وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حجاب هاى ظلمانى و نورانى

0

حجاب هاى ظلمانى و نورانى

پرسش 7 . در خصوص حجاب هاى ظلمانى و نورانى توضيح فرماييد؟

وجود حجاب هايى از «ظلمت» و «نور» ميان انسان و خداى متعال، مسئله اى است كه از آيات قرآن و اشارات آنها و از روايات و بيانات وارده استفاده مى شود. با دقت و تأمل در اين منابع، به خوبى مى توان به اين موضوع پى برد كه ميان انسان و حضرت حق، يك سلسله حجاب هاى ظلمانى و يك سلسله حجاب هاى نورانى و يا نورى وجود دارد و آدمى در سير عبودى و سلوك الى اللّه ، بايد از اين حجاب بگذرد تا به لقاى حق و لقاى وجه الهى نايل آيد.

گرچه حقيقت حجاب هاى ظلمانى و نورانى و چگونگى آنها، با تحليل عقلى، توضيح لفظى، ترسيم فكرى و تصوير ذهنى روشن نمى گردد و حقيقت امر بالاتر از اين است كه در قالب الفاظ و عبارات بيايد و چيزى است كه براى اهل عمل و آنانى كه عينا مى يابند، معلوم و مشهود است و نه براى غير آنان؛ اما در عين حال مى توان از مجموع آيات، حجاب هاى ظلمانى و نوارنى را در حدّ امكان توضيح داد.

«حجاب هاى ظلمانى» عبارت است از حجاب تعلّق به بدن مادى، كفر و شرك و عناد با حق و آيات الهى، عقايد و افكار باطل و ناصحيح، اخلاق و اوصاف رذيله، حجاب عادات، اوهام و تخيّلات، تعلّق و اسارت به مظاهر مادى و آنچه غير حضرت حق است. به بيان ديگر «حجاب هاى ظلمانى» عبارت است از هر خصوصيت و رنگى كه عارض روح انسان شده، او را به سوى غير خداى متعال سوق داده و در جهت غير او و دورى و فرار از او، قرار مى دهد؛ مانند: تكاثر، تفاخر، مباهات، كبر، غرور، جاه طلبى، شهرت طلبى و نظاير اينها از اوهام و تخيّلات. اين حجاب ها هر كدام به شكل خاصى حاجب حضرت حق بوده و فاصله ميان انسان و حق مى گردد و روح را به قيد و بند مخصوص كشيده و محجوب مى كند.

صد هزاران دام و دانه است اى خدا!
ما چو مرغان حريص بينوا
دمبدم پا بسته دام نويم
هر يكى گر باز و سيمرغى شويم
ميرهانى هر دم ما را و باز
سوى دامى مى رويم اى بى نياز
ما در اين انبار گندم مى كنيم
گندم جمع آمده گم مى كنيم
مى نينديشيم آخر ما بهوش
كاين خلل در گندمست از مكر موش
موش تا انبار ما حفره زده است
وز فنش انبار ما ويران شدست
اوّل اى جان دفع شرّ موش كن
و آنگه اندر جمع گندم جوش كن56

البته چنين نيست كه همه حجاب هاى ظلمانى، ماهيت واحد و واقعيت يكسانى داشته باشند و حاجب بودن همه آنها نيز داراى شكل يگانه اى بوده و كنار زدن همه آنها از طريق واحدى انجام گيرد؛ بلكه هر كدام به نحوى حاجب است.
به عنوان مثال تعلق روح به بدن مادى حجاب به خصوصى است كه با حجاب هاى ظلمانى، فرق مى كند و به نحو خاصى روح را در جهت دور شدن از خداى متعال قرار داده و حاجب ميان روح و خداى متعال مى گردد و از اين رو بايد هر يك از آنها را از طريق مخصوصى كنار زد.57

امّا پيش از تحليل حجاب هاى نورى، بايد دانست كه در همه آياتى كه مسئله ظلمات و يا حجاب هاى ظلمانى مطرح و نجات از آنها بيان شده است؛ مسئله «نور» و ورود به «نور» يا عالم «نور» ـ به دنبال خروج از ظلمات ـ نيز بيان شده است.58

امّا آيا اين مطلب بدين معنا است كه پس از خروج از حجاب هاى ظلمانى، سير تمام است و موانع و پرده هايى در رسيدن به وجه حق وجود ندارد؟ خير؛ زيرا بر اساس پاره اى آيات، انسان پس از كنار زدن حجاب هاى ظلمانى، به عوالم يا حجاب هاى نورى مى رسد كه در وسط راه قرار دارد؛ نه اينكه به آخر راه رسيده و به مقصد نايل آمده باشد و ديگر راهى در پيش نداشته باشد. به عنوان نمونه به اين آيه دقت كنيد:

«الر كِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النّاسَ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ»59؛ «اين قرآن كتابى است كه به طرف تو فرستاديم تا به اذن پروردگار، مردم را از ظلمات به سوى نور خارج كنى؛ به سوى صراطى كه صراط پروردگار عزيز حميد است [ و به مقام عزّ او منتهى مى شود]».

آوردن جمله «إِلى صِراطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ» پس از جمله «الى النور»، بيانگر اين حقيقت است كه پس از خارج شدن از ظلمت ها و حجاب هاى ظلمانى و با وارد شدن به نور و عالم نور، تازه انسان به صراطى كه در خود همان نور و عالم نورى است، قدم گذاشته است و باز انسان را پيش مى برد و به خداى عزيز حميد مى رساند و اين چنين نيست كه با وارد شدن به «نور» يا «عالم نور»، مسئله خاتمه يابد و حركتى نباشد.

با كفش درياى كل را اتصال
هست بيچون و چگونه در كمال
اتصالى كه نگنجد در كلام
گفتنش تكليف باشد والسّلام

در عين حال موضوع حجاب هاى نورانى با صراحت كامل ـ همانند حجاب هاى ظلمانى ـ در آيات و روايات بيان نشده است؛ بلكه از اشارات و نكات مخصوص و از تعبيرات ويژه اى كه در برخى آيات قرآن وجود دارد، استفاده مى شود. در مجموع مى توان گفت: حجاب هاى نور، حقايق غير مادى و موجودات نورى و مراتب مختلف هستند و هر كدام به اندازه سعه وجودى و قابليّت و ظرفيّت خود، جلوه گاه وجه حق بوده و آن را نشان مى دهند.

به عبارت ديگر، در همان حال كه حجب نورى، وجه الهى را نشان مى دهند، حجاب هاى وجه او نيز مى باشند. در واقع شهود وجه حق در اين جلوه گاه نورى، شهود وجه او در آينه هاى محدود است. در حالى كه وجه حق نه حدودى دارد و نه نهايتى؛ بى حدّ و بى نهايت و محيط است و ذات و حدود ذاتى تجلى گاههاى نورى، همانند پرده ها و قالب ها است كه در عين مظهريت براى وجه حق، مانع و حاجب از ظهور تام وجه او و مانع و حاجب از شهود كامل است.

بنابراين، شهود وجه حق در هر يك از حجاب هاى نورى، شهود آن در جلوه گاهى محدود است. اگر سالك الى اللّه با قدم شوق و اشتياق و به تعبير بهتر، با دل مشتاق به لقاى كامل تر و شهود تام، از خودِ مجلاى محدود و از همه جلوه گاههاى محدود بگذرد و آنها را ناديده بگيرد و از آنها غفلت داشته باشد؛ به شهود وجه حق ـ آن چنان كه بايد ـ، نايل مى گردد.

اما اگر در همان محدوده و در همان جلوه گاه هاى محدود، متوقف گردد و به شهود بالاتر و كامل تر اشتياق نورزد، به شهود وجه حق ـ آن چنان كه بايد ـ، نايل نمى شود و از مقصد اعلا ـ كه مقصد بزرگان خاص است ـ محروم گشته و حجاب هاى نورى ـ كه همان جلوه گاه ها و مظاهر نورى هستند ـ متوقف مى گردد و از سير و حركت به سوى لقاى كامل تر و شهود تام و فنا در وجه اللّه ـ به نحوى كه مطلوب خاصان است ـ باز مى ماند.

حجاب هاى نورى، حجاب اشيا و حدود ذاتى خود آنها است؛ يعنى، فاصله و حجابى كه در ذات خود اشيا هست و خداى متعال را از آنها محجوب مى كند، همان حدود ذاتى اشيا و همان رنگ «خودى» و حدود «خودى» آنها است.
به عبارت دقيق تر فاصله و حجاب حاجب، همان ذات اشيا و مراتب ذات آنها است. اگر حدود ذاتى و رنگ «خودى» موجود از ميان برخيزد و وجه الخلقى همان موجود، كنار رود و هالك شود، شاهد حضرت حق خواهد بود.

حضرت على عليه السلام در خطبه اى مى فرمايد:
«فسبحانك ملأت كل شى ء و باينت كل شى ء فانت لا يفقدك شى ء»60؛ «پس خدايا تو منزهى! همه چيز را پر كرده و در عين حال غير از همه چيز هستى؛ پس خدايا! چيزى نيست كه تو را فاقد باشد».
در اين بيان به حضور و احاطه مبدأ متعال در همه جا و همه چيز ـ آن هم به نحوى كه قوام بخش همه چيز بوده و غير همه چيز باشد و به نحوى كه چيزى فاقد حضور و احاطه او نباشد ـ، با تعبيرات به خصوصى اشاره شده است.

بنابراين در سير الى اللّه و رسيدن به مقام شهود و فنا، بايد با كنار زدن حدود ذاتى و ذات «خودى»، حجاب هاى نورى را كنار زد تا جايى كه همه حجاب ها؛ يعنى، همه مراتب ذات خود و وجه الخلقى هستى را گذاشته و از «خود» رها شود و به شهود تام وجه اللّه و فناى در آن نايل گردد.61

ميان عاشق و معشوق هيچ حايل نيست
تو خود حجاب خودى حافظ از ميان برخيز

«إِلَهِى هَبْ لِى كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ».62

56. مثنوى معنوى، دفتر 1.
57. در باب حجاب ظلمانى نگا: مقالات، ج1، صص42 ـ 46 و 63 ـ 78.
58. به عنوان نمونه نگا: طلاق65، آيه 11؛ ابراهيم(14)، آيه 5، بقره(2)، آيه 257 و … .
59. ابراهيم 14، آيه 1.
60. محمد باقر محمودى، نهج السعادة فى مستدرك نهج البلاغة، ج 3، ص 68.
61. براى مطالعه بيشتر در خصوص حجابهاى نورى نگا: مقالات، ج 1، صص47 ـ 60.
62. مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه.

  • منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، کتاب پرسش ها و پاسخ ها «عرفان و عشق»  .

حتما بخوانيد

ویژه نامه عرفان و مکاتب عرفانی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.