ کجاست نعمت بزرگت؟ کجاست احسان دیرینه ات؟ کجاست کرمت؟ اى کریم
بِهِ وَبِمُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد(7) فَاسْتَنْقِذْنى، وَبِرَحْمَتِکَ فَخَلِّصْنى، یا مُحْسِنُ یا مُجْمِلُ، یا مُنْعِمُ یا مُفْضِلُ،
بدان (چه گفتم) و به محمّد و آل محمّد مرا نجات ده و به رحمتت خلاصم کن اى نیکو اى نیکو بخش اى نعمت ده اى زیاده بخش
لَسْتُ اَتَّکِلُ فِى النَّجاةِ مِنْ عِقابِکَ عَلى اَعْمالِنا، بَلْ بِفَضْلِکَ عَلَیْنا، لاَِنَّکَ اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ،
چنان نیست که من براى نجات از عقاب تو به کارهامان تکیه کنم بلکه به فضلى که بر ما دارى تکیه زنم زیرا تو اهل تقوا و شایسته آمرزشى
تُبْدِئُ بِالاِْحْسانِ نِعَماً، وَ تَعْفُو عَنِ الذَّنْبِ کَرَماً،
آغاز کنى به احسان از روى نعمت بخشى و گذشت کنى از گناه از روى کرم و بزرگوارى
فَما نَدْرى ما نَشْکُرُ اَجَمیلَ ما تَنْشُرُ، اَمْ قَبیحَ ما تَسْتُرُ،
و با این وضع ما ندانیم کدام یک را سپاس گوییم: آن نیکیها که پراکنده کنى یا زشتیها که بپوشانى
اَمْ عَظیمَ ما اَبْلَیْتَ وَ اَوْلَیْتَ، اَمْ کَثیرَ ما مِنْهُ نَجَّیْتَ وَعافَیْتَ،
یا بزرگ آزمایشت و شایستگى نعمتت یا آن همه چیزهایى که ما را از آن نجات داده و عافیت دادى
یا حَبیبَ مَنْ تَحَبَّبَ اِلَیْکَ، وَیا قُرَّةَ عَیْنِ مَنْ لاذَبِکَ وَانْقَطَعَ اِلَیْکَ،
اى دوست کسى که با تو دوستى کند و اى نور دیده کسى که پناه به تو آرد و از دیگران ببرد
اَنْتَ الْمُحْسِنُ وَنَحْنُ الْمُسیئُونَ، فَتَجاوَزْ یا رَبِّ عَنْ قَبیحِ ما عِنْدَنا بِجَمیلِ ما عِنْدَکَ،
تویى نیکوکار و ماییم گنهکار پس درگذر اى پروردگار از زشتیهاى ما به نیکیهاى خود
وَاَىُّ جَهْل یا رَبِّ لا یَسَعُهُ جُودُکَ، اَوْ اَىُّ زَمان اَطْوَلُ مِنْ اَناتِکَ،
و کدام نادانى است اى پروردگار که جود تو فرایش نگیرد و چه روزگارى درازتر از زمان بردبارى توست
وَما قَدْرُ اَعْمالِنا فى جَنْبِ نِعَمِکَ، وَکَیْفَ نَسْتَکْثِرُ اَعْمالاً نُقابِلُ بِها کَرَمَکَ،
و چه ارزشى دارد اعمال ما در جنب نعمتهایت و چگونه زیاد بشمریم اعمال (بدمان) را که بتوانیم آنها را برابر با کرم تو کنیم
بَلْ کَیْفَ یَضیقُ عَلَى الْمُذْنِبینَ ما وَسِعَهُمْ مِنْ رَحْمَتِکَ، یا واسِعَ الْمَغْفِرَةِ، یا باسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرَّحْمَةِ،
بلکه چگونه ممکن است میدان بر گنهکاران تنگ شود با آن رحمت وسیعت که ایشان را فراگرفته اى وسیع آمرزش اى دو دستت به رحمت باز
فَوَ عِزَّتِکَ یا سَیِّدى لَوْ نَهَرْتَنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ، وَلا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ،
سوگند به عزتت اى آقاى من اگرچه برانیم من از در خانه ات برنخیزم و از تملق و چاپلوسیت دست برندارم
لِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ، وَاَنْتَ الْفاعِلُ لِما تَشآءُ،
چون اطلاع از جود و کرمت پیدا کرده ام و تویى کننده هرچه بخواهى
تُعَذِّبُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ، وَتَرْحَمُ مَنْ تَشآءُ بِما تَشآءُ کَیْفَ تَشآءُ،
عذاب کنى هرکه را خواهى به هر چه خواهى به هر طور که خواهى و رحم کنى هر که را خواهى به هر چه خواهى هرطور که خواهى
لا تُسْئَلُ عَنْ فِعْلِکَ، وَلا تُنازَعُ فى مُلْکِکَ، وَلا تُشارَکُ فى اَمْرِکَ،
بازپرسى از کار تو نشود و نزاعى در فرمانرواییت رخ ندهد و شریکى در کارت نباشد
وَلا تُضآدُّ فى حُکْمِکَ، وَلا یَعْتَرِضُ عَلَیْکَ اَحَدٌ فى تَدْبیرِکَ، لَکَ الْخَلْقُ وَالاَْمْرُ، تَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ،
و ضدّیتى در حکمت نباشد و کسى نیست که در تدبیر تو بر تو اعتراض کند آفرینش و دستور از توست برتر است خدا پروردگار جهانیان
یا رَبِّ هذا مَقامُ مَنْ لاذَبِکَ وَاسْتَجارَ بِکَرَمِکَ، وَاَلِفَ اِحْسانَکَ وَنِعَمَکَ،
پروردگارا این جایگاه کسى است که به توروى آورده و به کرمت پناه جسته و به احسان و نعمتت خو گرفته
وَاَنْتَ الْجَوادُ الَّذى لایَضیقُ عَفْوُکَ، وَلا یَنْقُصُ فَضْلُکَ، وَلا تَقِلُّ رَحْمَتُکَ،
و تویى بخشاینده اى که تنگ ناید عفوت و کاهش نیابد فضل و بخششت و کم نگردد مهر و رحمتت
وَقَدْ تَوَثَّقْنا مِنْکَ بِالصَّفْحِ الْقَدیمِ، وَالْفَضْلِ الْعَظیمِ، وَالرَّحْمَةِ الْواسِعَةِ،
و ما بدان چشم پوشى دیرینه و فضل عظیمت و رحمت پهناورت اعتماد کرده ایم
اَفَتُراکَ یا رَبِّ تُخْلِفُ ظُنُونَنا، اَوْ تُخَیِّبُ آمالَنا،
آیا چنان مى بینى پروردگارا که برخلاف گمانهاى ما رفتار کنى یا آرزوهایمان نومید کنى؟
کَلاّ یا کَریمُ فَلَیْسَ هذا ظَنُّنا بِکَ، وَلا هذا فیکَ طَمَعُنا،
هرگز! اى کریم چون ما چنین گمانى به تو نداریم و طمع ما درباره تو اینگونه نیست
یا رَبِّ اِنَّ لَنا فیکَ اَمَلاً طَویلاً کَثیراً، اِنَّ لَنا فیکَ رَجآءً عَظیماً،
پروردگارا براستى ما درباره تو آرزوى دراز و بسیارى داریم براستى ما نسبت به تو امید بزرگ و زیادى داریم،
عَصَیْناکَ وَنَحْنُ نَرْجُو اَنْ تَسْتُرَ عَلَیْنا، وَدَعَوْناکَ وَنَحْنُ نَرْجُو اَنْ تَسْتَجیبَ لَنا، فَحَقِّقْ رَجآئَنا مَوْلانا،
تو را نافرمانى کردیم ولى امیدواریم که تو بپوشانى بر ما و خواندیم تو را و امیدواریم که تو اجابت کنى ما را پس امید ما را تحقق بخش اى مولاى ما
فَقَدْ عَلِمْنا ما نَسْتَوْجِبُ بِاَعْمالِنا، وَلکِنْ عِلْمُکَ فینا وَعِلْمُنا بِاَنَّکَ لا تَصْرِفُنا عَنْکَ،
که براستى ما مى دانیم که به اعمالمان مستوجب چه(پاداشى) هستیم ولى علم تو درباره ما و علم ما درباره تو این است که ما را از درگاهت نرانى
وَ اِنْ کُنّا غَیْرَ مُسْتَوْجِبینَ لِرَحْمَتِکَ، فَاَنْتَ اَهْلٌ اَنْ تَجُودَ عَلَیْنا، وَعَلَى الْمُذْنِبینَ بِفَضْلِ سَعَتِکَ،
و اگرچه ما مستوجب رحمت تو نیستیم ولى تو شایسته آنى که بر ما بخشش کنى و بر گنهکاران به فضل وسیعت توجه فرمایى
فَامْنُنْ عَلَیْنا بِما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَجُدْ عَلَیْنا فَاِنّا مُحْتاجُونَ اِلى نَیْلِکَ،
پس بر ما منّت گذار بدانچه تو شایسته آنى و بر ما جود کن که ما نیازمند عطاى توییم
یا غَفّارُ بِنُورِکَ اهْتَدَیْنا، وَبِفَضْلِکَ اسْتَغْنَیْنا، وَبِنِعْمَتِکَ اَصْبَحْنا وَاَمْسَیْنا،
اى آمرزنده به نور تو راه یافتیم و به فضل تو بى نیازى جستیم و به نعمت تو صبح و شام کردیم
ذُنُوبُنا بَیْنَ یَدَیْکَ، نَسْتَغْفِرُکَ الّلهُمَّ مِنْها وَنَتُوبُ اِلَیْکَ، تَتَحَبَّبُ اِلَیْنا بِالنِّعَمِ، وَنُعارِضُکَ بِالذُّنُوبِ،
گناهان ما پیش روى توست که ما از آنها آمرزش خواهیم و بسویت توبه کنیم تو با نعمتهایت بر ما دوستى کنى و ما به گناهان با تو معارضه و برابرى کنیم
خَیْرُکَ اِلَیْنا نازِلٌ، وَشَرُّنا اِلَیْکَ صاعِدٌ،
خیر تو بر ما نازل گردد و در برابر شرّ ما بسوى تو بالا آید
وَلَمْ یَزَلْ وَلا یَزالُ مَلَکٌ کَریمٌ یَاْتیکَ عَنّا بِعَمَل قَبیح،
و تو همیشه تا بوده و هست پادشاه بزرگوار و کریمى بوده اى که از جانب ما کارهاى زشت بسوى تو آید
فَلا یَمْنَعُکَ ذلِکَ مِنْ اَنْ تَحُوطَنا بِنِعَمِکَ، وَتَتَفَضَّلَ عَلَیْنا بِآلائِکَ،
ولى آنها جلوگیریت نکند از این که ما را به نعمتهاى خود فراگیرى و خود بر ما تفضل کنى
فَسُبْحانَکَ ما اَحْلَمَکَ وَاَعْظَمَکَ وَاَکْرَمَکَ مُبْدِئاً وَمُعیداً، تَقَدَّسَتْ اَسْمآئُکَ، وَجَلَّ ثَناؤُکَ، وَکَرُمَ صَنائِعُکَ وَفِعالُکَ،
پس منزهى تو که چقدر بردبارى و چه بزرگ و کریمى چه در آغاز (نعمت) و چه در ادامه آن نامهایت مقدّس و ستایشت ارجمند است و کارها و رفتارت گرانبهاست
اَنْتَ اِلهى اَوْسَعُ فَضْلاً، وَاَعْظَمُ حِلْماً مِنْ اَنْ تُقایِسَنى بِفِعْلى وَخَطیـئَتى،
فضل تو اى معبود من وسیعتر و بردباریت بزرگتر از آن است که مرا به کردار و گناهم بسنجى
فَالْعَفْوَ اَلْعَفْوَ اَلْعَفْوَ، سَیِّدى سَیِّدى سَیِّدى،
از من درگذردرگذردرگذر اى آقاى من… آقاى من… آقاى من
اَللّـهُمَّ اشْغَلْنا بِذِکْرِکَ، وَاَعِذْنا مِنْ سَخَطِکَ، وَاَجِرْنا مِنْ عَذابِکَ، وَارْزُقْنا مِنْ مَواهِبِکَ،
خدایا ما را به ذکر خود مشغول کن و از خشمت پناهمان ده و از عذابت امانمان ده و از بخششهایت روزیمان گردان
وَ اَنْعِمْ عَلَیْنا مِنْ فَضْلِکَ، وَارْزُقْنا حَجَّ بَیْتِکَ، وَزِیارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ،
و از فضل خود بر ما انعام کن و روزى ما کن حج خانه ات و زیارت قبر پیامبرت را
صَلَواتُکَ وَرَحْمَتُکَ وَمَغْفِرَتُکَ وَرِضْوانُکَ عَلَیْهِ وَعَلى اَهْلِ بَیْتِهِ، اِنَّکَ قَریبٌ مُجیبٌ،
که درود تو و رحمت و آمرزش و خشنودیت بر او و بر خاندانش باد که براستى تو به خلق نزدیکى و اجابت کننده دعایى
وَ ارْزُقْنا عَمَلاً بِطاعَتِکَ، وَتَوَفَّنا عَلى مِلَّتِکَ، وَسُنَّةِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
و عمل به طاعتت را روزى ما گردان و بر کیش خودت و روش پیامبرت که درود تو بر او و آلش باد
اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَّ وَارْحَمْهُما کَما رَبَّیانى صَغیراً، اِجْزِهما بِالاِْحسانِ اِحْساناً، وَبِالسَّیِّئاتِ غُفْراناً،
ما را بمیران خدایا بیامرز مرا و پدر و مادرم را و برایشان رحم کن چنانچه مرا در کودکى پروریدند و پاداششان بده در برابر نیکى به نیکى و در مقابل بدیها به آمرزش
اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، اَلاَْحیآءِ مِنْهُمْ وَالاَْمواتِ، وَتابِعْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ بِالْخَیْراتِ،
خدایا بیامرز مردان و زنان با ایمان را چه زندگانشان و چه مردگانشان را و پیوند ده میان ما و ایشان را در نیکیها
اَللّـهُمَّ اغْفِرْ لِحَیِّنا وَمَیِّتِنا، وَشاهِدِنا وَ غآئِبِنا، ذَکَرِنا وَاُنْثانا، صَغیرِنا وَکَبیرِنا، حُرِّنا وَمَمْلُوکِنا،
خدایا بیامرز زنده ما و مرده ما و حاضر ما و غائب ما، مرد ما و زن ما را; کوچک ما و بزرگ ما را، آزاد ما و برده ما را،
کَذَبَ الْعادِلُونَ بِاللهِ، وَضَلُّوا ضَلالاً بَعیداً، وَخَسِرُوا خُسْراناً مُبیناً،
دروغ گفتند برگشتگان از خدا و گمراه شدند گمراهى دورى و زیان کردند زیان آشکارى
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاخْتِمْ لى بِخَیْر، وَ اکْفِنى ما اَهَمَّنى مِنْ اَمْرِ دُنْیاىَ وَآخِرَتى،
خدایا درود فرست بر محمّد و آل محمّد و کارم را ختم به خیر کن و کفایت کن آنچه اندیشه ام را به خود مشغول کرده از کار دنیا و آخرتم
وَلا تُسَلِّطْ عَلَىَّ مَنْ لا یَرْحَمُنى، وَاجْعَلْ عَلَىَّ مِنْکَ واقِیَةً باقِیَةً،
و مسلط مکن بر من کسى را که به من رحم نکند و بنه بر من از نزد خود نگهبانى همیشگى
وَلا تَسْلُبْنى صالِحَ ما اَنْعَمْتَ بِهِ عَلَىَّ، وَارْزُقْنى مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً واسِعاً حَلالاً طَیِّباً،
و از من نعمتهاى شایسته خود را که به من داده اى سلب مفرما و از فضل خویش روزى فراخ و حلال و پاکى براى من روزى گردان
اَللّـهُمَّ احْرُسْنى بِحَراسَتِکَ، وَاحْفَظْنى بِحِفْظِکَ، وَاکْلاَْنى بِکِلائَتِکَ،
خدایا به نگهبانى خود مرا نگهبانى فرما و به حفظ خود حفظم کن و در حمایت خود نگاهداریم کن
وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ، فى عامِنا هذا وَفى کُلِّ عام، وَزِیارَةَ قَبْرِ نَبِیِّکَ وَالاَْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ(8)،
و روزى من کن حج خانه محترمت را در این سال و در هر سال و زیارت قبر پیغمبرت و قبور ائمه علیهم السلام را
وَلا تُخْلِنى یا رَبِّ مِنْ تِلْکَ الْمَشاهِدِ الشَّریفَةِ، وَالْمَواقِفِ الْکَریمَةِ،
و محرومم مکن پروردگارا از زیارت این مشاهد شریفه و زیارتگاههاى گرامى
اَللّـهُمَّ تُبْ عَلَىَّ حَتّى لا اَعْصِیَکَ، وَاَلْهِمْنِى الْخَیْرَ وَالْعَمَلَ بِهِ، وَخَشْیَتَکَ بِاللَّیْلِ وَالنَّهارِ ما اَبْقَیْتَنى یا رَبَّ الْعالَمینَ،
خدایا توبه ام ده تانافرمانیت نکنم و به دلم انداز کار نیک را و عمل بدان و ترست را در شب و روز تا هنگامى که در این دنیا زنده ام دارى اى پروردگار جهانیان
اَللّـهُمَّ اِنّى کُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَیَّاْتُ وَتَعَبَّاْتُ، وَقُمْتُ لِلصَّلاةِ بَیْنَ یَدَیْکَ وَناجَیْتُکَ،
خدایا من هر زمان پیش خود گفتم که دیگر مهیا شده ام و برخاستم براى خواندن نماز در برابرت و با تو به راز پرداختم
اَلْقَیْتَ عَلَىَّ نُعاساً اِذا اَنـَا صَلَّیْتُ، وَسَلَبْتَنى مُناجاتَکَ اِذا اَنَا ناجَیْتُ،
تو بر من چُرت را مسلط کردى در آن هنگامى که داخل نماز شدم و حال مناجات را از من گرفتى در آن وقتى که به راز و نیاز پرداختم،
ما لى کُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَریرَتى، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوّابینَ مَجْلِسى،
مرا چه شده است که هرگاه با خود گفتم باطن و درونم نیکو شده و نزدیک شده از مجالس توبه کنندگان مجلس من،
عَرَضَتْ لى بَلِیَّةٌ اَزالَتْ قَدَمى، وَحالَتْ بَیْنى وَبَیْنَ خِدْمَتِکَ،
گرفتارى و پیش آمدى برایم رخ داده که پایم لغزش پیدا کرده و میان من و خدمتگزاریت حائل گشته
سَیِّدى لَعَلَّکَ عَنْ بابِکَ طَرَدْتَنى، وَ عَنْ خِدْمَتِکَ نَحَّیْتَنى،
اى آقاى من شاید مرا از دَرِ خانه ات رانده اى و از خدمتت دورم کرده اى
اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّکَ فَاَقْصَیْتَنى، اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى مُعْرِضاً عَنْکَ فَقَلَیْتَنى،
یا شاید دیده اى سبک شمارم حقّت را پس دورم کرده اى یا شاید دیده اى از تو رو گردانده ام پس خشمم کرده اى
اَوْ لَعَلَّکَ وَجَدْتَنى فى مَقامِ الْکاذِبینَ فَرَفَضْتَنى، اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى غَیْرَ شاکِر لِنَعْمآئِکَ فَحَرَمْتَنى،
یا شاید مرا در جایگاه دروغگویانم دیده اى پس رهایم کرده اى یا شاید دیده اى سپاسگزار نعمتهایت نیستم پس محرومم ساخته اى
اَوْ لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَمآءِ فَخَذَلْتَنى، اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى فِى الْغافِلینَ فَمِنْ رَحْمَتِکَ آیَسْتَنى،
یا شاید مرا در مجلس علما نیافته اى پس خوارم کرده اى یا شاید مرا در زمره غافلانم دیده اى پس از رحمت خویش بى بهره ام کرده اى
اَوْ لَعَلَّکَ رَاَیْتَنى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطّالینَ فَبَیْنى وَ بَیْنَهُمْ خَلَّیْتَنى، اَوْ لَعَلَّکَ لَمْ تُحِبَّ اَنْ تَسْمَعَ دُعآئى فَباعَدْتَنى،
یا شاید مرا مأنوس با مجالس بیهوده گذرانم دیده اى پس مرا به آنها واگذاشته اى یا شاید دوست نداشتى دعایم را بشنوى پس از درگاهت دورم کرده اى
اَوْ لَعَلَّکَ بِجُرْمى وَجَریرَتى کافَیْتَنى، اَوْ لَعَلَّکَ بِقِلَّةِ حَیآئى مِنْکَ جازَیْتَنى،
یا شاید به جرم و گناهم کیفرم داده اى یا شاید به بى شرمیم مجازاتم کرده اى
فَاِنْ عَفَوْتَ یا رَبِّ، فَطالَ ما عَفَوْتَ عَنِ الْمُذْنِبینَ قَبْلى، لاَِنَّ کَرَمَکَ اَىْ رَبِّ یَجِلُّ عَنْ مُکافاتِ الْمُقَصِّرینَ،
پس اگر از من بگذرى پروردگارا بجاست چون بسیار اتفاق افتاده که از گنهکاران پیش از من گذشته اى زیرا کرم تو پروردگارا برتر از کیفر کردن تقصیرکاران است
وَاَنَا عائِذٌ بِفَضْلِکَ، هارِبٌ مِنْکَ اِلَیْکَ، مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ اَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً،
و من پناهنده به فضل توام و از ترس تو بسوى خودت گریخته ام و درخواست انجام وعده ات را در چشم پوشى از کسى که خوش گمان به توست دارم
اِلهى اَنْتَ اَوْسَعُ فَضْلاً، وَاَعْظَمُ حِلْماً مِنْ اَنْ تُقایِسَنى بِعَمَلى، اَوْ اَنْ تَسْتَزِلَّنى بِخَطیئَتى،
خدایا تو فضلت و سیعتر و بردباریت بزرگتر از آن است که مرا به کردارم بسنجى یا این که مرا به خطایم بلغزانى
وَما اَنَا یا سَیِّدى وَما خَطَرى، هَبْنى بِفَضْلِکَ سَیِّدى،
و چه هستم من اى آقاى من و چه ارزشى دارم؟ مرا به فضل خویش ببخش اى آقاى من
وَ تَصَدَّقْ عَلَىَّ بِعَفْوِکَ، وَجَلِّلْنى بِسَتْرِکَ، وَاعْفُ عَنْ تَوْبیخى بِکَرَمِ وَجْهِکَ،
و بر من با عفو خود نیکى کن و با پرده پوشیت بپوشانم و درگذر از سرزنش کردنم به بزرگوارى ذاتت
سَیِّدى اَنَا الصَّغیرُ الَّذى رَبَّیْتَهُ، وَاَنَا الْجاهِلُ الَّذى عَلَّمْتَهُ، وَاَنَا الضّآلُّ الَّذى هَدَیْتَهُ،
آقاى من من همان بنده خردسالى هستم که پروریدى و همان نادانى هستم که دانایش کردى و همان گمراهى هستم که راهنماییش کردى
وَاَنَا الْوَضیعُ الَّذى رَفَعْتَهُ، وَاَنَا الْخآئِفُ الَّذى آمَنْتَهُ، وَالْجائِعُ الَّذى اَشْبَعْتَهُ،
و همان پستى هستم که بلندش کردى و همان ترسانى هستم که امانش دادى و گرسنه اى هستم که سیرش کردى
وَالْعَطْشانُ الَّذى اَرْوَیْتَهُ، وَالْعارِى الَّذى کَسَوْتَهُ، وَالْفَقیرُ الَّذى اَغْنَیْتَهُ،
و تشنه اى هستم که سیرابش کردى و برهنه اى هستم که پوشاندیش و ندارى هستم که دارایش کردى
وَالضَّعیفُ الَّذى قَوَّیْتَهُ، وَالذَّلیلُ الَّذى اَعْزَزْتَهُ، وَالسَّقیمُ الَّذى شَفَیْتَهُ،
و ناتوانى هستم که نیرومندش کردى و خوارى هستم که عزیزش کردى و دردمندى هستم که درمانش کردى
وَالسّآئِلُ الَّذى اَعْطَیْتَهُ، وَالْمُذْنِبُ الَّذى سَتَرْتَهُ، وَالْخاطِئُ الَّذى اَقَلْتَهُ،
و خواهنده اى هستم که عطایش کردى و گنهکارى هستم که گناهانش را پوشاندى و خطاکارى هستم که از او گذشتى
وَاَنَا الْقَلیلُ الَّذى کَثَّرْتَهُ، وَالْ مُسْتَضْعَفُ الَّذى نَصَرْتَهُ، وَاَنَا الطَّریدُ الَّذى آوَیْتَهُ،
و اندکى هستم که بسیارش کردى و خوارشمرده اى هستم که یاریش کردى و آواره اى هستم که جا و مأوایش دادى
اَنَا یارَبِّ الَّذى لَمْ اَسْتَحْیِکَ فِى الْخَلاءِ، وَلَمْ اُراقِبْکَ فِى الْمَلاءِ،
منم پروردگارا آن کسى که در خلوت از تو شرم نکردم و در آشکارا هم رعایت تو را نکردم
اَنَا صاحِبُ الدَّواهِى الْعُظْمى، اَنَا الَّذى عَلى سَیِّدِهِ اجْتَرى، اَنَا الَّذى عَصَیْتُ جَبّارَ السَّمآءِ،
منم صاحب مصیبتها و ماجراهاى بزرگ منم کسى که بر آقاى خود دلیرى کرده منم کسى که نافرمانى برپادارنده آسمانها را کرده ام
اَنَا الَّذى اَعْطَیْتُ عَلى مَعاصِى الْجَلیلِ الرُّشا، اَنَا الَّذى حینَ بُشِّرْتُ بِها خَرَجْتُ اِلَیْها اَسْعى،
منم کسى که براى نافرمانیهاى بزرگى که کرده ام رشوه داده ام منم آن کسى که هرگاه نوید گناهى را به من مى دادند بسویش شتابان مى رفتم
اَنَا الَّذى اَمْهَلْتَنى فَمَا ارْعَوَیْتُ، وَسَتَرْتَ عَلىَّ فَمَا اسْتَحْیَیْتُ،
منم که مهلتم دادى ولى من به خود نیامدم و بر من پوشاندى ولى من شرم نکردم
وَ عَمِلْتُ بِالْمَعاصى فَتَعَدَّیْتُ، وَاَسْقَطْتَنى مِنْ عَیْنِکَ فَما بالَیْتُ،
و نافرمانیها کردم و از حدّ گذراندم و از چشم خود مرا انداختى و من اعتنا نکردم
فَبِحِلْمِکَ اَمْهَلْتَنى، وَبِسَتْرِکَ سَتَرْتَنى، حَتّى کَاَنَّکَ اَغْفَلْتَنى،
پس باز هم به بردباریت مهلتم دادى و به پرده پوشیت مرا پوشاندى تا بدان جا که گویا از یاد من بیرون رفتى
وَمِنْ عُقُوباتِ الْمَعاصى جَنَّبْتَنى، حَتّى کَاَنَّکَ اسْتَحْیَیْتَنى،
و از کیفرهاى گناهان مرا دور داشتى تا به حدى که گویا از من شرم کردى
اِلهى لَمْ اَعْصِکَ حینَ عَصَیْتُکَ وَاَنَا بِرُبُوبِیَّتِکَ جاحِدٌ، وَلا بِاَمْرِکَ مُسْتَخِفٌّ،
خدایا در هنگام گناه که من نافرمانیت کردم نه از باب این بود که پروردگاریت را منکر بودم و یا دستورت را سبک شمردم
وَلا لِعُقُوبَتِکَ مُتَعَرِّضٌ، وَلا لِوَعیدِکَ مُتَهاوِنٌ، لکِنْ خَطیئَةٌ عَرَضَتْ وَسَوَّلَتْ لى نَفْسى،
و یا خود را در معرض کیفرت درآوردم و یا تهدیدهاى تو را بى ارزش فرض کردم بلکه گناهى بود که پیش آمد و نفس سرکش نیز آن را آراست
وَغَلَبَنى هَواىَ، وَاَعانَنى عَلَیْها شِقْوَتى، وَغَرَّنى سَتْرُکَ الْمُرْخى عَلَىَّ،
و هواى نفس نیز چیره شد و بدبختى هم کمک کرد و پرده آویخته (پرده پوشى تو) هم مرا مغرور کرد
فَقَدْ عَصَیْتُکَ وَخالَفْتُکَ بِجُهْدى، فَالاْنَ مِنْ عَذابِکَ مَنْ یَسْتَنْقِذُنى،
و در نتیجه تا آن جا که مى توانستم در نافرمانى و مخالفت تو کوشیدم ولى اکنون کیست که از عذاب تو مرا نجات دهد
وَ مِنْ اَیْدِى الْخُصَمآءِ غَداً مَنْ یُخَلِّصُنى، وَبِحَبْلِ مَنْ اَتَّصِلُ اِنْ اَنْتَ قَطَعْتَ حَبْلَکَ عَنّى،
و از دست دشمنان در فرداى قیامت چه کسى خلاصم کند و به ریسمان چه کسى چنگ زنم اگر تو رشته خود را از من قطع کنى
فَواسَوْاَتا عَلى ما اَحْصى کِتابُکَ مِنْ عَمَلى،
پس چه رسوایى است براى من بر آنچه نامه تو از عمل من شماره و احصا کرده
اَلَّذى لَوْلا ما اَرْجُو مِنْ کَرَمِکَ وَسَعَةِ رَحْمَتِکَ، وَنَهْیِکَ اِیّاىَ عَنِ الْقُنُوطِ، لَقَنَطْتُ عِنْدَما اَتَذَکَّرُها،
که اگر امید من به کرمت و وسعت رحمتت نبود و از نا امید شدن بازم نمى داشتى به محض آن که به یاد آنها مى افتادم یکسره نا امید مى شدم
یا خَیْرَ مَنْ دَعاهُ داع، وَاَفْضَلَ مَنْ رَجاهُ راج،
اى بهترین کسى که خواندش خواننده اى و برترین کسى که امیدش دارد امیدوارى
اَللّـهُمَّ بِذِمَّةِ الاِْسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ، وَبِحُرْمَةِ الْقُرْآنِ اَعْتَمِدُ اِلَیْکَ،
خدایا به پیمان اسلام به درگاهت توسل جویم و به حرمت قرآن بر تو اعتماد کنم
وَبِحُبِّى النَّبِىَّ الاُْمِّىَّ الْقُرَشِىَّ الْهاشِمِىَّ الْعَرَبِىَّ التِّهامِىَّ الْمَکِّىَّ الْمَدَنِىَّ،
و به دوستى و محبتى که به پیامبر امّى قرشى هاشمى عربى تهامى مکى مدنى دارم
اَرْجُو الزُّلْفَةَ لَدَیْکَ، فَلا تُوحِشِ اسْتیناسَ اِیمانى، وَلا تَجْعَلْ ثَوابى ثَوابَ مَنْ عَبَدَ سِواکَ،
امید تقرب به تو را دارم پس تو انس ایمانى مرا مبدّل به وحشت مکن و پاداشم را پاداش آن کس که جز تو را پرستیده قرار مده
فَاِنَّ قَوْماً آمَنوُا بِاَلْسِنَتِهِمْ، لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمآئَهُمْ، فَاَدْرَکُوا ما اَمَّلُوا،
زیرا مردمى بودند که به زبان ایمان آوردند تا بدان وسیله خون خود را حفظ کنند و بدین مقصود هم رسیدند
وَاِنّا آمَنّا بِکَ بِاَلْسِنَتِنا وَقُلُوبِنا لِتَعْفُوَ عَنّا، فَاَدْرِکْنا ما اَمَّلْنا، وَثَبِّتْ رَجائَکَ فى صُدُورِنا،
ولى ما به دل و زبان به تو ایمان آوردیم تا از ما بگذرى پس ما را هم به مقصودمان برسان و امیدت را در دلهاى ما ثابت و محکم فرما
وَلا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ اِذْ هَدَیْتَنا، وَهَبْ لَنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً، اِنَّکَ اَنْتَ الْوَهّابُ،
و منحرف مساز دلهاى ما را پس از آن که هدایتمان کردى و ببخش بما از نزد خود رحمتى که براستى تویى بسیار بخشنده
فَوَعِزَّتِکَ لَوِ انْتَهَرْتَنى ما بَرِحْتُ مِنْ بابِکَ، وَلا کَفَفْتُ عَنْ تَمَلُّقِکَ،
به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانه ات برنخیزم و دست از تملق و چاپلوسیت برندارم
لِما اُلْهِمَ قَلْبى مِنَ الْمَعْرِفَةِ بِکَرَمِکَ، وَسَعَةِ رَحْمَتِکَ،
چون شناسایى کرمت و رحمت وسیعت به دلم الهام شده،
اِلى مَنْ یَذْهَبُ الْعَبْدُ اِلاَّ اِلى مَوْلاهُ، وَاِلى مَنْ یَلْتَجِئُ الْمَخْلُوقُ اِلاَّ اِلى خالِقِهِ،
بنده به نزد چه کسى رود جز به درگاه مولایش ومخلوق به که پناهنده شود جز به خالقش
اِلهى لَوْ قَرَنْتَنى بِالاَْصْفادِ، وَمَنَعْتَنى سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الاَْشْهادِ،
خدایا اگر مرا به زنجیر و بند گرفتارم کنى و بازدارى از من عطایت را در میان انظار مردم
وَدَلَلْتَ عَلى فَضایِحى عُیُونَ الْعِبادِ، وَاَمَرْتَ بى اِلَى النّارِ، وَحُلْتَ بَیْنى وَبَیْنَ الاَْبْرارِ،
و رسواییهایم را به چشم بندگانت آرى و دستور بردنم را بسوى دوزخ صادر کنى و میان من و نیکان حائل گردى
ما قَطَعْتُ رَجآئى مِنْکَ، وَ ما صَرَفْتُ تَاْمیلى لِلْعَفْوِ عَنْکَ، وَلا خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبى،
من هرگز امیدم را از تو قطع نخواهم کرد و آرزومندیم را از عفو تو بازنگردانم و بیرون نرود محبّتت از دلم
اَنَا لا اَنْسى اَیادِیَکَ عِنْدى، وَ سَتْرَکَ عَلَىَّ فى دارِ الدُّنْیا،
و من نعمتهایى که در دنیا به من دادى و پرده پوشیهایت را فراموش نمى کنم
سَیِّدى اَخْرِجْ حُبَّ الدُّنْیا مِنْ قَلْبى، وَاجْمَعْ بَیْنى وَبَیْنَ الْمُصْطَفى، وَآلِهِ خِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَخاتَمِ النَّبِیّینَ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
اى آقاى من محبت دنیا را از دلم بیرون کن و جمع کن میان من و میان (پیامبرت حضرت) مصطفى و آلش برگزیدگان خلقت و خاتم پیمبران محمّد صلى الله علیه و آله
وَانْقُلْنى اِلى دَرَجَةِ التَّوْبَةِ اِلَیْکَ، وَاَعِنّى بِالْبُکآءِ عَلى نَفْسى،
و مرا به درجه توبه و بازگشت بسویت برسان و یاریم ده به گریه کردن بر خویشتن
فَقَدْ اَفْنَیْتُ بِالتَّسْویفِ وَالاْمالِ عُمْرى، وَقَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الاْیِسینَ مِنْ خَیْرى،
زیرا که من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوها گذراندم و درآمده ام در جایگاه نا امیدان از خیر خودم
فَمَنْ یَکُونُ اَسْوَءَ حالاً مِنّى اِنْ اَنَا نُقِلْتُ عَلى مِثْلِ حالى اِلى قَبْرى،
پس کیست که بدحال تر از من باشد اگر من بر این حال بسوى قبرم منتقل گردم
لَمْ اُمَهِّدْهُ لِرَقْدَتى، وَ لَمْ اَفْرُشْهُ بِالْعَمَلِ الصّالِحِ لِضَجْعَتى،
زیرا که آماده اش نکرده ام براى خوابیدنم و فرش نکرده ام آن را به عمل صالح براى آرمیدنم
وَمالى لا اَبْکى وَلا اَدْرى اِلى ما یَکُونُ مَصیرى، وَاَرى نَفْسى تُخادِعُنى،
و چرا گریه نکنم در صورتى که نمى دانم به چه سرنوشتى دچار گردم من نفس خود را چنان بینم که با من نیرنگ زند
وَ اَیّامى تُخاتِلُنى، وَ قَدْ خَفَقَتْ عِنْدَ رَاْسى اَجْنِحَةُ الْمَوْتِ،
و روزگارم را که مرا بفریبد در حالى که مرگ بالهاى خود را بر سرم گسترده
فَمالى لا اَبْکى، اَبْکى لِخُرُوجِ نَفْسى، اَبْکى لِظُلْمَةِ قَبْرى، اَبْکى لِضیقِ لَحَدى،
پس چرا گریه نکنم؟ گریه کنم براى جان دادنم گریه کنم براى تاریکى قبرم گریه کنم براى تنگى لحدم
اَبْکى لِسُؤالِ مُنْکَر وَنَکیر اِیّاىَ، اَبْکى لِخُرُوجى مِنْ قَبْرى عُرْیاناً ذَلیلاً، حامِلاً ثِقْلى عَلى ظَهْرى،
گریه کنم براى سؤال نکیر و منکر از من گریه کنم براى بیرون آمدنم از قبر برهنه و خوار که بار سنگینم را به پشتم بار کرده
اَنْظُرُ مَرَّةً عَنْ یَمینى وَاُخْرى عَنْ شِمالى، اِذِ الْخَلائِقُ فى شَاْن غَیْرِ شَاْنى، لِکُلِّ امْرِئ مِنْهُمْ یَوْمَئِذ شَاْنٌ یُغْنیهِ،
یکبار از طرف راستم بنگرم و بار دیگر از طرف چپ و هریک از خلایق را در کارى غیر از کار خود ببینم براى هر یک از آنها در آن روز کارى است که به خود مشغولش دارد
وُجُوهٌ یَوْمَئِذ مُسْفِرَةٌ، ضاحِکَةٌ مُسْتَبْشِرَةٌ، وَوُجُوهٌ یَوْمَئِذ عَلَیْها غَبَرَةٌ، تَرْهَقُها قَتَرَةٌ وَذِلَّةٌ،
چهره هایى در آن روز گشاده و خندان و شادمانند و چهره هایى در آن روز غبارآلود است و سیاهى و خوارى آنها را فراگرفته
سَیِّدى عَلَیْکَ مُعَوَّلى وَمُعْتَمَدى، وَرَجآئى وَتَوَکُّلى، وَبِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقى،
اى آقاى من بر توست تکیه و اعتماد و امیدو توکلم و به رحمت تو آویخته ام،
تُصیبُ بِرَحْمَتِکَ مَنْ تَشآءُ، وَتَهْدى بِکَرامَتِکَ مَنْ تُحِبُّ،
به رحمت خود رسانى هرکه را خواهى و به کرامتت راهنمایى کنى هر که را دوست دارى
فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ما نَقَّیْتَ مِنَ الشِّرْکِ قَلْبى، وَلَکَ الْحَمْدُ عَلى بَسْطِ لِسانى،
پس ستایش تو راست بر این که دلم را از آلودگى شرک پاک کردى و براى توست ستایش براى باز کردنت زبانم را،
اَفَبِلِسانى هذَا الْکالِّ اَشْکُرُکَ، اَمْ بِغایَةِ جُهْدى فى عَمَلى اُرْضیکَ،
آیا به این زبان کُندم سپاس تو را گویم یا با نهایت کوششم در کردارم تو را خشنود سازم؟
وَما قَدْرُ لِسانى یا رَبِّ فى جَنْبِ شُکْرِکَ، وَما قَدْرُ عَمَلى فى جَنْبِ نِعَمِکَ وَاِحْسانِکَ اِلَىَّ،
و چه ارزشى دارد زبانم پروردگارا در برابر سپاس تو و چه ارزشى دارد کردارم در کنار نعمتهایت و احسانى که به من کردى
اِلهى اِنَّ جُودَکَ بَسَطَ اَمَلى، وَشُکْرَکَ قَبِلَ عَمَلى،
براستى بخشش تو آرزویم را گسترانید و شکر تو کردارم را پذیرفت
سَیِّدى اِلَیْکَ رَغْبَتى، وَاِلَیْکَ رَهْبَتى، وَاِلَیْکَ تَاْمیلى، وَقَدْ ساقَنى اِلَیْکَ اَمَلى،
آقاى من اشتیاق من بسوى توست و هراسم از توست و آرزو و امیدم بسوى توست و آرزویم مرا بسوى تو کشانده
وَعَلَیْکَ یا واحِدى عَکَفَتْ هِمَّتى، وَفیـما عِنْدَکَ انْبَسَطَتْ رَغْبَتى،
و همتم اى خداى یگانه من بدرگاه تو نشیمن کرده و در آنچه پیش توست (جامه) شوقم (دامن) گسترده
وَلَکَ خالِصُ رَجآئى وَخَوْفى، وَ بِکَ اَنِسَتْ مَحَبَّتى، وَاِلَیْکَ اَلْقَیْتُ بِیَدى، وَبِحَبْلِ طاعَتِکَ مَدَدْتُ رَهْبَتى،
و امید خالص و ترسم تنها از توست و به تو محبتم انس گرفته و دست به جانب تو انداخته ام و به ریسمان اطاعت تو بند کردم ترسم را
[یا ] مَوْلاىَ بِذِکْرِکَ عاشَ قَلْبى، وَبِمُناجاتِکَ بَرَّدْتُ اَلَمَ الْخَوْفِ عَنّى،
اى مولاى من به یاد تو دلم زنده است و به راز و نیاز تو سوزش ترسم را تسکین بخشم
فَیا مَوْلاىَ وَیا مُؤَمَّلى، وَ یا مُنْتَهى سُؤْلى، فَرِّقْ بَیْنى وَبَیْنَ ذَنْبِىَ الْمانِعِ لى مِنْ لُزُومِ طاعَتِکَ،
پس اى مولاى من و اى آرزویم و اى آخرین سرحد خواسته ام میان من و گناهم را که مانع از ملازمت اطاعت توست جدایى بینداز
فَاِنَّما اَسْئَلُکَ لِقَدیمِ الرَّجآءِ فیکَ، وَعَظیمِ الطَّمَعِ مِنْکَ، اَلَّذى اَوْجَبْتَهُ عَلى نَفْسِکَ مِنَ الرَّاْفَةِ وَالرَّحْمَةِ،
و این خواهشى که من از تو مى کنم به خاطر همان امید دیرینه اى است که به تو دارم و براى آن طمع بزرگى است که درباره ات دارم که تو رأفت و مهربانى را براى بندگانت بر خود فرض کرده اى
فَالاَْمْرُ لَکَ، وَحْدَکَ لا شَریکَ لَکَ(9)، وَالْخَلْقُ کُلُّهُمْ عِیالُکَ وَفى قَبْضَتِکَ،
پس امر و فرمان از آن توست یگانه اى که شریک ندارى و خلایق همگى جیره خوار تو و در قبضه اقتدار تو
وَکُلُّ شَىْء خاضِعٌ لَکَ، تَبارَکْتَ یا رَبَّ الْعالَمینَ،
و خاضع درگاه تواند برترى اى پروردگار جهانیان
اِلهى اِرْحَمْنى اِذَا انْقَطَعَتْ حُجَّتى، وَکَلَّ عَنْ جَوابِکَ لِسانى، وَطاشَ عِنْدَ سُؤالِکَ اِیّاىَ لُبّى،
خدایا به من رحم کن در آن هنگامى که حجت و دلیلم قطع شود و زبانم از پاسخ تو لال گردد و هوش در هنگام بازپرسیت از سرم بپرد
فَیا عَظیمَ رَجآئى، لا تُخَیِّبْنى اِذَا اشْتَدَّتْ فاقَتى، وَلا تَرُدَّنى لِجَهْلى،
پس اى بزرگ امیدم مرا نومید مکن در آن هنگام که سخت نیازمندم و به خاطر نادانیم مرا از درگاهت مران
وَلا تَمْنَعْنى لِقِلَّةِ صَبْرى، اَعْطِنى لِفَقْرى، وَارْحَمْنى لِضَعْفى،
و براى کم طاقتیم مهرت را از من بازمدار به خاطر نیازى که دارم به من بده و براى ناتوانیم به من رحم کن
سَیِّدى عَلَیْکَ مُعْتَمَدى وَمُعَوَّلى، وَرَجآئى وَتَوَکُّلى، وَبِرَحْمَتِکَ تَعَلُّقى،
اى آقاى من بر توست اعتماد و تکیه و امید و توکل من و مهر توست دستاویزم
وَبِفِنائِکَ اَحُطُّ رَحْلى، وَبِجُودِکَ اَقْصِدُ طَلِبَتى، وَبِکَرَمِکَ اَىْ رَبِّ اَسْتَفْتِحُ دُعآئى،
و به آستان تو بار (حاجت) اندازم و به جود تو خواهشم را جویم و به کرم تو اى پروردگار من دعایم را آغاز کنم
وَلَدَیْکَ اَرْجُو فاقَتى(10)، وَبِغِناکَ اَجْبُرُ عَیْلَتى، وَتَحْتَ ظِلِّ عَفْوِکَ قِیامى،
و از پیش تو امید رفع نیاز و احتیاج خود را دارم به توانگرى تو جبران نداریم کنم و زیر سایه عفو تو بپا ایستم
وَاِلى جُودِکَ وَکَرَمِکَ اَرْفَعُ بَصَرى، وَاِلى مَعْرُوفِکَ اُدیمُ نَظَرى،
و به جود و کرم تو دیده بگشایم و به نیکى تو چشم دوزم
فَلا تُحْرِقْنى بِالنّارِ وَاَنْتَ مَوْضِعُ اَمَلى، وَلا تُسْکِنِّى الْهاوِیَةَ فَاِنَّکَ قُرَّةُ عَیْنى،
پس مرا به آتش مسوزان با این که مرکز آرزوى منى و در دوزخم سکونت مده که تو نور چشم منى
یا سَیِّدى لا تُکَذِّبْ ظَنّى بِاِحْسانِکَ وَمَعْرُوفِکَ فَاِنَّکَ ثِقَتى، وَلا تَحْرِمْنى ثَوابَکَ فَاِنَّکَ الْعارِفُ بِفَقْرى،
اى آقاى من گمان مرا به احسان و نیکیت دروغ و بى اصل مکن زیرا تو مورد اطمینان محکم منى و از پاداش نیکیت محرومم مساز که تو به ندارى من آشنایى
اِلهى اِنْ کانَ قَدْ دَنا اَجَلى وَلَمْ یُقَرِّبْنى مِنْکَ عَمَلى، فَقَدْ جَعَلْتُ الاِْعْتِرافَ اِلَیْکَ بِذَنْبى وَسآئِلَ عِلَلى،
خدایا اگر مرگم نزدیک شده ولى کردارم مرا به تو نزدیک نکرده من اعتراف به گناهم را وسیله عذر خویش به درگاهت قرار دهم
اِلهى اِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ اَوْلى مِنْکَ بِالْعَفْوِ(11)، وَاِنْ عَذَّبْتَ فَمَنْ اَعْدَلُ مِنْکَ فِى الْحُکْمِ،
خدایا اگر درگذرى کیست که سزاوارتر از تو به گذشت باشد و اگر عذاب کنى پس کیست که در حکم عادل تر از تو باشد
اِرْحَمْ فى هذِهِ الدُّنْیا غُرْبَتى، وَعِنْدَ الْمَوْتِ کُرْبَتى، وَفِى الْقَبْرِ وَحْدَتى، وَفِى اللَّحْدِ وَحْشَتى،
رحم کن در این دنیا به غربتم و هنگام مرگ به غمزدگیم و در قبر به تنهاییم و در لحد به وحشت و بى کسیم
وَاِذا نُشِرْتُ لِلْحِسابِ بَیْنَ یَدَیْکَ ذُلَّ مَوْقِفى، وَاغْفِرْ لى ما خَفِىَ عَلَى الاْدَمِیّینَ مِنْ عَمَلى،
و هنگامى که در برابرت به پاى حسابم آورند به خوارى جایگاهم رحم کن و بیامرز براى من آنچه از کردارم که بر مردم پوشیده مانده
وَاَدِمْ لى ما بِهِ سَتَرْتَنى، وَارْحَمْنى صَریعاً عَلَى الْفِراشِ تُقَلِّبُنى اَیْدى اَحِبَّتى،
و ادامه بده برایم آنچه را که بدان مرا پوشاندى و در آن حال که در بستر مرگ افتاده و دستهاى یاران مرا به این سو و آن سو کنند بر من رحم کن
وَتَفَضَّلْ عَلَىَّ مَمْدُوداً عَلَى الْمُغْتَسَلِ یُقَلِّبُنى صالِحُ جیرَتى،
و در آن حال که روى سنگ غسالخانه دراز کشیده ام و همسایگان شایسته ام به این طرف و آن طرف مى گردانند بر من تفضل کن
وَتَحَنَّنْ عَلَىَّ مَحْمُولاً قَدْ تَناوَلَ الاَْقْرِبآءُ اَطْرافَ جَنازَتى،
و هنگامى که خویشان اطراف جنازه ام را بر دوش گرفته اند با من مهربانى فرما
وَجُدْ عَلَىَّ مَنْقُولاً قَدْ نَزَلْتُ بِکَ وَحیداً فى حُفْرَتى،
و هنگامى که تک و تنها در میان گودال قبر بر تو وارد شوم بر من بخشش کن
وَارْحَمْ فى ذلِکَ الْبَیْتِ الْجَدیدِ غُرْبَتى، حَتّى لا اَسْتَاْنِسَ بِغَیْرِکَ،
و به غربت من در آن خانه تازه و نو رحم کن بطورى که بجز تو انس نگیرم
یا سَیِّدى اِنْ وَکَلْتَنى اِلى نَفْسى هَلَکْتُ، سَیِّدى فَبِمَنْ اَسْتَغیثُ اِنْ لَمْ تُقِلْنى عَثْرَتى،
اى آقاى من اگر مرا به خودم واگذارى هلاک گردم آقاى من پس به که استغاثه کنم اگر تو لغزشم را نادیده نگیرى
فَاِلى مَنْ اَفْزَعُ اِنْ فَقَدْتُ عِنایَتَکَ فى ضَجْعَتى، وَاِلى مَنْ اَلْتَجِئُ اِنْ لَمْ تُنَفِّسْ کُرْبَتى،
و به که پناه برم اگر عنایت تو را در آرامگاهم از دست بدهم و به که ملتجى گردم اگر تو غمم را برطرف نکنى،
سَیِّدى مَنْ لى وَمَنْ یَرْحَمُنى اِنْ لَمْ تَرْحَمْنى، وَفَضْلَ مَنْ اُؤَمِّلُ اِنْ عَدِمْتُ فَضْلَکَ یَوْمَ فاقَتى،
آقاى من که را دارم و که بر من رحم کند اگر تو بر من رحم نکنى و فضل که را آرزو کنم در روز نیازمندیم اگر فضل تو را گم کنم
وَ اِلى مَنِ الْفِرارُ مِنَ الذُّنُوبِ اِذَا انْقَضى اَجَلى،
و بسوى چه کسى از گناهانم بگریزم در آن هنگام که عمرم بسر رسد
سَیِّدى لا تُعَذِّبْنى وَاَنَا اَرْجُوکَ، اِلهى حَقِّقْ رَجآئى، وَآمِنْ خَوْفى، فَاِنَّ کَثْرَةَ ذُنُوبى لا اَرْجُو فیها اِلاَّ عَفْوَکَ،
اى آقاى من مرا با این که به تو امیدوارم معذب مفرما خدایا امید مرا تحقق بخش و ترسم را امان بخش زیرا در این گناهان بسیار امیدى جز به عفو تو ندارم
سَیِّدى اَنَا اَسْئَلُکَ ما لا اَسْتَحِقُّ، وَاَنْتَ اَهْلُ التَّقْوى وَاَهْلُ الْمَغْفِرَةِ،
اى آقاى من از تو خواهم چیزى را که شایسته آن نیستم و تو شایسته پرهیزکارى هستى و اهل آمرزشى
فَاغْفِرْ لى وَاَلْبِسْنى مِنْ نَظَرِکَ ثَوْباً یُغَطّى عَلَىَّ التَّبِعاتِ، وَتَغْفِرُها لى وَلا اُطالَبُ بِها،
پس بیامرز مرا و از نظر مرحمت خود جامه اى بر من بپوشان که گناهانم را بپوشاند و آنها را برایم بیامرز و مورد مؤاخذه قرارم مده
اِنَّکَ ذُو مَنٍّ قَدیم، وَصَفْح عَظیم، وَتَجاوُز کَریم،
که تو داراى منّتى دیرینه و چشم پوشى بزرگ و گذشت بزرگوارى هستى
اِلهى اَنْتَ الَّذى تُفیضُ سَیْبَکَ عَلى مَنْ لا یَسْئَلُکَ، وَعَلَى الْجاحِدینَ بِرُبُوبِیَّتِکَ،
خدایا تویى که فیض خود را حتى بر آن که درخواست نکند و بر منکران پروردگاریت فروریزى
فَکَیْفَ سَیِّدى بِمَنْ سَئَلَکَ وَاَیْقَنَ اَنَّ الْخَلْقَ لَکَ، وَالاَْمْرَ اِلَیْکَ، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ یا رَبَّ الْعالَمینَ،
پس چگونه نسبت به کسى که از تو درخواست کند و یقین داند که جهان خلقت از تو و کار بدست توست؟ برترى و والایى اى پروردگار جهانیان،
سَیِّدى عَبْدُکَ بِبابِکَ، اَقامَتْهُ الْخَصاصَةُ بَیْنَ یَدَیْکَ، یَقْرَعُ بابَ اِحْسانِکَ بِدُعآئِهِ(12)،
اى آقاى من بنده ات به درگاهت آمده و تنگدستى او را پیش روى تو واداشته و به وسیله دعاى خود در خانه احسان تو را مى کوبد
فَلا تُعْرِضْ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ عَنّى، وَاقْبَلْ مِنّى ما اَقُولُ،
پس آن روى بزرگوارت را از من بر مگردان و آنچه گویم از من بپذیر
فَقَدْ دَعَوْتُکَ بِهذَا الدُّعاءِ، وَاَنَا اَرْجُو اَنْ لا تَرُدَّنى، مَعْرِفَةً مِنّى بِرَاْفَتِکَ وَرَحْمَتِکَ،
زیرا من به این دعا تو را خواندم و امیدوارم که بازم مگردانى چون آشنایى کاملى به مهر و رأفت تو دارم
اِلهى اَنْتَ الَّذى لا یُحْفیکَ سآئِلٌ، وَلا یَنْقُصُکَ نآئِلٌ، اَنْتَ کَما تَقُولُ وَفَوْقَ ما نَقُولُ،
خدایا تویى که درمانده و سؤال پیچت نکند سائلى و بخشش و عطا از تو نکاهد تو چنانى که خود گویى و بالاتر از آنى که ما گوییم
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ صَبْراً جَمیلاً، وَفَرَجاً قَریباً، وَقَوْلاً صادِقاً، وَاَجْراً عَظیماً،
خدایا من از تو خواهم صبرى نیکو و گشایشى نزدیک و گفتارى راست و پاداشى بزرگ
اَسْئَلُکَ یا رَبِّ مِنَ الْخَیْرِ کُلِّهِ، ما عَلِمْتُ مِنْهُ وَما لَمْ اَعْلَمْ،
از تو خواهم پروردگارا هرچه خیر و خوبى است چه آنچه مى دانم و چه آنچه را نمى دانم
اَسْئَلُکَ اللّهُمَّ مِنْ خَیْرِ ما سَئَلَکَ مِنْهُ عِبادُکَ الصّالِحُونَ،
خواهم از تو خدایا از بهترین چیزى که بندگان شایسته ات خواهند
یا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ، وَاَجْوَدَ مَنْ اَعْطى، اَعْطِنى سُؤْلى فى نَفْسى وَاَهْلى، وَوالِدىَّ وَوُلْدى، وَاَهْلِ حُزانَتى وَاِخْوانى فیکَ،
اى بهترین درخواست شدگان و اى بخشنده ترین عطابخش عطاکن به من خواسته ام را در مورد خود و خانواده و پدر و مادر و فرزندان و بستگان و برادران دینیم
وَاَرْغِدْ عَیْشى، وَاَظْهِرْ مُرُوَّتى، وَاَصْلِحْ جَمیعَ اَحْوالى،
و زندگیم را خوش و فراخ گردانو مردانگیم را آشکار ساز و تمام حالات مرا اصلاح کن
وَاجْعَلْنى مِمَّنْ اَطَلْتَ عُمْرَهُ، وَحَسَّنْتَ عَمَلَهُ، وَاَتْمَمْتَ عَلَیْهِ نِعْمَتَکَ، وَرَضیتَ عَنْهُ،
و بگردانم از کسانى که عمرش را طولانى و کردارش را نیکو و نعمتت را بر او تمام کرده و از او خشنود گشته اى
وَاَحْیَیْتَهُ حَیاةً طَیِّبَةً فى اَدْوَمِ السُّرُورِ، وَاَسْبَغِ الْکَرامَةِ، وَاَتَمِّ الْعَیْشِ، اِنَّکَ تَفْعَلُ ما تَشآءُ، وَلا یَفْعَلُ ما یَشآءُ غَیْرُکَ،
و زندگى پاکیزه اى به او بخشیده اى که در میان پابرجاترین خوشى و وسیعترین کرامت و کاملترین زندگانى روزگار بسر مى برد و براستى تو هرچه را بخواهى انجام دهى ولى جز تو کسى نتواند هر چه خدا خواهد انجام دهد
اَللّـهُمَّ خُصَّنى مِنْکَ بِخاصَّةِ ذِکْرِکَ،
خدایا مرا به ذکر مخصوص خود مخصوصم دار
وَلا تَجْعَلْ شَیْئاً مِمّا اَتَقَرَّبُ بِهِ فى آناءِ اللَّیْلِ وَاَطْرافِ النَّهارِ رِیآءً وَلا سُمْعَةً، وَلا اَشَراً وَلا بَطَراً، وَاجْعَلْنى لَکَ مِنَ الْخاشِعینَ،
و آنچه را من بوسیله آن در تمام ساعات و دقایق روز و شب وسیله تقرّب درگاهت قرار دهم خودنمایى و شهرت طلبى و سرکشى و گردن فرازى قرار مده و مرا از فروتنان درگاهت قرارم بده
اَللّـهُمَّ اَعْطِنى السِّعَةَ فِى الرِّزْقِ، وَالاَْمْنَ فِى الْوَطَنِ، وَقُرَّةَ الْعَیْنِ فِى الاَْهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ،
خدایا به من عطا فرما وسعت در روزى، و امنیت در وطن، و چشم روشنى در خاندان و مال و اولاد
وَالْمُقامَ فى نِعَمِکَ عِنْدى، وَالصِّحَّةَ فِى الْجِسْمِ، وَالْقُوَّةَ فِى الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةَ فِى الدّینِ،
و پایدار ماندن نعمتهایى که در پیش من دارى و تندرستى و نیرویى در بدن و سلامتى در دین
وَاسْتَعْمِلْنى بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسُولِکَ، مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ اَبَداً مَا اسْتَعْمَرْتَنى،
و همیشه تا زنده ام مرا به طاعت خود و اطاعت پیامبرت محمّد صلى الله علیه وآله وادار کن
وَاجْعَلْنى مِنْ اَوْفَرِ عِبادِکَ عِنْدَکَ نَصیباً فى کُلِّ خَیْر اَنْزَلْتَهُ، وَتُنْزِلُهُ فى شَهْرِ رَمَضانَ، فى لَیْلَةِ الْقَدْرِ،
و بگردانم از پرنصیب ترین بندگانت در هر خیرى که نازل کرده ودر ماه رمضان در شب قدر نازل گردانى
وَما اَنْتَ مُنْزِلُهُ فى کُلِّ سَنَة مِنْ رَحْمَة تَنْشُرُها، وَعافِیَة تُلْبِسُها،
و آنچه را در هر سال نازل گردانى از مهرى که بگسترانى و تندرستى که بپوشانى
وَبَلِیَّة تَدْفَعُها، وَحَسَنات تَتَقَبَّلُها، وَسَیِّئات تَتَجاوَزُ عَنْها،
و بلاهایى که بازگردانى و کارهاى خیرى که بپذیرى و زشتیهایى را که از آنها درگذرى
وَارْزُقْنى حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرامِ، فى عامى هذا وَفى کُلِّ عام،
و روزیم کن حج خانه کعبه را در این سال و در هر سال
وَارْزُقْنى رِزْقاً واسِعاً مِنْ فَضْلِکَ الْواسِعِ، وَاصْرِفْ عَنّى یا سَیِّدى الاَْسْوآءَ،
و روزیم ده روزى فراخى از فضل وسیع خود و بدیها را اى آقایم از من دور کن
وَاقْضِ عَنِّى الدَّیْنَ وَالظُّلاماتِ، حَتّى لا اَتَاَذّى بِشَىْء مِنْهُ،
و بدهى ها و مظلمه هایى که به گردن دارم از من ادا فرما بطورى که به خاطر چیزى از آنها ناراحت نباشم
وَخُذْ عَنّى بِاَسْماعِ وَاَبْصارِ اَعْدائى، وَحُسّادى وَالْباغینَ عَلَىَّ، وَانْصُرْنى عَلَیْهِمْ،
و گوش و چشم دشمنان و حسودان و ستمکارانم را بر من ببند و بر ایشان یاریم ده
وَاَقِرَّ عَیْنى، وَفَرِّحْ قَلْبى، وَاجْعَلْ لى مِنْ هَمّى وَکَرْبى فَرَجاً وَمَخْرَجاً،
و دیده ام را روشن کن و دلم را شاد گردان و برایم از اندوه و غمم فرج و گشایشى قرار ده
وَاجْعَلْ مَنْ اَرادَنى بِسُوء مِنْ جَمیـعِ خَلْقِکَ تَحْتَ قَدَمَىَّ،
و هر که را از تمامى خلقت که اراده سویى نسبت به من دارد زیر پاى من قرارش ده
وَاکْفِنى شَرَّ الشَّیْطانِ وَشَرَّ السُّلْطانِ وَسَیِّئاتِ عَمَلى، وَطَهِّرْنى مِنَ الذُّنُوبِ کُلِّها،
و کفایت کن مرا از شرّ شیطان و شرّ سلطان و بدیهاى کردارم و پاکم کن از گناهان همگى،
وَاَجِرْنى مِنَ النّارِ بِعَفْوِکَ، وَاَدْخِلْنِى الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَزَوِّجْنى مِنَ الْحُورِ الْعینِ بِفَضْلِکَ،
و از آتش دوزخ بوسیله عفو خود پناهم ده و به رحمت خویش داخل بهشتم گردان و از حوریه هاى بهشتى به فضل خود به همسریم درآور
وَاَلْحِقْنى بِاَوْلِیآئِکَ الصّالِحینَ، مُحَمَّد وَآلِهِ الاَْبْرارِ، اَلطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الاَْخْیارِ، صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ وَعَلى اَجْسادِهِمْ وَاَرْواحِهِمْ، وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ،
و ملحقم کن به دوستان شایسته ات محمّد و آلش آن نیکان پاک پاکیزه و برگزیده درودهاى تو بر ایشان و بر جسدهاشان و بر ارواحشان و رحمت خدا و برکاتش
اِلهى وَسَیِّدى، وَعِزَّتِکَ وَجَلالِکَ لَئِنْ طالَبْتَنى بِذُنُوبى لاَُطالِبَنَّکَ بِعَفْوِکَ،
اى خداى من و آقاى من سوگند به عزت و جلالت اگر مرا در مورد گناهان بازخواست کنى من نیز تو را به عفو و گذشتت مطالبه مى کنم
وَلَئِنْ طالَبْتَنى بِلُؤْمى لاَُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ، وَلَئِنْ اَدْخَلْتَنِى النّارَ لاَُخْبِرَنَّ اَهْلَ النّارِ بِحُبّى لَکَ،
و اگر به پستى ام مرا مؤاخذه کنى من هم به کرمت تو را مطالبه مى کنم و اگر به دوزخم ببرى به دوزخیان گزارش مى دهم که دوستت دارم
اِلهى وَسَیِّدى اِنْ کُنْتَ لا تَغْفِرُ اِلاَّ لاَِوْلِیآئِکَ وَاَهْلِ طاعَتِکَ، فَاِلى مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ،
اى خداى من و آقاى من اگر نیامرزى مگر دوستانت و پیروانت را پس به که پناه برند گناهکاران
وَاِنْ کُنْتَ لا تُکْرِمُ اِلاَّ اَهْلَ الْوَفآءِ بِکَ، فَبِمَنْ یَسْتَغیثُ الْمُسْیئُونَ،
و اگر اکرام نکنى مگر نسبت به وفادارانت پس به که استغاثه کنند بدکرداران
اِلهى اِنْ اَدْخَلْتَنِى النّارَ فَفى ذلِکَ سُرُورُ عَدُوِّکَ، وَاِنْ اَدْخَلْتَنِى الْجَنَّةَ فَفى ذلِکَ سُرُورُ نَبِیِّکَ،
خدایا اگر به دوزخم ببرى این کار موجب خوشحالى دشمنت گردد و اگر به بهشتم ببرى موجب خوشحالى پیامبرت بشود
وَاَنَا وَاللهِ اَعْلَمُ اَنَّ سُرُورَ نَبِیِّکَ اَحَبُّ اِلَیْکَ مِنْ سُرُورِ عَدُوِّکَ،
و من به خدا سوگند مسلّماً مى دانم که خوشحال شدن پیامبرت را بیشتر از خوشحال شدن دشمنت دوست دارى
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تَمْلاََ قَلْبى حُبّاً لَکَ، وَخَشْیَةً مِنْکَ، وَتَصْدیقاً بِکِتابِکَ(13)،
خدایا از تو مى خواهم که دلم را پرکنى از محبّت و ترس از خودت و تصدیق به کتابت
وَاِیماناً بِکَ، وَفَرَقاً مِنْکَ، وَشَوْقاً اِلَیْکَ، یا ذَا الْجَلالِ وَالاِْکْرامِ،
و ایمان به خودت و هراس و اندیشه از خود و اشتیاق بسوى خود اى صاحب جلال و بزرگوارى
حَبِّبْ اِلَىَّ لِقائَکَ وَاَحْبِبْ لِقآئى، وَاجْعَلْ لى فى لِقآئِکَ الرّاحَةَ وَالْفَرَجَ وَالْکَرامَةَ،
مرا دوستدار لقاى خویش کن و نیز لقاى مرا دوست بدار و در لقاى خود براى من آرامش و گشایش و کرامتى قرار ده
اَللّـهُمَّ اَلْحِقْنى بِصالِحِ مَنْ مَضى، وَاجْعَلْنى مِنْ صالِحِ مَنْ بَقِىَ، وَخُذْ بى سَبیلَ الصّالِحینَ،
خدایا مرا به شایستگان از مردم گذشته ملحق کن و از شایستگان باقیمانده قرارم ده و به راه شایستگانم ببر
وَاَعِنّى عَلى نَفْسى بِما تُعینُ بِهِ الصّالِحینَ عَلى اَنْفُسِهِمْ، وَاخْتِمْ عَمَلى بِاَحْسَنِهِ،
و کمکم ده بر مخالفت با هواى نفسم بدانچه کمک دادى شایستگان را بر مخالفتشان با هواى نفس و ختم کن کارم را به نیکوترین کارهایم
وَاجْعَلْ ثَوابى مِنْهُ الْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ، وَاَعِنّى عَلى صالِحِ ما اَعْطَیْتَنى، وَثَبِّتْنى یا رَبِّ،
و پاداشم را از آن کار به رحمت خود بهشت قرار ده و کمکم ده در آنچه به من داده اى که در کار صالح بکار بندم و ثابت قدمم دار
وَلا تَرُدَّنى فى سُوء اسْتَنْقَذْتَنى مِنْهُ یا رَبَّ الْعالَمینَ،
و بازم مگردان به بدیهایى که از آن نجاتم داده اى اى پروردگار جهانیان
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اِیماناً لا اَجَلَ لَهُ دُونَ لِقائِکَ، اَحْیِنى ما اَحْیَیْتَنى عَلَیْهِ،
خدایا از تو خواهم ایمانى که انتهایش ملاقات تو باشد و تا زنده ام دارى به همان ایمان زنده ام دار
وَتَوَفَّنى اِذا تَوَفَّیْتَنى عَلَیْهِ، وَابْعَثْنى اِذا بَعَثْتَنى عَلَیْهِ،
و چون بمیرانیم بر همان ایمان بمیرانم و چون برانگیزیم بر همان ایمان برانگیزم
وَاَبْرِءْ قَلْبى مِنَ الرِّیآءِ وَالشَّکِّ وَالسُّمْعَةِ فى دینِکَ، حَتّى یَکُونَ عَمَلى خالِصاً لَکَ،
و پاک کن دلم را از ریا و شک و خودنمایى در دینت تا در نتیجه عملم خالص براى تو باشد
اَللّـهُمَّ اَعْطِنى بَصیرَةً فى دینِکَ، وَفَهْماً فى حُکْمِکَ، وَفِقْهاً فى عِلْمِکَ،
خدایا به من عنایت کن بصیرتى در دینت و فهمى (در شناختن) حکمت و درک خاصى در فهم علمت
وَکِفْلَیْنِ مِنْ رَحْمَتِکَ، وَ وَرَعاً یَحْجُزُنى عَنْ مَعاصیکَ، وَبَیِّضْ وَجْهى بِنُورِکَ،
و دو سهم از رحمتت و پرهیزکارى آن چنانى که مرا از گناهانت باز دارد و رویم را به نور خود سفید گردان
وَاجْعَلْ رَغْبَتى فیـما عِنْدَکَ، وَتَوَفَّنى فى سَبیلِکَ، وَعَلى مِلَّةِ رَسُولِکَ، صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ،
و شوقم را بدانچه پیش توست قرار ده و در راه خود و بر کیش پیامبرت صلى الله علیه وآله
اَللّـهُمَّ اِنّى اَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَسَلِ وَالْفَشَلِ، وَالْهَمِّ وَالْجُبْنِ وَالْبُخْلِ، وَالْغَفْلَةِ وَالْقَسْوَةِ(14) وَالْمَسْکَنَةِ،
بمیرانم خدایا به تو پناه مى برم از کسالت و سستى و اندوه و ترس و بِخالَت و بى خبرى و سنگدلى و بیچارگى
وَالْفَقْرِ وَالْفاقَةِ وَکُلِّ بَلِیَّة، وَالْفَواحِشِ ما ظَهَرَ مِنْها وَما بَطَنَ،
و فقر و ندارى و از هر بلا و هرزگى هر چه آشکار باشد از آنها و هر چه پنهان
وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ نَفْس لا تَقْنَعُ، وَبَطْن لا یَشْبَعُ، وَقَلْب لا یَخْشَعُ، وَدُعاء لا یُسْمَعُ، وَعَمَل لا یَنْفَعُ،
و پناه مى برم به تو از نفسى که قانع نباشد و شکمى که سیر نشود و دلى که نهراسد و دعایى که پذیرفته نشود و کارى که سود ندهد
وَاَعُوذُ بِکَ یا رَبِّ عَلى نَفْسى وَ دینى وَ مالى، وَ عَلى جَمیعِ ما رَزَقْتَنى، مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ، اِنَّکَ اَنْتَ السَّمیعُ الْعَلیمُ،
و پناه مى برم اى پروردگارم در مورد خویشتن و دین و مال و همه آنچه به من روزى کرده اى از شیطان رانده درگاهت که براستى تو شنواى دانایى
اَللّـهُمَّ اِنَّهُ لا یُجیرُنى مِنْکَ اَحَدٌ، وَلا اَجِدُ مِنْ دُونِکَ مُلْتَحَداً،
خدایا کسى نیست که مرا از تو درپناه خود گیرد و جز تو پناهگاهى نیابم
فَلا تَجْعَلْ نَفْسى فى شَىْء مِنْ عَذابِکَ، وَلا تَرُدَّنى بِهَلَکَة، وَلا تَرُدَّنى بِعَذاب اَلیم،
پس مرا در چیزى از عذاب خود قرارم مده و مرا به هلاکت و عذاب دردناک بازمگردان
اَللّـهُمَّ تَقَبَّلْ مِنّى، وَاَعْلِ ذِکْرى، وَارْفَعْ دَرَجَتى، وَحُطَّ وِزْرى، وَلا تَذْکُرْنى بِخَطیئَتى،
خدایا عملم را بپذیر و نامم را بلند کن و درجه ام را بالا بر و گناهم را بریز و به خطایم مرا یاد مکن
وَاجْعَلْ ثَوابَ مَجْلِسى، وَثَوابَ مَنْطِقى، وَثَوابَ دُعآئى رِضاکَ وَالْجَنَّةَ،
و پاداش این مجلس مرا و پاداش گفتارم را و پاداش دعایم را خشنودى خودت و بهشت قرار ده
وَاَعْطِنى یا رَبِّ جَمیعَ ما سَاَلْتُکَ، وَزِدْنى مِنْ فَضْلِکَ، اِنّى اِلَیْکَ راغِبٌ یا رَبَّ الْعالَمینَ،
و بده به من اى پروردگار من تمام آنچه را از تو خواستم و از فضل خویش بر من بیفزا که من براستى بسویت مشتاقم اى پروردگار جهانیان
اَللّهُمَّ اِنَّکَ اَنْزَلْتَ فى کِتابِکَ اَنْ نَعْفُوَ عَمَّنْ ظَلَمَنا، وَقَدْ ظَلَمْنا اَنْفُسَنا فَاعْفُ عَنّا، فَاِنَّکَ اَوْلى بِذلِکَ مِنّا،
خدایا تو خود در کتابت قرآن براى ما نازل فرمودى که ما گذشت کنیم از کسى که به ما ستم کرده و ما به خودمان ستم کردیم پس از ما درگذر که تو از ما سزاوارتر بدین کار هستى
وَاَمَرْتَنا اَنْ لا نَرُدَّ سائِلاً عَنْ اَبْوابِنا، وَقَدْ جِئْتُکَ سائِلاً فَلا تَرُدَّنى اِلاَّ بِقَضآءِ حاجَتى،
و به ما دستور دادى که هیچ خواهنده اى را از دَرِ خانه مان باز نگردانیم و من بصورت خواهندگى به درگاهت آمده ام و بازم مگردان جز با روا شدن حاجتم
وَاَمَرْتَنا بِالاِْحْسانِ اِلى ما مَلَکَتْ اَیْمانُنا، وَنَحْنُ اَرِقّآءُکَ فَاَعْتِقْ رِقابَنا مِنَ النّارِ،
و به ما دستور دادى که نسبت به بردگانمان احسان و نیکى کنیم و ما بردگان توییم پس ما را از آتش دوزخ آزاد فرما
یا مَفْزَعى عِنْدَ کُرْبَتى، وَیا غَوْثى عِنْدَ شِدَّتى، اِلَیْکَ فَزِعْتُ، وَبِکَ اسْتَغَثْتُ وَلُذْتُ،
اى پناهم در هنگام اندوه و غم اى فریادرسم در هنگام سختى به درگاه تو زارى کنم و به تو استغاثه کنم و به تو پناه آرم
لا اَلُوذُ بِسِواکَ، وَلا اَطْلُبُ الْفَرَجَ اِلاَّ مِنْکَ(15)، فَاَغِثْنى وَفَرِّجْ عَنّى،
و به دیگرى پناه نبرم و گشایش نخواهم جز از تو پس تو به فریادم برس و گشایشى در کارم بده
یا مَنْ یَفُکُّ الاَْسیرَ(16)، وَیَعْفُو عَنِ الْکَثیرِ، اِقْبَلْ مِنِّى الْیَسیرَ،
اى که اسیر و گرفتار را آزاد کنى و از گناه بسیار بگذرى طاعت اندک را از من بپذیر
وَاعْفُ عَنِّى الْکَثیرَ، اِنَّکَ اَنْتَ الرَّحیمُ الْغَفُورُ،
و از گناه بسیارم بگذر که براستى تو مهربان آمرزنده 
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ ایماناً تُباشِرُ بِهِ قَلْبى، وَیَقیناً صادِقاً حَتّى اَعْلَمَ اَنَّهُ لَنْ یُصیبَنى اِلاَّ ما کَتَبْتَ لى،
اى خدایا از تو خواهم ایمانى که همیشه دلم با آن همراه گردد و یقینى راست و کامل که بدانم مسلّماً چیزى به من نرسد جز آن که بر من نوشته اى
وَرَضِّنى مِنَ الْعَیْـشِ بِمـا قَسَمْتَ لى، یا اَرْحَمَ الرّاحِمیـنَ.
و خشنودم کن در زندگى به همان که نصیبم کرده اى اى مهربانترین مهربانان.

حتما بخوانيد

فهرست کامل مفاتیح الجنان

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.