از ديدگاه اسلام يك رابطه سالم و بلامانع چه نوع رابطه اى است؟

از ديدگاه اسلام يك رابطه سالم و بلامانع چه نوع رابطه اى است؟
در ارتباط با رابطه و پيوند دو جنس مخالف به طور كلى سه ديدگاه مطرح است:
1 ديدگاه افراطى: در اين نگرش هر گونه ارتباطى با جنس مخالف آزاد و بدون مانع است. (رويكرد ليبراليستى)
به بيان ديگر هيچ گونه حد و مرزى براى اين پيوندها وجود ندارد و آزادى مطلق بر آنها حاكم است.
فرويد و پيروان وى مدعى هستند. اخلاق جنسى كهن بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتى بر سر بشر آمده است از ممنوعيتها و محروميتها و ترسها و وحشتهاى ناشى از اين ممنوعيتها كه در ضمير باطن بشر جايگزين گشته، آمده است. برتراند راسل نيز در اخلاق نوينى كه پيشنهاد مىكند، همين مطلب را اساس قرار مىدهد.
راسل در كتاب «جهانى كه من مىشناسم» مىگويد: «اگر از انجام عملى [رفتار جنسى] زيانى متوجه ديگران نشود، دليلى نداريم كه ارتكاب آن را محكوم كنيم» (جهانى كه من مىشناسم، ص 68)
2 ديدگاه تفريطى: بر پايه اين رويكرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف مردود و مورد نكوهش مىباشد.
اين ديدگاه درست در مقابل ديدگاه افراطى است.
برترانت راسل، فيلسوف اجتماعى مشهور معاصر مىگويد: «عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلى قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا كه مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوّق يافت». وستر مارك مثالهاى زيادى از اين فكر عجيب مبنى بر اين كه «چيز ناپاك و تباهى در روابط جنسى وجود دارد» ذكر مىكند.
در آن نقاط دنيا نيز كه دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است اديان و راهبانى بودهاند كه طرفدارى از تجرد مىكردهاند، مانند اسنيتها در ميان يهوديان… و بدين طريق يك نهضت عمومى رياضت در دنياى قديم ايجاد شد.» (كتاب زناشويى و اخلاق، ص 26 و 25)
راسل در جاى ديگر مىگويد: پدران كليسا از ازدواج به زشتترين صورت ياد كردهاند. هدف رياضت اين بوده كه مردان را متقى سازد، بنابر اين ازدواج كه عمل پستى شمده مىشد بايستى منعدم شود. «با تبر بكارت درخت زناشويى را فرو اندازيد» اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است. (همان، ص 30)
3 ديدگاه اعتدالى: بر اساس اين ديدگاه نه آزادى مطلق و رها پذيرفته شده است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه، بلكه ارتباط بين دو جنس مخالف در يك چهارچوب[ Context ] مشخص تعريف شده است.
ديدگاه اسلام ناظر به نگرش سوم (اعتدالى) است.
بنابراين، توصيه اكيد ما اين است كه:
اولاً، اگر ضرورتى ايجاب نمىكند حتّى الامكان چنين روابطى با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نامحرم، رفتارى متكبّرانه داشته باشند نه رفتارى صميمانه. اينكه در احكام شرعى مىفرمايند در غير ضرورت مثلاً مكروه است مرد با زن هم صحبت شود، مخصوصا مرد و زن جوان، به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدنها، غرايز جنسى افراد را تحريك كند و يك اُلفت و محبّت شهوانى بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازى براى غوطهور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا درون خود را بكاود و باطنش را عميقا مطالعه كند كه مثلاً صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتى براى او دارد.
ثانيا: در صورت ناچارى و ضرورت، روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهى منجر نشود، اشكالى ندارد.
بنابراين، گفتگو و نگاههاى متعارف بدون قصد لذّت و ريبه، اشكالى ندارد. امّا با اين حال، حتىالامكان لازم است در كلاسها به گونهاى باشند كه كمترين اختلاط پديد. روشن است كه هر فرد خود بهتر مىتواند تشخيص دهد كه كجا از مرز فراتر رفته است. «بل الانسان على نفسه بصيره آدمى بر نفس خود آگاه و بيناست»، (قيامت، آيه 14).
روابط بين زن و مرد چند صورت دارد:. 1 رابطه زن و شوهرى،. 2 رابطه علمى،. 3 رابطه حرفه اى و شغلى،. 4 رابطه دوستانه.
الف- رابطه زن و شوهرى:
اسلام رابطه زن و شوهر را كه براساس موازين شرعى و عقد رسمى تحقق پيدا مى كند مورد تأكيد قرار داده و ده ها آيه و صدها روايت از معصوم در مورد اهميت ازدواج و روابط زناشويى شاهد بر مدعاست و مهمترين كانون و نهاد اجتماعى خانواده است كه با ازدواج و رابطه زن و مرد شكل مى گيرد بنابراين از نظر اسلام اين نوع رابطه اجتماعى مشروع و مورد تأكيد است و زن و مرد هر دو در شكل گيرى آن سهيم اند.
ب- رابطه علمى بين زن و مرد:
اين نوع رابطه با حفظ موازين شرعى و رعايت حدود الهى از ناحيه زن و مرد مجاز است و بهترين مصداق بارز آن رابطه بين استاد و شاگرد است اعم از اين كه استاد زن باشد و شاگرد مرد، يا شاگرد زن باشد و استاد مرد. آنچه مهم است رعايت موازين شرعى است، اگر احكام الهى مراعات شود اين نوع رابطه نه تنها مجاز است بلكه مورد تأكيد اسلام است و اگر حدود الهى مراعات نشود و حريم هاى بين محرم و نامحرم شكسته شود اسلام از اين رابطه ناخشنود است و آن را نهى مى كند زيرا به ضرر زن و مردم و جامعه است.
ج- رابطه شغلى و حرفه اى:
فعاليت هاى شغلى موجود در جامعه به سه دسته تقسيم مى شود:
1 شغل هايى كه الزاما به عهده زنان است و با وجود زنان مردان جايز نيست آن شغل هايى را انتخاب كنند مثل شغل مامايى و كارهايى كه جنبه زنانه محض دارد. در اين گونه موارد اسلام تأكيد دارد كه شغل هاى حساس و مهمى كه مربوط به بانوان مى شود خودشان به عهده گيرند. طبعا نوع رابطه شغلى در اينجا بين زنان است و مردان حق ورود به اين مشاغل را ندارند مگر در شرايط ضرورى.
2 شغل هايى كه به مردان اختصاص دارد مثل كارهاى شاق و سختى كه با فيزيك بدن زن و روحيات او سازگار نيست طبعا پذيرفتن كارهاى شاق و طاقت فرسا كه براى زن يا جنين او در شكم ضرر داشته باشد جايز نيست.
3 شغل هايى كه مشترك بين زنان و مردان است كه اكثر موارد و بيشتر كارها تقريبا بين زن و مرد مشترك است. در اينگونه كارها اگر زن و مرد ضوابط شرعى را رعايت كنند و مرتكب عمل حرامى نشوند مى توانند هم زنان و هم مردان مشاركت فعال داشته باشند مانند بسيارى از كارها از جمله نمايندگى مجلس، معلمى و صدها كار ديگر.
د- رابطه دوستى بين دختر و پسر:
اين نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن از دوستى بين دختر و پسر و اينگونه روابط نهى كرده است زيرا عفت عمومى جامعه با اينگونه روابط آسيب جدى مى بيند پايه هاى ازدواج و خانواده سست مى شود و صدها مفسده اخلاقى براى دختر و پسر و جامعه دارد. بدون ترديد اگر ائمه (ع) از حضور زنان در جامعه نهى كرده اند اينطور نيست كه اين نهى كلى و مطلق باشد بلكه سيره عملى آنها به اين امر مطلق تخصيص مى زند و نشان مى دهد كه منظور ائمه اين نيست كه زنان مطلقا نبايد در امور اجتماعى مشاركت داشته باشند بلكه منظور آنها اين است كه زنان اولا، بدون دليل موجه نبايد در ميان مردان و مقابل چشم آنها قرار گيرند. ثانيا، در صورت لزوم بايد حضورشان در حد نياز و ضرورت باشد و زائد بر آن به صلاح زنان و جامعه نيست چه اين كه مفسده هاى زيادى مى تواند داشته باشد.
نكته ديگرى كه بايد به آن توجه نمود اين است كه اجتماعى بودن زنان و داشتن جايگاه اجتماعى مستلزم حضور بى رويه و بدون دليل در ميان مردان نيست بلكه خود زنان مى توانند تشكل هاى اجتماعى- فرهنگى داشته باشند و در اين تشكل ها حضور فعال در زمينه هاى گوناگون داشته باشند. بنابراين اسلام از حضور و مشاركت زنان در مسائل اجتماعى نهى نمى كند و صرفا ضوابط و قوانين و حدود اين حضور را مشخص مى نمايد و اين به خاطر مصونيت زنان از آسيب هاى اجتماعى است و از سوى ديگر به خاطر مصون ماندن جامعه از آسيب هايى است كه از ناحيه زنان و مردان فرصت طلب به وجود مى آيد بنابراين هيچ تناقضى بين آموزه هاى دينى وجود ندارد بلكه همه آنها هماهنگ با يكديگر و متناسب با نياز جامعه انسانى است.
در ادامه گفتنى است: نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مىدهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مىتوان راهى براى گريز از آن پيدا كرد.
آنچه در اين مقوله اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارىهاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد.
«دوست داشتن و عشق ورزيدن» اگر از مسير معين، مشخص و صحيح استيفا نشود، ممكن است عوارض نامطلوبى را براى انسان ايجاد كند.
شما خوب مىدانيد جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) بسيار فراوان است مخصوصا در سنين جوانى، كه اين جاذبه و حساسيت در اوج خود مىباشد، در نتيجه هر چند جوان بخواهد رعايت مسايل شرعى و عرفى را در دوستى با جنس مخالف بنمايد، اما تمايلات نفسى و وسوسههاى شيطانى قوىتر از آنند كه انسان گرفتار خطرهاى بزرگ نشود. به همين جهت عقل اقتضا مىكند انسان خود را در معرض خطرى كه بسيارى از خوش باوران را گرفتار كرده قرار ندهد. روشن است كه هر فرد خود بهتر مىتواند تشخيص دهد كه كجا از مرز فراتر رفته است. بل الانسان على نفسه بصيره آدمى بر نفس خود آگاه و بيناست،(1).
قرآن در دو جا يعنى يكى در سوره مائده آيه 5 و ديگرى در سوره نساء آيه 25 زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف بر حذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است. آيه 25 سوره نساء به مردان مى گويد با دخترانى كه روابط دوستى مخفيانه اى با ديگران داشته اند ازدواج نكنيد… «فانكحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان» يعنى آنان را با اجازه خانواده هايشان به همسرى خود در آوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنكه] پاكدامن باشند و زناكار و دوست گيران پنهانى نباشند.
در آيه 5 سوره مائده نيز به مردان خطاب مى كند و مى فرمايد شما با زنان پاكدامن مسلمان ازدواج كنيد و خود نيز پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد «… ولا متخذى اخدان…»
رابطه دختر و پسر اگر به معناى داشتن ارتباط عاطفى و دوستانه باشد كه از ديدن و صحبت كردن يكديگر شاد شوند و لذت ببرند، قطعا يكى از محرمات است اما اگر به صورت يك ارتباط عادى باشد، مانند اينكه در يك موضوع علمى يا شغلى با يكديگر گفتگو كنند، در صورتى كه خطر تبديل شدن به رابطه دوستانه، كه در نوع اول توضيح داديم، در آن وجود نداشته باشد، به جهت اينكه مقدمه معصيت مى شود، اشكال دارد. در روايات آمده است، با نامحرم بيش از پنج كلمه ضرورى صحبت نكن و نيز هرگز با او درجاى خلوتى قرار نگيريد زيرا گرچه نفس اين كار شايد اشكال نداشته باشد، ولى چون زمينه مبتلا شدن به معصيت را فراهم مى سازد، بايد از آن پرهيز كنيد.
البته ما قبول داريم كه ممكن است بين دختر و پسرى دوستى غير جنسى وجود داشته باشد ولى اولا: ثابت نگهداشتن اين حالت با توجه به شرائط جوانى مشكل است و ثانيا: گاهى چنين حالتى به صورت نهفته و ناخودآگاه در انسان وجود دارد و حتى خود را به صورت يك رابطه عاطفى و معنوى نشان مى دهد در حالى كه مسأله غير از اين است در هر حال ما سعى مى كنيم بدبين نباشيم شما هم سعى كنيد سر خود را كلاه نگذاريد.
چند توصيه:
با توجه به شرايط خاص دوران جوانى، طولانى بودن دوران تجرد غالب دانشجويان و خطرات جدى تمايلات آشكار و پنهان غرائز نفسانى، لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر كمى و كيفى تحت كنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ كنند. بنابراين، توصيه اكيد ما اين است كه: اولا، اگر ضرورتى ايجاب نمى كند حتى الامكان چنين روابطى با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم، رفتارى متكبرانه داشته باشند نه رفتارى صميمانه. اينكه در احكام شرعى مى فرمايند در غير ضرورت مثلا مكروه است مرد با زن هم صحبت شود، مخصوصا مرد و زن جوان، به اين دليل است كه چه بسا همين هم صحبت شدن ها، غرايز جنسى افراد را تحريك كند و يك الفت و محبت شهوانى بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازى براى غوطه ور شدن در انحراف و فساد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا درون خود را بكاود و باطنش را عميقا مطالعه كند كه مثلا صحبت كردن با افراد نامحرم چه ضرورتى براى او دارد. ثانيا: در صورت ناچارى و ضرورت، روابط با نامحرم تا آنجا كه به شكستن حريم احكام الهى منجر نشود، اشكالى ندارد. بنابراين، گفتگو و نگاه هاى متعارف بدون قصد لذت و ريبه، اشكالى ندارد. اما با اين حال، حتى الامكان لازم است در كلاسها به گونه اى باشند كه كمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو، هنجارهاى شرعى زير رعايت شود:
1- از گفتگوهاى تحريك كننده پرهيز شود.
2- از نگاه هاى آلوده و شهوانى خوددارى شود.
3- حجاب شرعى رعايت شود.
4- قصد تلذذ و ريبه در كار نباشد.
5- دو نفر نامحرم در محيط بسته، تنها نمانند. بنابراين، سعى كنيد خود را عادت دهيد كه:
1- در صحبت با نامحرم به او نگاه نكنيد و به هيچ قسمتى از بدن او خيره نشويد و قسمت هاى باز و پوشيده برايتان كاملا مساوى فرض شوند، اين مسأله را با تكرار و تلقين بايد ادامه دهيد.
2- در همه حال، خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانيد و عفت و حيا را فراموش نكنيد.
البته از نظر شرعى و اخلاقى تا هنگامى كه به اين صورت تنها حرف هاى معمولى مى زنيد، نمى توانيم بگوييم كه اين رابطه حرام است و يا گناه دارد، يعنى مشكل شرعى ندارد، ولى مى تواند آسيب هاى تربيتى و روانى مهمى در پى داشته باشد. وقتى دو نفر مدت زيادى با هم صحبت مى كنند و رابطه دارند، كم كم به هم علاقه مند مى شوند و اين علاقه به صورت دلبستگى و وابستگى در مى آيد، بعد از اينكه اين حالت به وجود آمد، ديگر قضاوت هايى كه در مورد هم دارند تحت تاثير علاقه قرار مى گيرد و نمى توانند كاملا آزاد و فارق در مورد هم فكر كنند و يكديگر را به صورت عقلانى و منطقى مورد ارزيابى قرار دهند و چه بسا عيب هاى هم را نمى بيننند و وارد راهى مى شوند كه به احتمال قوى پايان خوبى ندارد.
پيامدهاى روابط دختر و پسر پيش از ازدواج
از دو منظر روانشناسانه[ Psychologycal ] و جامعه شناسانه[ Sociologycal ] مىتوان به اين امر پرداخت.
به طور كلى روابط باز و آزاد دوجنس مخالف پيش از ازدواج، داراى آفتها و آسيبهاى روانى و اجتماعى جبران ناپذيرى است. در ذيل به چند نمونه از اين آسيبها اشاره مىشود:
1 فقدان شناخت درست و واقع بينانه: معمولا ادّعا مىشود اين گونه روابط و دوستىها به انگيزه ازدواج شكل مىگيرد، ولى با كمى دقّت فهميده مىشود، روح حاكم بر اين گونه دوستىها، عشقورزى كور است نه خردورزى. پاى خرد و عقل در ميدان عاشقى لنگ است. امام على عليه السلام مىفرمايند: «حبّ الشّىء يعمى و يصمّ»، دوست داشتن چيزى انسان را كور و كر مى كند.
در حالى كه تصميمگيرى درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تكيه بر عقلانيّت و خردورزى ممكن است. دوستىهاى قبل از گزينش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بين انسان را كور مىسازد و اجازه نمىدهد تا يك تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخابها كه در فضايى آكنده از احساسات و عواطف انجام مىگيرد. به دليل نبود شناخت عميق و واقعبينانه، زندى مشترك را تلخ و آينده را تيره و تار مىسازد.
2 ايجاد جو بدبينى: اين گونه دوستى ها نه تنها مشكلى را براى دختران و پسران حل نمىكند بلكه بر مشكلات آنان مىافزايد.
اين گونه دوستىها و روابط اگر به ازدواج بىانجامد پس از مدتى از شكلگيرى زندگى جو بدبينى و سوءظن را به دنبال خواهد داشت.
پسر به خود مىگويد اين دختر وقتى به راحتى با من پيوند و رابطه نامشروع برقرار نمود، پس از اعتقاد و ايمان قوى برخوردار نيست. بنابر اين از كجا معلوم پيش از ارتباط با من، با فرد ديگرى طرح دوستى نريخته است. از كجا معلوم كه در آينده با اين كه همسر من است با ديگرى ارتباط برقرار نكند؟
دختر نيز همين تصور را نسبت به پسر دارد.
بر اين اساس اين گونه ازدواجها داراى پايه واساسى سست و متزلزل است و تجربه نشان داده كه سريع منجر به طلاق و جدايى مىگردد.
بر اساس يك يافته پژوهشى در آمريكا، زوجهايى كه پيش از ازدواج با يكديگر زندگى مىكنند زندگى زناشويى آنها با مشكلات عديدهاى رو به رو است و منجر به طلاق مىشود. به گزارش ايسنا، دكتر «كاترين كوهان»، استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا گفت: طبق آخرين تحقيقات، افرادى كه پيش از ازدواج با يكديگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشكلات خود عاجزند، چرا كه نسبت به يكديگر بسيار بدبين هستند. كوهان گفت: طبيعت ارتباطات آزاد اين است كه زوجين چندان انگيزهاى براى حل درگيرىها و حمايت از مهارتهاى خود ندارند. وى افزود: به نظر مىرسد ارتباطات اين افراد زودتر از افرادى كه با يكديگر دوست نبودهاند، سرد و منجرّ به طلاق مىشود. وى در پايان گفت: مىتوانم بگويم رابطه قبل از ازدواج به هيچ وجه سبب دوام زندگى زناشويى نمىشود [روزنامه جمهورى اسلامى ج ش 6571- 1380/ 11/ 29 ج ص [5
3 افت تحصيلى يا ركود علمى: اين گونه روابط باعث مىشود كه دو طرف تمام فكر و توجه و تمركز خود را صرف ديدارها و ملاقاتهاى حضورى و تلفنى خود بكنند و اين بزرگترين مانع براى رشد و ترقى علمى است زيرا تحصيل دانش نيازمند تمركز نيروهاى فكرى وروحى است.
دلمشغولى و اضطرابى كه در اثر اين گونه پيوندها پديد مىآيد بزرگترين سد راه تعالى علمى و تحصيلى است لذا متصديان امور علمى مدارس و دانشگاهها توصيه مىكنند. حتى ايام عقد و نامزدى جوانان در بحبوحه تحصيلات نباشد تا آنان بتوانند با تمركز بيشتر فكر، در ادامه دروس و امتحانات موفق شوند.
4 عدم اسقبال از تشكيل كانون خانواده: اين گونه روابط و دوستىها معمولا به انگيزه تفنّن و سرگرمى شكل مىگيرد و در خلال آن از خود باورى و زودباورى دختران سوء استفاده مى شود. متاسفانه در بسيارى موارد بين عشق و هوس تمييز داده نمىشود. عشق حقيقى و پاك با هوسهاى آلوده و زودگذر، تفاوت جوهرى دارد. برخى از اين روابط كه مبتنى بر هوسرانى و سرگرمى است، پس از مدتى رو به سردى و افول مىنهد. جاذبه و دل ربايىها مربوط به روزها و ماههاى اول دوستى است. ولى ديرى نمىپايد كه اين روابط عادى شده و به جدايى مى كشد. حس تنوع طلبى انسان از يك طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث مىشود برخى سراغ ازدواج و تشكيل خانواده نروند جامعهاى كه از تشكيل كانون خانواده استقبال نكند هيچگونه ضمانتى براى رشد و شكوفايى فضايل انسانى در آن وجود ندارد. عمده خوبىها و كمالات والاى انسانى در پرتو تشكيل خانوادهاى سالم، به فعليت مىرسد.
5 اضطراب، تشويش و احساس نگرانى: در دوستىهاى موجود بين دختران و پسران، از آنجا كه مقاومتى بسيار قوى از طرف پدر يا مادر يا جامعه براى ممانعت از برقرارى اين دوستىها وجود دارد، اين گونه دوستىها با مخاطرات روانى گوناگونى از جمله اضطراب و تشويش همراه است.
وجود افكار ديگرى چون احساس گناه، نگرانى از تهديداتى كه توسط پسر براى فاش كردن روابطش با دختر صورت مىگيرد، يك تعارض درونى و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد.
بنابر اين وجود چنين دلهرهها و اضطرابهايى كه گاهى لطمههاى جبران ناپذيرى بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسيبهاى اين گونه روابط است.
6 محروميت از ازدواج پاك: هر انسانى در سرشت و نهاد خويش به دنبال پاكىها و نجابت است. دخترانى كه در پى اين روابط آلوده هستند در حقيقت پشت پا به سرنوشت خود زدهاند و اين امر باعث مىشود كه آنها به جرم آلودگى به اين روابط شرايط ازدواج پاك را از دست بدهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتى در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد شود و دختران بيش از پسران در معرض اين آسيب قرار دارند.
(1) (قيامت، آيه 14)
پرسمان