خمس از منظر شیعه و سنی با نگاهی به آیه 41 انفال
خمس از منظر شیعه و سنی با نگاهی به آیه 41 انفال
فهرست این نوشتار:
حضرت آيت الله سبحاني
خمس در غير غنائم جنگي
فقيهان سني خمس را فقط در غنائم جنگي واجب ميدانند، چرا فقيهان شيعه آن را توسعه دادهاند؟
پاسخ: خمس، همان گونه كه در غنائم جنگي واجب است، در ديگر درآمدهاي مشروع نيز، با شرايطي كه فقها در كتاب خمس گفتهاند، واجب و لازم است. اکنون مسأله را بر قرآن و سنت پيامبر(ص) عرضه ميكنيم.
قرآن كريم ميفرمايد:
«وَاعْلَمُوا أَنّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيء فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُربي وَالْيَتامى وَالْمَساكِينِ و ابنِ السَّبيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَما أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرقانِ يَوْمَ التَقَى الْجَمْعانِ وَاللّهُ عَلى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ».[fusion_builder_container hundred_percent=”yes” overflow=”visible”][fusion_builder_row][fusion_builder_column type=”1_1″ background_position=”left top” background_color=”” border_size=”” border_color=”” border_style=”solid” spacing=”yes” background_image=”” background_repeat=”no-repeat” padding=”” margin_top=”0px” margin_bottom=”0px” class=”” id=”” animation_type=”” animation_speed=”0.3″ animation_direction=”left” hide_on_mobile=”no” center_content=”no” min_height=”none”][1]
«بدانيد هرگونه غنيمتي كه به دست آورديد، يك پنجم آن براي خدا و پيامبر و نزديكان و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه است، اگر به خدا و آنچه كه بر بنده خود در روز جدايي حق از باطل و روز درگيري دو گروه نازل كرده، ايمان داريد، خداوند بر هر كاري تواناست».
آيا آيه مباركه تنها ناظر به غنائم جنگي است، يا مدلول وسيع و گسترده دارد؟ براي پاسخ به اين پرسش، بايد مادّه «غنم» از نظر لغت مورد بررسي قرار گيرد.
در كتابهاي فقهي هرگاه كه لفظ غنيمت به كار رود، ، معمولاً مورد آن، غنائم جنگي است، ولي اين سبب نميشود كه ما دلالت آيه را محدود به درآمدهاي جنگي كنيم، بلكه اطلاق آيه كه هر درآمدي را شامل است، براي ما حجت ميباشد.
لغت نويسان عرب براي لفظ غنيمت معني وسيعي ذكر ميكنند كه اختصاص به غنائم جنگي ندارد. برخي را يادآور ميشويم:
1. خليل بن احمد فراهيدي (م170هـ) ميگويد:
«هر چه را كه انسان بدون رنج به دست آورد، غنيمت است».[2]
2. ازهري ميگويد:
«غنم به دست آوردن چيزي است و اغتنام، بهرهبرداري از غنيمت است».[3]
3. ابن فارس مينويسد:
«غنم يك ريشه بيش نيست كه حاكي از به دست آوردن چيزي است كه پيشتر داراي آن نبوده است و بعد، در مورد غنائم جنگي به كار ميرود».[4]
در اين جا به همين مقدار از گفتار بزرگان ادب اكتفا ميكنيم، با ذكر اين نكته كه تفسير غنيمت به مطلق «درآمد»، در اغلب لغتنامههاي عربي وارد شده است.[5]
اتفاقاً قرآن اين واژه را در مطلق «سود بردن» به كار ميبرد، آنجا كه ميفرمايد:
«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ فَتَبَيَّنُوا وَلا تَقُولُوا لِمَنِ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلام لَسْتَ مُؤْمِناً تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللّهِ مَغانِمُ كَثِيرَةٌ».[6]
«اي افراد با ايمان، هنگامي كه در راه خدا گام ميزنيد ـ براي جهاد سفر ميكنيد ـ تحقيق كنيد. و به كسي كه بر شما سلام ميكند نگوييد مؤمن نيستي، تا بخواهيد از اين راه به كالاهاي دنيوي دست يابيد، زيرا نزد خداوند بهرههاي فراواني است».
جمله «فعند اللّه مغانم» در اين آيه، پاداشهاي دنيوي و اخروي را شامل ميشود، هر چند مربوط به درآمدهاي جنگي نباشد، بلكه ميتوان گفت مراد از آن، پاداش اخروي است، در مقابل «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنيا»، «كالاهاي زندگي دنيوي».
ابنماجه در سنن خود، از رسول خدا (ص) نقل ميكند كه پيامبر(ص) به هنگام دريافت زكات ميفرمود:
«خداوندا! اين زكات را براي پردازنده آن سود و پاداش قرار ده و آن را ضرر و زيان قرار مده».[7]
احمد بن حنبل از رسول خدا(ص) نقل ميكند:
«سود مجالسِ ياد خدا، بهشت است».[8]
حضرتش ماه رمضان را چنين توصيف ميكند: «غنم للجنّة»[9] «سودي براي بهشت است».
روشنترين گواه بر اين كه آيه هر چند در مورد غنائم جنگي نازل شده است، ولي حكم آن اختصاص به مورد نزول ندارد، اين است كه فقهاي چهار مذهب اهل سنّت، در مواردي كه مال به دست آمده از غنائم جنگي نبوده است، پرداخت خمس را لازم دانسته و با آيه شريفه استدلال نمودهاند .
خمس در معادن
خمس در معادن يكي از مالياتهاي اسلامي است كه اسلام آن را واجب كرده است و فقيهان حنفي به هنگام استدلال بر وجوب خمس در معادن با دو چيز استدلال كردهاند:
1. آيه غنيمت (كه پيشتر آن را ذكر كرديم.)
2. حديث پيامبر(ص): «وفي الرِّكازِ الْخُمُسُ»[10] «در چيزهاي زير خاكي ـ معدن و گنج ـ خمس واجب است».
بررسي كتب حديث بيانگر آن است كه در روايات متعددي جمله ياد شده از پيامبر (ص) وارد شده است.
خمس درآمد كسب و كار
از نظر شيعه به كليه درآمدهاي كسبي يك فرد، پس از كسر هزينه سال، خمس تعلق ميگيرد. البته در اين مسأله شرايط ديگري لازم است كه اينجا مجال بيان آن نيست، بلكه هدف اين است كه نشان دهيم قول اماميه در اين جا با رواياتي كه اهل سنّت از پيامبر اكرم(ص) نقل ميكنند، كاملاً موافق است. از آنجا كه در اين مختصر نميتوانيم همه آنچه را كه در اين مسأله آمده است، نقل كنيم، به نقل برخي از آنها بسنده ميكنيم:
1. هيئت اعزامي «عبدالقيس»
قبيله عبدالقيس در منطقه شرق عربستان زندگي ميكردند، و امروز نيز مردم قطيف و احساء و حتي بحرين منتسب به همين قبيله ميباشند. رئيس قبيله به نام عبدالقيس به حضور پيامبر (ص) رسيد و گفت: ميان ما و شما، قبايلي زندگي ميكنند كه مشرك هستند و اجازه نميدهند ما، جز در ماههاي حرام، به حضور شما برسيم. از شما ميخواهيم آموزشهاي لازم را به ما بدهيد و ما نيز آنها را به ديگران منتقل كنيم، پيامبر (ص) فرمود:
«من شما را به چهار كار فرمان ميدهم و از چهار كار باز ميدارم: 1. فرمان ميدهم به ايمان به خدا ـ و ميدانيد ايمان به خدا چيست؟ ـ شهادت به يگانگي او، 2. به برپايي نماز، 3. پرداخت زكات، 4. پرداخت خمس از غنيمت».[11]
بايد دقت شود كه مقصود از مغنم چيست؟ در اينجا دو احتمال وجود دارد:
أ. غنائم جنگي.
ب. درآمدهاي حلال.
مسلّماً احتمال نخست منفي است، زيرا هيئت عبدالقيسي آشكارا ميگفتند كه ما توان ملاقات با شما را جز در ماههاي حرام نداريم؛ زيرا خروج ما از منطقه و عبور از ميان قبايل، ماية خطر و خونريزي است. چنين مردمي چگونه ميتوانستند به جنگ با دشمن بپردازند و از آنها غنيمت بگيرند؟! از اين گذشته جهاد با دشمن بدون اذن پيامبر و جانشين او جايز نيست.
ممكن است تصوّر شود كه مقصود، شبيخون زدن و غارت كردن است. اين احتمال نيز صحيح نيست، زيرا پيامبر اكرم (ص) از هر نوع غارت نهي کرده و سخن ايشان در كتب حديث وارد شده است كه: «نهي النبيّ عن النهب…»؛[12] «پيامبر از غارتگري نهي کرد.»
در اين صورت جز درآمدهاي حلال انسان ، پس از كسر هزينهها، چيز ديگري مورد نظر نخواهد بود.
2. پيامبر (ص) آنگاه كه عمرو بن حزم را به يمن اعزام كرد، فرماني براي او نوشت كه بخشي از آن چنين است:
«أَمَرَهُ بِتَقْوَى اللّه في أَمْرِهِ كُلّهِ، وَأَنْ يَأْخُذَ مِنَ الْمَغانِمِ خُمسَ اللّهِ وَما كَتَبَ عَلي الْمُؤْمِنينَ مِنَ الصَّدَقَةِ مِنَ الْعِقار عُشرُ ما سَقى البَعلَ، وَسَقَتِ السَّماءُ، وَنصفُ العُشر مِمّا سَقَى الغرب».[13]
نخست برخي از واژگان به كار رفته در فرمان را توضيح ميدهيم:
الف. «العقار» به معني زمين است و در اين جا مقصود، زمينهاي كشاورزي است.
ب. «البعل» درختاني است كه نياز به آبياري ندارند؛ زيرا ريشههاي آنان از آبهاي سطحي مجاور رودخانهها استفاده ميكند.
ج. «الغرب» به معني دلو بزرگ است و منظور درختاني است كه با كشيدن آب با دلو، آبياري ميشوند.
پيامبر گرامي (ص) در اين حديث، پس از امر به تقوا، دو نوع ماليات اسلامي را يادآور ميشود:
1. خمس غنائم.
2. زكات زمين، گاهي يك دهم و گاه يك بيستم زميني كه به وسيله باران يا آبهاي مجاور سيراب ميشود. به خاطر كمتر بودن هزينه يك دهم و زميني كه با دلو و كشيدن آب از چاه آبياري ميشود، يك بيستم.
پيامبر(ص)، عمرو بن حزم را به عنوان فرماندار يمن اعزام كرد، نه به عنوان يك فرد نظامي كه در آنجا با مشركان جهاد كند، زيرا اهل يمن اسلام را پذيرفته بودند، طبعاً مقصود از جمله «وأنْ يَأخُذ مِنَ المَغانِم خُمُسَ اللّه» درآمدهاي حلال كسب است.
در اين مورد، عهدنامههاي فراواني از جانب پيامبر (ص) به شخصيتهايي كه در اطراف شبه جزيره زندگي ميكردند، نوشته شده و در همه آنها پرداخت خمس از غنائم وارد شده است، در حالي كه اين افراد، فرماندهان نظامي و رجال جنگي نبودند، بلكه در منطقه خود رهبري و رياست داشتند و پيامبر (ص) به آنها دستور ميدهد كه خمس درآمدها را جمع كنند و براي او بفرستند.
3.پيامبر(ص) در ضمن عهدي به جهينة بن زيد چنين نوشت:
«زير زمين و روي آن و كف درهها و روي آنها از آن شما باشد، از چراگاههاي آن استفاده كنيد و از آب آنها مصرف كنيد، به شرط آن كه يك پنجم درآمد خود را بپردازيد».[14]
گذشته از اين، ائمه اهل بيت(علیهم السلام) كه همتاي قرآن و هم سنگ آن هستند، در روايات فراواني پرداخت يك پنجم درآمدها را ضروري و واجب دانستهاند. كساني كه بر حديث ثقلين مهر صحّت نهادهاند، بايد پيروي از سخن آنان را لازم و واجب بدانند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
- [1] . انفال/41.
- [2] . كتاب العين، ج4، ص 426، ماده غنم.
- [3] . تهذيب اللغه، ماده غنم.
- [4] . مقاييس اللغه، ماده غنم.
- [5] . نهاية ابن اثير، و قاموس فيروز آبادي، تاج العروس زبيدي، ماده غنم مراجعه فرماييد.
- [6] . نساء/894.
- [7] . سنن ابن ماجه، كتاب زكات، باب ما يقال عند اخراج الزكاة، حديث 1797.
- [8] . مسند احمد، ج2، ص 330 و 374 و 524.
- [9] . همان، ج2، ص 377.
- [10] . الفقه الإسلامي وأدلّته، ج2، ص 776; مسند احمد، ج1، ص 314; سنن ابن ماجه، ج2، ص839، چاپ 1373.
- [11] . صحيح بخاري، ج4، ص 250، باب «واللّه خلقكم وما تعملون» از كتاب توحيد; صحيح مسلم، ج1، ص 35 ـ36، باب الأمر بالايمان.
- [12] . التاج الجامع للاصول، ج4، ص 334، به نقل از صحيح بخاري.
- [13] . فتوح البلدان، ج1، ص 81، باب يمن; سيره ابن هشام، ج4، ص 265.
- [14] . الوثائق السياسية، ص 265، شماره 157.
[/fusion_builder_column][/fusion_builder_row][/fusion_builder_container]