خط مقدم ما تا ظهور فاطمیه است/تفاوتهای فاطمیّه با عاشورا
سه واقعه مهم برای مذهب تشیع، فاطمیه ، عاشورا و ظهور است ؛ عاشورا عقبه ظهور است، یعنی عقبه ظهور کربلاست و خط مقدم ما تا ظهور فاطمیه است.
خط مقدم ما تا ظهور، فاطمیه است
پیامبر هر کجا که زمینه داشت، حضرت فاطمه سلاماللهعلیها را معرفی میکردند، با عبارتهایی نظیر: هذه فاطمه؛ این فاطمه است ؛ هذه فاطمه بنت محمد ؛ فاطمه ام أبیها ؛ یا فاطمه فداکِ أبوها.
فاطمه قلب من است، روح من است، پاره تن من است، من أذی فاطمه فقد آذانی، من سَرَّ فاطمه فقد سَرَّنی و … .
سه واقعه مهم برای مذهب تشیع، فاطمیه ، عاشورا و ظهور است ؛ عاشورا عقبه ظهور است، یعنی عقبه ظهور کربلاست و خط مقدم ما تا ظهور فاطمیه است. بنابراین، تا زمانی که مردم ما سقیفه شناس نشوند، فاطمه شناس نخواهند شد و تا فاطمه شناس نشوند ظهور محقق نخواهد شد.
تفاوتهای فاطمیّه با عاشورا:
۱- در فاطمیه چهرههایی میبینید که نورانی، سفید، قدسی و مقدس هستند، مردم به آنها التماس دعا میگفتند، کسانی که با پیامبر بودند، در کنار پیامبر بودند، به دنبال پیامبر بودند. مردمی بودند با چنین ظاهری. اما باطنی داشتند پر از نکبت،خباثت، خیانت، بیحیایی و زشتی. یکی از مشکلات و تفاوتهای اساسی فاطمیه با عاشورا همین بود. برخلاف مردمی که در صحنه کربلا رو در روی امام حسین علیه السلام ایستاده بودند. ظاهر و باطن یکی بود. یزید علنا اهل عرق، ورق، قمار، شراب و سگباز بود.
۲- در فاطمیه بغض آدمهایی ترکید که اصل و ریشه بودند، پر از کینه و حقد بودند. همین بس که بچههای آنها ۵۰ سال بعد در کربلا سر پسر پیامبر خدا را بریدند. بچهها شعاعی از آن کانون فتنه و کینه شدند. حالا این چه اصل و متنی بوده که فرعش کربلا میشود و حاشیهاش عاشورا میشود. در قضیه فاطمیه این بچهها نبودند، آباء و أجدادشان بودند که فاطمیه ساز شدند.
۳- جایی در تاریخ سراغ نداریم، که یک معصوم، فدای معصوم دیگر شود. فاطمه سلاماللهعلیها پروانهوار دور علی علیه السلام گشت، تا شهیده شد. یک معصوم خودش را کشت، تا معصوم دیگر زنده بماند.
۴- در کربلا جنگ بود، اعلام جنگ بود، علنی و ظاهری، صحنه، صحنه جنگ بود. میمنه و میسره داشت. امام با لباس جنگ در وسط میدان بود و … و حال آنکه در فاطمیه امام مأمور به صبر بود. جبههای بود به پهنه تاریخ و بلندای تاریخ. چون حضرت زهرا سلاماللهعلیها در این میدان هم خودش سرباز است و هم فرمانده. گرچه واقعه کوتاه بود. چون فاطمه سلاماللهعلیها حامله بود، پشت درب با پهلو شکستن زمینگیر شد و به نظر آنها، قضیه تمام شده تلقی گردید. ولی غافل از این که، موجود هر چه بسیطتر باشد، کاملتر است. و فاطمه سلاماللهعلیها یعنی عصاره خلقت یعنی همه عالم، لولاک لما خلقت الافلاک.
شیعه باید به این معرفت برسد که این حادثه، فداشدن، شهیده شدن، یک حادثه اتفاقی نبوده است. چنین نبود که چون حضرت نزدیک درب بود یا دم درب بود یا کسی نبود درب را باز کند. همه این واقعه مهم است و خبر از یک، مسئله بسیار مهم میدهد.
چرا باید فاطمه سلاماللهعلیها درب را باز کند و حال آنکه ۶ نفر مرد در خانه بودند. امام علی علیه السلام ، حسنین، ابوذر، سلمان و مقداد.
پیامبر با آن تابلویی که از فاطمه ترسیم کرد و فاطمه را بعنوان یک چهرهای مهم به همه شناساند، لذا فاطمهسلاماللهعلیها شخصیتی دارد که برای هیچکس، قابل انکار نیست. فاطمه سلاماللهعلیها بعد از رحلت پدر، یک منتقد است یک معترض است.
نکات مهم و تاریخساز شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها :
۱- فاطمه سلاماللهعلیها اولین کسی است که مانع بیعت علی علیه السلام شد.
۲- با خلیفه اول آنچنان مناظره کرد، که خلیفه عقبنشینی کرد وگفت أقیلونی!
۳- در جلسه با زنان انصار آینده را با علی بودن و بدون علی بودن ترسیم کرد.
۴- گریههای مداوم زهرا سلاماللهعلیها
۵- برخورد زهرا سلاماللهعلیها هنگام عیادت آن دو نفر.
۶- وصایای حضرت زهرا سلاماللهعلیها از غسل شبانه، کفن شبانه و دفن شبانه.
۷- قبر مفقود و گمنام حضرت زهرا سلاماللهعلیها سند گویایی بر اعتراض آن حضرت به عملکرد اشخاص بعد از رحلت حضرت.
۸- وقتی آمدند درب خانه حضرت علی علیه السلام را زدند، علیرغم اینکه ۵ تا ۶ مرد در خانه بودند، حضرت زهرا سلاماللهعلیها پشت درب رفت، و اعلام کرد چون شما بیگانهاید، درب را به روی آنها باز نکرد، دومی گفت خانه را با اهلش به آتش بکشید، یکی فریاد زد این صدا صدای فاطمه است چطور و چگونه این کار را بکنیم!؟
۹- درب راشکستند، سوزاندند و حضرت فاطمه سلاماللهعلیها گُل علی علیه السلام ، بین در و دیوار پرپر شد و میان شعلههای آتش سوخت و حضرت محسن شهید شد.
۱۰- وارد حریم ولایت شدند، علی علیه السلام را سر برهنه، پا برهنه با ریسمان کشان کشان در جلو چشمان معصومانه فرزندانش میکشاندند، و از جلو چشمان مظلومانه زهرا سلاماللهعلیها ، علی علیه السلام را بردند، فاطمه سلاماللهعلیها طاقت نیاورد، بهدنبال حیدر میدوید از سینهاش خون میچکید.
۱۱- خودش را به علی علیه السلام رساند کمربند ایشان راگرفت و گفت نمی گذارم او را با این وضع به مسجد ببرید. دومی به قنفذ گفت دست زهرا سلاماللهعلیها را از علی علیه السلام جدا کن؛ تازیانهها توانست دستش را از علی علیه السلام جدا کند. بچهها پرستوهای پرشکسته در آشیانه ناله میزدند، حیران و سرگردان که به کمک مادر بشتابند که تازیانه میخورد یا به کمک پدر که کشان کشان او را به مسجد میبرند. علی علیه السلام برگشت نگاه معصومانهای به زهرا سلاماللهعلیها انداخت در چشمان زهرا سلاماللهعلیها مظلومیت را دید که میگوید علیجان تازیانهها طاقتم را گرفتند.
۱۲- پس از آنکه علی علیه السلام به مسجد بردند، زهرا سلاماللهعلیها طاقت نیاورد، با بدنی خسته، کوفته و رنجور خودش را به مسجد رساند، دید علی را بر پایین منبر انداختند. و شمشیر روی سر حضرت برای بیعت قرار دادند. حضرت زهرا سلاماللهعلیها تا صحنه را اینچنین دید فریاد زد،وای بر شما اگر شمشیر از سر علی علیه السلام برندارید، الآن میروم سر قبر بابایم پیامبر نفرینتان می کنم. علی علیه السلام فریاد زد جلوی فاطمه سلاماللهعلیها را بگیرید، که اگر نفرین کند، معلوم نیست چه به سر عالم بیاید چون با غضب فاطمه سلاماللهعلیها خدا به غضب میآید.
پینوشت:
برگرفته از سخنان حجت الاسلام و المسلمین دکتر جلالی رییس دفتر علامه مصباح یزدی