جریان نزاع فاطمه سلام الله علیها و ابوبکر از کتاب آنگاه هدایت شدم

جریان نزاع فاطمه سلام الله علیها و ابوبکر از کتاب آنگاه هدایت شدم
دکتر تیجانی
کتاب آنگاه هدایت شدم صفحه ی 247
نزاع فاطمه و ابوبکر
این رویداد نیز مورد اتفاق و اجماع هر دو گروه سنی و شیعه است و راهی برای انسان خردمند و با انصاف نمیماند جز اینکه-حد اقل-حکم به اشتباه ابو بکر کند اگر به ستمش و ظلمش نسبت به حضرت زهرا حکم نکند. زیرا هرکس این مصیبت را با کنجکاوی بنگرد و تمام جوانبش را مورد بررسی قرار دهد، یقین پیدا میکند که ابو بکر عمدا بنابر اذیّت زهرا و تکذیبش داشت تا اینکه آن حضرت با روایتهای غدیر و دیگر روایتها بر ابو بکر احتجاج نکند درباره خلافت شویش و پسر عمویش علی، و قرائن زیادی بر این امر دلالت دارد، از جمله آنچه تاریخنگاران نگاشتهاند که آن حضرت بر مجالس انصار وارد میشد و از آنان درخواست یاری و بیعت برای پسر عمویش مینمود و آنها پاسخ میدادند: ای دختر رسول خدا! بیعت ما با این مرد تمام شد و اگر شوهرت و پسر عمویت قبل از ابو بکر، خلافت را گرفته بود، قطعا غیر از او را برنمیگزیدیم.
ولی علی علیه السّلام میفرمود:
«آیا روا بود که پیامبر را در خانهاش بدون دفن رها میکردم و برای دستیابی به حکومت با دیگران نبرد مینمودم؟ !» .
و حضرت زهرا میفرمود:
«ابو الحسن (حضرت امیر) کاری نکرد جز آنچه سزاوارش بود و آنان جرمی مرتکب شدند که خداوند خود بازخواستشان میکند و آنان را به حساب میکشد» . (1)
و اگر ابو بکر از روی حسن نیّت اشتباه کرده بود، پس قطعا فاطمه زهرا او را قانع میکرد ولی زهرا بر او خشمگین شد و با او حرف نزد تا اینکه از دنیا رفت، زیرا هربار که سخنی میگفت، ابو بکر او را رد میکرد و شهادتش را نمیپذیرفت و حتی شهادت شوهرش را نیز قبول نداشت.
ازاینروی، غضب حضرت زهرا بر او شدّت یافت تا آنجا که در وصیّتش به علی، اجازه نداد بر جنازهاش حاضر شود و او را شبانه و پنهانی به خاک بسپارند. (2)
حال که سخن از دفن زهرا سلام اللّه علیها به میان آمد، یادآور میشوم که من در طول سالهای بحث و بررسی، به مدینۀ منوّره مسافرت کردم که خود بر برخی از حقایق آگاه شوم و به این نتیجه رسیدم که:
اوّل-قبر فاطمه زهرا برای کسی معلوم نیست، برخی میگویند در ضریح پیامبر است و برخی میگویند در خانۀ خودش مقابل اطاق پیامبر است و گروهی میگویند که در بقیع میان قبور اهل بیت است بیآنکه مشخّص باشد.
این نخستین حقیقتی است که به آن رسیدم و چنین میپندارم که آن حضرت-درود خدا بر او باد-با مخفی بودن قبرش میخواسته است که در طول قرنها و نسلها مسلمانان همواره از یکدیگر بپرسند که چرا فاطمه از شوهرش خواست که شبانه دفنش کند و کسی از مخالفین بر جنازهاش حاضر نشود! ! ! و بدین سان ممکن است هر مسلمانی با مراجعۀ تاریخ به برخی از آن حقایق شگفتانگیز دست یابد.
دوّم-چنین یافتم که زیارتکنندهای که قصد زیارت قبر عثمان بن عفّان را دارد، باید مسافتی طولانی راه رود تا اینکه به آخر بقیع برسد و آن را زیر دیوار بیابد درحالیکه بیشتر اصحاب را میبیند که در قسمت آغازین بقیع دفن شدهاند و حتّی مالک بن انس-صاحب مذهب مالکی- که از آخرین تابعین بوده، کنار همسران پیامبر به خاک سپرده شد.
و برایم ثابت شد آنچه تاریخنویسان میگویند که:
عثمان را در «حش کوکب» که آن سرزمینی یهودی است دفن کردند زیرا مسلمین نمیگذاشتند که عثمان را در بقیع پیامبر به خاک بسپارند.
و هنگامی که معاویة بن ابو سفیان بر خلافت چیره شد، آن زمین را از یهودیان خریداری کرد و به بقیع ملحق نمود تا اینکه قبر عثمان را در آن داخل نماید و هرکس که تا به امروز به زیارت بقیع میرود این حقیقت را خیلی روشن و بیپرده مییابد.
و شگفتی من بسیار است هنگامی که مییابم، فاطمۀ زهرا سلام اللّه علیها، نخستین کسی است که به پدرش ملحق میشود و حد اکثر بیش از شش ماه بین او و پدرش نیست، بااینحال کنار پدرش دفن نمیگردد.
و اگر فاطمه زهرا خود وصیّت کرده که شبانه دفن شود و لذا نزدیک قبر پدرش دفن نمیگردد-همان گونه که بیان کردم-پس چه با جنازه فرزندش حسن کردند که کنار قبر جدّش دفن نشود؟ ! زیرا امّ المؤمنین عایشه چنین منعی را صادر کرده بود، و آن هنگام که حسین برای دفن برادرش حسن، در کنار قبر جدش رسول خدا آمد، عایشه بر استری سوار شد و فریاد کرد:
«دفن نکنید در خانه من، کسی را که به او علاقه ندارم» .
در این میان بنی هاشم و بنی امیّه در برابر یکدیگر قرار گرفتند ولی امام حسین به آن زن فرمود که میخواهد جسد برادرش را بر قبر جدّش طواف دهد، سپس در بقیع به خاک بسپارد زیرا امام حسن وصیّت کرده بود که:
«نگذارید برای خاطر من خونی بر زمین بریزد هرچند به اندازۀ شیشۀ حجامت باشد» .
و دراینباره ابن عباس به عایشه، چند بیت شعر-که مشهور است- گفته:
«روزی سوار بر شتر شدی و اینک سوار بر استر میشوی و اگر زنده بمانی بعید نیست که بر پیل هم سوار شوی. تو تنها یک نهم از یک هشتم را داری ولی در تمام میراث تصرّف کردی» (3).
و این حقیقت دیگری از حقایق پنهانی است. چگونه عایشه، کلّ خانه پیامبر را به ارث میبرد با اینکه حضرت، نه همسر داشته است. و اگر پیامبر، میراثی برجا نمیگذارد همان طور که خود ابو بکر بدان شهادت داد و ارث زهرا را از پدرش منع کرد، پس چگونه عایشه ارث میبرد؟مگر آیهای در قرآن وجود دارد که به زن حقّ میراث دهد و دختر را منع نماید؟ یا اینکه سیاست همه چیز را عوض کرد و بدین سان دختر را از همه چیز محروم نمود و به همسر همه چیز بخشید؟ !
و به این مناسبت داستان ظریفی را یادآور میشوم که بعضی از مورّخین نقل کردهاند و به موضوع میراث ارتباطی دارد:
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغهاش میگوید:
روزی عایشه و حفصه بر عثمان-در دوران خلافتش-وارد شدند و از او خواستند که میراثشان را از پیامبر «ص» تقسیم نماید. عثمان تکیه داده بود، ناگهان نشست و رو به عایشه کرده گفت:
-تو و این زن که اینجا نشسته، یک اعرابی که از نادانی با ادرارش خود را میشوید، آوردید و شهادت دادید که پیامبر «ص» فرموده:
«ما گروه انبیاء میراثی از خود باقی نمیگذاریم» پس اگر راست است که پیامبر، وارثی ندارد، شما اکنون چه میخواهید؟ و اگر رسول خدا میتواند وارث داشته باشد، پس چرا حق فاطمه را منع کردید؟ ازاینرو عایشه از پیش عثمان بیرون رفت درحالیکه فریاد میزد:
«کفتار پیر را بکشید که کافر شده است» ! !
1- تاریخ الخلفاء ابن قتیبه-ج ١-ص ١٩، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید بیعت ابو بکر .
2- صحیح بخاری-ج ٣-ص ٣۶، صحیح مسلم-ج ٢-ص ٧٢ باب «لا نورث ما ترکناه صدقه»
3-تجملت تبغّلت و لو عشت تفیّلت لک التسع من الثمن و بالکل تصرّفت