وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا فقر اقتصادى در تربيت تأثير مى گذارد؟

0

آيا فقر اقتصادى در تربيت تأثير مى گذارد؟

چالش فقرزدگى و دين باورى

پيشگفتار:

در طول تاريخ فقر و تهى دستى از بنيادى‏ترين مشكلات و از ناهنجارترين دردها در زندگى انسان ها بوده است و امروزه نيز اين پديده همچنان مشكل ملموس جامعه هاى انسانى است كه پيامدهاى منفى بسيارى را در پى دارد.

اين پديده در همه اى ادوار تاريخ مورد نكوهش بوده است و همه اى انديشمندان و زمامداران جوامع انسانى از آن به عنوان جريان ناگوار، تلخ و نگران كننده ياد كرده اند.

با مطالعه مبانى اسلامى حتى به صورت اجمالى، نيك روشن مى شود كه اسلام مدعى مبارزه با همه اى ناهنجارى ها و كاستى ها و از آن جمله با فقر است و با علل و عوامل آن به نبرد سترگ برخواسته است زيرا «در اصل و فروع و تا كوچكترين احكام خود، در تضاد با مترفان و مسرفان و مستكبران و متكاثران است».

لذا در اين نوشته سعى خواهد شد به نقش فقر در فرايند دين زداى به خصوص فرايند اين مساله در افغانستان پرداخته شود.

و از اين منظر به مساله نگاه شود كه جايگاه فقر در دين گريزى در كشور تا چه اندازه درست است لذا قبل از پرداختن به اصل بحث ابتدا به طور فشرده به تعريف فقر و انواع فقر و چهره فقر از ديدگاه آيات و روايات اسلامى مى پردازيم.

تعريف فقر:) Poverty (

نظام قشربندى و نابرابرى هاى اجتماعى در همه اى جوامع در طول تاريخ به ما نشان مى دهد كه انسان ها از نظر خلقت و استعدادها يكسان آفريده نشده اند و لذا امكانات مادى و معنوى هم بين آنها به يكسانى موجود نيست.

وجود نابرابرى هاى اجتماعى در برخى جوامع مى تواند به مفهوم تقسيم بندى گروه هاى موجود فقير و غنى تلقى گردد.

جامعه شناسان فقر را معيارى براى سنجش عدالت اجتماعى در يك جامعه مفروض مى دانند، و اقتصاد دانان ميزان درآمد افراد يا خانواده ها و يا به عبارت ديگر ميزان درآمد سرانه را شاخصى براى اندازه گيرى فقر و غنى افراد يك جامعه در نظر مى گيرند.

در فرهنگ معين فقير به معنى تهيدست، تنگ دست، و محتاج آمده است.

در فرهنگ لاروس فرانسه ذيل واژه اى فقير) Pauvce ( فقير را به مفهوم كسى كه منابع، اموال و پول كمى در اختيار دارد و يا فردى كه كم و ناكافى توليد داشته باشد تعريف كرده و فقرا را وضعيت كسى يا فردى مى داند كه فقير است.

در بسيارى از فرهنگ هاى لغت فقر را به معنى عدم تكافوى ضروريات زندگى تعريف كرده اند كه اين ضرورت هاى زندگى در جوامع گوناگون و در زمان هاى مختلف معيار و اندازه مشخص و معين داشته و يكسان و يكنواخت نمى باشد.

حتى در ميان گروه هاى گوناگون يك جامعه ى مشخص نيز ابعاد متغيرى را دارا است، بدين سان ارائه تعريف جامع و مانع، مانند بسيارى از تعاريف جامعه شناسى ممكن نمى باشد.

ناگزير محققين با توجه به زمينه هاى تحقيق به ضوابط و شاخصه هاى مانند مصرف روزانه كالرى، درآمد سرانه، مساحت سرپناه افراد خانواده، ميزان سرمايه سرانه مصرف مواد غذاى و پوشاك، ميزان برخوردارى از آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، تفريح و اوقات فراغت و غيره روى آورده اند تا بتوانند گروه هاى غنى را از فقير متمايز سازند (1).

پديده فقر از اعتبار زمانى و مكانى برخوردار است خود جامعه متحول و دگرگون مى شود، ولى آنچه مسلّم است اينكه فقر زاييده دو عامل تعيين كننده كمبود و مالكيت است. به محض آنكه شى‏ء دچار كمبود و يا نايابى مى گردد ضمن آنكه داراى ارزش اقتصادى مى شود عده اى در سدد تملك حد اكثر آن بر مى آيند و عده اى از آن محروم مى ماند و لذا كسانى كه فاقد آن شى‏ء مى باشند نسبت به آن احساس كمبود و فقر مى كند.

در يك تقسيم بندى فقر به اختيارى و تحميلى تقسيم مى شود. فقر اختيارى بحثى عرفانى است و بايد در جاى خود پى گيرى شود و مقصود ما از اين بحث فقر تحميلى است.

تقسيم بندى انواع فقر تحميلى:

الف) از نظر زمانى: فقر دايمى، فقر موقتى

ب) از نظر ابعاد وسعت: فقر موردى و فقر فراگير

ح) از نظر كيفيت: فقر مادى و فقر معنوى

د) از ساير جهات: فقر فرهنگى، فقر اجتماعى، فقر غذاى، فقر مطلق و فقر نسبى و… قابل تقسيم بندى مى باشد.

فقر زمانى: از نظر مدت زمان طول فقر، فقرايى موقتى و دايمى تقسيم مى شوند برخى از گروه هاى فقير از ابتداى زندگى فقير متولد شده و در تمام طول حيات زندگى با فقر زندگى كرده و هيچگونه تحول و تحرك عمودى و يا افقى از نظر اجتماعى و اقتصادى در وضعيت آنان پديدار نمى گردد. به طورى كه ممكن است آنان وارث اين وضعيت فقر از نسل قبل و انتقال دهنده آن به نسل بعد باشند.

امّا فقر موقتى در شرايط ويژه و به دنبال شرايط نامساعد اقليمى و يا آفات طبيعى و پيش بينى نشده) Foce mojoce ( مانند زلزله، سيل، خشكسالى و يا حوادث اجتماعى و اقتصادى مانند جنگ و بحران محاصره اقتصادى، ورشكستگى، آتش سوزى و غيره رخ مى دهد و به سرعت جبران شده و معمولاً آثار آن در صورت تلاش و كوشش قابل انتقال بر نسل بعدى نمى باشد.

فقر موردى يا) Cosepovert ( فقرى است كه در برخى از جوامع گريبانگير عده قليلى از افراد مى گردد در حالى كه ساير افراد جامعه از آن بيگانه اند، ريشه ى اين نوع فقر را بايستى در خصوصيات درونى اين قبيل خانواده ها و افراد جستجو نمود و بايد بررسى نمود كه كداميك از ويژگى هاى اخلاقى، موروثى، اعتقادى، نژادى، اجتماعى، محيطى و آموزشى باعث مى شود كه برخى افراد، توان بهره گيرى از رفاه و تأمين اجتماعى لازم را ندارند (2).

فقر فراگير) Mosspover ( فقرى است كه همگى افراد يك جامعه به جزء عده معدودى دچار آن مى شوند و آن به معنى اين است كه توانمندى و ثروت عمومى جامعه به ميزانى نيست كه همه ى افراد جامعه بتوانند از يك سطح مطلوب و نسبتاً رضايت بخش رفاه استفاده كرده و در اين مورد هم قطعاً فرهنگ عمومى جامعه يعنى مجموعه باورها و اعتقادات آنها به گونه اى است كه مانع تلاش و كوشش و بهره مندى آنان از نعمات دنيوى مى گردد (3).

ضمن تأييد مؤثر بودن و لزوم وجود منابع طبيعى و ذخاير خدادادى جهت پيشرفت و توسعه و در نتيجه ثروتمند شدن يك جامعه، آن را نمى توان يك امر قطعى جهت پيشرفت و توسعه و در نتيجه ثروتمند شدن يك جامعه دانست كه در ميان جوامع و كشورها موارد غير از اين هم وجود دارد. بنابراين دارا بودن فرهنگ مشتمل بر وجدان كار، دقت، استعدادهاى كار آزموده و آموزش يافته فنى و ادارى مجرّب، انضباط، پشتكار و سرسختى در انجام وظايف محوله مى تواند به مراتب مؤثّرتر از وجود منابع طبيعى در به وجود آوردن ثروت براى يك جامعه باشد.

از طرفى ديگر جهل به زندگى مادى و حقوقى انسانى نيز سد و مانعى ديگرى است كه افراد را به طور موردى يا فراگير دچار فقر مى نمايد، روحيه ترقى خواهى از نعمات زندگى مى تواند باعث نجات افراد از فقر گردد.

فقرع‏مادى: عبارتست از ناتوانى در تحصيل معاش و كسب روزى جهت گذراندن زندگى روزمره به دليل كه بيان شد.

فقرع‏معنوى: كه اساسى تر از فقر مادى است همان ناتوانى هاى فكرى و روحى است كه به عبارتى به عنوان فقر فرهنگى تلقى مى گردد.

جنبه ى ديگر فقر معنوى تلاشى است در جهت پيوستن و نزديكى به خداوند بارى تعالى، اين همان فقرى است كه پيامبر اكرم (ص) داشتن آن را براى خود مايه ى مباهات و افتخارى مى دانستند «الفقر فخرى» ناتوانى و فقر معنوى جنبه عرفانى داشته و حكايتى از كاستى ها و ناتوانى هاست در مقابل شناخت خداوند و آرزوى رسيدن به مقام قرب الهى.

فقر از ساير جهات:

جامعه شناسان فقر مطلق را از فقر نسبى متمايز نموده و فقر مطلق را عبارت از ناتوانى بشر در كسب منابع كافى براى برآوردن حداقل نيازهاى سلامت و تأمين كالرى مورد نياز بدن مى دانند اما فقر نسبى را از سوى معيارهاى زندگى اكثريت جمعيت، اندازه گيرى مى نمايند، بنابراين سطوح آن در بين جوامع يا در درون آنها، در زمان هاى مختلف متفاوت است (4).

فقر در آيات و روايات:

در قرآن كريم فقر عاملى منفى و غنا امرى مثبت تلقى شده است و فقر به عنوان يك حالت اضطرارى فرض شده كه بايد رفع گردد، لذا مى بينيم خداوند به پيامبر اكرم (ص) مى فرمايد: (وَوَجَدَكَ عَائِلاً فَأَغْنَى) (5)، «خداوند تو را فقير يافت پس توانگر كرد».

و گويا خداوند به پيامبرش منت مى گذارد كه او را از حالت فقر درآورده است و غنى ساخته است اگر فقير بودن يك ارزش بود، غنى نمودن پيامبر يك ارزش باشد كه خداوند بر او منّت نهاده است.

جالب توجه اين است كه در آيه اى در همين سوره مى فرمايد: (وَوَجَدَكَ ضَالاًّ فَهَدَى) (6)، «خداوند تو را گمراه يافت سپس هدايت كرد»، اگر ضلالت چيزى خوبى است فقر هم چيزى خوبى خواهد بود.

براى ضد ارزش بودن فقر براى فرد و جامعه همين بس كه شيطان وعده آن را مى دهد، همان شيطانى كه همراه با وعده به فقر، امر به فحشا مى كند: (الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِ) (7)، شيطان شما را از فقر مى ترساند و دستور به امر ناشايست مى دهد.

در هيچ آيه اى از آيات قرآن كريم، فقر به عنوان امر مثبت معرفى نشده است و اگر مى بينيم در بعضى آيات، فقراء و مستمندان مورد تمجيد قرار گرفته اند اين تمجيد به خاطر فقر آنها نيست بلكه به خاطر ارزش هاى انسانى است كه آنها داشته است.

در روايات اسلامى نيز با توجه به آنچه گذشت فقر معنوى در مقابل خداى متعال امرى است درست اما فقر مادى در خيلى از روايات مذمت شده است. از آنجايى كه در مورد، بحث رواى بايد مد نظر قرار گيرد و ملاك باشد اصول مسلمات قرآنى است بنابراين به فرموده خود معصومين اگر روايتى با اين اصول مغايرت داشته باشد بايد آنها را به معناى موافق با اصول حمل كرد در غير اين صورت بايد آنها را رد نمود.

آثار فقر:

در روايات، آثار و نتايج بسيار بدى به فقر مترتب شده است كه حكايت از نامطلوب بودن فقر براى فرد و جامعه دارد كه در اينجا آنچه متناسب با موضوع بحث است بيان مى شود:

1 امام صادق (ع) از رسول اكرم (ص) نقل فرموده اند كه: «كاد الفقر ان يكون كفراً» (8) در حديث ديگر از آن حضرت نقل شده كه فرموده است: «لولا رحمه ربّى على فقراء امتى كاد الفقر ان يكون كفراً» (9).

علامه مجلسى در ذيل «كاد الفقر» مى نويسد اين روايت مشهور بين عامه و خاصه است و در آن نكوهش بزرگ نسبت به فقر است.

سدير صيرفى مى گويد: از امام صادق (ع) شنيدم كه فرمود: پيغمبر اسلام وقتى توسط جبرئيل خبر وفاتش داده شد تندرست و سالم بود، حضرت همگان را در مسجد طلبيد بالاى منبر رفته خبر وفاتش را به مردم داد. سپس فرمود: خدا را به والى بعد از خود بياد مى آورم، از اينكه به جماعت مسلمين رحم كند، بزرگ شان را احترام كند و به ضعيفان شان رحم كند… به آنها زيان نرساند تا خوارشان كند و نيازمندشان سازد تا از دينشان برگردد، «و لم يفقرهم فيكفرهم». على (عليه السلام) فرمودند: «الفقر طرف من الكفر» (10) فقر طرفى از كفر است، انسان كه فقير است طبعاً زمينه براى آموزش دينى و پرورش فكرى نداشته و چه بسا تنگناهاى زندگى، او را به اعتراض به نظام آفرينش و خداى سبحاان وادار كند.

در زمينه هاى اجتماعى، فقر ممكن است باعث شود جامعه و كشورى براى تأمين نيازهاى مادى خود به كفار رو آورد و آنها نيز مسلماً در مقابل كمك هاى مادى، دين و فرهنگ آن جامعه را مى گيرند.

2 فقر موجب ضعف و نقصان در دين:

امام على (ع) به فرزندش محمد حنفيه فرموده است: «اى فرزندم همانا بر تو از فقر مى ترسم، پس از آن به خدا پناه ببر، زيرا فقر كمبود براى دين است (11). انسانى كه فقير است هميشه اين احتمال وجود دارد كه حداقل براى رفع فقر و تنگ دستى به كارهاى خلاف دست زند. يا كسى وى را به مبلغ اندك خريده و به كارهاى ناشايسته وادارد.

چنانكه آمار جرايم در دنيا نشان داده است كه منشأ بسيارى از جرايم و گناهان فقر مادى و تنگ دستى مرتكبين است. كسى كه فقير است اعمال و عبادت هاى دينى را نيز ممكن است به درستى انجام ندهد (12).

3 فقر موجب ضعف يقين:

يا در حديثى امام على (ع) فرمود: «كسى كه مبتلا به فقر شد مبتلا به ضعف يقين نيز شد» كسى كه فقير است با ديدن اينكه در جامعه مانند او كمترين امكانات زندگى را ندارند و عده اى ديگر از همه وسائل زندگى در حد وفور برخوردارند و عدالت در جامعه اجرا نمى گردد.

چه بسا اين بى‏عدالتى‏ها را به خدا نسبت دهد و يقين او به شك مبدل گردد، و در واقع اثر دوم و سوم فقر كه شمرده شد هركدام مقدمه اثر اول مى باشد.

حضرت به فرزندش امام حسن عليه السلام مى فرمايد: «فرزندم انسانى را كه به دنبال قوت و روزى خود مى رود، ملامت مكن چون كسى كه قوت خود را ندارد و آن را نمى يابد، خطاهايش زياد مى شود. فرزندم فقير، حقيرى است كه كسى حرفش را گوش نمى دهد و مقام و منزلتش شناخته نمى شود. اگر راست بگويد، او را دروغگو مى نامند و اگر زهد اختيار كند، او را جاهل مى نامند. فرزندم كسى كه به فقر مبتلا شود، به چهار ويژگى گرفتار شده است: در يقينش ضعف پيدا مى شود، در عقلش نقصان ايجاد مى شود، در دينش رقّت و سستى پديدار مى گردد، حيا در او كم مى شود». 13 بدون هيچ ترديدى، از ديدگاه كتاب، سنّت و عقل، فقر عامل انحطاط اخلاقى جوامع است.

حضرت على عليه السلام مى فرمايد: «بار خدايا به توانگرى، آبرويم را نگاه دار و به تنگ دستى، حرمتم را خرد مكن تا از روزى جويان تو روزىِ بخواهم و از بَدان خلق تو عطوفت جويم. از سويى به ستايش كسانى گرفتار آيم كه مرا خيرى دهند و از ديگر سو، در مغاك فتنه نكوهش كسانى در افتم كه دهش خويش را از من دريغ كرده اند. حال آن كه در پس پرده، زمام هر بخشش و دريغى را تو در كف دارى و تنها قدرت تو است كه همه چيز را فرا گير است

14 كمال انسان در قوت و قدرت و توانايى است و فقر مهمترين عامل ضعف در انسان و باعث نقصان و عقب ماندگى او خواهد شد.

لذا به اين نتيجه مى رسيم كه: از نظر منابع اصلى دين، پديده فقر امرى نامطلوب و مذمت شده است، و زمينه ساز سست شدن باورهاى دينى، كه در نهايت منجبر به كفر و از دين خارج شدن مردم مى شود.

بنابرع‏اين خود پديده فقر بنفسه سبب رويگردانى مردم از باورهاى دينى مى شود.

يادداشت ها:

1 مجموعه مقالات بررسى فقرزدايى، نشر مؤسسه زحل، ص. 2

381 گالبرايت، جان كنت، ترجمه: دكتر محمد حسين عادل، «ماهيت فقر عمومى»، انتشارات اطلاعات، تهران، چاپ سوم، 1371، ص. 3

22 شيخاوندى، دكتر داور «جامعه شناسى انحرافات»، نشر مرنديز، گناباد، چاپ سوم، ص. 4

198 آبركرابى، نيكلاى ديگران، ترجمه: حسن پويان «فرهنگ جامعه شناسى»، نشر چاپخش، تهران، چاپ دوم، ص. 5

295 سوره ضحى، آيه. 6

8 سوره ضحى، آيه. 7

7 سوره بقره، آيه. 8

268 بحار الانوار، ج 2، ص 79، ح. 9

26 بحار الانوار، ج 72، ص 17، ح. 10

58 بحار الانوار، ج 78، ص. 11

12 نهج البلاغه، كلمات قصار. 12

319 فقر و عنا در قرآن و احاديث، دكتر محمد كاظم شاكر، ص 169، چاپ كارور.

13. محمدبن محمد السبزوارى، جامع الأخبار، قم، مؤسسه آل البيت قدس سرهما لإحياء التراث، 1414، چ 1، ص 300، ح 6/ 818.

14- نهج البلاغه فيض الاسلام، خطبه 216 فرهنگ آفتاب، ج 7، ص

4018 قاسم محسنى

پرسمان.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.