وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

انقلاب اسلامى و مقابله با بهائيت

0

انقلاب اسلامى و مقابله با بهائيت

فهرست این نوشتار:

 

 

 انقلاب اسلامى چه تحوّلى در وضعيت بهائيان داخل ايران به وجود آورد؟

 

 

پيروزى شكوهمند انقلاب اسلامى ايران و شكل گيرى نظامى مردمى بر اساس آموزه  هاى اصيل اسلامى، بزرگترين ضربه به فرقه بهائيت و مدافعان داخلى و خارجى آن بود كه توانست با اقدامات فكرى و فرهنگى بسيار ارزشمند خود، علاوه بر رهايى جامعه مسلمان ايران و جهان اسلام از عقايد گمراه كننده و نقشه هاى شوم اين فرقه، چالش هاى اساسى فرا روى اهداف و برنامه استعمارى آن ايجاد نمايد. در يك دسته بندى مهمترين پيامدهاى انقلاب اسلامى بر وضعيت بهائيان داخل كشور عبارتند از:

 

 

1. گرايش عده زيادى از بهائيان به اسلام

 

پس از پيروزى انقلاب اسلامى تعداد بسيارى از بهائيان كه از اقشار محروم و بى اطلاع از ماهيت اين فرقه بودند، متوجه فريبكارى سران اين فرقه شده، دست از بهائيت كشيدند و با ايجاد تسهيلات لازم ازطرف نظام جمهورى اسلامى به سوى مساجد حركت كرده و به صورت دسته جمعى و خانوادگى به دامان پاك اسلام بازگشتند.

 

عده اى از آنان هم ضمن راه اندازى جنبشى با عنوان جنبش آزادى بخش بهائيان ايران (جابا) با انتشار نشريه اى با نام «احرار» در سال 1358 به مخالفت علنى با سيستم بهائيت پرداختند.

 

جنبش مذكور ضمن انتقاد از تشكيلات بهائيت قبل از انقلاب، از همه كسانى كه در دوران شاه براى بيگانگان جاسوسى كرده و در پست هاى حساس آب به آسياب دشمنان ايران ريخته اند، انتقاد نمود.[1]

 

اصولاً جاسوسى و خيانت به آب و خاك و خدمت به بيگانگان، «صفت مشترك» همه بهائيان است و اين امر چه در گذشته و چه در حال، روشن و مستند و اثبات شده مى باشد.

 

اين تنها حسين فردوست نيست كه اعلام مى كند «بهائى هايى كه من ديده ام واقعا احساس ايرانيت نداشتند و اين كاملاً محسوس بود و طبعاً اين افراد جاسوس هاى بالفطره بودند»[2] بلكه تمام كسانى كه همچون او با اين عناصر حشر و نشر، مراوده و تعامل داشته اند بر اين واقعيت تلخ صحه مى گذارند.

 

همين صفت و خصيصه مشترك است كه بهائيان را به صورت ابزارهاى كارآمد به بهره بردارى سازمان هاى جاسوسى انگليس و اسرائيل و آمريكا مى رساند و زمانى هم كه اين جاسوسان بالفطره به دام نيروهاى امنيتى ما گرفتار مى آيند و پس از محاكمه در دادگاه هاى انقلاب به اعدام محكوم مى شوند ناله هاى حقوق بشرى دشمنان بشريت از گلوها بالا مى آيد و خود را به حمايت از اين جاسوسان و خيانت كاران به استقلال و تماميت ارضى ايران موظف مى دانند!

 

2. فقدان رسميت

 

 

قبل از انقلاب اسلامى مردم مسلمان ايران به بهائيان به عنوان يك فرقه ضاله ضداسلام و ضد مليت مى نگريستند؛

 

اين طرز تلقى بعد از انقلاب نيز نه تنها تغيير نكرد، بلكه با توجه به افشاى اسناد خيانت، جاسوسى و توطئه هاى شوم اين حزب سياسى وابسته به بيگانگان بر عليه ملت مسلمان ايران، شدت نيز يافت و موجب گرديد تا نظام مردمى و اسلامى به وجود آمده بعد از انقلاب هيچ گونه رسميتى براى آنان قائل نشود و هرگونه فعاليت تشكيلاتى بهائيت ممنوع اعلام گرديد.

 

3. از دست دادن حمايت دولتى

 

پس از پيروزى انقلاب اسلامى و سقوط رژيم وابسته پهلوى، اين فرقه به يكباره تمام پشتوانه هاى سابق خود را در داخل كشور از دست داد و راه هاى سيطره بهائيت بر تشكيلات دولتى نيز مسدود گرديد و از فعاليت اين جريان منحط جلوگيرى به عمل آمد؛

 

به صورت منطقى نظام اسلامى نمى توانست مثل زمان هاى گذشته با بذل و بخشش به آنها پست و مقام داده و دست عوامل نفوذى اسرائيل و بيگانگان را در جاسوسى، كارشكنى و ايجاد اخلال و انحراف در بدنه اجرايى نظام اسلامى باز گذارد.

 

از اين رو مشاغل حساس و غير حساس دولتى و بعضاً غير دولتى، كه در رژيم پهلوى به فراوانى در اختيار آنان قرارداده شده بود از آنان باز پس گرفته شد، از كليه مراكز نظامى، فرهنگى و هنرى اخراج شدند، از ورود افراد وابسته به اين فرقه به مراكز آموزش عالى جلوگيرى شد و آنان كه در اين مراكز بودند، اخراج شدند.

 

چرا كه تجربه گذشتگان نشان داده بود كه وقتى آنان در محيط هاى آموزشى و فرهنگى، ادارى و سياسى قرار مى گيرند، به علت وابستگى به تشكيلات بهائى از آن در جهت تبليغ و ترويج بهائيت، ضربه زدن به دين مبين اسلام و منافع ملى، تأمين اهداف و مقاصد شوم اربابان خويش و استعمارگران، نهايت بهره بردارى را مى نمايند.

 

از لحاظ اعتقادى و اخلاقى هم اختلاف زيادى بين موازين اخلاقى و اعتقادى آنان و مسلمانان وجود دارد و اين خود مى تواند يكى ديگر از عوامل طرد آنان از موسسات عمومى و دولتى باشد. همچنين از اشتغال آنان به تعدادى شغل آزاد مشخص هم كه با طهارت و نجاست ارتباط داشته و با شرع مقدس اسلام مغاير بود، جلوگيرى شد.[3]

 

4. آسيب ديدن تشكيلات بهائيت

 

طبق اسناد به دست آمده از لانه جاسوسى آمريكا، با برچيده شدن رژيم منحوس پهلوى فرقه بهائيت با شديدترين بحران در طول حيات يكصد و سى ساله اش روبرو گرديد و مشكلات متعددى براى فرقه مذكور به وجود آمد و به تبع از دست دادن پشتوانه قوى دولتى، اين تشكيلات منظم نيز به شدت آسيب ديد و به قول سخنگوى بهائيان، به حال مرگ افتادند:

 

«تاريخ: 20 ژوئن 79، جناب رابرت پرايور… كارمند سفارت را مطلع گردانيد كه يكى از 9 نفر از «مردان متفكر» جامعه بهائيت براى بحث در مورد اعمال اخير رژيم جديد ايران، سرى به او زده است. سخنگوى بهائى گفت كه جامعه، احساس مى كند كه از جهات ادارى، اجتماعى و مالى در حال مرگ است و با بدترين بحران در تاريخ 128 ساله اش مواجه شده است».[4]

 

همچنين به دليل محرز شدن جاسوسى عده اى از سران تشكيلات در شهرهاى مختلف كشور و نيز كمك به تثبيت نظام شاهنشاهى و نيز حيف و ميل اموال مسلمين و سرازير كردن بيت المال به جيب صهيونيست ها، تعدادى از آنان دستگير و پس از محاكمه توسط دادگاه هاى انقلاب اسلامى به حبس هاى متفاوت و اعدام محكوم شدند.

 

بهائيان تا سال 1362 كماكان به طور مخفيانه به فعاليت هاى تشكيلاتى خود ادامه مى دادند. در اين سال دادستان كل كشور با انتشار نامه رسمى، هرگونه فعاليت تشكيلاتى بهائيت در ايران را ممنوع اعلام نمود. على رغم ممنوعيت فعاليت تشكيلاتى، سران اين فرقه ضاله به دنبال تعقيب اهداف شوم اربابان خويش و براى تداوم سلطه و سيطره بر پيروان خود در ايران تلاش نمود تا با پنهان كارى به راه اندازى تشكيلات جديد در سطح محدود اقدام نمايد.

 

تشكيلات بهائيت در ايران :

 

همانگونه كه گذشت مركز هدايت و رهبرى فرقه بهائيت در اسرائيل است. در زمان قبل از انقلاب يك محفل نه نفرى ملى در تهران، كل تشكيلات بهائيت ايران را هدايت مى كرد.

 

در كنار آن محافل محلى بود كه هر كدام به بخش مختلفى تقسيم مى شدند. بعد از انقلاب اين تشكيلات تغيير كرد؛ به دستور بيت العدل يك هيئت سه نفره به نام هيئت خادمين در تهران – كه در نزد بهائيان به ياران ملى معروف است – به همراه هيئت هاى خادمين محلى در استان ها و شهرستان ها كار هدايت و رهبرى تشكيلات فرقه بهائيت را دنبال نمودند.

 

هيئت خادمين استان ها و شهرستان ها توسط رابطى با مركزيت بهائيت در تهران در ارتباط هستند و هر كدام از هيئت هاى خادمين توسط چندين هيئت ديگر يارى داده مى شوند و خانواده ها نيز در تشكيلات بهائيت جايگاه خود را داشته و نقش مؤثرى در هدايت فرزندان و اعضاء خانواده كه براساس دستورالعمل تشكيلات اجراشود، دارند.

 

هر خانواده و هر فردى بايد با (محفل محلى) در تماس باشد. بعد محفل هاى محلى دسته بندى مى شود و از چند شهر همه به يك رئيس مى رسند. رئيس استانشان يك نفر از آن هيئت سه نفرى است. او هر گزارشى كه داشته باشد را به محفل ملى مى دهد و اطلاعات توسط اين نماينده ها در محفل ملى جمع شده و از آنجا به بيت العدل (اسرائيل) مى فرستند.[5]

 

5. فرار و مهاجرت عناصر بهائى

 

با آغاز تحرك و خيزش انقلابى مردم مسلمان ايران به رهبرى حضرت امام خمينى(ره) سران و بزرگ سرمايه داران بهائى، سرمايه هاى كشور را از ايران خارج كرده، يكى پس از ديگرى از ايران گريختند. اين گريز با پيروزى انقلاب اسلامى در 22 بهمن 1357 و پس از آن اوج گرفت.[6]

 

بسيارى از بهائيان سال هاى آغازين انقلاب خود را به صورت غيرقانونى و به شيوه «قاچاق» و از طريق پول به افرادى كه در نوار مرزى تركيه و ايران و يا نوار مرزى ايران و پاكستان و بنادر متروكه درياى عمان زندگى مى كردند، به خارج از حوزه اقتدار جمهورى اسلامى رساندند و از كشورهاى انگليس، آمريكا، فرانسه كانادا و…، درخواست پناهندگى كردند و بلافاصله از سوى دولت هاى مذكور، به عنوان پناهنده سياسى پذيرفته مى شدند.

 

همچنين بر اساس «شماره تسجيلى» كه براى هر بهائى صادر مى شود و به تأييد «بيت العدل حيفا» مى رسد، كليه بهائيان ايران – در هر جاى جهان كه باشند – مى توانند از دادگاه هاى دولت هاى بسيارى از كشورهاى جهان از انگلستان، ايالات متحده آمريكا، كانادا، فرانسه گرفته تا قبرس و چك و اسلواكى و مجارستان درخواست پناهندگى كنند و دادگاه هاى تمام اين كشورها براساس يك توافق محرمانه فوراً به فرد تقاضا كننده، پناهندگى مى دهند و حتى مخارج بين راه او را نيز پرداخت مى كنند.[7]

 

6. تغيير نوع فعاليت ها

 

پس از پيروزى انقلاب اسلامى بهائيان فعاليت هاى خود را مخفى تر و مرموزانه تر تداوم بخشيدند و با توجه به وابستگى و سرسپردگى آنان به دشمنان خونخوار و كينه توز اسلام همچون آمريكا، انگليس و اسرائيل، مورد حمايت هاى گسترده سياسى و تبليغاتى و اقتصادى آنان قرار گرفته و به گمراه سازى و انحطاط آفرينى پرداختند.

 

و از طرف ديگر نقش ستون پنجم و جاسوسان مورد اعتماد را براى كشورهاى استعمارى غرب به ويژه آمريكا ايفا نمودند. اين فعاليت ها همچنان استمرار يافته است و هم اينك اين جمعيت بيگانه پرست در عرصه هاى فكرى و سياسى – چه به صورت تلاش هاى تبليغى و فرهنگى و چه به شكل تفرقه افكنى و جاسوسى براى دشمنان – به تلاش هاى مرموز و ويرانگر خود ادامه مى دهد.[8]

 

[1]. بهائيت در ايران، پيشين، ص 274 273.
[2]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوى، پيشين، ج 1، ص 376.

[3]. بهائيت در ايران، پيشين، صص 281- 282.
[4]. اسناد لانه جاسوسى، شماره 73، مسلك هاى استعمار، سند شماره 3، ص 1.2.
[5]. مصاحبه با يك نجات يافته ديگر از بهائيت ، 7، تشكيلات بهائيت بعد از انقلاب، روزنامه كيهان، 28/2/1386، صفحه 8.
[6]. احتضار بهائيت؛ وقوع انقلاب بهائيان در عصر پهلوى ها 38، احمد اللهيارى، روزنامه كيهان، يكشنبه 16 دى 1386.
[7]. خاطرات يك نجات يافته از بهائيت، به نقل از: سايه شوم بازتاب، شگردهاى نوين بهائيت عليه تشيع، روزنامه كيهان، 21/6/1385.
[8]. بهائيت، مذهب استعمار ساخته براى مقابله با اسلام، روزنامه جمهورى اسلامى، به نقل از: پايگاه موعود، 8 خرداد 1385.

 

منبع: سایت هدانا برگرفته از جریان شناسی بهائیت.

حتما بخوانيد

 

ویژه نامه دین پژوهی و فرقه شناسی

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.