این دعا(1) در کتب مختلف نقل شده است(2) و داراى عظمت و منزلت والایى است و در برابر بلاها و رفع و دفع ظالم نافع است. در «مهج الدعوات» آمده است: هنگامى که موسى بن مهدى عبّاسى قصد کشتن امام کاظم(علیه السلام) را نمود، و این خبر به خانواده و شیعیان آن حضرت رسید، همگى اندوهگین شدند; امام(علیه السلام) فرمود: ناراحت نباشید; چرا که اوّلین نامه اى که از عراق برسد، مربوط به خبر مرگ موسى بن مهدى است. یاران پرسیدند: از کجا مى فرمایید؟ امام(علیه السلام) فرمود: رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را در خواب دیدم و شکایت موسى بن مهدى را نزد او نمودم، پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مرا مطمئن ساخت و فرمود: خداوند لحظاتى پیش دشمن تو را هلاک کرد; بنابراین، شکر الهى را بجا آور. امام کاظم(علیه السلام) آنگاه رو به قبله نمود و دست ها را رو به آسمان بلند کرد و این دعا را خواند. این دعا مطابق نقل «بلدالامین» چنین است:بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِبه نام خداوند بخشنده مهرباناِلهى، کَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضى عَلَىَّ سَیفَ عَداوَتِهِ، وَشَحَذَ لى ظُبَةَ مِدْیَتِهِ،معبودا چه بسیار دشمنى که شمشیر دشمنى به روى من کشید و لبه کاردش را برایم تیز کردوَاَرْهَفَ لى شَباحَدِّهِ،وَدافَ لى قَواتِلَ سُمُومِهِ،وَسَدَّدَاِلَىَّ صَوائِبَ سِهامِهِ،و دم برنده اش را برایم آماده کرد و زهرهاى کشنده اش را برایم آمیخته و نشان گرفت بسوى من تیرهاى نشانگیرش راوَلَمْ تَنَمْ عَنّى عَیْنُ حِراسَتِهِ، وَاَضْمَرَ اَنْ یَسُومَنِى الْمَکْرُوهَ،و چشمش در مراقبت من به خواب نرفت و در دل گرفت که به من آزارى رساندوَیُجَرِّعَنى ذُعافَ مَرارَتِهِ، نَظَرْتَ اِلى ضَعْفى عَنِ احْتِمالِ الْفَوادِحِ،و جرعه هاى تلخ زهر خود را به گلویم بریزد در این حال تو به ناتوانى من نگریستى که طاقت تحمل ناگوار را ندارموَعَجْزى عَنِ الاِْنْتِصارِ مِمَّنْ قَصَدَنى بِمُحارَبَتِهِ، وَوَحْدَتى فى کَثیر مِمَّنْ ناوانى،و عجز مرا در استمداد براى کسى که به قصد جنگ با من برخاسته دیدى و تنهایى مرا در مقابل انبوه دشمنانى که قصد آزار مرا کردهوَاِرْصادِهِمْ لى فیما لَمْ اُعْمِلْ فیهِ فِکْرى فى الاِْرْصادِ لَهُمْ بِمِثْلِهِ،و سرِ راهم کمین کرده اند وفکر من در خلاصى از آنها به جایى نمى رسد مشاهده کردىفَاَیَّدْتَنى بِقُوَّتِکَ، وَشَدَدْتَ اَزْرى بِنُصْرَتِکَ، وفَلَلْتَ لى شَباحَدِّهِ، وَخَذَلْتَهُ بَعْدَ جَمْعِ عَدیدِهِ وَحَشْدِهِ،پس مرا به نیروى خود کمک دادى و بوسیله یارى خود پشتم را محکم بستى و بر من کند کردى تیغ برنده دشمن را و او را پس از زحماتى که در جمع آورى نفرات و وسایل نابودى من کشیده بود خوار کردىواَعْلَیْتَ کَعْبى عَلَیْهِ، وَوَجَّهْتَ ما سَدَّدَ اِلَىَّ مِنْ مَکائِدِهِ اِلَیْهِ، وَرَدَدْتَهُ عَلَیْهِ،و مرا بر او توفیق دادى و شرِّ آن نقشه هاى شومى که براى من کشیده بود به خودش برگرداندىوَ لَمْ تَشْفِ غَلیلَهُ، وَ لَمْ تَبْرُدْ حَزازاتُ غَیْظِهِ، وَقَدْ عَضَّ عَلَىَّ اَنامِلَهُ، وَاَدْبَرَ مُوَلِّیاً قَدْ اَخْفَقَتْ سَرایاهُ،و عطش او را در نابودى من فرو ننشاندى و دلش را در این باره خنک نکردى و در حالى که از سوز خشمش بر من انگشت به دندان مى گزید پشت کرده و فرار کرد و تجهیزات جنگى و نفرات او در هم شکستفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لایُغْلَبُ، وَذى اَناة لایَعْجَلُ،پس ستایش براى تو سزاست پروردگارا که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى که شتاب نخواهى کردصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و مرا از سپاسگزاران نعمتهاى خود و از یادکنندگان بخششهاى خویش قرار دهاِلهى، وَکَمْ مِنْ باغ بَغانى بِمَکایِدِهِ، وَنَصَبَ لى اَشْراکَ مَصایِدِهِ،معبودا و چه بسیار ستم پیشه اى که با نقشه شومش به من ستم کرد و براى شکار کردنم دامها نهادوَ وَکَّلَ بى تَفَقُّدَ رِعایَتِهِ، وَضَبَأَ اِلَىَّ ضَبْءِ السَّبُعِ لِطَریدَتِهِ،و مرا دقیقاً زیر نظر گرفت و مانند درنده اى که براى شکار گریخته خود کمین مى کند به کمین نشستاِنْتِظـاراً لاِنْتِهازِ فُرْصَتِهِ، وَهُوَ یُظْهِرُ بَشاشَةَ الْمَلَقِ،تا فرصتى بدست آرد با این که در صورت ظاهر خود را از روى تملق بشّاش نشان مى دادوَ یَبْسُطُ لى وَجْهاً غَیْرَ طَلِق، فَلَمّا رَاَیْتَ دَغَلَ سَریرَتِهِ،و روى گشاده بى حقیقتى به من مى نمود، و هنگامى که تو اى خدا نادرستى باطن او را دیدىوَقُبْحَ مَا انْطَوى عَلَیْهِ لِشَریکِهِ فى مِلَّتِهِ، واَصْبَحَ مُجْلِباً لى فى بَغْیِهِ،و زشتى نیّتش را براى هم کیشش مشاهده فرمودى و دیدى که چگونه مرا بسوى ستم خود مى کشداَرْکَسْتَهُ لاُِمِّ رَاْسِهِ، واَتَیْتَ بُنْیانَهُ مِنْ اَساسِهِ، فَصَرَعْتَهُ فى زُبْیَتِهِ،او را به مغز به زمین زدى و ریشه اش را از بیخ و بن برکندى و او را در همان چاهى که براى من کنده بود درافکندىوَ اَرْدَیْتَهُ فى مَهْوى حُفْرَتِهِ، وَجَعَلْتَ خَدَّهُ طَبَقاً لِتُرابِ رِجْلِهِ، وَشَغَلْتَهُ فى بَدَنِهِ وَرِزْقِهِ،و در گودالى که به دست خود حفر کرده بود سرنگونش کردى و گونه اش را مطابق خاک پایش کردى و او را سرگرم تن و روزى خودش کردىوَ رَمَیْتَهُ بِحَجَرِهِ، وَخَنَقْتَهُ بِوَتَرِهِ، وَذَکَّیْتَهُ بِمَشاقِصِهِ، وَکَبَبْتَهُ لِمَنْخَرِهِ،و به سنگ خودش او را زدىو بازه کمانش جانش بگرفتى و بوسیله سرنیزه هایش او راهلاک ساختى و برو درافکندىوَ رَدَدْتَ کَیْدَهُ فى نَحْرِهِ، وَوَثَّقْتَهُ بِنَدامَتِهِ، وَفَثَأتَهُ بِحَسْرَتِهِ،و حیله اش را به خودش برگرداندى و در بند پشیمانى گرفتارش کردى و پشتش را در زیر بار حسرت خم کردىفَاسْتَخْذَأَ وَاسْتَخْذَلَ وَتَضآئَلَ بَعْدَ نَخْوَتِهِ، وانْقَمَعَ بَعْدَ اسْتِطالَتِهِ،تا آن که پس از آن همه نخوت و تکبر خوار گشته به زانو درآمد و پس از گردنکشى با خوارى مخصوصى ریشه کن شدذَلیلاً مَاْسُوراً فى رِبْقِ حِبائِلِهِ، اَلَّتى کانَ یُؤَمِّلُ اَنْ یَرانى فیها یَوْمَ سَطْوَتِهِ،و در بند دام خود که در روز تسلطش آرزو داشت مرا در آن بیند گرفتار شدوَ قَدْ کِدْتُ یا رَبِّ لَوْلا رَحْمَتُکَ اَنْ یَحُلَّ بى ما حَلَّ بِساحَتِهِ،و اى پروردگار من اگر رحمت تو نبود چیزى نمانده بود که به همان بلایى که او دچار شده من دچار گردمفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس ستایش خاص توست اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى که شتاب نمى کنىصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، ولاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست برمحمّد و آل محمّد و مرا از سپاسگزاران نعمتهایت قرار ده و از یادکنندگان عطاهایت بداراِلهى، وَکَمْ مِنْ حاسِد شَرِقَ بِحَسَدِهِ، وَعَدُوٍّ شَجِىَ بِغَیْظِهِ، وَسَلَقَنى بِحَدِّ لِسانِهِ،خدایا چه بسیار حسودى که جرعه حسد در گلویش گیر کرده و دشمنى که خشم او در گلویش شکسته و با زبان تیزش مرا آزردهوَ وَخَزَنى بِمُوقِ عَیْنِهِ، وَجَعَلَ عِرْضى غَرَضاً لِمرامیهِ،و خشمش را از گوشه چشم مثل تیرى بر بدنم فرو کرده و آبروى مرا هدف تیرهاى خود قرار دادهوَ قَلَّدَنى خِلالاً لَمْ تَزَلْ فِیهِ، فَنادَیْتُکَ یا رَبِّ مُسْتَجیراً بِکَ، واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِکَ،و کارهایى را به گردنم انداخت که من اى پروردگارم پیوسته در این باره از روى پناه خواهى تو را خواندم به خاطر اطمینانى که بسرعت اجابت تو داشتممُتَوَکِّلاً عَلى ما لَمْ اَزَلْ اَتَعَرَّفُهُ مِنْ حُسْنِ دِفاعِکَ،و بر سابقه خوبى که همیشه در دفاع کردنت داشتم توکل نمودمعالِماً اَنَّهُ لا یُضْطَهَدُ مَنْ آوى اِلى ظِلِّ کَنَفِکَ وَکِفائَتِکَ، واعْتَضَدَ بِوِلایَتِکَ،و مى دانستم که هر کس در سایه حمایت و کفایت تو مأوى گیرد و با ولایت تو قدرتمند شود، مورد ستم و ظلم کسى واقع نگرددوَلَنْ تَقْرَعَ الْحَوادِثُ مَنْ لَجَأَ اِلى مَعْقِلِ الاِْنْتِصارِ بِکَ، فَحَصَّنْتَنى مِنْ باْسِهِ بِقُدْرَتِکَ،و آن کس که به قلعه کمک خواهى تو پناه برد حوادث کوبنده روزگار بر او کارگر نشود و تو اى خدا بوسیله نیرویت مرا از آزار او در پناه گرفتىفَلَکَ الْحْمدُ یـا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس از آن توست ستایش اى پروردگار من که نیرومندى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بدون شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، واجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایت قرار دهاِلهى، وَکَمْ مِنْ سَحائِبِ مَکْرُوه جَلَّیْتَها، وَسَمآءِ نِعْمَة اَمْطَرْتَها، وَجَداوِلِ کَرامَة اَجْرَیْتَها،خدایا و چه بسا ابرهایى از گرفتارى (که بسویم در حرکت بود) و تو پراکنده شان کردى و چه بسا آسمان نعمتى که بر من فرو باریدى و نهرهاى بزرگوارى که روان کردىواَعْیُنِ اَحْداث طَمَسْتَها، وَناشِئَةِ رَحْمَة نَشَرْتَهَا، وَجُنَّةِ عافِیَة اَلْبَسْتَها،و چشمه هاى جوشان حوادثى که رویش را پوشاندى و لکه هاى کوچکى از ابر رحمتت که آن را پهن کردى و زره هاى تندرستى که بر بدنم پوشاندىوَغَوامِرِ کُرُبات کَشَفْتَها، وَاُمُور جارِیَة قَدَّرْتَها، لَمْ تُعْجِزْکَ اِذْ طَلَبْتَها، وَلَمْ تَمْتَنِعْ عَلَیْکَ اِذْ اَرَدْتَهَا،و گردابهایى از اندوه که برطرف کردى و امور جاریه دیگرى که مقدر کردى و تو هرگاه خواستیشان از طلب آنها در نماندى و هرگاه آنها را اراده فرمودى قدرت بر امتناع نداشتندفَلَکَ الْحَمْدُ یـا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَ ذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس تو راست ستایش اى پروردگار من اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ اْجَعْلنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَ لاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایتاِلهى، وکَمْ مِنْ ظَنٍّ حَسَن حَقَّقْتَ، وَ مِنْ کَسْرِ اِمْلاق جَبَرْتَ، وَمِنْ مَسْکَنَة فادِحَة حَوَّلْتَ،خدایا و چه بسا خوش گمانى مرا که صورت عمل دادى و چه بسیار شکستهاى بى چیزى مرا که جبران کردى و نداریهاى کمرشکن را که از من گرداندىوَمِنْ صَرْعَة مُهْلِکَة نَعَشْتَ، وَمِنْ مَشَقَّة اَرَحْتَ، لاتُسْئَلُ عَمّا تَفْعَلُ وَهُمْ یُسْئَلُونَ،و سقوطهاى نابود کننده اى که بلندم کردى و چه سختیها که مبدل به راحتى کردى بازخواست نشوى از آنچه مى کنى ولى دیگران بازخواست شوندوَلا یَنْقُصُکَ یا سَیِّدى ما اَنْفَقْتَ، وَلَقَدْ سُئِلْتَ فَاَعْطَیْتَ، وَلَمْ تُسْئَلْ فاَبْتَدَاْتَ،و اى آقاى من هرچه خرج کنى چیزى از تو کاسته نگردد و چون از تو بخواهند مى دهى و اگر هم نخواهند تو بى سابقه خواستن عطا مى کنىوَاسْتُمیحَ بابُ فَضْلِکَ فَما اَکْدَیْتَ، اَبَیْتَ اِلاَّ اِنْعاماً وَامْتِناناً، و اِلاَّ تَطَوُّلاً یا رَبِّ وَاِحْساناً،و از درگاه فضل تو احسان خواستند و تو دریغ نداشتى ندادى جز از راه نعمت بخشى و امتنانت و جز از راه عطا بخشى بى پایان خود اى پروردگار من و احسانتو اَبَیْتُ اِلاَّ انْتِهاکاً لِحُرُماتِکَ، وَاجْتِرآءً عَلى مَعاصِیکَ،ولى من هم در مقابل نکردم جز پرده درى محرماتت و دلیرى بر ارتکاب معاصى و نافرمانیهایتوَ تَعَدِّیاً لِحُدُودِکَ، وَغَفْلَةً عَنْ وَعیدِکَ، وَطاعَةً لِعَدُوّى وَعَدُوِّکَ،و تجاوز از حدود تو و بى خبرى از تهدید تو و پیروى از دشمن خود و دشمن تو،لَمْ یَمْنَعْکَ یا اِلهى وناصِرى اِخْلالى بِالشُّکْرِ عَنْ اِتْمامِ اِحْسانِکَ،اى معبود و اى یاور بزرگوار من کوتاهى من در سپاسگزارى تو را از اتمام احسان به من باز نداشت ووَلاَ حَجَزَنى ذلِکَ عَنِ ارْتِکابِ مَساخِطِکَ،اتمام احسان تو نیز مانع من از ارتکاب اعمالى که موجب خشم توست نشداَللّـهُمَّ وَهذا مَقامُ عَبْد ذَلیل اعْتَرَفَ لَکَ بِالتَّوْحیدِ، وَاَقَرَّ عَلى نَفْسِهِ بِالتَّقْصیرِ فى اَدآءِ حَقِّکَ،خدایا اکنون به حال بنده خوارى در آمده ام که معترف به یگانگى توست و به زیان خود اعتراف مى کند که در اداى حق تو کوتاهى کردهوَشَهِدَ لَکَ بِسُبُوغِ نِعْمَتِکَ عَلَیْهِ، وَجَمیلِ عادَتِکَ عِنْدَهُ، وَاِحْسانِکَ اِلَیْهِ،و گواهى دهد که تو نعمت خود را بر او فروگذار نکردى و از شیوه نیک و احسان خود نسبت به او کوتاهى نکردىفَهَبْ لى یا اِلهى وَسَیِّدِى مِنْ فَضْلِکَ ما اُریدُهُ سَبَباً اِلى رَحْمَتِکَ،پس اى معبود و آقاى من از فضل خویش بدان اندازه به من ببخش که بتوانم خود را برحمتت برسانمواَتَّخِذُهُ سُلَّماً اَعْرُجُ فیهِ اِلى مَرْضاتِکَ، وَامَنُ بِهِ مِنْ سَخَطِکَ، بِعِزَّتِکَ وَطَوْلِکَ،و آن را نردبانى قرار داده و به وسیله آن بسوى خشنودى تو بالا روم و بدان سبب از خشم تو ایمن گردم به حق عزت و کرمتوَبِحَقِّ نَبِیِّکَ مَحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَالاَْئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلامُ،و به حق پیامبرت محمّد صلى الله علیه و آله و امامان علیهم السلامفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لایُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس ستایش خاص توست اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده ازشکرگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت،اِلهى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ فى کَرْبِ الْمَوْتِ، وَحَشْرَجَةِ الصَّدْرِ،خدایا چه بسا بنده اى که شب و روزش در سختى مرگ بگذرد و جان به سینه اش رسیدهوَالنَّظَرِ اِلى ما تَقْشَعِرُّ مِنْهُ الْجُلُودُ، وَتَفْزَعُ لَهُ الْقُلُوبُ،و بنگرد بدانچه بدنها از هولش بلرزد و دلها بتپدواَنَا فى عافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لایَعْجَلُ،و من در تمام آن مناظر واحوال آسوده و در سلامتى بسر برم پس ستایش خاص توست اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایتاِلهى، وَ کَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ سَقِیماً مُوجِعاً مُدْنَفاً، فى اَنین وَعَویل،خدایا و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در بیمارى دردناک و در ناله و فریادیَتَقَلَّبُ فى غَمِّهِ لا یَجِدُ مَحیصاً، وَلا یُسیغُ طَعاماً وَلا شَراباً،و از اندوه به خود مى پیچد نه راه چاره اى دارد و نه غذا و نوشابه اى براحتى از گلویش پایین رودوَاَنَا فى صِحَّة مِنَ الْبَدَنِ، وَسَلامَة فِى النَّفْسِ مِنَ الْعَیْشِ، کُلُّ ذلِکَ مِنْکَ،و من تندرست و از سلامتى کامل برخوردار هستم و همه این نعمتها از توستفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لایُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس ستایش خاص توست اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، واجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمت قرارم دهاِلهى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ خآئِفاً مَرْعُوباً،مُسَهَّداً مُشْفِقاً،خدایا و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در ترس و خوف بى خوابى و هراس و اضطراب از خانه خود گریختهوَحیداً وَجِلا، هارِباً طَریداً، مُنْحَجِزاً فى مَضیق، اَوْ مَخْبَاَة مِنَ الْمَخابِئِ،و آواره و تنها گشته و از ترس در بیغوله اى رفته یا در خفا گاهى خود را پنهان کردهقَدْ ضاقَتْ عَلَیْهِ الاْرْضُ بِرُحْبِها، لایَجِدُ حیلَةً وَلا مَنْجى، وَلا مَأْوى،و زمین بدین پهناورى از هر سو بر او تنگ شده نه راه چاره اى دارد و نه جا و مأوایىوَاَنَا فى اَمْن وَطُمَاْنینَة، وَعافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ،و من در کمال امنیّت و آسایش و سلامتى از این ناراحتیها بسر برمفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لایَعْجَلُ،پس خاص توست ستایش اى پروردگار من که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْجعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمتاِلهى، وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ مَغْلُولاً مُکَبَّلاً فِى الْحَدیدِ بِاَیْدِى الْعُداةِ لا یَرْحَمُونَهُ،اى خدا و اى آقاى من چه بسا بنده اى که شب و روزش در غل و زنجیر آهنین بگذرد در حالى که بدست دشمنانى بى رحم گرفتارفَقیداً مِنْ اَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، مُنْقَطِعاً عَنْ اِخْوانِهِ وَبَلَدهِ،و دور از زن و فرزند و جداى از برادران و شهر و دیاریَتَوَقَّعُ کُلَّ ساعَة بِاَىِّ قِتْلَة یُقْتَلُ وَبِاَىِّ مُثْلَة یُمَثَّلُ بِهِ،هر ساعت انتظار مى کشد که آیا به چه نحوى او را مى کشند و یا به چه طور اعضاى او را مى بُرندوَاَنـَا فى عافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،و من در عافیت کامل و دور از تمام اینها بسر برم پس ستایش خاص توست اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمتاِلهى وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ یُقاسِى الْحَرْبَ، وَمُباشَرَةَ الْقِتالِ بِنَفْسِهِ،اى خدا و آقاى من، چه بسا بنده اى که شب و روزش را در حال جنگ بسر مى برد و خود را آماده پیکار کردهقَدْ غَشِیَتْهُ الاْعْدآءُ مِنْ کُلِّ جانِب بِالسُّیُوفِ وَالرِّماحِ وَآلَةِ الْحَرْبِ،دشمنان با شمشیر و نیزه و سایر وسایل جنگى از هر سو احاطه اش کرده اندیَتَقَعْقَعُ فِى الْحَدیدِ قَدْ بَلَغَ مَجْهُودَهُ، لایَعْرِفُ حیلَةً وَلا یَجِدُ مَهْرَباً،و او در زیر اسلحه هاى آهنین گم شده و حدّ اعلاى کوشش خود را براى نجات مى کند ولى راه چاره و گریزى نداردقَدْ اُدْنِفَ بِالْجِراحاتِ، اَوْ مُتَشَحِّطاً بِدَمِهِ تَحْتَ السَّنابِکِ وَالاَْرْجُلِ، یَتَمَنّى شَرْبَةً مِنْ مآء،و زخمهاى گران برداشته یا زیر سم اسبها و پاها در خون خویش غلتیده آرزوى یک شربت آباَوْ نَظْرَةً اِلى اَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ، وَلا یَقْدِرُ عَلَیْها،یا یک نظر به زن و فرزند خود را دارد ولى هیچ یک برایش میسر نیستقَدْ شَرَبَتِ الاْرْضُ مِنْ دَمِهِ، وَاَکَلَتِ السِّباعُ وَالطَّیْرُ مِنْ لَحْمِهِ،و زمین خونش را نوشیده و درندگان و پرندگان گوشت بدنش را خورده،وَاَنَا فى عافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لایُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،ولى من از تمام آنها در عافیت و سلامت بسر برم پس ستایش خاص توست اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْجَعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرار ده مرا از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاها و بخششهایتاِلهى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ فى ظُلُماتِ الْبِحارِ،خدایا و چه بسا بنده اى که شب و روز کند در تاریکیهاى دریاهاوَعَواصِفِ الرِّیاحِ وَالاَْهْوالِ وَالاْمْواجِ، یَتَوقَّعُ الْغَرَقَ وَالْهَلاکَ، لا یَقْدِرُ عَلى حیلَة،و یا تندبادها و هراسها و امواج خروشان دریا که انتظار غرق و هلاکت را مى کشد و راه چاره ندارداَوْ مُبْتَلىً بِصاعِقَة اَوْ هَدْم اَوْ حَرْق، اَوْ شَرْق اَوْ خَسْف، اَوْ مَسْخ اَوْ قَذْف،یا آن کس که گرفتار شده به صاعقه یا زیر آوار رفتن یا آتش سوزى یا استخوان به گلو گیر کردن یا به زمین فرو رفتن یا مسخ یا در پرتگاهى گیر کردهوَاَنـَا فى عافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،ومن از اینها همه آسوده و راحت هستم پس خاص توست ستایش اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاها و مرحمتهایتاِلهى، وکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى واَصْبَحَ مُسافِراً شاخِصاً عَنْ اَهْلِهِ وَوَطِنِهِ وَوَلَدِهِ،خدایا و چه بسا بنده اى که شب و روزش در مسافرت مى گذرد دور از زن و وطن و فرزندمُتَحَیِّراً فِى الْمَفاوِزِ، تائِهاً مَعَ الْوُحُوشِ وَالْبَهآئِمِ وَالْهَوآمِّ،حیران در بیابانها در حال سرگردانى با حیوانات وحشى و چهارپا و گزندهوَحِیداً فَریداً لا یَعْرِفُ حیلَةً وَلا یَهْتَدى سَبیلاً، اَوْ مُتَاَذِّیاً بِبَرْد اَوْ حَرٍّ اَوْ جُوع اَوْ عَطَش اَوْ عُرْى،تک و تنها زندگى مى کند نه چاره اى به نظرش مى رسد و نه راه به جایى برد یا دچار آزار سرما یا گرما یا گرسنگى یا تشنگى یا برهنگىاَوْ غَیْرِهِ مِنَ الشَّدآئِدِ مِمَّا اَنَا مِنْهُ خِلْوٌ، فى عافِیَة مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ،یا سایر سختیها شده که من از آنها همه آسوده ام و در تندرستى و آسایش از آنها هستمفَلَکَ الْحَمْدُ یا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس خاص توست ستایش اى پروردگار نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، واجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، ولاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یاد کنندگان عطایا و مراحمتتاِلهى، وَسَیِّدى، و کَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ فَقیراً عآئِلاً، عارِیاً مُمْلِقاً،اى خدا و اى آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حال فقر و تنگدستى و برهنگى و یأسمُخْفِقاً مَهْجُوراً، خائِفاً جائِعاً ظَمْئاناً، یَنْتَظِرُ مَنْ یَعُودُ عَلَیْهِ بِفَضْل،و هجران دوستان در ترس و گرسنگى و تشنگى و چشم براه است تا آیا کسى بر او احسانى کنداَوْ عَبْد وَجیه عِنْدَکَ هُوَ اَوْجَهُ مِنّى عِنْدَکَ، وَاَشدُّ عِبادَةً لَکَ، مَغْلُولاً مَقْهُوراً،یا (چه بسا) برده و غلام آبرومندى در پیش تو که از من که آزادم آبرومندتر و عبادت و طاعتش به درگاه تو بیشتر است و زیر زنجیر و قدرت ارباب استقَدْ حُمِّلَ ثِقْلاً مِنْ تَعَبِ الْعَنآءِ،وَشِدَّةِ الْعُبُودِیَّةِ، وَکُلْفَةِ الرِّقِّ، وَثِقْلِ الضَّریبَةِ،و بار سنگین بردگى بر دوش دارد چه از رنج و تعب و چه سختى کارهاى بردگى و چه مشقت غلام بودن و چه پرداخت وجه سنگین به ارباب خوداَوْ مُبْتَلىً بِبَلآء شَدید لا قِبَلَ لَهُ بِهِ اِلاّ بِمَنِّکَ عَلَیْهِ،یا آن شخصى که به بلا و سختى دچار گشته و تاب تحمل آنرا ندارد جز اینکه تو در رفع آن بر او کمک کنىواَنـَا الْمَخْدُومُ الْمُنَعَّمُ الْمُعافَى الْمَکَرَّمُ، فى عافِیَة مِمّا هُوَ فیهِ،ولى مرا هم دیگران خدمت کنند و هم نعمت بخشند و هم تندرست و گرامى و از آنچه او بدان گرفتار است آسوده امفَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ذلِکَ کُلِّهِ، مِنْ مُقْتَدر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس ستایش در برابر این همه نعمت خاص توست که نیرومندى هستى شکست ناپذیر و بردبارى هستى که شتاب نکندصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْجَعْلنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ، ]درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از شکرگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطایا و مراحمتاِلهى وَمَوْلاىَ وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى، واَصْبَحَ شَریداً طَریداً حَیرانَ،اى معبود و آقا و سرور من چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حال آوارگى و حیرانىمُتَحَیِّراً جآئِعاً خائِفاً، خاسِراً فِى الصَّحارى وَالْبَرارى،و سرگردانى و گرسنگى ترسان و زیان رسیده در میان صحراها و بیابانهاقَدْ اَحْرَقَهُ الْحَرُّ وَالْبَرْدُ، وَهُوَ فى ضَرٍّ مِنَ الْعَیْشِ وَضَنْک مِنَ الْحَیوةِ، وَذُلٍّ مِنَ المَقامِ،سرما و گرما او را بیتاب کرده و در وضع فلاکت بار و زندگى سخت و جاى خوار و پستى بسر مى بردیَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً، لا یَقْدِرُ لَها عَلى ضَرٍّ وَلا نَفْع،و از روى حسرت به خود مى نگرد و قدرت بر سود و زیان خود نداردوَاَنـَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ،و من به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده امفَلا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى خداى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، واجْعَلْنى لأَنْعُمِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، و لاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتها و یادکنندگان عطاهایتوَ ارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینِ[(3)و به رحمت خویش بر من رحم کن اى مهربانترین مهرباناناِلهى وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ عَلیلاً مَریضاً، سَقیماً مُدْنِفاً،اى خدا و اى آقاى من چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حال دردمندى و بیمارى و ناخوشىعَلى فُرُشِ العِلَّةِ وَفى لِباسِها، یَتَقَلَّبُ یَمیناً وشِمالاً، لا یَعْرِفُ شَیْئاً مِنْ لَذَّةِ الطَّعامِ،که در بستر بیمارى و جامه ناخوشى افتاده و از شدت ناراحتى به این پهلو و آن پهلو مى چرخد و چیزى از لذت نوشیدنى و خوراک نمى فهمدوَلا مِنْ لَذَّةِ الشَّرابِ، یَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً، لا یَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً،و از روى حسرت به خود مى نگرد و قدرتى بر سود و زیان خود نداردوَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ،ولى من به واسطه جود و کرم تو از تمام اینها آسوده امفَلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى خداى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاْجعَلْنى لَکَ مِنَ الْعابِدینَ، وَلِنعَمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، و لاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از زمره پرستش کنندگان خود و از جمله سپاسگزاران نعمتهایت و یادکنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمت خود بر من ترحم کن اى مهربانترین مهربانانمَوْلاىَ وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ، وَقَدْ دَنا یَوْمُهُ مِنْ حَتْفِهِ،اى سرور من و اى آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در حالى که عمرش بسر آمدهواَحْدَقَ بِهِ مَلَکُ الْمَوْتِ فى اَعْوانِهِ، یُعالِجُ سَکَراتِ الْمَوْتِ وَحِیاضَهُ،و فرشته مرگ با اعوان و یارانش دور بستر او را گرفته و او در سختیهاى جان کندن و گردابهاى مرگ غوطه مى خوردتَدُورُ عَیْناهُ یَمیناً وَشِمالاً، یَنْظُرُ اِلى اَحِبّآئِهِ وَاَوِدّآئِهِ واَخِلاّئِهِ، قَدْ مُنِعَ مِنَ الکَلامِ،چشمانش به راست و چپ مى گردد نگاه به دوستان و رفقا و یاران صمیمى خود مى کند و یاراى سخن گفتن نداردوَحُجِبَ عَنِ الْخِطابِ، یَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً، فَلا یَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً،و از گفتار بازمانده از روى حسرت به خود مى نگرد که هیچ بر سود و زیان خود قادر نیستوَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرمِکَ،و من اى خدا به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده امفَلا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس معبودى نیست جز تو منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، واجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاها و بخششهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمت خود بر من ترحم کن اى مهربانترین مهربانانمَوْلاىَ وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ فى مَضائِقِ الْحُبُوسِ وَالسُّجُونِ،اى سرور و آقاى من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روز خود را در تنگناهاى زندانها و محبسهاوَکُرَبِها وَذُلِّها وَحَدیدِها، یَتَداوَلُهُ اَعْوانُها وَزَبانِیَتُها، فَلا یَدْرى اَىُّ حال یُفْعَلُ بِهِ،و در ناراحتیها و خوارى و زنجیر آهنین زندان گرفتار است و زندانبانها دژخیمان دست بدست او را بگردانند و او نمى داند به چه سرنوشتى دچار خواهد شدوَ اَىُّ مُثْلَة یُمَثَّلُ بِهِ، فَهُوَ فى ضَرٍّ مِنَ الْعَیْشِ، وَضَنْک مِنَ الْحَیوةِ،و چه عضوى از او را قطع خواهند کرد پس آن بیچاره در وضع فلاکت بار و زندگى سختى بسر مى بردیَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً، لایَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً،از روى حسرت به خود مى نگرد که قادر بر سود و زیان خود نیستوَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ،و من به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده امفَلا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِر لایُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد،وَاجْعَلْنى لَکَ مِنَ الْعابِدینَ، ولِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده در زمره پرستش کنندگان خود و از شکرگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمت خویش بر من ترحم کن اى مهربانترین مهربانانسَیِّدِى وَمَوْلاىَ، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ القَضآءُ،اى آقاى من و سرور من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و روزش را در حالى که به سرنوشت بدى دچار گشتهوَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاءُ، وَفارَقَ اَوِدّآئَهُ وَاَحِبّآئَهُ وَاَخِلاّئَهُ،و گرفتارى از چهار طرف او را احاطه کرده و از دوستان و یاران و رفقاى صمیمى دور گشتهوَاَمْسى اَسیراً حَقیراً ذَلیلاً فى اَیْدِى الْکُفّارِ وَالاْعْدآءِ، یَتَداوَلُونَهُ یَمیناً وَشِمالاً،و شبش در حال اسارت و کوچکى و ذلت در دست کفار و دشمنان بسر آید که او را دست بدست به راست و چپ بگردانندقَدْ حُصِرَ فِى الْمَطامیرِ، وَثُقِّلَ بِالْحَدیدِ، لا یَرى شَیْئاً مِنْ ضِیآءِ الدُّنْیا وَلا مِنْ رَوْحِها،و در سیاه چالها زندانى شده و به زنجیر و آهن بسته نه از روشنى دنیا ببیند و نه از نسیم جان بخشش بر او بوزدیَنْظُرُ اِلَى نَفْسِهِ حَسْرَةً، لا یَسْتَطیعُ لَها ضَرّاً وَلا نَفْعاً،از روى حسرت به خویشتن بنگرد و قادر برسود و زیان خویش نباشدوَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ،و من به واسطه جود و کرم تو از اینها همه آسوده امفَلا اِلـهَ إلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لَکَ مِنَ الْعابِدینَ، وَلِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از پرستش کنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهایت و از یادکنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمت خود به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانانمَولاىَ وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اشتاقَ اِلَى الدُّنْیا للِرَّغْبَةِ فیها،اى آقا و سرور من و چه بسا بنده اى که بسر برد شب و یا صبح کرده و روى میلى که بدنیا دارد مشتاقانه خوداِلى اَنْ خاطَرَ بِنَفْسِهِ وَمالِهِ حِرْصاً مِنْهُ عَلَیْها، قَدْ رَکِبَ الْفُلْکَ وَکُسِرَتْ بِهِ،و مالش را به خطر انداخته از روى حرصى که بر آن دارد سوار بر کشتى شده و کشتى او شکستهوَ هُوَ فى آفاقِ الْبِحارِ وَظُلَمِها، یَنْظُرُ اِلى نَفْسِهِ حَسْرَةً، لا یَقْدِرُ لَها على ضَرٍّ وَلا نَفْع،و او در کرانه ها و تاریکیهاى دریا از روى حسرت به خود مى نگرد قدرتى بر سود و زیان خود نداردوَ اَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ،و من به جود و کرم تو از همه اینها آسوده امفَلا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لایَعْجَلُ،پس معبودى جز تو نیست منزهى تو اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لَکَ مِنَ الْعابِدینَ، وَلِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از پرستش کنندگانت و از سپاسگزاران نعمتهایت و از یاد کنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمتت به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانانمَولاىَ وَسَیِّدى، وَکَمْ مِنْ عَبْد اَمْسى وَاَصْبَحَ قَدِ اسْتَمَرَّ عَلَیْهِ الْقَضآءُ،اى مولاى من و آقایم و چه بسا بنده اى که شب و یا صبح کرده و قضا بر او ادامه یافتهوَاَحْدَقَ بِهِ الْبَلاءُ والْکُفّارُ والاَْعْداءُ، وَاَخَذَتْهُ الرِّماحُ وَالسُّیُوفُ وَالسِّهامُ، وَجُدِّلَ صَریعاً،و بلا و کفار و دشمنان او را احاطه کرده و نیزه ها و شمشیرها و تیرها دورش را گرفته و برو درافتادهوَقَدْ شَرِبَتِ الاَْرْضُ مِنْ دَمِهِ،وَاَکَلَتِ السِّباعُ وَالطَّیْرُ مِنْ لَحْمِهِ،زمین از خونش رنگین و درندگان و پرندگان گوشتش مى خورندوَاَنَا خِلْوٌ مِنْ ذلِکَ کُلِّهِ بِجُودِکَ وَکَرَمِکَ، لا بِاسْتِحْقاق مِنّى،و من به جود و کرم تو از آن آسوده ام نه این که مستحق آن باشملا اِلـهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَکَ مِنْ مُقْتَدِر لا یُغْلَبُ، وَذى اَناة لا یَعْجَلُ،اى که معبودى جز تو نیست منزهى اى نیرومند شکست ناپذیر و بردبار بى شتابصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و یادکنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و به رحمتت به من ترحم کن اى مهربانترین مهربانان سوگندوَعِزَّتِکَ یا کَریمُ لاََطْلُبَنَّ مِمّا لَدَیْکَ، وَلاَُلِحَّنَّ عَلَیْکَ، وَلاََلْجَأَنَّ اِلَیْکَ،به عزت تو اى بزرگوار که من از آنچه پیش توست مى خواهم و در این باره پافشارى دارم و به تو پناه مى آورموَلاََمُدَّنَّ یَدى نَحْوَکَ مَعَ جُرْمِها اِلَیْکَ، یا رَبِّ فَبِمَنْ اَعُوذُ، وَبِمَنْ اَلُوذُ،و دستم را با این که گناهکار است به سویت دراز کنم پروردگارا (اگر به درگاه تو نیایم) به که پناه ببرم و به که روآورملا اَحَدَ لى اِلاَّ اَنْتَ، اَفَتَرُدُّنى وَاَنْتَ مُعَوَّلى، وَعَلَیْکَ مُتَّکَلى،کسى را جز تو ندارم آیا تو هم مرا برانى در صورتى که تو تکیه گاه منى و توکلم بر توستاَسْئَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى وَضَعْتَهُ عَلَى السَّمآءِ فَاْستَقَلَّتْ، وَعَلَى الاَْرْضِ فَاسْتَقَرَّتْ،از تو خواهم به حق آن نامت که بر آسمان نهادى و پابرجا شد و بر زمین نهادى و مستقر شدوَعَلَى الْجِبالِ فَرَسَتْ، وَعَلَى اللَّیْلِ فَاَظْلَمَ، وَعَلَى النَّهارِ فَاسْتَنارَ،و بر کوهها نهادى استوار شد و بر شب نهادى تاریک شد و بر روز نهادى روشن گردیداَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمِّد، وَاَنْ تَقْضِىَ لى جَمیعَ حَوآئِجى کُلِّها،که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و همه حاجتهاى مرا برآورىوَتَغْفِرَ لى ذُنُوبى کُلَّها،صَغیرَها وَکَبیرَها،و همه گناهانم بیامرزى چه کوچک باشد و چه بزرگوَتُوَسِّعَ عَلَىَّ مِنَ الرِّزْقِ ما تُبَلِّغُنى بِهِ شَرَفَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ،و روزیم را به اندازه اى فراخ گردانى که به وسیله آن به شرافت دنیا و آخرت برسم اى مهربانترین مهربانانمَوْلاىَ بِکَ اسْتَعَنْتُ فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد واَعِنّى،اى سرور من به تو یارى جویم پس درود فرست بر محمّد و آل محمّد و یاریم دهوَ بِکَ اسْتَجَرْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَأَجِرْنى،و به تو پناه آورده ام پس بر محمّد و آل محمّد درود فرست و مرا پناهم دهواَغْنِنى بِطاعَتِکَ عَنْ طاعَةِ عِبادِکَ، وَبِمَسْئَلَتِکَ عَنْ مَسْئَلَةِ خَلْقِکَ،و مرا به وسیله اطاعت خویش از اطاعت بندگانت بى نیاز کن و به وسیله درخواست از خود از درخواست مخلوقت مستغنى سازوَانْقُلْنى مِنْ ذُلِّ الْفَقْرِ اِلى عِزِّ الْغِنى، وَمِنْ ذُلِّ الْمَعاصى اِلى عِزِّ الطّاعَةِ،و مرا از ذلت ندارى و فقر بسوى عزت دارایى منتقل کن و از خوارى گناهان به شوکت اطاعت ببرفَقَدْ فَضَّلْتَنى عَلى کَثیر مِنْ خَلْقِکَ جُوداً مِنْکَ وَکَرَماً، لا بِاسْتِحْقاق مِنّى،زیرا که تو از روى جود و کرم خویش مرا بر بسیارى از خلق خویش برترى دادى و این نه به خاطر استحقاق من بوداِلهى، فَلَکَ الْحَمْدُ عَلى ذلِکَ کُلِّهِ،خدایا پس ستایش خاص توست در همه اینهاصَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنى لِنَعْمآئِکَ مِنَ الشّاکِرینَ، وَلاِلائِکَ مِنَ الذّاکِرینَ،درود فرست بر محمّد و آل محمّد و قرارم ده از سپاسگزاران نعمتهایت و یادکنندگان عطاهایتوَارْحَمْنى بِرَحْمَتِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ *و به رحمتت به من ترحّم کن، اى مهربانترین مهربانانآنگاه به سجده برو و بگو:سَجَدَ وَجْهِىَ الذَّلیلُ، لِوَجْهِکَ الْعَزیزِ الْجَلیلِ،به خاک افتاد روى خوارم براى روى عزیز و بزرگوارتسَجَدَ وَجْهِىَ الْبالِى اْلفانى، لِوَجْهِکَ الدّآئِمِ الْباقى،به خاک افتاد روى کهنه و فانى من در برابر روى جاویدان و همیشگى توسَجَدَ وَجْهِىَ الْفَقیرُ، لِوَجْهِکَ الْغَنِىِّ الْکَبیرِ،به خاک افتاد روى فقیر من براى روى بى نیاز بزرگ توسَجَدَ وَجْهى، وَسَمْعى وَبَصَرى، وَلَحْمى وَدَمى، وَجِلْدى وَعَظْمى،به خاک افتاد رو و گوش و چشم و گوشت و خون و پوست و استخوانوَ ما اَقَلَّتِ الاَْرْضُ مِنّى، للهِِ رَبِّ الْعالَمینَ،و هرچه از من که روى زمین است براى خدا پروردگار جهانیاناَللّهُمَّ عُدْ عَلى جَهْلى بِحِلْمِکَ، وَعَلى فَقْرى بِغِناکَ،خدایا بر نادانى من به بردبارى خویش بازگرد و بر نیازمندیم به بى نیازیتوَعَلى ذُلّى بِعِزِّکَ وَسُلْطانِکَ، وَعَلى ضَعْفى بِقُوَّتِکَ، وَعَلى خَوْفى بِاَمْنِکَ،و برخواریم به عزت و سلطنتت و بر ناتوانیم به تواناییت و بر ترسم به امان بخشیتوَعَلى ذُنُوبى وَخطایاىَ بِعَفْوِکَ وَرَحْمَتِکَ،یا رَحْمنُ یا رَحیمُ،و بر گناهان و خطاهایم به عفو و رحمتت اى بخشاینده اى مهرباناَللّـهُمَّ اِنّى اَدْرَءُ بِکَ فى نَحْرِ فُلانِ بْنِ فُلانخدایا من دفع فلان پسر فلان دشمنم را از تو خواهمبه جاى فُلان بن فُلان، نام دشمن را بگویدواَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّهِ، فَاکْفِنیهِ بِما کَفَیْتَ بِهِ اَنْبِیآئَکَ وَاَوْلِیآئَکَ مِنْ خَلْقِکَ،و از شر او به تو پناه برم پس شرش را از من دور کن هرطور که از پیمبران و اولیاى خود از خلقتوَصالِحى عِبادِکَ مِنْ فَراعِنَةِ خَلْقِکَ، وَطُغاةِ عُداتِکَ، وَشَرِّ جَمیعِ خَلْقِکَ،و بندگان شایسته ات شر یاغیان و سرکشان را دور کردى و پناه برم به تو از شر همه خلقتبِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ، وَحَسْبُنَا اللهُ وَنِعْمَ الْوَکیلُ.به رحمتت اى مهربانترین مهربانان که تو بر هر چیز توانایى و بس است ما را خدا و نیکو وکیلى خواهد بود.