حضرت مهدى فقط 313 تا يار دارد ؟ بقیه انسان ها تکلیفشان چه می شود ؟
حضرت مهدى فقط 313 تا يار دارد ؟ بقیه انسان ها تکلیفشان چه می شود ؟
فهرست این نوشتار:
حضرت مهدى فقط 313 تا يار دارد ؟ بقیه انسان ها تکلیفشان چه می شود ؟ موانع ظهور حضرت چیست ؟ علت تاخیر غیبت امام زمان چیست؟
ياران موعود
ياران حضرت، منحصر در عده اى اندك (313 نفر) نيست و گروه ها و نيروهاى مختلف رزمى، سياسى و مديريتى به يارى او مى شتابند. البته اصحاب خاص امام مهدى عليه السلام، اركان مهم حكومت جهانى و سنگ هاى زيرين يك قيام فراگير هستند ولى امر منحصر در آنان نيست. بر اساس منابع دينى، گروهها و دستههاى مختلفى به يارى آن حضرت خواهند شتافت كه تنها اشاراتى به آنها مى شود:
1 فرشتگان و قدسيان
قيام و انقلاب جهانى حضرت مهدى (عج)، به حدى گسترده و فراگير است كه قلمرو يارگيرى او، اقوام گذشته، حال و آينده و موجودات آسمانى و فرشتگان و ملائكه را در بر مىگيرد و هر كدام از اينها در سلك سپاهيان و كارگزاران دولت و لشكر او انجام وظيفه مى كنند.
در بين فرشتگان، جبرئيل، ميكائيل و اسرافيل نيز وجود دارند. در روايتى آمده است: «حدود پنج هزار فرشته، حضرت مهدى را يارى مى رسانند».
از امام باقر عليه السلام نقل شده است: «زمانى كه قائم آل محمد صلى الله عليه وآله ظهور كند، خداوند او را با فرشتگان نشان دار (ويژه) و به صف در آمده و مقرّب يارى مىكند. جبرئيل پيشاپيش او و ميكائيل از پشت سر او و اسرافيل از طرف چپ او خواهد آمد».
در بين اين فرشتگان، عدهاى نيز هستند (هفت هزار) كه مىخواستند به امام حسين عليه السلام يارى برسانند ولى اجازه اين كار را نيافتند. پس غبارآلوده و پريشان در كنار قبر آن حضرت آمادهاند تا بعد از ظهور قائم آل محمدصلى الله عليه وآله، يارى او بشتابند.
نخستين بيعت كنندگان با حضرت مهدىعليه السلام فرشتگان- به خصوص جبرئيل- خواهند بود: «اول كسى كه دست او را مىبوسد و با او بيعت مىكند، جبرئيل است سپس فرشتگان و برگزيدگان جنيان بيعت مىكنند و آن گاه بزرگان (نقباء) دست بيعت مىدهند…» . در اين روايت به حضور جنيان نيز در سپاه حضرت اشاره شده است.
2 پيامبران و اوصيا
روايات فريقين خبر از حضور پيامبرانى چون عيسى، خضر و الياس عليهما السلام در كنار حضرت مهدى عليه السلام مىدهد. اينان كسانى اند كه تاكنون، به اذن الهى زنده بوده و در عصر ظهور به يارى حضرت خواهند شتافت. درباره خضرعليه السلام آمده است: «او در موسم حج حاضر شده و تمام مناسك حج را به جا مىآورد… خداوند، تنهايى قائم ما را به وسيله او، به انس و الفت و وحدت وى را در كنار او به پيوستگى مبدّل مىسازد».
درباره عيسى عليه السلام نيز رواياتى نقل شد و حضور او در كنار امام عليه السلام و بر عهده گرفتن فرماندهى سپاه، ثابت گرديده است. همچنين از حضور الياس نبى و يوشع وصى موسىعليه السلام نيز مطالبى نقل شده است .
45 يار اوليه
از امام صادق عليه السلام نقل شده است:
«قائم با 45 نفر از نُه قبيله (منطقه يا محله) خروج مىكند. از يك قبيله يك نفر، از قبيله اى دو نفر… تا اينكه 45 نفر تمام شود».
313 يار خاص
امام جواد عليه السلام مىفرمايد: «اصحاب در كنار او اجتماع مىكنند به تعداد اهل بدر كه 313 تن از نقاط مختلف زمين هستند» (482). اين 313 تن، نيروهاى ويژه اى هستند كه در آغاز قيام همراه حضرت بوده و احتمالاً فرماندهى قسمت هاى مهمى از سپاه مهدى عليه السلام را بر عهده داشته، در حكومت جهانى نيز حاكم و فرمانروا خواهند بود. اينها مهم ترين گروه از ياران حضرت هستند كه جداگانه در مورد آنان بحث خواهيم كرد.
ده هزار نيروى رزمى
امام صادق عليه السلام فرمود: «قائم در ميان كمتر از فئه (گروه) خروج نخواهد كرد و فئه از ده هزار كمتر نيست» .
ابو بصير نيز مى گويد: «مردى از امام صادق عليه السلام پرسيد: چند نفر با قائم خروج مىكنند؟ مردم مى گويند با او 313 تن به تعداد مجاهدان بدر خروج مىكنند؟ فرمود: به جز [اينها] در بين عدهاى اولوا القوّه (نيرومند)، خروج مىكند و اينان كمتر از ده هزار نفر نيستند» (484). بر اساس روايتى از امام علىعليه السلام نيز «مهدى عليه السلام با لشكرى دوازده هزار نفرى يا پانزده هزار نفرى از مكّه حركت مىكند و در دل دشمنان ترس و وحشت مىاندازد…» .
امام باقرعليه السلام مى فرمايد: «وقتى قائم ظهور مىكند و به كوفه وارد مىشود، خداوند از وراى كوفه، هفتاد هزار صدّيق را بر مىانگيزد كه يار و ياورش باشند». (486)
360 هزار محافظ
در روايتى آمده است: «تعداد محافظان وى 36 هزار نفراند و بر سر هر يك از بزرگ راههاى منتهى به بيت المقدّس، 12 هزار نفر مستقر مىشوند» (487).
تمامى شيعيان
طبرسى صاحب مجمع البيان، ذيل آيه «اينما تكونوا يَأتِ بكُم الله جميعاً» مىنويسد: در اخبار اهل بيت عليهم السلام نقل شده كه مقصود اصحاب مهدىعليه السلام در آخرالزمان است. امام رضاعليه السلام فرمود: «به خدا قسم وقتى قائم ما قيام كند، خداوند همه شيعيان ما را از تمام مناطق به دور او جمع خواهدكرد» (488).
سپاهيان امام عليه السلام منحصر در اين تعداد نيست چنان كه حرّ عاملى مىگويد: «در روايت است كه تعداد كامل سپاه امام زمان (عج)، صدهزار نفر است» (489).
نتيجه جمع اين روايات، آن است كه ياران خاص حضرت- كه هسته اصلى نيروها را تشكيل مىدهند و فرماندهان و كارگزاران حضرت مهدى هستند- 313 نفر به تعداد اهل بدراند. تا اينكه اين گروه با نيروى ده هزار نفرى تكميل گردند و قيام آغاز شود. اين نيرو، ستون هاى اصلى انقلاب را تشكيل مى دهند امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
«313 تن از يارانش، با او بيعت مىكنند. او تا هنگام كامل شدن ده هزار نفر در مكه اقامت كرده سپس رهسپار مدينه مىشود».
پس از آغاز قيام و پيشروى آن حضرت به سوى كوفه و شام، بر تعداد اين نيروها افزوده مىشود كه شايد بالغ بر صدها هزار يا ميليونها تن برسد.
البته تأكيد زياد بر ياران خاص و مشخص ساختن جايگاه و تعداد ايشان، نشانگر اهميت و بايستگى حضور آنان در انقلاب جهانى مهدوى است يعنى، هم يكى از شرايط ظهور آن حضرت تكميل ياران خاص است و هم اينكه نقش و تأثير آنان در شكلگيرى هستههاى اوليه نهضت و فرماندهى نيروها انكارناپذير است. روايات زيادى در اين باره وارد شده كه به بعضى از آنها در معرفى اين افراد بسنده مىشود.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «گويا قائم را بر فراز منبرى در كوفه مىبينم و پيرامون او يارانش قرار دارند كه 313 تن به تعداد اصحاب بدر مىباشند. آنان پرچمداران سپاه و حاكمان زمين از سوى خداوند در بين بندگان او هستند».
از امامين باقر و صادق عليهما السلام در تأويل آيه «و لئن اخّرنا عنهما العذاب الى امّه معدوده» آمده است: «امت مورد اشاره در اين آيه، ياران مهدى در آخرالزمان هستند. آنان به شمار ياران پيامبرصلى الله عليه وآله در جنگ بدر، 313 تن مىباشند و بسان ابرهاى پراكنده پاييزى، ظرف يك ساعت از سراسر جهان در مكه، گرد او جمع مىشوند» (492). درباره ويژگىها و مشخصات اين افراد مىتوان به موارد زير اشاره كرد:
1 آنان از اقصى نقاط عالم جمع شده و نخستين بيعت كنندگان با امام زمان (عج) هستند.
2 آنها مدافعان مخصوص و حافظان ويژه امام زمان (عج) هستند.
3 آنان پرچمداران (پيشتازان) سپاه و حاكمان روى زمين هستند.
4 ايشان همان امّت معدودهاى هستند كه براى دشمنان عذاب و نقمت اند.
5 آنان اركان و پايههاى خللناپذير و پشتيبان محكم حكومت مهدى (عج) هستند.
6 ايشان به دليل اينكه دست خداوند، بالاى سر آنان است، هميشه پيروز و ثابت قدماند.
7 آنان به قدرت ايمان كامل و ممتازند و شك و ترديد در باور آنان راه ندارد و….
هنگام ظهور امام قائم عليه السلام آن حضرت قبل از آنكه كنار كعبه برود و تكيه بر كعبه (كانون و مركز توحيد) كند و صداى دل آراى خود را بلند كرده و به جهانيان برساند، در مكانى به نام «ذى طوى» در انتظار 313 تن از ياران خاصّش توقف مىكند تا اينكه آنها مى آيند و به حضرت مىپيوندند… و در آنجا همراه امام به كنار كعبه مىروند… (494).
زمان آمدن امام عصر
واقعاً نمى توان سخنى قطعى و كامل در اين مورد گفتزيرا هيچ كس از زمان ظهور اطلاعى ندارد. از طرفى بايد زمينه ها و شرايط ظهور فراهم شود تا ايشان ظهور كند. شرايط به امورى گفته مى شود كه تحقق ظهور وابسته به وجود آنها است و تا آنها محقق نشوند، ظهورى در كار نخواهد بود. اما علايم و نشانه ها، آن دسته رويدادها و حوادثى است كه براساس گفته پيشوايان معصوم، قبل و يا در آستانه ظهور واقع خواهد شد و تحقق هر كدام نويد نزديك بودن قيام حضرت را مىدهد. براين اساس انقلاب جهانى امام علاوه بر اين كه داراى علايم و نشانههايى است كه پيش از وقوع آن روى مىدهد، داراى يك سرى شرايط و بايسته هايى است كه با تحقق آنها، قيام اتفاق خواهد افتاد. در رابطه با اين انقلاب و يا هر انقلاب واقعى ديگر، چند شرط متصور است.
يك. قانون و برنامه كامل و جامع
مىدانيم كه زندگى بشرى به خصوص در عصر حاضر با كاستىها و دشوارىهاى فراوانى رو به رو بوده و مهمترين خواستهها و نيازهايش از جمله عدالت، معنويت و رفاه واقعى است هيچ مكتب و دولت و انقلابى نيز نتوانسته به طور اساسى مشكلات بشر را برطرف كند و اگر موفقيتى داشته در بعضى از ابعاد و محدود بوده است. در واقع براى رفع همه كاستى ها و تحقق اهداف عالى جامعه بشرى نياز به يك برنامه كامل و جامع است كه تاكنون هيچ يك از مكاتب و نحلههاى بشرى نتوانستهاند آن را ارائه دهند و اين تنها در كتاب آسمانى (قرآن) وجود دارد كه حضرت مهدى (عج) مبيّن آن و تحقق بخش تمامى آموزه هاى آن با يك انقلاب جهانى خواهد بود.
يك انقلاب براى در هم شكستن وضع موجود و برقرارى وضع مطلوب به دو برنامه نياز دارد:
1 برنامه اى جامع براى مبارزه با مشكلات و تغيير وضع موجود.
2 قانون متناسب براى حركت جامعه به طرف وضعيت مطلوب و براساس نيازهاى واقعى جامعه.
قيام حضرت مهدى (عج) نيز اين شرط لازم را دارد. برنامه انقلاب جهانى آن حضرت مبارزه پيگر و جدى با حكام جور و سردمداران فكرى و نظامى جامعه بشرى و نابودى كامل فساد و ظلم و كفر است. آن حضرت هم داراى اين برنامه و هدف است و هم براساس پيش بينى هاى قرآنى و روايى موفق و پيروز خواهد بود.
برنامه حضرت در قسمت دوم، براساس عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر است كه كاملترين و بهترين برنامه زندگى انسانى است. اين قانون جامع، متناسب با همه نيازهاى جامعه و ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در يك نظام عادلانه حكومتى است.
پيامبر «ص» مىفرمايد: «سيره و سنت او، سنت من است مردم را بر دين و آيين من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مىكند»(1).
دو. رهبرى مقتدر و توانمند
شرط ديگر براى پيدايش يك انقلاب وجود رهبر و پيشوايى آگاه، توانمند و دلسوز است تا با آشنايى كامل از اهداف، برنامهها، زمينهها و موانع، با مديريتى صحيح و قاطع، حركت انقلابى را راهبرى كند و تا آخرين نفس ادامه دهد. هم چنين بتواند فرمان روايى جهان را در دست گرفته و عدالت را در آن گسترش دهد. انقلاب عظيم مهدوى، به يقين داراى اين شرط است. حضرت مهدى (عج) با توجه به مقام امامتشان، مسلماً شايستگى چنين منصبى را دارد و مىتواند چنين مسئوليتى را بر عهده بگيرد.
سه. ياران ايثارگر و مجريان توانمند
شرط ديگر يك انقلاب وجود يارانى فداكار است كه با آشنايى نسبت به برنامهها و اهداف و اعتقاد به آنها تا آخرين لحظه، از رهبر و انقلاب دست بر ندارند و آماده هر گونه فداكارى باشند.
قيام جهانى امام مهدى نيز نياز به يارانى دارد كه ضمن آشنايى و اعتقاد به امام و دين تا آخرين لحظه فداكارى كنند. اين جمعيت خالص و مخلص كه اصحاب حضرت را تشكيل مىهند، نقش جدى و قابل توجهى در رهبرى سپاه و فتح كشورها و اداره مناطق و سرزمين ها ايفا خواهند كرد.
امام جواد «ع» در اين زمينه مىفرمايد: «اصحاب مهدى به سوى او اجتماع مىكنند كه سيصد و سيزده نفراند به تعداد اهل بدر از نقاط مختلف زمين… وقتى اين عده جمع شدند، خدا امر او را ظاهر مىكند و چون عده كامل شد كه ده هزار نفراند، به اذن خدا خروج مىكند»(2).
چه بسا اين شرط هنوز تحقق نيافته و تعداد ياران آن حضرت- به خصوص اصحاب خاص- كامل نشده است تا قيام نيز صورت گيرد.
چهار. آمادگى عمومى و بالارفتن سطح رشد و فهم مردم
يكى ديگر از شرايط يك انقلاب و تحقق آن، پذيرش مردمى و قابليت آنان است، اگر مردم آن را نخواهند، و شرايط فكرى و روانى فراهم نباشد، آن قيام به سرانجام نمىرسد چنان كه نهضت الهى امام حسين «ع» به جهت عدم همراهى مردم در ظاهر شكست خورد و آن حضرت به شهادت رسيد.
قيام حضرت مهدى (عج) نيز اين شرط را لازم دارد. مردم بايد به حدى از رشد و آگاهى رسيده باشند كه پذيراى حركت اصلاحى و قيام بزرگ منجى عالم بشريت باشند. وجود اين آمادگى از شرايط بسيار مهم براى ظهور مصلح موعود است چرا كه با وجود آن، حركت اصلاحى حضرت به نتيجه خواهد رسيد.
از ميان چهار شرط ياد شده، دو شرط فراهم است و آن طرح و برنامه كامل براى اداره جهان و وجود رهبر شايسته و كارآمد است. اما شرط سوم و چهارم نيز لازم است فراهم شود و مردم آمادگى پذيرش انقلاب او را داشته باشند.
براين اساس مىتوان تفاوتهاى ميان شرايط و علايم ظهور را چنين شمارش كرد:
1 رابطه ظهور با شرايطش واقعى است. يعنى تا آنها نباشند ظهور هم اتفاقى نمىافتد حال آن كه علايم، دلالت بر ظهور مىكنند و از امكان و نزديكى وقوع چنين حادثه عظيمى خبر مىدهند.
2 شرايط ظهور با هم ارتباط متقابل و واقعى دارند، حال آن كه ارتباط خاصى ميان نشانههاى ظهور مشاهده نمىشود.
3 شرايط ظهور همگى با هم بايد در يك زمان محقق باشند حال آنكه علايم ظهور، به طور طبيعى طى ماهها و سالها و قرنها رخ مىدهند.
4 شرايط ظهور بايد مداومت داشته باشند و شرط بقاى ظهورند، حال آنكه نشانههاى ظهور در زمانى خاص رخ مىدهند و نه لزوم و نه امكان دارد كه آن شرايط در مدت زمانى طولانى واقع شوند و وقوع آنها ادامه يابد.
5 شرايط ظهور تنها در زمان ظهور است كه به حد اعلاى خود مىرسند حال آن كه تمامى نشانهها به مرور پيش از ظهور رخ مىدهند.
6 همه شرايط ظهور بايد متحقق باشند با آنكه نشانههاى ظهور لازم نيست كه همهشان رخبدهند و تنها حدوثعلايم حتمى كافىاست و بقيه به نزديكىظهور دلالتمىكنند و اگر پيشازظهور رخندهند، مشكلىدر امر ظهور پيشنمىآيد(3).
علت عدم ظهور امام زمان
خلاصه آنكه امر ظهور كاملا پوشيده و حساس است ولى نمى توان با تحقق چند نشانه گفت كه چرا ظهور محقق نمى شود. از طرفى براى ظهور موانعى وجود دارد كه تا آنها برطرف نشود ظهور صورت نخواهد گرفت.
آنچه از روايات درباره موانع ظهور حضرت استفاده مى شود به صورت خلاصه عبارتند از:
1- به حكومت رسيدن همه اقشار:
يعنى غيبت حضرت آن قدر طول مى كشد همه اصناف مردم از هر قشر و طبقه اى به حاكميت برسند تا حجت بر همه تمام گردد و به همه معلوم شود كه قادر به اجراى عدالت نيستند. چنانچه امام صادق (ع) مى فرمايند نخواهد بود اين امر [ظهور حضرت] تا آن كه نماند هيچ صنفى از مردم مگر اين كه ولايت پيدا كنند تا اين كه كسى نگويد كه اگر ما ولايت مى يافتيم عدالت مى ورزيديم سپس حضرت قائم به حق و عدالت قيام كند (غيبت نعمانى، محمد ابن ابراهيم نعمانى، باب 14، ش 53).
2- امتحان شدن مردم :
علت ديگرى كه امام باقر (ع) اشاره مى فرمايند براى طولانى شدن غيبت امتحان است مى فرمايند «ليعلم الله من يطيعه بالغيب و يؤمن به» (جهان در آينده، محمد حسن موسوى كاشانى، ص 13).
و از روايات ديگر استفاده مى شود كه امتحان به غيبت از دو جهت از شديدترين امتحانات است:
الف) چون اصل غيبت كه بسيار طولانى مى شود بيشتر مردم در شك و ريب مى افتند و جز اشخاص مخلص و داراى معرفت كامل كسى بر عقيده به امامت باقى نخواهد ماند چنانچه پيامبر (ص) فرمود «لا يثبت فيها الامن امتحن الله قلبه للايمان» (منتخب الاثر، آيت الله صافى گلپايگانى، فصل 1، باب 8، حديث 45).
ب) ناگوارى ها و سختى هايى كه در زمان غيبت رخ مى دهد كه امام صادق (ع) فرمود كه هر كس بخواهد در عصر غيبت به دينش ملتزم باشد مثل كسى است كه خارهاى درخت خرما را با دست كنار بزند و غيبت طول مى كشد تا سيه رويان در اين محك معلوم شوند (كمال الدين و تمام النعمه، شيخ صدوق، ج 2، ص 16).
3- پيدا شدن قابليت در منتظران :
يعنى مردم به اين سطح از معرفت برسند كه قوانين بشرى در اجراى عدالت كافى نيست پيشرفت ها ولو در همه زمين ها به نابسمانانى ها و بى عدالتى ها پايان نمى دهد بلكه روز به روز بيشتر مى شوند و بفهمند كه فقط در پرتو ظهور حضرت عدالت كامل پياده مى شود و مردم استعداد و آمادگى براى اجراى عدالت توسط حضرت را داشته باشند نه مانند زمان على (ع) كه مردم قابليت و تحمل اجراى عدالت او را نداشتند كه «قتل لشده عدله» و اين زمانى است كه ظلم و تعدى همه عالم را فرا گيرد و تلخى ظلم به كام همه برسد تا همگان تشنه عدالت شوند چون تا انسان تلخى ظلم را نچشيده باشد نسيم عدالت را تشخيص نمى دهد. «يملأ الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا» زمين را پر از عدل و قسط مى نمايد بعد از اين كه پر از ظلم و جور شد» (كمال الدين، شيخ صدوق، ج 1، ص 289). در روايات علل ديگرى براى طولانى شدن غيبت ذكر شده مانند بيعت كردن با ظالمان براى حفظ جان از گزند دشمنان، كردار بد بعضى شيعيان، مهلت دادن به كافران و ظالمان، نبودن ناصر و يارى كننده.
لكن مهم ترين علتى كه در بسيارى از روايات بر آن تأكيد شده اين كه طولانى شدن غيبت حضرت به حكمت الهى است و داراى مصالح و حكمت هايى است كه تنها خداوند و آنها كه محرم اسرار الهى هستند از آن با خبراند چنانچه امام صادق در جواب عبدالله بن فضل هاشمى وقتى در اين مورد سؤال مى كنند مى فرمايد :
اى پسر فضل همانا اين مسأله سرى از اسرار الهى است و غيبى از غيب هاى الهى است و وقتى ما خداوند را حكيم بدانيم همه افعال او را مطابق حكمت و مصلحت خواهيم دانست گرچه علت آنها براى ما روشن نباشد (رخسار آفتاب، سيد مجتبى غيورى، ص 54 نقل از الاحتجاج طبرى، ج 2، ص 303). پس و لو علت و سر طولانى شدن غيبت حضرت براى ما معلوم نباشد بايد بدانيم از آن مصلحت و حكمتى است و آنچه مهم است اين كه به وظايف يك منتظر واقعى حضرت عمل كنيم و به فرموده خود حضرت كه فرمود براى فرج من بسيار دعا كنيد.
(1) كمال الدين، ج 2، ب 39، ح. 6
(2) كمال الدين، ج 2، باب 37، ح. 2
(3) تاريخ غيبت كبرى، ص 399- 396 شش ماه پايانى، ص 223-. 222
پرسمان