آموزش عرفان
آموزش عرفان
پرسش 4 . آيا عارف شدن به معناى واقعى كلمه (مثل امام خمينى رحمه الله) نياز به آموزش دارد يا نه؟ تا آنجا كه مى دانيم امام دروس عرفانى در حوزه داشته اند؛ حال اگر عرفان علم مربوطه را مى خواهد، چگونه مى توانيم آن علم را بياموزيم؟
آنان كه مى خواهند به تزكيه نفس بپردازند و خود را از اسارت ها، تعلق ها و حجاب ها برهانند و با پشت سرگذاشتن مدارج و منازل، يكى پس از ديگرى، به سوى حضرت حق و لقاى وجه كريم او سفر كنند؛ بايد به اندازه امكان از سه مسئله باخبر باشند:
1. بدانند كه چه بوده اند؛ 2. چه گشته اند؛ 3. چه مى توانند باشند.
در نتيجه در مقام عمل و در مقام سلوك الى اللّه ـ در اينكه چه بايد بكنند و چگونه بايد به عبوديت و سلوك بپردازند ـ از بصيرت لازم برخوردار بوده و با معرفت به طريق الى اللّه ، قدم بگذارند. بنابراين آموزش اين موارد، امرى بايسته و ضرورى است.39
بسيارى از عارفان نامور ـ به خصوص عارفان پس از ابن عربى ـ معتقدند: فراگيرى عرفان نظرى، زمينه را براى عرفان عملى فراهم مى سازد.
«عرفان عملى»؛ يعنى، سير و سلوك و وصول و فنا و «عرفان نظرى»؛ يعنى، ضوابط و روش هاى كشف و شهود.40
اگر اين تعريف از عرفان نظرى را بپذيريم، اين عرفان نيازمند آموزش است تا ما را در حوزه عمل مددكار باشد. امّا اگر مقصود از «عرفان نظرى»، مجموعه اى از معارف درباره خدا، جهان و انسان با مايه گيرى از اصول كشفى باشد، در اين صورت نيز فراگيرى و آموزش آن،41 براى سلوكِ صحيح و متقن، لازم است؛ چون تكميل قوه نظرى و احاطه به مبانى نظرى در علوم معارف مربوط به مبدأ و معاد در اوايل سلوك، يكى از دو وسيله رسيدن به مدارج يقين و از مراتب كشف و شهود است.
به عبارت ديگر منشأ پرواز انسان از سرازيرى ناسوت به عالم بى انتهاى ربوبى، دو قوه است كه حضرت حق در انسان به وديعت نهاده است و اين دو به منزله دو بال براى صعود انسان به قله «حقيقت» محسوب مى شود. قوه اوّل «عقل نظرى» و قوه دوّم «عقل عملى» است. به وسيله عقل نظرى ـ كه در عرفان نظرى متجلى است ـ آدمى به مقام «علم اليقين» و به واسطه عقل عملى ـ كه در عرفان عملى نمايان است ـ انسان به مقام «حق اليقين» و «عين اليقين» مى رسد.42
مرحوم حاجى سبزوارى در اسرارالحكم مى نويسد:
«اين دو (عرفان نظرى و عرفان عملى) به منزله دوبال انسانند كه او بايد با اين دو بال پرواز كند و اوج بگيرد»43.
گفتنى است آموزش عرفان نظرى براى عارف، جنبه مقدمى و فرعى دارد، نه هدف و اصلى؛ چنان كه در عرفان عملى نيز سير و سلوك، راهى براى وصول به حقيقت است. به هر حال عارف دنبال چشمى است كه حقيقت را ببيند، نه اينكه بفهمد.
آن كه او را چشم دل شد ديدبان
ديد خواهد چشم او عين العيان
با تواتر نيست قانع جان او
بل ز چشم دل رسد ايقان او44
در خصوص چگونگى فراگيرى عرفان نظرى، بايد پس از يادگيرى منطق، برخى از كتاب هاى فلسفى چون الهيات شفا و نهايه الحكمة علامه طباطبايى و اشارات ابن سينا(ج3)، و آن گاه كتاب هايى چون تمهيدالقواعد ابن تركه يا فصوص الحكم ابن عربى با كمك استاد خوانده شود.
39. در اين خصوص جلد اوّل كتاب «مقالات» نوشته استاد محمد شجاعى، خواندنى است.
40. فرهنگ اصطلاحات عرفانى، ص577.
41. نگا: آشنايى با علوم اسلامى، ج2، ص76.
42. نگا: شرح مقدمه قيصرى بر فصوص الحكم، صص 48، 53 و 54.
43. به نقل از: در آسمان معرفت، ص80.
44 . مثنوى، دفتر 6، ابيات 4405 و 4406.
- منبع: هدانا برگرفته از پرسمان، کتاب پرسش ها و پاسخ ها «عرفان و عشق» .
ویژه نامه عرفان و مکاتب عرفانی