وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

آيا امكان دارد خدايان ديگرى در غير از اين جهان وجود داشته باشند كه در آن جهان حكومت كنند؟

0

آيا امكان دارد خدايان ديگرى در غير از اين جهان وجود داشته باشند كه در آن جهان حكومت كنند؟

خالق و آفريدگار اين عالم خداى يگانه است و امكان ندارد غير او خدايى وجود داشته باشد. او داراى وجودى محض و بينهايت است و لازمه اين دو ويژگى يگانگى اوست.

از اين رو حتى اگر هم جهانهاى ديگرى نيز وجود داشته باشد باز خالق آنها خدايى يگانه خواهد بود. ما در مطالبى در صدد آنيم تا دلايلى را بر يگانگى خداوند اقامه نماييم تا پس از آن دريابيم كه اصلا غير ممكن است خدا يا خدايان ديگرى غير خداى يگانه وجود داشته باشد و در جهان هاى خاص خودشان حكم فرمايى نمايند.

«لو كان فيهما الهه الا الله لفسدتا»: اگر در آسمان و زمين غير از خداى يكتا خدايانى وجود داشت همانا خلل و فساد در آسمان و زمين راه مى يافت. (انبيا/ 22)

در باب اثبات يگانگى خداوند، دلايل گوناگونى ذكر شده است و ما در ايجا تنها به تحليل و تشريح يك دليل بسنده مى‏كنيم. فهم اين برهان، نيازمند توجّه به دو مقدمه است:

1- وجود هر معلولى، وابسته به علت خويش مى‏باشد به عبارت ديگر بنابر اصل عليّت- كه در جاى خود مستدل و مبرهن گشته- هر معلولى وجود خودش را- با همه شؤون و متعلقاتش- از علّت هستى‏بخش خويش، دريافت مى‏دارد و اگر احتياج به شروط و معدّاتى هم داشته باشد، مى‏بايست وجود آنها هم مستند به علّت هستى‏بخش خودش باشد. بنابراين اگر دو، يا چند علت هستى‏بخش، در عرض هم فرض شوند، معلول هر يك از آنها، وابسته به علّت خودش مى‏باشد و هيچ‏گونه وابستگى به علت ديگر يا معلول‏هاى آن، نخواهد داشت.

و بدين ترتيب، ارتباط و وابستگى ميان معلول‏هاى آنها، به وجود نخواهد آمد.

– 2 نظام اين جهانِ مشهود، نظام واحدى است كه در آن، پديده‏هاى هم‏زمان و ناهم‏زمان، با يكديگر ارتباط و وابستگى دارند. امّا ارتباط پديده‏هاى هم‏زمان، همان تأثير و تأثراتِ علّى و معلولى گوناگون، در ميان آنها است كه موجب تغييرات و دگرگونى‏هايى در آنها مى‏شود و به هيچ وجه، قابل انكار نيست. امّا ارتباط ميان پديده‏هاى گذشته، حال و آينده، به اين صورت است كه پديده‏هاى «گذشته»، زمينه پيدايش پديده‏هاى «كنونى» را فراهم كرده‏اند و پديده‏هاى «كنونى» نيز به نوبه خود، زمينه پيدايش پديده‏هاى «آينده» را فراهم مى‏سازند.

اگر روابط علّى و اعدادى، از ميان پديده‏هاى جهان برداشته شود، جهانى باقى نخواهد ماند و هيچ پديده ديگرى هم، به وجود نخواهد آمد. چنان‏كه اگر ارتباط وجود انسان با هوا، نور، آب و مواد غذايى بريده شود، ديگر نمى‏تواند به وجود خود ادامه دهد و زمينه پيدايش انسان ديگر يا پديده ديگرى را فراهم سازد.

با ضميمه اين دو مقدمه، مى‏توان نتيجه گرفت كه نظام اين جهان- كه شامل مجموعه پديده‏هاى بى‏شمار گذشته، حال و آينده است- آفريده يك آفريدگار مى‏باشد و تحت تدبير حكيمانه او اداره مى‏شود زيرا، اگر يك يا چند آفريدگار ديگرى مى‏بود، ارتباطى ميان آفريدگان به وجود نمى‏آمد و نظام واحدى بر آنها حاكم نمى‏شد بلكه هر آفريده‏اى از طرف آفريدگار خودش، به وجود مى‏آمد و به كمك ديگر آفريدگان همان آفريدگار، پرورش مى‏يافت. در نتيجه، نظام‏هاى متعدد و مستقلى، به وجود مى‏آمد و ارتباط و پيوندى ميان آنها برقرار نمى‏شد.

در صورتى كه نظام موجود در جهان، نظام واحد همبسته‏اى است و پيوند ميان پديده‏هاى آن، مشهود است.(1)

تقرير ديگر برهان يگانگى خدا

فرض اين كه جهان، داراى دو يا چند خدا باشد از چند حال بيرون نخواهدبود: الف) هر يك از پديده هاى جهان مخلوق و معلول همه آن ها فرض مى شوند. ب (هر دسته از آن ها معلول يكى از خدايان مفروض، به حساب مى آيند. ج) همگى آفريده يك خدا شمرده شده خدايان ديگر به عنوان مدبر وكارگردان جهان، فرض مى شوند. اما فرض اين كه هر پديده اى داراى چندآفريننده باشد محال است زيرا معناى اين كه دو يا چند آفريننده (علت هستى بخش) موجودى را بيافرينند اين است كه هر كدام از آن ها وجودى را افاضه كنندو در نتيجه، چند وجود پديد مى آيد در صورتى كه هر موجودى فقط يك وجوددارد و گرنه موجود واحدى نخواهد بود. اما فرض اين كه هر يك از آن هاآفريننده يك مخلوق يا مجموعه خاصى از مخلوقات باشند لازمه اش اين است كه دو مخلوق قايم به آفريننده خودش باشد و نيازى به موجود ديگرى نداشته باشد مگر نيازى كه در نهايت به آفريننده اش منتهى شود و چنين نيازى تنها به آفريدگان همان آفريننده خواهد بود. به ديگر سخن: لازمه فرض چند خدا براى جهان وجود نظامهاى متعد د و معزل از يكديگر است.

در صورتى كه جهان، نظام واحدى دارد و هم پديده هاى هم زمان، با يكد يگر مرتبط ا ند و بر يكديگر اثرمى گذارند و به يكديگر نياز دارند و هم ميان پديده هاى گذشته با پديده هاى فعلى و ميان پديده هاى فعلى با پديده هاى آينده، ارتباط برقرار است و در پديده قبلى زمينه پيدايش پديده بعدى را فراهم مى كنند. پس چنين جهانى كه داراى اجزا هم بسته و مرتبط مى باشد و نظام واحدى بر آن حكم فرماست نمى تواند معلول چند علت هستى بخش باشد.

و اگر فرض شود كه آفريننده همه آفريدگان يكى است و ديگران عهده دار اداره و تدبير جهان مى باشند چنين فرضى هم صحيح نخواهد بود زيرا هر معلولى با تمام شيون هستيش قايم به علت هستى بخش مى باشد و هيچ موجود مستقل ديگرى راهى براى تصرف در آن نداردمگر تاثير و تاثراتى كه ميان معلولات يك علت، حاصل مى شود و همگى درحيطه قدرت و سيطره فاعل هستى بخش، قرار دارد و با اذان تكوينى او انجام مى گيرد. و در اين صورت، هيچكدام از آن ها در حقيقت ((رب)) نخواهد بود زيرامعناى حقيقى رب اين است كه تصرف استقلالى در مربوب خود انجام دهد وفرض اين است كه اين گونه تصرفات و تاثيرات، استقلالى نيست بلكه همگى آنها در شعاع ربوبيت آفريننده و با نيرويى كه او مى دهد، انجام مى گيرد،(2) به نقل از سايت تبيان

برهان صرف الوجود:

اين برهان از چهار قسمت تشكيل شده است:

1 خداوند متعال داراى تمام كمالات است زيرا وجود محض و واقعيت محض است.

2 وجود محض با عدم همراه نيست و نمى‏سازد.

3 وجود محض تمام وجود و كل وجود را شامل مى‏شود زيرا منظور از وجود محض (يا صرف الوجود) يعنى، موجودى كه هيچ گونه عدمى در آن راه ندارد. پس او وجودى است كه هيچ حاشيه و كناره‏اى ندارد و به اصطلاح از كران تا كران وجود را شامل مى‏شود.

4 چنين موجودى نمى‏توان متعدد باشد زيرا اگر متعدد باشد، حتما محدود خواهد بود و اگر محدود باشد وجودى خواهد بود كه همراه عدم است و وجود محض نيست، (اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، ص 152). به عبارت ديگر: اگر واجب الوجود متعدد باشد: اولاً هر واجب الوجودى، به حدود و حاشيه واجب الوجود ديگر محدود شده است ثانيا هر واجب الوجود، از وجود ديگرى خالى است. پس وجود صرف و محض و ناب نيست زيرا اين چند واجب الوجود، مفروض، در عرض هم و با هم مساوى‏اند. اگر آنها در طول هم بودند و با هم مساوى نبودند، آن كه در مرحله بالا بود، تمام مراتب مراحل پايينى ‏ها را داشت و فقط او واجب الوجود بود و آنها زير مجموعه او بودند.

اما در صورتى كه دو يا چند واجب الوجود، در عرض هم و مساوى باشند، دو اشكال اساسى لازم مى‏آيد: يكم: آنها صرف نيستند و لا متناهى و بى حد و نامحدوداند. دوم: هر كدام از واجب الوجودها كه محدوداند، نيازمند به وجودى هستند كه تحديد كننده آنها باشد. بنابراين اگر وجودى صرف و ناب باشد، بى حد و نامحدود است و جايى براى غير نمى‏گذارد و تا دوّمى فرض شود، (بدايه المعارف الالهيه، آيه‏الله خرازى، ج 1، ص 55). البته اگر به مفاد برهان فطرت توجه شود، روشن مى‏گردد كه قلب آدمى، در توجه و ابراز نياز به بى نياز محض و بريدن از تمامى موجودات ديگر، فقط به يك موجود- كه بى نياز مطلق است- توجه دارد و همين دليل بر توحيد حق تعالى است. در قرآن نيز آياتى در اثبات توحيد آمده است، (آيات 22 سوره انبياء و 29 سوره زمر) و مطالب آن تحت عنوان برهان تمانع، شناخته مى‏شود. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه ر. ك:. 1 اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، صص 155-. 153. 2 تفسير تسنيم، آيه‏الله جوادى آملى، ج 1، صص 42-. 41. 3 ده مقاله پيرامون مبدأ و معاد، آيه‏الله جوادى آملى، انتشارات الزهراء، صص 156-. 142. 4 خدا را چگونه بشناسيم، آيه‏الله مكارم شيرازى.. 5 اموزش فلسفه، آقاى مصباح، ج 2. 6 الهيات، محمد حسين فاضل تونى.

(1) مصباح يزدى، محمدتقى، آموزش فلسفه، ج 2، ص 359 و 360 براى اطلاع بيشتر از تقريرهاى گوناگون اين موضوع نگاه كنيد به: طباطبايى، سيدمحمدحسين، اصول فلسفه و روش رئاليسم، ج 5، صص 111-. 123
000 (2)) آموزش عقايد، محمد تقى مصباح يزدى، سازمان تبليغات اسلامى، تهران، چاپ ششم، بهار 1370 ش، ج اول، ص 157- 158 ( -پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.