وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

تفاوت تناسخ با رجعت

0

تفاوت تناسخ با رجعت

فهرست این نوشتار:

آيا حيات دوباره از ديدگاه اسلام تعريف خاص ترى به عنوان وجود نشئه دارد؟ يعنى فرصت دوباره براى يك روح براى بازگشتن به دنيا در قالب ديگر؟ اگه ريشه ندارد مرجع اين تفكر از كجاست؟

يكى از اصول اساسى اسلام اعتقاد به معاد است. اسلام حيات پس از مرگ را استمرار اين زندگى مى داند و مرگ را پلى مى داند كه انسان را از اين دنيا به سراى آخرت مى رساند. در اين دين حيات دوباره به معناى بازگشت به زندگى دنيايى وجود ندارد. چنين نظرى را با نام تناسخ در انديشه هايى چون هندوئيزم و بوديزم و… ديده مى شود. تناسخ يعنى اينكه: روح از بدنى به بدن ديگر منتقل گردد. مسلمانان با اين نظريه به مخالفت برخاستند هر چند كه برخى از فرق اهل تسنن بدان باور دارند. به هر حال تناسخ با آيات وآموزه هاى اسلام در مورد معاد سازگارى ندارد.

تناسخ روح دو قسم است: يك. تناسخ مُلكى به اين معنا كه نفس آدمى، با رها كردن بدن مادى خود به بدن مادى ديگرى وارد شود. دو. تناسخ ملكوتى به اين معنا كه نفس با عقايد، انديشه‏ها، نيت‏ها، گفتارها و كردارهاى خود، بدنى مثالى متناسب با عالم برزخ و بدنى قيامتى متناسب با عالم قيامت ساخته و به صورت آن مجسم مى‏شود. به بيان ديگر انسان، با عقايد وافعالى كه در دنيا مرتكب شده است، براى خويش بدنى در برزخ و بدنى در قيامت مى‏سازد كه نفس او به آن تعلق گرفته و پس از رهايى و مفارقت از بدن مادى، با آن بدن‏ها تركيب مى‏ يابد.

بنا به اعتقاد ما «تناسخ ملكوتى» امرى صحيح بوده ولى «تناسخ مُلكى» باطل است. تناسخ مُلكى- به معناى اصطلاحى- عبارت‏است از اين كه روح انسان، پس از مرگ به بدن انسان و يا موجودى ديگر در همين دنيا منتقل شود. حال مفارقت روح از بدن اول و اتحاد آن با دوم، از دو حال خارج نيست:. 1 همه كمالات خود را- كه در بدن اول به دست آورده- از دست بدهد و سپس به بدن جديد منتقل شود.. 2 با همه كمالات خود، به بدن جديد منتقل بشود.

حالت اول با دو مشكل مواجه است: يكم. اين خلاف مقتضاى حركت است. حركت همواره از قوه و استعدادِ شدن، به سوى فعليت و شدن است. محال است كه وقتى موجودى، از حالت قوه به فعليت رسيد، دوباره به حالت قوه بازگردد مثلاً يك دانه گندم، وقتى در شرايط مناسب قرار گيرد، قابليت‏هاى او به فعليت مى‏رسد. آرام شكافته مى‏شود و مى‏رويد، رشد مى‏كند، سنبل مى‏دهد و دانه‏هاى جديدى ايجاد مى‏كند. اما هرگز ممكن نيست اين فعليت‏ هاى به دست آمده را از دست بدهد و دوباره به همان دانه اول تبديل شود. روح انسان نيز چنين است و محال است كه فعليت‏هاى خود را از دست بدهد. دوم.

قائلان به تناسخ، آن را راهى براى ادامه تكامل ارواح متوسط مى‏دانند. به فرض كه حالت اول محال نباشد، با دو مشكل مواجه است:. 1 از دست دادن كمالات گذشته خلاف تكامل است،. 2 كمالات به دست آمده در بدن جديد، ادامه كمالات گذشته محسوب نمى‏شود و باز تكامل صدق نمى‏كند. حالت دوم نيز محال است زيرا وقتى روح در بدن اول خود، از دوران جنينى قرار مى‏گيرد، همگام با رشد مادى بدن، مراحل كمال خود را طى مى‏كند. براى اين كه روح بتواند به مراتب كمال خود دست يابد، بدن مادى او نيز بايد مراحل كمال را طى كند. روح نمى‏تواند بدون كمال بدن، همه كمالات خود را تحصيل كند مثلاً روح يك نوزاد، نمى‏تواند بدون رشد سلول‏هاى مغزى، به تحصيل علوم و تفكّر دست يابد. بدن مادى يك نوزاد، به طور طبيعى، تحمّل اين نوع از كمال روح را ندارد.

حال روحى كه قبلاً در يك بدن مادى، مراحلى از اين كمالات را تحصيل كرده باشد، اگر بخواهد دوباره با همان كمالات، در يك بدن جنينى ديگرى- آن گونه كه قائلين به تناسخ مى‏گويند- قرار گيرد و با آن متحد شود، بدن جديد تحمّل كمالات او را نخواهد داشت و نمى‏تواند با آن متحد شود. از مجموع بطلان اين دو حالت، نتيجه مى‏گيريم كه وقتى روح از بدن مادى خود مفارق شد، نمى‏تواند بار ديگر در يك بدن جنينى ديگر، قرار گيرد و با آن متحد شود. آرى روح، پس از مفارقت از بدن مادى، حيات خود را با «بدن برزخى»، در عالم برزخ ادامه مى‏دهد. بدن برزخى، بدنى است كه متناسب با حيات عالم برزخ است و متناسب با كمالات و فعليت‏هايى است كه روح در دوران حيات دنيوى خود، با اعتقادات، نيات، گفتار و رفتار اختيارى خود، كسب كرده است. روح در قيامت كبرى، پس از مفارقت از آن بدن برزخى، حيات خود را با «بدن قيامتى» ادامه مى‏دهد.

بدن قيامتى، بدنى متناسب با حيات اخروى است كه بر اساس همه كمالات و تحولاتى است كه روح تا آن لحظه، به دست آورده است. تحول روح از بدن مادى به بدن برزخى و از بدن برزخى به بدن قيامتى را «تناسخ ملكوتى» مى‏گويند و از ديدگاه اسلام پذيرفته و مقبول است. مخالفت اسلام با تناسخ مُلكى قرآن كريم تصريح مى‏كند كه انسان پس از مرگ، ديگر به اين دنيا باز نمى‏گردد:

(حتى اذا جاء احدكم الموت قال رب ارجعون لعلى اعمل صالحاً فيما تركت كلّا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الى يوم يبعثون «تا زمانى كه مرگ هر يك فرا رسد، در آن حال آگاه و نادم شده گويد: بارالها مرا به دنيا بازگردان تا شايد به تدارك گذشته عملى صالح به جاى آورم. به او گفته مى‏شود كه هرگز نخواهد شد و اين كلمه‏اى است كه او از روى حسرت مى‏گويد و از عقب آنها عالم برزخ است تا روزى كه برانگيخته شوند». مؤمنون (23)، آيه 99 و 100). از اين آيه استفاده مى‏شود كه انسان پس از مرگ، ديگر به اين دنيا باز نمى‏گردد. در پايان تذكر مى‏دهيم كه مسأله تناسخ ملكى، نبايد با دو مسأله ديگر مسخ و رجعت- كه ماهيتشان با تناسخ متفاوت و در اسلام پذيرفته شده است- خلط گردد.

صدر المتالهين ملا صدراى شيرازى به بهترين شيوه تناسخ را تعريف كرده است: هنگامى نفس از بدن جدا شود اگر به بدن انسان ديگرى تعلق گيرد به آن نسخ گويند و اگر به بدن حيوانى تعلق گيرد به آن مسخ گويند و چنانچه به جسم نباتى تعلق گيرد به آن فسخ گويند و در صورتيكه به جسم جمادى تعلق گيرد از آن به رسخ ياد مى شود. تناسخ از نسخ به معناى نقل است. تناسخ در نشأه دنيا به همان معنايى كه گذشت محال است. (مبدأ و معاد ج‏ملا صدراى شيرازى ج‏ص 38)

آنچه در رجعت ادعا شد جز اين نيست كه بار ديگر روحى كه از بدن جدا شده پيش از قيامت ديگر بار به همان بدن برگردد و در اين مدت روح به بدن ديگرى انتقال نمى يابد ولى در تناسخ به محض اينكه روح از يك بدن جدا شود به بدن ديگرى انتقال مى يابد و اين سير تبدل ابدان پيوسته ادامه دارد و هيچ دليلى اقتضا نمى كند اين روح به همان بدن اول رجوع كند.

هدف از رجعت:

امام صادق (ع) مى فرمايند: رجعت امرى همگانى نيست بلكه امرى اختصاصى است و تنها كسانى رجعت مى كنند كه ايمان خالص و يا شرك خالص رسيده باشند (البرهان فى تفسير القرآن- سيد الهاشم البرهانى ج‏ج 2 ج‏ص 408) از اين رو بازگشت مجدد اين دو گروه به دنيا به منظور تكميل يك حلقه تكاملى براى گروه اول و پست ترين درجه انحطاط براى گروه دوم است. بازگشت اين دو گروه به جهان پس از مرگ درسى از عظمت الهى است كه مردم با مشاهده ى آن مى توانند به اوج تكامل معنوى نائل گردند. (تفسير نمونه- ناصر مكارم شيرازى ج‏ج 15 ج‏ص 560)

هدف ديگرى كه كه مى توان ذكر كرد فراگير شده دين اسلام و غلبه آن بر ساير اديان همزمان با رجعت است. امام باقر (ع) در تفسير آيه 9 در سوره ى توبه مى فرمايند: خداوند دين حق را در رجعت بر ساير اديان غلبه و برترى مى دهد. (بحارالانوار ج‏محمد باقر مجلسى ج‏ج 53- ص 64) با رجعت پيامبر اكرم (ص) فرق مختلف اسلامى متحد شده و با نزول حضرت عيسى (ع) به زمين اقتداى ايشان به امام عصر (عج) مسيحيت تحريف شده كنار رفته و پيروان آن پيامبر خدا از اسلام واقعى تبعيت خواهند كرد و دين اسلام بر همه ى اديان ديگر غلبه و تفوق پيدا خواهد كرد. مرحوم آيت الله شاه آبادى در فلسفه و هدف رجعت بيانى عرفانى دارند و بطور خلاصه فلسفه ى آنرا سه چيز مى داند:

1 استعداد امت

2 استدعاى آنها

3 استحضار ايشان (براى مطالعه ى تفصيلى ر. ك رشحات البحار ص 18 الى 25)

به بيان ديگر مى توان هدف و فلسفه رجعت را به زبان ساده در چهار چيز دانست:

1- كمال نهايى در سايه تربيت مستقيم امام معصوم (ع)

2- تحقق وعده الهى

3- گسترش دين اسلام

4- ظهور قدرت الهى

ويژگى هاى رجعت:

1 اختصاصى بودن رجعت: همانطور كه بيان كه بيان شد طبق آيه ى 83 از سوره نمل- روزى كه از هر امتى گروهى را محشور مى نماييم.- رجعت امرى است اختصاصى و هرگز عموميت ندارد.

2 مشخص نبودن زمان رجعت: زمان وقوع رجعت همانطور ظهور امام عصر (عج) دقيقا معلوم نيست و با پيشگويى وبرخى ترفندهاى ديگر وقت آن مشخص نمى گردد. هنگامى كه از رسول خدا از زمان رجعت پرسيدند خداوند به پيامبرش وحى فرمود: بگو نمى دانم تنها خدا از آن آگاهى دارد كه آنچه كه وعده داده شده نزديك است و يا آنكه خداوند براى آن مدت (طولانى) قرار داده است (بحارالانوار ج محمد باقر مجلسى ج‏ج 53 ج‏ص 53)

3 اختيارى بودن رجعت: رجعت براى مشركان و كافران سيه روز اجبارى است تا بخشى از سزاى اعمال ننگين خويش را در همين دنيا بچشند. ولى مومنان و پارسايان خالص براى رجعت به دنيا آزادند و در صورتى كه مايل باشند مى توانند هنگام ظهور حضرت براى يارى او بشتابند.

رجعت كنندگان:

تمامى پيامبران از افرادى هستند كه رجعت خواهند كرد. امام صادق (ع) مى فرمايند خداوند هيچ پيامبرى را مبعوث نكرد جز آنكه همه آنان را به دنيا بر مى گرداند تا در ركاب ايرانيان على بن ابى طالب عليه السلام جنگ كنند. (همان ج 53- ص 41)

علاوه بر پيامبران ائمه اطهار بر اساس ايمان محض ايشان بطور قطع رجعت خواهند كرد. امام صادق (ع) در مورد رجعت امام حسين (ع) مى فرمايند: اولين كسى كه در رجعت برمى گردد حسين بن على (ع) است. او در زمين چهل سال مى ماند تا آنكه ابروهايش بر چشمانش بيفتد. (همان ج 102 ج‏ص 131)

روايات متعددى در باره رجعت حضرت على (ع) وجود دارد. برخى از روايات از آن حضرت به دابه الارض تعبير شده است اميرالمومنين (ع) مى فرمايند: براى من رجعتى پس از رجعتى و بازگشتى پس از بازگشتى است براى من رجعتهاست براى من بازگشتهاست… من دابه الارض هستم من صاحب عسا هستم. (ر. ك الحر العاملى ج‏محمد بن الحسن ج الا يقاظ من الهجعه بالبرهان على الرجعه)

علاوه بر اين دو گروه اصحاب پيامبران نيز از زمره زجعت كنندگان مى باشند و اما نكته ى مهم آنست كه مومنان وپارسايان كه در دعاهاى خويش زندگى در سايه ى دولت كريمه اهل بيت (عليهم السلام) را از خداى خويش طلب مى كردند اين آرزو در رجعت محقق خواهد شد (رجوع كنيد به دعاى عهد ج‏مفاتيح الجنان ج‏شيخ عباس قمى)

مسخ: معناى مسخ نيز دگرگونى سيرت و صورت چيزى است‏به شكلى جز آنچه هست مثلا تبديل شدن انسان به حيوانى همچون خوك و يا ميمون. پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.