وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

حاجت خواستن از غیر خدا شرک است؟ +نظر اهل سنت

0

حاجت خواستن از غیر خدا شرک است؟ +نظر اهل سنت

 

آیا درخواست از غیرخدا در آنچه جز خدا کسی قادر به برآوردن آن نیست، شرک است؟

 

از‌جمله سخنان نادرست، اين است که می­گویند: مردم از انبیا و اموات صالح، چیزهایی درخواست می­کنند که تنها خداوند قادر به انجام آنهاست؛ درحالی‌که این درخواست شرک است!

پاسخ
آیا درخواست از غیرخدا در آنچه جز خدا کسی قادر به برآوردن آن نیست، شرک است؟

برگرفته از کتاب «الوسیلة» (ص 60- 58)

نوشته «شیخ محمد خيل الخطيب النيدی»

 

از‌جمله سخنان نادرست، اين است که می­گویند: مردم از انبیا و اموات صالح، چیزهایی درخواست می­کنند که تنها خداوند قادر به انجام آنهاست؛ درحالی‌که این درخواست شرک است!

در کتاب «الضریر» چنين پاسخ داده شده که این امر به سبب برداشت نادرست از عقاید مسلمانان  (چه در گذشته و چه اکنون) است؛ چرا که مردم انبیا و اموات صالح را واسطه خود با خداوند(عز و جل) قرار می­دهند تا خداوند به خاطر شفاعت، دعا و توجه افراد صالح، درخواست آنان را بی­پاسخ نگذارد.

همان‌طور که «دار قطنی»، «ابونعیم» و غیره آورده­اند: در جنگ اُحد تیری به چشم «قتادة بن نعمان» اصابت کرد و چشمش بر روی گونه­اش غلطید. پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) به او فرمود: اگر می­خواهی صبر کن. عرض کرد ای رسول خدا! من زنی دارم که او را دوست دارم و می­ترسم که اگر مرا در این وضعیت ببیند، از من بيزار گردد. پیامبر تبسمی کردند و چشم قتاده را به جای خود بازگرداند و در آن آب دهان افکند و فرمود: «خداوندا! این چشم را نیکوترین چشم قرار ده» و به اذن خدا زیبایی خود را بازیافت. زمانی هم که دچار چشم‌‌درد شد، آن چشمی که پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) به جای خود بازگردانده بود، به درد مبتلا نگردید. پیامبر نیز به او نفرمود: «تو از من چیزی خواسته­ای که جز خداوند کسی نمی­تواند آن را برآورده سازد، لذا مشرک شدي».

بیهقی در «الدلائل» آورده است: مردی به خدمت پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) آمد و از او خواست که دخترش را زنده کند. پیامبر به اذن خدا به او جان دوباره بخشید، تا جایی که صدای سخن گفتن آن دختر را شنید. در این‌جا نیز پیامبر به آن مرد نفرمود که تو به خداوند شرک ورزیده­ای. این امر در مورد تمام خرق‌‌عادت­ها صادق است؛ مانند: شفای بیماری لاعلاج، بدون دارو؛ نزول باران از آسمان، زمانی که نیاز به باريدن است و هیچ ابری در آسمان دیده نمی­شود؛ دگرگون ساختن چشمه­ها؛ جوشش آب از انگشتان؛ افزایش روزی و غیره.

تمام اين موارد معمولا در حیطه توانایی بشر نمی‌‌گنجد؛ ولی پیامبر(صلّی الله علیه وسلّم) آن را برآورده می­ساخت و به مردم نمی­فرمود: شما مشرک شدید؛ پس بار دیگر اسلام بیاورید؛ زیرا از من چیزی را خواسته­اید که تنها در حیطه قدرت خداوند می­باشد. آیا این افراد احمق (کسانی که این نوع درخواست­ها را شرک می­دانند) نسبت به توحید و مسائل مربوط به آن، از رسول خدا(صلْی الله علیه وسلْم) و صحابه عالم­ترند؟! یک انسان جاهل نمی­تواند چنین کلامی را بپذیرد، چه رسد به انسان عالم.

در قرآن مجید آمده است که حضرت سلیمان خطاب به حضّاری از جنّ و انس فرمود:

«يَا أَيُّهَا المَلَأُ أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَن يَأْتُونِي مُسْلِمِينَ/

ای بزرگان! کدام‌‌یک از شما تخت او را برای من می‌آورد، پیش از آن‌که به حال تسلیم نزد من آیند؟»(نمل/38)

 

در این‌جا حضرت سلیمان درخواست می­کند تا به روشی خارق‌‌العاده، تخت ملکه سبأ از یمن به شام آورده شود و از این امر به مثابه نشانه­ای برای دعوت ملکه به ایمان استفاده می­کند. عفریتی از جنّ گفت: «أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَن تَقُومَ مِن مَّقَامِكَ/ من آن را نزد تو می‌آورم، پیش از آن‌که از مجلست برخیزی!»؛ یعنی در ساعاتی اندک این کار را انجام می­دهم. پیامبر خدا(علیه‌‌السلام) فرمود: می­خواهم این کار زودتر صورت بگیرد. «قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ/ آن کس که به بخشي از علم کتاب الهی دانا بود (يكي از صدّیقان از جنس آدمی بود) گفت که من پیش از آن‌که چشم بر هم زنی، تخت را بدین‌‌جا آرم (و همان دم حاضر نمود)».(نمل/40) یعنی پيش از آن‌که چشم بر هم زنی، برایت می­فرستم. حضرت سلیمان‌‌(علیه‌‌السلام) فرمود: من همین را می­خواهم. از آن مرد کمک خواست و بلافاصله تخت را در مقابل خود حاضر دید.

 

آوردن تخت بدین شیوه، امری است که جز خداوند کسی قادر به انجام آن نیست و معمولا از حیطه توانایی انس و جن خارج است. اما سلیمان با حضار مجلس خود چنین درخواستی مطرح می­کند و آن فرد صدیق به ایشان گفت: من این کار را انجام می­دهم. آیا سلیمان، پیامبر خدا با این درخواست و آن ولیّ خدا با برآوردن درخواست ايشان، به خدا کافر شده­اند؟! هرگز، چنین چیزی از ساحت آن دو به دور است. اِسناد فعل در هر دو جمله، مَجاز عقلی می­باشد و این امر جایز و بلکه رایج است.

 

اگر سوءتفاهمی وجود داشت، برطرف گردید؛ یعنی اگر مردم از انبیا و اموات صالح می­خواهند که در نزد خداوند شفیع آنان باشند، در چارچوب توانمندی­هایی است که خداوند به آنان ارزانی داشته است. بنابراین کسی که می­گوید: ای پیامبر خدا! مرا شفا بده؛ یا ای ولیّ خدا! قرض مرا ادا کن، فقط منظورش این است که در شفاگرفتن، شفیع من باش؛ برای من دعا کن تا قرضم را ادا کنم، یا در پیشگاه خدا مرا یاد کن. بنابراین، درخواست مردم تنها در حیطه چیزهایی است که خداوند به آنان ارزانی داشته، مانند دعا و شفاعت.

 

بنابراین اِسناد در کلام مردم، مَجاز عقلی است و کسی که این‌گونه سخن بگوید، هیچ اشکالی بر او وارد نیست؛ همان‌‌گونه که خداوند متعال می­فرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي خَلَقَ الْأَزْوَاجَ كُلَّهَا مِمَّا تُنبِتُ الْأَرْضُ/ منزه است کسی که تمام زوج‌ها را آفرید، از آنچه زمین می‌رویاند!»(یس/36) یا این روایت که پیامبر(علیه الصلاة و السلام) می­فرمایند: «برخی از چیزهایی که بهار می­رویاند یا انسان را به مرگ می­کشاند(1) یا به بستر بیماری می­افکند».

 

مجاز عقلی در کلام خدا، رسول خدا، خواص و عوام بسیار دیده می­شود. اینها هیچ محدودیتی ندارد. وقتی موحّدان آن را به کار می­برند، قرینه­ای وجود دارد که بر منظورشان دلالت می­کند و چیزی از بی­ادبی در آن دیده نمی­شود.

عجیب آن است که وقتي می­گویی: غذا مرا سیر کرد؛ فلان دارو مرا درمان نمود؛ سم فلانی را کشت، در این موارد، اهل بدعت اشکالی بر تو نمی­گیرند؛ ولی اگر بگویی: رسول خدا دست مرا گرفت، یا فلان ولیّ به من سود و منفعت رساند، این سخنان به مذاقشان خوش نمی­آید؛ دیوانه می­شوند؛ تو را مورد هجمه قرار می­دهند و به خروج از دین متهم می­کنند. خدا به شیخ «سلامه العزامی» خیر دهد؛ او به نقل از علامه حنفی شیخ «عبدالغنی النابلسی» می­گوید: «علت این برخورد، تنها بغض فروخورده­ای است که این افراد از اولیاي خدا در سینه دارند؛ چرا که آنان در اِسناد سودبخشی به دارو یا آسیب‌‌رسانی به سم هیچ اشکالی نمی­بینند؛ ولی وقتی از اِسناد آن به پیامبر یا ولیّ خدا سخن گفته می­شود، قلوبشان اندوهگین و ناراحت می­شود؛ چهره­هایشان درهم کشیده شده و عصبانی می­شوند و ادعا می­کنند که با این موضع خود از توحید دفاع می­کنند؛ حال آن‌که توحید نیازی ندارد که با این سلاح از آن حمایت شود؛ سلاحی که تنها بر روی موحدان می‌‌کشند و با آن به مخلص­ترین بندگان مقرّب یورش می­برند. پناه بر خداوند (عز و جلّ).

___________________

۱. «يقتل حبطا أو يلم»؛ در اثر نفخ می­میرد یا در آستانه مرگ قرار می­گیرد. (نوعی علف را آن‌قدر می­خورد که شکمش باد می­کند و چیزی از آن خارج نمی­شود تا این‌که می­میرد یا در آستانه مرگ قرار می­گیرد).

الوهابیه/.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.