آيا ازدواج قسمت است همان طور كه مرگ قسمت است؟
آيا ازدواج قسمت است همان طور كه مرگ قسمت است؟
آيا ازدواج قسمت است همان طور كه مرگ قسمت است؟ همچنين با توجه به اين كه در جاى جاى قرآن گفته مرگ شما يك لحظه پس و پيش نمى شود آيا اين هايى كه اعدام مى شوند هم عمرشان تمام بوده و قسمتشان اين بوده كه كسى را بكشند و اعدام شوند؟
«قسمت» به معانى مختلفى به كار برده مىشود كه اعتقاد به برخى از آنها، موجّه است و به برخى ديگر ناموجه.
قسمت به اين معنا كه: «يك رويداد، معلول يك سرى عوامل است كه با تحقق آن عوامل، قطعاً آن رويداد به وقوع خواهد پيوست». اين معنا كاملاً منطقى و صحيح است مثلاً اگر كسى هر روز ورزش كند، عضلاتش قوى خواهد شد و يا اگر در عبور از خيابان دقت نكند، تصادف رخ خواهد داد. كاربرد معنايى ديگر براى قسمت، آن است كه: «نقش فرد در حوادث كاملاً ناديده گرفته شده، همه چيز به مقدرات واگذار گردد». اين برداشت از قسمت برداشتى نادرست و توجيه خوبى براى اهمال و ناتوانىها است. در مورد ازدواج نيز، مسلماً قسمت به معناى اول صحيح و به معناى دوم نادرست است زيرا ازدواج رويدادى است كه برخواست دو طرف و شرايطى كه در نظر مىگيرند، بستگى دارد و نمىتوان نقش اختيار را در اين زمينه ناديده گرفت. اگر تصوير صحيحى از موضوع قضا و قدر داشته باشيم، همه اين ابهامات به كنار خواهد رفت. مسأله قضا و قدر همان مشيت الهى است كه در نظام هستى هر چيز را با محاسبه دقيق و معين به طور قانونمند و سازوار در چارچوب نظام علت و معلول قرار داده است. شناخت صحيح مشيت خداوند و خواست انسان مبتنى برداشتن تصور صحيح از مشيت خداوند در نظام جهان و انسان است. ترديدى نيست كه هيچ رخدادى در جهان جز به مشيت خداوند اتفاق نمىافتد. برگى كه از درخت ساقط مىشود و يا كارى كه از انسان سر مىزند هر دو به مشيت خداوند است. اما چگونگى جريان مشيت در اين دو تفاوت دارد. زيرا انسان تفاوتى عمده و اساسى با ديگر موجودات دارد و آن اين كه داراى اختيار است. به عبارت ديگر خداوند خواسته است كه انسان مختار باشد و به اختيار خود بتواند كارى را انجام دهد. بر اين اساس اختيار انسان در طول مشيت و قضا و قدر خداوند است. يعنى خداوند خواسته كه انسان توان خواستن و انتخاب كردن را داشته باشد.
از همينرو اگرشما علتها وعوامل كارى را كاملا فراهم و بر آن اقدام نموديد آن واقعه اتفاق خواهد افتاد. مثلا اگر آتش و بنزين و اكسيژن را در كنار هم قرار دهيد قطعا انفجار رخ خواهد داد. اين همان نظام متقن و تخلف ناپذير هستى است. حال زمانى كه اسباب و علل كارى را فراهم مىسازيد و آن كار صورت مىپذيرد آيا بدون مشيت الهى صورت گرفته؟ مسلماً اين چنين نيست ولى مشيت خدا چيزى زايد بر در دسترس قرار دادن همان اسباب و علل و تأثير بخشى به آن نيست. در مورد انسان هم مشيت او بر آزاد و مختار بودن انسان است. بنابراين فعاليتهاى ارادى انسان جبرا از او صادر نمىشود و مستند به خواست آزاد خود اوست. در عين حال به مشيت الهى نيز استناد دارد به اين معنا كه اگر تكوينا نمىخواست چنين بشود به او آزادى و اختيار نمىداد و مانند ديگر اجزاى طبيعى در مسير واحدى انسان را به حركت در مىآورد. از اينجاست كه مىبينيم اسلام قائل به مشيت و تقدير الهى است اما تقدير به معنايى كه گفتيم هرگز مستلزم جبر نيست.
در پاسخ به قسمت دوم سوال عرض مى شود كه به طور كلى اجل و مرگ و مير دو نوع است: يكى اجل مسمّى يا حتمى، و دوّم اجل معلّق يا غير مسمّى. نوع اوّل همان اجل طبيعى است كه مطابق با نطام خلقت هر موجود زندهاى پس از يك دوره زندگى عوامل زيستى او رو به كاهش و زوال مىگذارد تا روزى كه عمر او به سر رسد، اين همان است كه با هيچ چيز تغيير نمى كند و به تعبير قرآن پس و پيش نمى شود، زيرا قرآن مى فرمايد اذا جائ و آمدن اجل وقتى است كه حتميت يافته. و ديگرى اجل معلق، مرگهاى زودرس هستند كه بر اثر تصادف يا بيمارىها و… پديد مىآيند و هر دو اجل به اراده و مشيت الهى و بر طبق قضا و قدر الهى انجام مىشود، ولى نكتهاى كه در اينجا قابل توجه است اين كه اعمال و رفتار ارادى و اختيارى انسان نيز، خود يكى از اسباب و مشيات اين عالم و جزئى از قضا و قدر الهى است كه در بسيارى از حوادث و پديدههاى عالم، نقش فاعلى به خود مىگيرد. پس انسان مىتواند با اعمال و رفتار خود، سرنوشت خويش را تعيين كند و يكى از امورى كه رفتار انسان در تعيين آن مؤثر است، مرگ مىباشد. انسان مىتواند با رعايت اصول بهداشتى و… عمر خود را به حد طبيعى و واقعى برساند. علاوه بر اين بعضى از گناهان يا كارهاى خير مانند قطع رحم يا ظلم و احسان وصله رحم و صدقات و… نيز در تأخير و تقديم مرگها مؤثر است. در هر صورت بايد توجه داشت كه هر دو اجل از ناحيه خدا تعيين مىشود. يكى به طور مطلق و ديگرى به عنوان مشروط و يا معلق، با توجه به اين دو اجل، بسيارى از مطالب روشن مىشود از جمله اين كه در روايات آمده است صلهرحم عمر را زياد و يا قطع رحم عمر را كم مىكند، منظور از عمر و اجل در اين موارد اجل غيرحتمى (معلق و مشروط) است.
براى آگاهى بيشتر ر. ك: حيات جاودانه، پژوهشى در قلمرو معادشناسى، امير ديوانى. پرسمان/.