آيا خداوند بين بندگانش تبعيض قائل مى شود؟

آيا خداوند بين بندگانش تبعيض قائل مى شود؟
عدالت خدا
خداى متعال، بالاترين مراتب قدرت و اختيار را دارد و هر كار ممكنى را مىتواند انجام دهد يا ندهد بدون اين كه تحت تأثير هيچ نيروى مجبوركننده و مقهوركنندهاى قرار بگيرد. البته همه آنچه را مىتواند انجام نمىدهد بلكه آنچه را كه مقتضاى صفات كماليّه اش باشد، اراده مىكند. از آنجايى خداى متعال، كمال محض است، اراده او اصالهً به عدالت و به جهت كمال و خير مخلوقات، تعلّق مىگيرد. اما لازمه عدالت و عدم تبعيض تساوى مطلق نيست و اگر لازمه وجود مخلوقى، پيدايش تفاوتها و يا شرور و نقايصى در جهان باشد، جهت شرّ آن، مقصود بالتَبَع خواهد بود يعنى، چون لازمه انفكاكناپذير خير بيشترى است به تبَع آن خير غالب، مورد اراده الهى واقع مىشود. پس مقتضاى صفات كماليّه الهى، اين است كه جهان به گونهاى آفريده شود كه مجموعاً داراى بيشترين كمال و خير ممكنالحصول باشد و از اينجا، صفت حكمت براى خداى متعال، ثابت مىگردد. در چنين نظامى وجود تفاوتها حتمى و اجتناب ناپذير است، اما تبعيض در آفرينش راه ندارد.
تفاوت آرى تبعيض هرگز
تبعيض يعنى اينكه دو شى كه براى هر دوى آنها امكاناتى وجود داشته باشد، اين امكان را به يكى بدهند و به ديگرى ندهند چنين چيزى [در خلقت] نيست. هر موجودى در هر مرتبه اى كه هست، در هر حدى كه براى آن ممكن است خير از ناحيه ى پروردگار [به او] برسد، مى رسد اگر اختلافى در ميان اشياء هست، اختلافى است كه از ناحيه امكانات ذاتى خود اشياء است، تفاوتهاى ذاتى خود اشياء است، تفاوتهاى ذاتى خود اشيا كه امكان ندارد آن در جايى كه هست بيش از آنچه دارد داشته باشد و اين در جايى كه هست بيش از آنچه دارد داشته باشد. مجموعه آثار شهيد مطهرى ج 4- توحيد، شهيد مطهرى
راز تفاوتها
درباره علل تفاوت ها در بين افراد بشر بايد دانست تفاوت در كيفيت خلقت انسان ها نتيجه و لازمه حتمى نظام مندى و قانونمندى جهان هستى است. يعنى: 1) نظام خلقت نظام علت و معلول است. هيچ معلولى بدون علت به وجود نمى آيد و تخلف هيچ معلولى از علت تامه اش ممكن نيست (اصل ضرورت على). 2) رابطه علت و معلول داراى قوانين و قواعد معين است يعنى چنان نيست كه از هر علتى، هر معلولى قابل ايجاد باشد. به تعبير ديگر هر علت معينى معلول معينى دارد مثلا از علف خوردن گوسفند، بوعلى سينا درست نمى شود و آمريكايى ها به خاطر خوردن قهوه، به كره ماه نرفتند (اصل سنخيت علت و معلول).
اگر دو اصل فوق با ژرفكاوى دقيق فلسفى مورد بررسى قرار گيرد، مشخص خواهد شد بينا يا نابينا تولد يافتن يك فرد لازمه حتمى مجموعه عللى است كه در به وجود آوردن وى مؤثر بوده اند.
در اين امور عوامل بسيار متعددى دخيل اند، حتى كيفيت آميزش والدين، زمان، مكان، روحيات و حالات روانى، وضعيت جسمى، نوع و مقدار غذاهايى كه مصرف كرده اند و… هر يك به سهم خود نقشى در كيفيت تكوين جنين ايفا مى كنند. در اين جا ممكن است سوال شود كه آيا خداوند نمى تواند با تفاوت چشمگيرى كه همه اين عوامل دارند، ولى تأثير همه را يكسان سازد؟ پاسخ آن است كه چنين چيزى سر از تناقض درمى آورد، زيرا لازمه آن اين است كه علت پديده اى محقق باشد، ولى تأثير نكند و علت بودن و تاثير نكردن تناقض آميز است. و يا معلولى بدون علت پديد آيد، كه لازمه آن اين است كه كل طرح نظام آفرينش به هم بخورد، زيرا در اين صورت پديد آمدن هر چيز از هر امر نامربوطى محتمل مى شود و آن گاه است كه از علف خوردن گوسفند بايد ابوعلى سينا پديد آيد در قيامت نيز خداوندئ هر كس را به اندازه نعمتى كه به او داده بازخواست مى كند. از اين رو عدالت خداوند هم در دنيا و هم در آخرت تجلى مى كند.
براى مطالعه بيشتر ر. ك:- عدل الهى، شهيد مطهرى، بحث راز تفاوت ها
نكته ديگر اينكه يكى از امتيازات اصلى انسان، اختيار و اراده آزاد است و بىشك، داشتن نيروى اختيار امتيازات اصلى انسان، اختيار و اراده آزاد است و داشتن نيروى اختيار و انتخاب، يكى از كمالات وجودى به شمار مىرود. موجودى كه واجد آن باشد، كاملتر از موجود فاقد آن، محسوب مىشود. امّا لازمه مختار بودن انسان، اين است كه هم بتواند كارهاى خوب و شايسته انجام دهد و به سوى كمال نهايى و ابدى، گام بردارد و هم بتواند، مرتكب كارهاى زشت و ناپسند گردد و به سوى خسران و شقاوت جاودانى، سقوط كند. البتّه آنچه اصالهً مورد اراده الهى قرار مىگيرد، همان تكامل او است ولى چون لازمه تكامل اختيار انسان، امكان تنزّل و سقوط هم هست- كه در اثر پيروى از هواهاى نفسانى و انگيزههاى شيطانى حاصل مىشود- چنين سقوط اختيارى هم به تَبَع مورد اراده الهى واقع خواهد شد. انتخاب آگاهانه، نيازمند به شناخت صحيح راههاى خير و شرّ است از اين رو خداى متعال، انسان را به آنچه موجب خير و مصلحت او است، امر فرموده و از آنچه موجب فساد و سقوط او است، نهى كرده است تا وسيله حركت تكاملى او فراهم گردد و چون تكاليف الهى به منظور رسيدن انسان به نتايج عمل به آنها وضع شده و نفعى براى خداى متعال در برندارد از اين رو، حكمت الهى اقتضا دارد كه اين تكاليف، متناسب با توانايىهاى مكلّفان باشد زيرا تكليفى كه امكان اطاعت نداشته باشد، لغو و بيهوده خواهد بود. بدين ترتيب، نخستين مرحله عدل (عدالت در مقام تكليف) به اين دليل ثابت مىشود كه اگر خداى متعال، تكليفى فوق طاعت بندگان، تعيين كند، امكان عمل نخواهد داشت و كار بيهودهاى خواهد بود. عدالت در مقام قضاوت بين بندگان، با توجّه به اين نكته ثابت مىشود كه اين كار، به منظور مشخص شدن استحقاق افراد براى انواع پاداش و كيفر، انجام مىگيرد و اگر بر خلاف قسط و عدل باشد، نقض غرض خواهد شد.
سرانجام عدالت در مقام دادن پاداش و كيفر با توجه به هدف نهايى آفرينش، ثابت مىگردد زيرا كسى كه انسان را براى رسيدن به نتايج كارهاى خوب و بدش آفريده است، اگر او را بر خلاف اقتضاى آنها، پاداش يا كيفر دهد، به هدف خودش نخواهد رسيد. پس دليل عدل الهى- به معانى صحيح و در همه مظاهرش- اين است كه صفات ذاتيّه او، موجب رفتار حكيمانه و عادلانه مىباشد و هيچ صفتى كه اقتضاى ظلم و ستم يا لغو و عبث را داشته باشد، در او وجود ندارد.(1)
(1) آموزش عقائد، ج 1، صص 162-. 164
پرسمان