در آستانه روز قیامت چه اتفاقاتی می افتد؟
در آستانه روز قیامت چه اتفاقاتی می افتد؟
فهرست این نوشتار:
متلاشی شدن کوه ها
این مطلب در آیات متعددى از قرآن مجید منعکس است و مراحل مختلفى براى آن ذکر شده که مى توان آن را در هشت مرحله تنظیم و خلاصه کرد:
«نخست» این کوه ها به لرزه در مى آیند: (یَوْمَ تَرْجُفُ الاْرْضُ وَ الْجِبالُ) (مزمل – 14)
در مرحله دوّم از جا کنده مى شوند: (وَ حُمِلَتِ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ) (حاقه – 14).
در مرحله سوّم به حرکت در مى آیند (وَتَسیرُ الْجِبالُ سَیْراً) (طور – 10).
در مرحله چهارم در هم کوبیده مى شوند (فَدُ کَّتا دَکَةً واحِدةً) (حاقّه – 14) «زمین و کوه ها یکباره در هم کوبیده مى شوند».
در مرحله پنجم به صورت توده اى از شن هاى متراکم در مى آیند (وَ کانَتِ الْجِبالُ کَثیباً مَهیلا) (مزمّل – 14).
در مرحله ششم به صورت گرد و غبار پراکنده مى شوند (وَبُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً فَکانَتْ هَباءاً مُنْبَثّاً)(واقعه – 5 و 6).
در مرحله هفتم به شکل پشم هاى حلاجى که با تند باد حرکت کنند و تنها رنگى از آنها در آسمان دیده مى شود در مى آیند (وَتَکوُنُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ) (قارعه – 5).
و سرانجام در هشتمین مرحله شبحى از آنها همجون شبح یک سراب در یک بیابان خشک باقى مى ماند! (وَ سُیِّرَتِ الْجِبالُ فَکانَتْ سَراباً) (نبأ 20).
به این ترتیب کوه ها به کلى از میان مى روند و اثرى از آنها باقى نمى ماند و صفحه زمین صاف و هموار خواهد شد (فَیَذَرُها قاعاً صَفْصَفاً) (طه 106).(1)
آیا این حوادث عجیب و هولناک که دامنگیر کوه ها مى شود بر اثر انفجارات درونى، و متلاشى شدن نظام اتمى آنها، و آزاد شدن انرژى هاى نهفته درونى است؟ یا ضربه اى از خارج بر آنها وارد مى شود، مانند برخورد سیّاره هاى آسمانى با سرعت و جاذبه شدید به یکدیگر؟ یا علل دیگرى که امروز براى ما ناشناخته است؟
هیچ کس به درستى نمى تواند پاسخى به این سؤالات بدهد، و علوم روز نیز از توضیح این مطلب عاجز است، همین اندازه مى گوید که در کرات آسمانى در گذشته و حال انفجارات عظیمى روى داده و مى دهد، حتى از تفسیر علل آن نیز عاجز است.
همین اندازه مى دانیم که به شهادت قرآن این حوادث در پایان دنیا واقع مى شود، هرچند علل آن براى ما ناشناخته است.
* * *
(1). «قاع» به معناى زمین صاف و هموار و «صَفْصَفّ» به معناى زمینى است خالى از هرگونه گیاه، و یا زمین صاف و مسطح، و در این صورت هر دو به یک معنا و براى تأکید خواهد بود.
انفجار دریا ها
دیگر از نشانه هاى پایان این جهان، و نزدیک شدن رستاخیز، انفجار دریاهاست، چنانکه در این زمینه مى خوانیم:
(وَ اِذَا الْبِحارُ فَجِّرَتْ):
«آن زمان که دریاها منفجر گردد» (انفطار – 3) و در جاى دیگر مى فرماید: «در آن هنگام که دریاها برافروخته شود»!
(وَ اِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ) (تکویر – 6).
در آیه 6 سوره طور ضمن سوگندهاى متعدد و پى درپى مى گوید: «سوگند به دریاى برافروخته»!
(وَالْبَحْرِ الْمَسْجُورِ)
بى شک آیه اوّل و دوّم اشاره به «اشراط السّاعه» مى کند، چون آیات بعد از آن به خوبى به این معنا گواهى مى دهد، و در مورد آیه سوّم این تفسیر ذکر شده که ناظر به نشانه هاى قیامت است.
در این آیات در یک مورد تعبیر «فُجِّرَتْ» از ماده «فَجْر» به معناى شکافتن به کار رفته، که ممکن است اشاره به انفجار و برافروختگى دریاها باشد.
این مسأله امروز براى ما مسأله ساده اى است، چرا که آب از دو عنصر تشکیل یافته «اکسیژن» و «ئیدروژن» که هر دو شدیداً قابل احتراق است، اگر عواملى سبب تجزیه آب ها شوند، دریاها مبدّل به کوره هاى عظیمى از آتش سوزان خواهند شد، و یک جرقّه کوچک کافى است که عالمى از آتش ایجاد کند.
این احتمال نیز داده شده که زلزله هاى شدید آستانه رستاخیز سبب شکافتن زمین ها و راه یافتن دریاها به یکدیگر مى شوند و نتیجه آن به هم پیوستگى تمام دریاچه ها با دریاهاى روى زمین است، و یکى از تفسیرهاى آیه همین است.
تفسیر سوّمى نیز وجود دارد که با متلاشى شدن کوه ها و ریخته شدن غبار آنها به دریاها، دریاها پر مى شود و آب سراسر خشکى ها را فرا مى گیرد.
همین تفسیرهاى سه گانه در مورد عنوان دوّم (سجّرت) که از ماده «تسجیر» مى باشد نیز گفته شده، زیرا «تسجیر» در اصل به معناى برافروختن و به هیجان درآوردن آتش، و گاه به معناى پر شدن نیز آمده است، لذا تنور پر از آتش را «مُسَجَّر» مى گویند.
مشتعل شدن دریاها یا به خاطر تجزیه آن به دو ماده قابل احتراق اکسیژن و ئیدروژن است، یا به علل دیگرى که بر ما مخفى است، و پر شدن دریاها یا به سبب متلاشى شدن کوه ها و ریختن آن به دریاها است، یا فرود سنگ هاى آسمانى در آنها یا علل ناشناخته دیگر.
زلزله های عظیم وویرانگر
دیگر از نشانه هاى پایان جهان و قرب قیامت، زلزله هاى بى سابقه و عظیمى است که تمام کره خاکى ما را به لرزه در آورده، همه چیز را در هم مى ریزد و انسان ها را در لحظات کوتاهى مدفون مى سازد قرآن مى گوید: (یا اَیُّها النّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ اِنَّ زَلْزَلَةَ السّاعَةِ شَىءٌ عَظیمٌ): «اى مردم از پروردگارتان بترسید و پرهیزگارى پیشه کنید که زلزله رستاخیز مطلب مهمى است».
سپس مى افزاید: «روزى که آن را مى بینید (چنان گرفتار وحشت مى شوید که) مادران شیرده کودکان شیرخوار خود را فراموش مى کنند، هر زن باردارى جنین خود را بر زمین مى نهد و مردم را مست مى بینى، در حالى که مست نیستند، ولى عذاب خدا شدید است»! (یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَة عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْل حَمْلَها وَتَرى النّاسَ سُکارَى وَ ما هُمْ بِسُکارَى وَلِکنَّ عَذابَ اللهِ شَدیدٌ) (حج 1 و 2).
البتّه همان گونه که در بخش سوّم «اشراط السّاعه» خواهیم گفت زلزله دیگرى قبل از احیاى مردگان صورت خواهد گرفت، که در بعضى دیگر از آیات قرآن به آن اشاره شده است، این احتمال نیز وجود دارد که آیه مورد بحث اشاره به آن باشد، به قرینه «لکِنَّ عذابَ اللهِ شَدیدٌ» ولى در این صورت باید مسأله زنان باردار و کودکان شیرخوار به معناى مجازى تفسیر شود، یعنى شدّت وحشت ناشى از این زلزله آن قدر زیاد است که اگر زن باردارى باشد سقط جنین مى کند، و این تفسیر خلاف ظاهر آیه است.
به هر حال همین معنا در آیه 14 سوره مزمل نیز آمده است، (یَوْمَ تَرْجُفُ الْأَرْضُ وَ الْجِبالُ): «آن روز که زمین و کوه ها سخت به لرزه مى افتند».(1)
نظیر آن معنا در سوره واقعه آیه 4 نیز آمده است: (اِذا رُجَّتِ الْأَرْضُ رَجّا وَبُسَّتِ الْجِبالُ بَسّاً): «هنگامى که زمین به شدت به لرزه درآید و کوه ها درهم کوبیده شود»!
* * *
(1). «تَرْجُفُ» از ماده «رجف» (بر وزن کشف) به معناى اضطراب و لرزه شدید است، و از آن جا که اخبار فتنه انگیز مایه اضطراب جامعه مى شود به آن «اراجیف» مى گویند.
تاریک شدن خورشید ماه
یکى دیگر از نشانه هاى نزدیکى قیامت خاموشى چشمه خورشید و کدورت و تیرگى ستارگان است، چنانکه قرآن مى گوید: «در آن هنگام که طومار خورشید درهم پیچیده شود و ستارگان تاریک گردد»! (اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ)
«کوّرت» از ماده «تکویر» در اصل به معناى پیچیدن و جمع و جور کردن چیزى است، مانند پیچیدن عمامه بر سر، این واژه به معناى تاریک شدن یا افکندن نیز آمده است، و ظاهراً این دو معنا در مورد خورشید لازم و ملزوم یکدیگر است، به این ترتیب که خورشید تدریجاً لاغر و جمع و جور مى شود، و رو به تاریکى و بى فروغى مى گذارد.
«اِنْکَدَرَتْ» از مادّه «انکدار» به معناى تیرگى و تاریکى یا سقوط و پراکندگى است، و ظاهراً هر دو معنا در مورد ستارگان لازم و ملزوم یکدیگر است.
آرى طبق گواهى قرآن در پایان جهان، پر فروغ ترین مبدأ نور در منظومه شمسى ما که مایه روشنایى تمام سیّارات است خاموش و جمع مى شود، و ستارگان دیگر نیز به همین سرنوشت گرفتار مى گردند.
فخر رازى در یکى از عبارات خود مى گوید که بعضى «کُوِّرَتْ» را از ریشه «کور»! به معناى نابینا دانسته اند(1)
دانشمندان امروز معتقدند انرژى خورشید که در فضا پخش مى شود از احتراق هسته اى به دست مى آید که سوخت آن ئیدروژن و خاکسترش هلیوم است.(2)
و نیز به همین دلیل در هر شبانه روز سیصد و پنجاه هزار میلیون تُن! از وزن این کره کاسته مى شود، و همین امر سبب مى گردد که تدریجاً لاغر و کم نور شود و این همان جمع شدن و کم نور شدن، یعنى دو مفهومى است که در مادّه «تکویر» طبق گفته ارباب لغت وجود دارد، هرچند در شرائط فعلى به خاطر عظمت این کره کاسته شدن این مقدار تأثیر فورى در وضع آن ندارد.
البتّه اگر سرعت کاهش به مقیاس کنونى باشد ممکن است تحقق این موضوع میلیون ها یا میلیاردها سال به طول انجامد، ولى هیچ کس از شرایط آینده کیهانى با خبر نیست، ممکن است شرایطى به وجود آید که این کاهش جرم و نور شتاب گیرد، و در مدّتى کوتاه این مبدأ عظیم وجوشان نور و حرارت به کلى از فعّالیت ساقط گردد.
همین معنا در مورد سایر کرات آسمانى نیز صادق است.
نظام موجود کواکب نیز در هم مى ریزد، گویى تعادل جاذبه و دافعه که ارتباط با «جرم ها» و «سرعت حرکت» آنها دارد به هم مى خورد، و شاید این همان چیزى است که در قرآن مجید در جایى دیگر به آن اشاره کرده، مى فرماید: (وَ اِذَا الْکَواکِبُ انْتَثَرَتْ): «آن زمان ستارگان پراکنده شوند و فرو ریزند» (انفطار – 2).
البتّه این آیه تفسیر دیگرى دارد که در بحث آینده به خواست خدا خواهد آمد.
در سوره قیامت نیز مى خوانیم: «در آن هنگام که چشم ها در شدّت وحشت به گردش درمى آید، و ماه بى نور مى گردد، و خورشید و ماه یکجا جمع مى شود، و انسان مى گوید راه فرار کجاست»؟!
(فَاِذا بَرِقَ الْبَصَرُ – وَخَسَفَ الْقَمَرُ وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ – یَقُولُ الاْنسانُ اَیْنَ الْمَفَرُّ)(قیامت – 7 تا 10).
از این آیات به خوبى مى توان استفاده کرد که تمام این حوادث به طور ناگهانى انجام مى شود نه تدریجى وگرنه انسانى در آن زمان وجود نخواهد داشت که چنین سختى بگوید (دقت کنید).
جمع شدن خورشید و ماه ممکن است از این جهت باشد که با از بین رفتن تعادل «جاذبه» و «دافعه» کره ماه جذب به مرکز اصلى یعنى خورشید خواهد شد.
این سخن را با اشاره به آیه دیگرى از قرآن در این رابطه پایان مى دهیم، مى فرماید: (فَاِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ): «هنگامى که ستارگان محو و تاریک شوند» (مرسلات – 8).
این تعبیر نیز هماهنگ با آیات فوق و از لوازم آنهاست.
مجدّداً یادآور مى شویم که این مسائل هم اکنون در جهان هستى در جریان است، ولى به صورت تدریجى، اما در پایان دنیا شدت مى گیرد و طىّ یک سلسله حوادث زنجیره اى تند و ناگهانى این نظام فرو مى ریزد و به عمر این جهان، به فرمان خدا، پایان داده مى شود.
* * *
(1). تفسیر کبیر، جلد 31، صفحه 66.
(2). زندگى و مرگ ستارگان صفحه 92.
شکافتن کرات آسمانی
دیگر از نشانه هاى پایان جهان دگرگون شدن نظام کواکب و شکافتن کرات آسمانى است که در آیات فراوانى از قرآن مجید به آن اشاره شده و تعبیرات مختلفى درباره آن دیده مى شود.
گاه تعبیر به «انشقاق» مى کند: (اِذَ السَّماءُ انْشَقَّتْ): «در آن هنگام که آسمان (کرات آسمانى) شکافته شود». (انشقاق – 1).
نظیر همین معنا در آیه 16 حاقّه نیز آمده است: (وَانْشَقَّتِ السَّماءُ فَهِىَ یَوْمَئِذ واهِیَةُ): «و آسمان ها از هم شکافته مى شوند و سست مى گردند; فرو مى ریزند».
در آیه 25 سوره فرقان، همین معنا با مختصر تفاوتى منعکس است: (وَ یَوْمَ تَشَقَّقُ السَّماءُ بِالْغَمامِ): «به خاطر بیاور روزى را که آسمان با ابرها از هم شکافته مى شود»!
منظور از «سماء» در این آیات کرات آسمانى است که در پایان جهان بر اثر انفجارهاى پى درپى از هم شکافته مى شود، ولى در این که منظور از شکافته شدن با «ابرها» چیست؟ این احتمال وجود دارد که منظور همراه بودن متلاشى شدن آسمان ها با پیدایش ابرهاى سنگینى است که از گرد و غبار آنها حاصل مى شود (به اصطلاح باء در «الغمام» در این جا به معناى ملابست است، همان گونه که در تفسیر المیزان به عنوان یک احتمال آمده شده است).(1)
ولى مرحوم علاّمه طباطبایى بعید نمى داند که تعبیر فوق را بر معناى کنائى حمل شود و بگوییم: منظور کنار رفتن حجاب هاى جهل و نادانى و نمایان گشتن عالم غیب است (و طبعاً در این صورت «باء» به معناى «عن» خواهد بود) یعنى ابرها کنار مى رود و غیب جهان ظاهر مى شود.
ولى تا دلیلى بر این تفسیر کنایى نباشد، قبول آن مشکل است.
جالب این که در حدیثى از على(علیه السلام) مى خوانیم: «اِنَّها تَنْشَقُّ مِنَ الْمَجَرَّةِ!; آسمان ها از قسمت کهکشان ها شکافته مى شود».(2)
این تعبیر جالب هماهنگ با آخرین اکتشافاتى است که دانشمندان در زمینه کهکشان دارند و مى گویند منظومه شمسى و ستارگانى که مشاهده مى کنیم جزئى از کهکشان بزرگ «راه شیرى» است که با چشم غیر مسلّح مشاهده مى شود، و انشقاق خورشید و ماه و ستارگان همراه با شکافته شدن این کهکشان بزرگ است (دقت کنید).
و گاه تعبیر به «انفطار» شده است، مى فرماید: (اِذَ السَّماءُ انْفَطَرَتْ) «در آن هنگام که آسمان شکافته شود» (انفطار – 1).
نظیر همین معنا در آیه 18 سوره مزمل نیز آمده است، مى فرماید: (اَلسَّماءُ مُنْفَطِرٌ بِهِ): «در آن روز آسمان از هم شکافته مى شود».
همان گونه که قبلا نیز گفته ایم «انفطار» از ماده «فطر» به معناى شکافتن است.
و گاه مى فرماید: (وَ اِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ) «در آن هنگام که پرده از روى آسمان برگرفته شود» (تکویر – 11).
این تعبیر ممکن است اشاره به کنار رفتن حجاب هایى باشد که در این دنیا مانع از دیدن ملکوت آسمان ها، فرشته ها و بهشت و دوزخ است. در آن روز پرده ها کنار مى رود و انسان حقایق عالم هستى را مى بیند. در این صورت ارتباطى با مسأله متلاشى شدن آسمان ها ندارد.
بعضى از مفسّران مانند مرحوم «طبرسى» در «مجمع البیان» آن را به معناى کنده شدن آسمان ها (کرات آسمانى) از جایگاهشان تفسیر کرده اند که لازمه آن به هم ریختن نظام، و در نوردیدن طومار آنها است.(3)
و گاه مى فرماید (وَ اِذَا السَّماءُ فُرِجَتْ): «در آن هنگام که آسمان شکافت پیدا کند» (مرسلات – 9).
ماده «فطر» و «فرج» به یک معنا است، یا تفاوت مختصرى دارد، و لذا به گشوده شدن مشکلات نیز «فرج» گفته مى شود که نقطه مقابل «شدت» و بسته شدن کارهاست.
و گاه تعبیر به «فتح» فرموده، چنانکه در آیه 19 نبأ مى خوانیم (وَ فُتِحَتِ السَّماءُ فَکانَتْ اَبْواباً): «و آسمان گشوده مى شود و به صورت درهاى متعدد در مى آید».
این تعبیر ممکن است اشاره به شکافته شدن آسمان ها باشد، چنانکه جمعى از مفسّران گفته اند، و در این صورت هماهنگ با آیات فوق است، یعنى در کرات آسمانى شکاف هاى زیادى ظاهر مى شود که گویى سرتاسر آسمان تبدیل به درها و روزنه هایى گردیده است!
ولى بعضى دیگر آن را بر معناى کنایى حمل کرده و گفته اند: منظور گشوده شدن درهاى عالم غیب، و کنار رفتن حجاب ها، و ارتباط عالم فرشتگان با عالم انسان هاست.(4)
و گاه مى فرماید: (یَوْمَ تَمُورُ السَّماءُ مَوْراً): «در آن روز که آسمان شدید حرکت کند» (طور – 9).
«مَوْر» (بر وزن قول) گاه به معناى حرکت شدید، گاه به معناى حرکت دورانى، و گاه به معناى رفت و آمد و اضطراب آمده، و لذا به گرد و غبار که باد به هر سو مى برد «مُور» (بر وزن زور) گفته مى شود.
به هر حال این تعبیر به معناى متزلزل شدن کرات آسمانى و به هم ریختن نظام آنها و طبعاً متلاشى شدن است.
و گاه مى فرماید: (یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ): در آن روز که آسمان همچون فلز گداخته شود»! (معارج – 8).
مفسّران «مُهْل» را به معناى دُرد خاصى که در روغن یا صمغ هاى درختى ته نشین مى کند، و گاه به معناى طلا و نقره مذاب تفسیر کرده اند، و معنى اخیر براى تفسیر آیه فوق مناسب تر است، و به هر حال پیدایش چنین حالتى در کرات آسمانى نتیجه متلاشى شدن آنهاست.
و سرانجام در یک تعبیر تکان دهنده مى فرماید: (یَوْمَ نَطْوى السَّماءَ کَطَىِّ السِّجِلِّ لِلْکُتُبِ کَما بَدَأْنا اَوَّلَ خَلْق نُعیدُهُ): «در آن روز که آسمان را همچون طومار درهم مى پیچیم و همان گونه که آفرینش را آغاز کردیم باز مى گردانیم»! (انبیاء – 104).
این تعبیر ابعاد دگرگونى آسمان ها و کواکب آسمانى را در پایان جهان به خوبى روشن مى سازد، و نشان مى دهد که تمام منظومه ها و ستارگان ثابت و سیار همگى مانند یک طومار بهم پیچیده مى شوند، و همان گونه که در آغاز آفرینش به صورت توده واحدى بودند در مى آیند، بار دیگر خداوند طرحى نوین در عالم هستى مى ریزد و قیامت در این عالم نو برپا مى شود.
* * *
از مجموع آنچه در آیات گذشته آمد چنین نتیجه مى گیریم که قیامت ادامه دنیا نیست، بلکه این جهان به کلى درهم کوبیده مى شود، زیرا انفجارهاى عظیم و زلزه هاى هولناک همه چیز را در هم مى ریزد و در هم مى پیچد، سپس طرح تازه اى ریخته مى شود و جهان نوینى بر ویرانه هاى این جهان برپا مى شود و رستاخیز انسان ها در آن عالم جدید است.
* * *
(1). المیزان، جلد 15، صفحه 202.
(2). تفسیر فخر رازى، جلد 31، صفحه 103.
(3). «مجمع البیان»، جلد 10، صفحه 444.
(4). تفسیر اوّل را طبرسى و فخررازى و بعضى دیگر انتخاب کرده اند و تفسیر دوّم را علامه طباطبایى در المیزان (ذیل آیه مورد بحث).
منبع سایت هدانا برگرفته از تفسیر موضوعی آیت الله مکارم شیرازی.