انتظارات بشر از دين و انتظارات دين از انسان چيست؟
انتظار معقول انسان از دين اين است كه او را به كمال و سعادت نهايى در دنيا و آخرت رهنمون باشد. اين انتظارى است بزرگ كه تنها دين مىتواند آن را اجابت كند و هيچ جايگزينى ندارد. در كنار اين نياز اساسى و فراگير، انتظارهاى جزئىترى نيز وجود دارد.
انتظارات بشر از دين و انتظارات دين از انسان چيست؟
پرسش: انتظارات بشر از دين و انتظارات دين از انسان چيست؟
پاسخ:
انتظار بشر از دين
انتظار معقول انسان از دين اين است كه او را به كمال و سعادت نهايى در دنيا و آخرت رهنمون باشد. اين انتظارى است بزرگ كه تنها دين مىتواند آن را اجابت كند و هيچ جايگزينى ندارد. در كنار اين نياز اساسى و فراگير، انتظارهاى جزئىترى نيز وجود دارد. انسان مىتواند از دين انتظار داشته باشد كه:. 1 قابل اثبات و استدلال باشد يعنى از ناحيه عقل و منطق پشتيبانى شود و اصول آموزههاى آن نزد عقل باطل و غيرقابل پذيرش نباشد.. 2 به زندگى معنا بخشد انسان را از پوچى رها سازد و بيهودهانگارى زندگى را از او بزدايد.. 3 آرمانساز، شوقانگيز و آرزوخيز باشد.. 4 قدرت تقدّس بخشيدن به هدفهاى انسانى و اجتماعى را داشته باشد.. 5 تعهدآور و مسئوليتزا باشد. انتظار نخست، (منطقى بودن اصول عقايد يك دين)، زمينه پذيرش، آن را فراهم ساخته، آن را براى انديشهها قابل قبول مىكند و ابهامها و تاريكىها را برطرف مىسازد. در توضيح انتظار دوم، بايد گفت: زندگى دنيايى ما انسانها همواره با درد و رنج و تحمل سختىها همراه است يعنى، ما گاهى خود را در وضع نامطلوب مىيابيم. بعضى از اين درد و رنجها با فكر و تدبير و پيشرفت صنايع برطرف شده و يا قابل برطرف شدن هستند. اما دستهاى ديگر چنين نيستند و آدميان هرگز به نيروى خود توان رو در رويى با آنها را ندارد از جمله: الف. انسان جوياى حقيقت است و از اينكه ممكن است در جهل و خطا باشد، رنج مىبرد. ب. انسان خيرخواه است و مىخواهد پاك و معصوم باشد و اينكه شايد گرفتار بدكردارى و نادرستى شده است، او را آزار مىدهد. ج. انسان ميل به حيات ابدى دارد و مرگ به گمان نقطه پايان حيات، او را به هراس مىاندازد. د. انسان جوينده بىنهايت است و نقصها و محدوديتها موجب رنج او مىشوند. ه. انسان از اينكه مىبيند، كمتر از ديگران بهرههاى جسمى، هوشى دارد و يا از امكانات كمترى برخوردار است، رنج مىبرد.
تنها دين است كه مىتواند، با معنا بخشيدن به زندگانى انسانها، آنان را آرامش دهد و تحمل رنجها را آسان كند. اگر انسان دانست براى جهان خالقى حكيم، رحمان و رحيم است كه هيچ بخلى نسبت به هيچ بندهاى ندارد، بندگانش نزد او يكسانند و جز تقوا چيزى ملاك تقرب به او نيست و نيز عادل است و ذرهاى ظلم و ستم به هيچ مخلوقى روا نمىدارد به يك باره همه دردها و رنجها از صفحه وجود او پاك و تبديل به رضا مىگردد و همچون رنج عاشق براى رسيدن به معشوق، شيرين و دلپذير مىشود. اين همان دردى است كه آگاهان و عارفان، آن را به صدهزار درمان ندهند.
پس بدان اين اصل را اى اصل جو
هر كه را درد است او برده است بو
(1)
انتظار دين از بشر
دين مجموعهاى مشتمل بر سه بخش: عقايد، اخلاق و احكام (فقه) است. دين به عنوان مجموعهاى از اين سه، پديدهاى نيست كه بتوان درباره انتظار او از انسان يا غير انسان، سخن گفت بلكه مقصود از انتظار دين از بشر، انتظارى است كه شارع و پديد آورنده دين (خدا)، از بشر دارد. به طور خلاصه، انتظار او از انسان، آن است كه دين حق را بشناسد و عقايد راستين دينى را بپذيرد، به آنها ايمانى راسخ و استوار بياورد به احكام و دستورات آن جامه عمل بپوشاند صورت و سيرت خود را آنگونه كه دين آموخته آراسته سازد رذايل را از خود دور كند و فضايل را به جاى آنها بنشاند و در جهت آشناسازى ديگران با دين و ايجاد زمينههاى تربيت دينى و تحقق دين در حيات فردى و اجتماعى تلاش كند. روشن است اين امور در واقع براى انسان و به نفع او است يعنى، اگر مىگوييم دين اين انتظارها را از انسان دارد، نه بدان معنا است كه از انسان مىخواهد بخشى از سرمايههاى وجودى خود را صرف دين كند، از خود بكاهد و بر دين بيفزايد بلكه تحقّق اين امور جز براى انسان و به نفع او نيست. به ديگر سخن، انتظار دين از بشر آن است كه خود را به كمال برساند و از بالاترين موهبتهاى الهى دين بهرهمند گردد: «ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ»(2) و از هيچ كوششى در جهت زمينهسازى بهرهمندى ديگران از هدايتهاى دين دريغ نورزد كه اين هم در جهت رشد و تعالى خود فرد مؤثر است و بزرگترين خدمت به بشريت و خيرخواهى براى همنوعان مىباشد.(3)
(1) جلالالدين مولوى، مثنوى، دفتر اول، بيت. 628
000 (2) سبأ (34)، آيه. 47
000 (3) براى آگاهى بيشتر ر. ك: الف. على شيروانى، درسنامه عقايد، ص36.BRgt ب. عبدالحسين خسروپناه، كلام جديد، ص. 245
پرسمان