وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

معراج پیامبر اسلام چگونه بود

0

معراج پیامبر اسلام چگونه بود

كيفيت معراج

 

در شب معراج، طبق عقايد ما، عروج رسول خدا هم روحانى و هم جسمانى بوده است ; طبق نظريه ماده و انرژى، عروج مادى، غير ممكن مى نمايد ; پاسخ اين سؤال چيست؟

 

نکته:

 

براى روشن شدن زواياى مختلف بحث، ناچاريم كه در گام نخست، ديدگاه هاى مختلف مطرح شده در اين باره را ذكر كنيم و در گام بعدى، با ذكر ادله، شواهد و قرائن، قول صحيح را مشخص كنيم.

الف) كيفيت معراج پيامبر(صلى الله عليه وآله)

 

درباره كيفيت معراج رسول گرامى، چهار نظريه وجود دارد:

 

1. معراج پيامبر(صلى الله عليه وآله) در تمام مراحل، روحانى بوده است ; يعنى روح به صورت تخليه از جسد، اين عوالم را طى كرده است.

 

2. معراج پيامبر، روحى بوده، اما نه به صورت تجرد از بدن ; بلكه به صورت رؤيا و برزخى بوده و تمام اين عوالم را به صورت رؤياى صادق سير كرده است.

 

3. سير پيامبر از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى، جسمانى و روحانى بوده و از آن جا به بعد، روحانى بوده است.

 

4. سير حضرت در تمام مراحل، جسمانى و روحانى بود و همه جا را با تن و روان سير نموده است. اين قول، ميان دانشمندان شيعه، مشهور است[112].

 

بررسى ديدگاه ها:

 

ديدگاه نخست ;

 

كسانى كه نتوانسته اند اين سير و معراج را به صورت جسمانى هضم كنند، با چنين تفسيرى، كوشيده اند تا اين حقيقت را به نحوى براى افكار عمومى قابل هضم نموده، از استبعاد آن بكاهند ; اما بايد توجه داشت كه قائل شدن به جسمانيت معراج پيامبر(صلى الله عليه وآله)، هيچ محذور عقلى را به دنبال ندارد ; به ويژه اين كه بشر امروزى در سايه دست يابى به وسايل پيشرفته اى از قبيل فضاپيماها، توانسته است كه راه آسمان را به روى خود بگشايد و در اين فضاى بى انتها، سير كند و چه بسا با پيشرفت علم و دانش و اختراع وسايل مدرن تر، بتواند بر سرعت و برد سفرهاى فضايى بيفزايد.

علاوه بر اين، اين تفسير، با ظهور برخى از آيات قرآن درباره معراج، سازگار نيست. خداوند متعال در

سوره اسرا مى فرمايد:

 (سُبْحانَ الَّذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الاَْقْصَى الَّذِي بارَكْنا حَوْلَهُ )[113] ;

«منزه است خدايى كه شبانگاه، بنده خود را از مسجدالحرام تا مسجدالاقصى كه اطراف آن را بركت داده ايم، برد».

از آن جا كه متبادر از لفظ «عبد»، همان شخصيت خارجى است كه از تن و روان تركيب يافته است[114]، از اين جهت، تحقق حداقل قسمتى از معراج (سير از مكه تا قدس ) به صورت جسمانى، روشن و واضح است و در كنار اين آيه، روايات بسيار صريحى درباره جسمانى بودن معراج وجود دارد كه راه را بر تفاسير ديگر مى بندد[115].

 

ديدگاه دوم ;

 

ابن شهر آشوب اين ديدگاه را به فرقه «جهميه» نسبت داده است[116]. همان گونه كه گذشت، براساس اين تفسير، پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در رؤياى صادق، سير از مكه به بيت المقدس و از آن جا به آسمان ها و… را به نظاره نشست و در عين حال، جسم حضرت در بستر خود آرميده بود و سير نكرد.

 

دلايل اين ديدگاه، دو روايت زير است:

 

1. عايشه نقل مى كند كه «ما فقد جسد رسول الله ولكن اسرى بروحه»[117] ;

جسد پيغمبر(صلى الله عليه وآله)، در شب معراج، منتقل نشد ; ولى روح او به معراج رفت».

 

2. «ان معاويه بن ابى سفيان كان اذا سئل عن مسرى رسول الله قال كانت رؤيا من الله صادقه[118] ; معاويه در پاسخ به پرسشى درباره كيفيت معراج پيامبر گفت: اين امر، از رؤياهاى صادق الهى بوده است».

 

3. برخى كوشيده اند با همگون سازى معراج پيامبر با ماجراى خواب حضرت ابراهيم كه در قرآن به آن اشاره شده، آن را توجيه كنند و بگويند همان گونه كه موضوع قربانى كردن حضرت اسماعيل، در خواب به حضرت ابراهيم اطلاع داده شد[119]، حوادث و رويدادهاى شب معراج نيز در خواب بر پيامبر عرضه شده است و در قرآن نيز به معراج پيامبر با تعبير رؤيا اشاره شده است ;

 (وَ ما جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْناكَ إِلاّ فِتْنَةً لِلنّاسِ )[120] ;

«ما آن رؤيايى را كه به تو نشان داديم، فقط براى آزمايش مردم بود».

اين عده، با تطبيق رؤياى مورد اشاره در آيه بر واقعه معراج، نتيجه گرفته اند كه معراج پيامبر، سيرى در عالم رؤيا بوده است.

 

نقد ديدگاه دوم:

 

1. همان گونه كه گذشت، ظاهر آيات و روايات، گواه بر تحقق حداقل بخشى از معراج، به صورت جسمانى است و با تأويل به رؤياى صادق، سازگار نيست.

 

2. اگر واقعه معراج، صرف رؤيا بود، ديگر جا نداشت كه آيات قرآنى اين قدر به آن اهميت داده و درباره اش سخن بگويند و در مقام اثبات كرامت درباره پيامبر برآيند[121] بنابراين، آيات در مقام منت نهادن است و در عين حال، ثناى بر خداى سبحان است (سبحان الذى … ) كه چنين پيشامد بى سابقه اى را پيش آورده و چنين قدرت نمايى عجيبى را انجام داده و واضح است كه مسئله قدرت نمايى، با خواب ديدن، به هيچ وجه نمى سازد.

بنابراين، خواب ديدن پيغمبر، بى سابقه و قدرت نمايى نيست ; چون خواب را هر كسى، چه صالح و چه فاسد، مى بيند و چه بسا فاسق و فاجر خواب هايى ببينند كه بسيار عجيب تر از خواب هاى يك فرد متقى باشد[122].

 

3. تاريخ اسلام نيز گواه صادقى بر تحقق معراج است ; زيرا در تاريخ، چنين آمده است: هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) مسئله معراج را مطرح كرد، مشركان به شدت آن را انكار كردند و آن را بهانه اى براى كوبيدن پيامبر قرار دادند و اين موضوع، به خوبى گواهى مى دهد كه پيامبر، هرگز مدعى خواب يا مكاشفه روحانى نبود ; زيرا چنين موضوع ساده اى، هرگز چنين پيامدها و واكنش هايى را به دنبال نداشت[123].

 

4. روايات مورد استناد، به خاطر تعارض آشكار با روايات معارض ديگر، از درجه اعتبار ساقط است. از اين روست كه ابن شهر آشوب، عايشه را در زمره كسانى به حساب مى آورد كه قائل به معراج جسمانى پيامبرند[124] و وجود روايات روشن معارض، باعث شده تا برخى دو روايت مذكور را داراى جنبه سياسى دانسته، بيان آنها را براى خاموش كردن جنجال درباره معراج پيامبر قلمداد كنند ; نه اين كه واقعا چنين معانى مورد قبول گويندگان آن باشد[125] و علاوه براين ، روايت عايشه از نظر تاريخ وقوع معراج، نامعقول مى نمايد ; زيرا تمام راويان حديث و تاريخ نويسان، اتفاق دارند كه معراج، قبل از هجرت به مدينه واقع شده، در حالى كه ازدواج رسول خدا با عايشه، پس از هجرت و در مدينه، آن هم پس از گذشت مدتى از هجرت، اتفاق افتاده است[126].

از اين مهم تر، معاويه موصوف به صفت عدالت نيست و زمانى كه معراج در مكه واقع شد، او و پدرش ـ ابوسيفان ـ از سران مشركان بوده اند و همان كسانى بوده اند كه از اين قضيه، براى انكار و كوبيدن پيامبر، بهره بردند و اين توجيه دوم نيز در ادامه انكار نخست اوست.

با توجه به مطالب گذشته بايد گفت كه پايين آوردن معراج پيامبر در حد يك رؤياى صادق، قطعاً باطل است.

 

5. در باره آيه 60 سوره اسراء نيز بايد گفت كه نمى توان اين آيه را با توجه به شأن نزول هاى مختلفى كه درباره آن مطرح شده، بر معراج پيامبر تطبيق داد[127] ; به ويژه اين كه ادله گذشته و روايات صريح، چنين تطبيقى را بر نمى تابند.

 

علامه طباطبايى در تفسير اين آيه مى فرمايد:

 

«خداوند متعال، بيان نفرموده كه رؤيايى كه به پيامبرش عرضه داشته است، چه بوده است و در ديگر آيات، آن چه كه اين آيه را تفسير كند، وجود ندارد[128]. نتيجه آن كه با اين آيه، نمى توان وقوع معراج را در عالم رؤيا اثبات كرد.

 

ديدگاه سوم و چهارم ;

 

در اين باره بايد گفت كه ظاهر آيه اول سوره اسراء و نيز روايات متعدد، بر اثبات جسمانى بودن مرحله اول معراج پيامبر، يعنى سير از مسجد الحرام تا مسجد الاقصى، دلالت دارد ; پس جسمانى بودن اين مقدار از معراج را مى توان قطعى دانست ; اما سخن درباره مراحل بعدى معراج است كه آيا جسمانى بوده يا به نحو روحانى تحقق يافته است؟ در اين باره، اغلب دانشمندان و محققان اسلامى، با توجه به ظهور روايات و نيز درك چنين معنايى از آيات سوره نجم كه بيان گر مراحل بعدى سير پيامبر است، نظريه جسمانى بودن ساير مراحل معراج پيامبر را پذيرفته اند[129].

 

نکته:

 

در عين حال، با توجه به برخى روايات و نيز بعضى تفاسير از آيات سوره نجم، نمى توان نظريه روحانى بودن ساير مراحل معراج را به طور قطع، مردود دانست. از اين رو، برخى از دانشمندان، اين نظريه را پذيرفته اند و علامه طباطبايى اين تفسير را جايز شمرده، آن را محتمل مى داند ; البته در صورتى كه اين روحانى بودن، به معناى قول دوم، يعنى رؤيا، تفسير نشود[130].

 

ب) درباره ناسازگارى ظاهرى معراج جسمانى پيامبر(صلى الله عليه وآله) با نظريه ماده و انرژى در فيزيك، نكات زير قابل تأمل است:

 

1. علوم تجربى و از جمله فيزيك، بر مفاهيمى كه مستقيما با تجربه هاى حسى پيوسته بوده و قضايايى كه آنها را به يكديگر مى پيوندد، استوار است و چنين صورتى از امور، نمى تواند كسى را راضى كند كه به راستى داراى فكرى علمى است[131].

در حقيقت، بهره جويى صرف از داده هاى حسى، نمى تواند همچون علوم رياضى و عقلى، نظريه هاى علوم ياد شده را از استحكام و قطعيت بهره مند كند. نظريه نسبيت، دگرگونى هاى پديد آمده در مكانيك نيوتنى كلاسيك، اصل ماندگار گاليله، نظريه ميدان و…، مؤيد اين ادعاست[132].

 

نکته:

 

هر چند كه نظريه هاى موجود تا مطرح شدن نظريه خلاف آن از سوى فيزيك دانان، به قوت خود باقى هستند، ولى به هر حال، اين احتمال درباره آنها وجود دارد كه دست خوش دگرگونى شده، از اعتبار بيفتند. موضوع تغيير پذيرى نظريه هاى فيزيك، تا بدان جاست كه يكى از فيزيك دانان آلمانى در اين باره مى گويد: «هر فيزيك دان تجربى مى داند كه روش هاى مستقيم و غير مستقيمى وجود دارند كه در بسيارى از موارد كه روش مستقيم ناموفق بوده، روش غير مستقيم توانسته است كمك هاى زياد و مفيدى انجام بدهد ; حتى مهم تر از اين بايد گفت: اين نظر متداول و خوش ظاهر، ديگر مردود شده است كه تنها وقتى يك مسئله در فيزيك شايستگى بررسى دارد كه از قبل بدانيم جواب قطعى براى آن وجود دارد»[133].

 

2. با توجه به دگرگونى ياد شده در عرصه قوانين علوم تجربى و به ويژه فيزيك، تحول پذيرى نظريه ماده و انرژى، به گونه اى كه با ماجراى معراج جسمانى پيامبر همخوان شود، امرى دور از ذهن و ناممكن نيست.

 

3. افزون بر انگاره دگرگونى پذيرى در نظريه ماده و انرژى، در تبيين معراج جسمانى پيامبر، رويكرد ديگرى نيز وجود دارد و آن اعجاز و استناد اين اقدام به خداوند وراى قوانين علمى و فيزيكى است. آيا ماجراى حضرت ابراهيم در آتش، با قوانين ظاهرى ماده، ناسازگار نمى نمايد؟ آيا انعقاد نطفه حضرت مريم(عليها السلام)، مخالف روند طبيعى پديد آمدن انسان ـ كه تركيبى از اسپرم و اوول است ـ نيست؟ حقيقت اين است كه خداوند دو گونه ايجاد دارد ; آفرينش خلقى و آفرينش امرى ; آفرينش خلقى، روند طبيعى عالم ماده را سپرى مى كند ; ولى ايجاد امرى، فراتر از آن است و به قول قرآن كريم، با يك «كن» و اراده الهى پديد مى آيد ;

(إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْء إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ )[134] ;

«وقتى چيزى را اراده مى كنيم، فقط به آن مى گوييم موجود باش ; بلافاصله موجود مى شود».

 

نکته:

 

آن معمارى كه همه قانون مندى هاى عالم را پى ريخته است، خود نيز مى تواند فراتر از آنها، اقداماتى انجام دهد. او همچنان كه مى تواند خاصيت سوزانندگى را از آتش بگيرد، مى تواند جسم پاك پيامبرش را، فراتر از قانون ماده و انرژى و در يك چشم به هم زدن، در عوالم گوناگونى سير دهد.

برخى نيز بر آن شده اند كه معراج جسمانى را ناظر به قوانين طبيعى تبيين كنند كه شرح اين مسئله، مجالى ديگر مى طلبد[135].

 

[112]. جعفر سبحانى، منشور جاويد، ج 6، ص 178 .
[113]. اسراء (17 )، آيه 1 .
[114]. منشور جاويد، ج 6، ص 178 .
[115]. ر.ك: بحارالانوار، ج 18، ص284 .
[116]. المناقب، ج 1، ص 176 .
[117]. بحارالانوار، ج 18، ص 284 .
[118]. محمد بن جرير طبرى، تفسير طبرى، ج 15، ص 16 .
[119]. صافات (37 )، آيه 102 .
[120]. اسراء (17 )، آيه 60 .
[121]. الميزان، ج 13، ص 32 .
[122]. همان، ص 29 .
[123]. تفسير نمونه، ج 12، ص 15 .
[124]. المناقب، ج 1، ص 176 .
[125]. تفسير نمونه، ج 12، ص 15 .
[126]. الميزان، ج 13، ص 24 .
[127]. تفسير نمونه، ج 12، ص 171 .
[128]. الميزان، ج 13، ص 137 .
[129]. بحارالانوار، ج 18، ص 288 .
[130]. الميزان، ج 13، ص 32 .
[131]. آلبرت انيشتاين، فيزيك و واقعيت، ترجمه محمد رضا خواجه پور، ص34 .
[132]. همان، ص47 .
[133]. ماكس پلانك، فلسفه فيزيك، ترجمه محمد عترتى خسروشاهى، ص55 .
[134]. نحل (16 )، آيه40 .
[135]. ر.ك: جى . اچ جينز، فيزيك و فلسفه، ترجمه عليقلى بيانى .
منبع: هدانا برگرفته از پرسش ها و پاسخ ها  «پیامبراعظم – سیره و تاریخ».

حتما بخوانيد

ویژه نامه امامت پژوهی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.