اهمیت ازدواج در اسلام
اهمیت ازدواج در اسلام
فهرست این نوشتار:
ازدواج و ديندارى
1. در حديثى امام صادق علیه السلام آورده است كه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هر كس زنى را به عقد خود درآورد نصف دينش را حفظ كرده است، پس بايد تقواى الهى را براى حفظ نصف ديگر آن به كار بندد».[1]
2. در روايتى ديگر فرمود: «بدترين مردان شما بىزنها هستند. چه چيز مانع شما از ازدواج مىشود؟ شايد خداوند فرزندى به شما بدهد كه زمين را به گفتن لاإله إلّاالله سنگين كند».[2]
3. و در حديثى ديگر فرمود: «هر كس مىخواهد از سنّت من پيروى كند، ازدواج كند».[3]
4. از امام باقر علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «خوش ندارم دنيا و آنچه در دنياست را داشته باشم و يك شب بدون همسر بخوابم». سپس فرمود: «دو ركعت نماز شخص متأهل بهتر از عبادات شخص مجرّدى است كه تمام شبها نماز بخواند و روزها را روزه باشد».[4]
5. از امام صادق علیه السلام روايت شده است كه فرمود: «دو ركعت نماز شخص متأهل برابر با هفتاد ركعت نماز شخص مجرّد است».[5]
6. به سندهاى معتبر از رسول خدا صلی الله علیه و آله روايت شده كه فرمود: «از دنياى شما همسران و بوى خوش را اختيار كردم و روشنى ديده من در نماز است».[6]
ترك ازدواج براى مسائل مالى
از حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس ازدواج را براى ترس از فقر ترك كند به خداوند بدگمان است، زيرا خداوند متعال در قرآن مجيد فرمايد: (إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ)».[7]
دوست داشتن همسر
1. در حديثى به سند معتبر آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: «دوست داشتن همسر از اخلاق پيامبران است».[8]
2. و در روايتى فرمود: «گمان نمىكنم ايمان كسى بالا رود، مگر اينكه محبّتش به همسرش زياد شود».[9]
لزوم آميزش با همسر
1. در روايتى صحيح و معتبر آمده است كه حضرت رضا علیه السلام فرمود: «سه چيز از سنّت پيامبران است: بوى خوش، ازاله موهاى زايد بدن وهمخوابى با همسر».[10]
2. زنى خدمت رسول خد صلی الله علیه و آله رسيد واز شوهرش كه نزد او نمىرفت شكايت كرد. حضرت فرمود: «خود را خوشبو ساز تا نزد تو آيد». زن گفت: به هر عطرى كه داشتم خود را خوشبو ساختم ولى باز از من دورى مىكند. حضرت فرمود: «اگر مىدانست اين كار چه ثوابى دارد از تو دورى نمىكرد». سپس فرمود : «هرگاه به سوى تو حركت كند دو فرشته او را همراهى مىكند وثوابش چونان كسى است كه سلاح به دست گرفته، در راه خدا جهاد مىكند وزمانى كه با تو درآميزد گناهانش مىريزد همچون ريزش برگ درختان وهرگاه غسل كند از گناهان خارج مىشود».[11]
رهبانيّت ممنوع
.1. در حديثى معتبر آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمود: «همسر عثمان بن مظعون خدمت رسول خد صلی الله علیه و آله رسيد وعرض كرد: اى رسول خدا، شوهرم روزها را روزه مىگيرد وشبها به عبادت مىپردازد ونزد من نمىآيد. حضرت خشمناك شد وبا همان حال نزد عثمان بن مظعون رفت وفرمود: «اى عثمان، خداوند مرا به رهبانيّت نفرستاده، بلكه به دين مستقيم وآسان مبعوث كرده است. من نماز مىخوانم، روزه مىگيرم وبا همسرانم نزديكى مىكنم؛ پس هر كه مرا دوست دارد بايد طبق سنّت وروش من عمل كند وآميزش با همسران از سنّت من است».[12]
2. در روايتى ديگر از آن حضرت مىخوانيم كه فرمود: «سه زن خدمت رسول خد صلی الله علیه و آله رسيدند. يكى گفت: شوهرم گوشت نمىخورد. ديگرى گفت: شوهرم بوى خوش استعمال نمىكند. وسومى گفت: شوهرم نزد همسرانش نمىرود. حضرت به سوى مسجد حركت كرد، در حالى كه از شدّت خشم عباى وى بر زمين كشيده مىشد. بر فراز منبر رفت، حمد وثناى الهى گفت وفرمود: چرا جماعتى از اصحاب من گوشت نمىخورند وبوى خوش استعمال نمىكنند ونزد همسرانشان نمىروند؟ در حالى كه من گوشت مىخورم وبوى خوش مىبويم ونزد همسرانم مىروم. هر كس از سنّت من پيروى نكند از من نيست».[13]
3. در روايتى معتبر آمده است كه سكين نخعى بوى خوش وغذاهاى لذيذ وآميزش با همسرانش را ترك كرده وبه عبادت پرداخته بود. در اين موضوع نامهاى به حضرت صادق علیه السلام نوشت وآن حضرت در پاسخ نوشتند: «امّا در مورد زنان، مىدانى حضرت رسول چند همسر داشت ونزد آنها مىرفت. وامّا غذاى لذيذ، حضرت رسول گوشت وعسل تناول مىكرد».[14]
[1] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 241، ح 1141 و1142؛ مكارم الأخلاق، ص 196.
[2] . مكارم الأخلاق، ص 196.
[3] . كافى، ج 5، ص 329، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 196.
[4] . تهذيب، ج 7، ص 467، ح 576؛ مكارم الأخلاق، ص 197.
[5] . كافى، ج 5، ص 328، باب كراهية العزبة، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 197.
[6] . خصال، ج 1، ص 167، ح 189؛ بحارالأنوار، ج 103، ص 218، ح 7.
[7] . ترجمه: «اگر فقير وتنگدست باشند، خداوند از فضل خود آنان را بىنياز مىسازد». (سوره نور، آيه 32)كافى، ج 5، ص 330، ح 5؛ مكارم الأخلاق، ص 196.
[8] . كافى، ج 5، ص 320، ح 1؛ مكارم الأخلاق، ص 197.
[9] . كافى، ج 5، ص 321، ح 5؛ كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 3، ص 242، ح 1151.
[10] . كافى، ج 5، ص 320، ح 3؛ تهذيب، ج 7، ص 66، ح 568.
[11] . كافى، ج 5، ص 496، ح 4.
[12] . كافى، ج 5، ص 494، باب كراهية الرّهبانية وترک الباه، ح 1.
[13] . كافى، ج 5، ص 496، ح 5.
[14] . همان، ص 320، ح 4.