وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

کتمان سرّ در سیروسلوک

2

کتمان سرّ در سیروسلوک

عارف كامل مرحوم شیخ محمد بهاری می‌فرماید:

«[سالک] باید کتوم الاسرار باشد، سرّ خود را پنهان دارد و مراد از سرّ آن مطلبی است که طائفه‌ای آن را ندانند، که اگر به آنها القا کنی یا لغو باشد یا باعث فساد عقیدۀ آنها گردد و لو بالمآل و این به حسب اشخاص و بلاد متفاوت است» [۱].

استاد(علامه طهرانی) در لبّ اللباب نوشته‌اند:

«کتمان سرّ از شرایط بسیار مهم سلوک است و بزرگان طریق در این شرط اهتمام بسیار نمود و به شاگردان خود سفارش‌های مهم نموده و توصیه را به حد مبالغه رسانیده‌اند، خواه در عمل و اوراد و اذکار باشد و خواه در واردات و مکاشفات و حالات، حتی در مواردی که تقیه غیرممکن و افشاء سرّ نزدیک می‌گردد، توریه را از لوازم و دستورات شمرده‌اند و حتّی آنکه اگر کتمان سرّ مستلزم ترک عمل و ورد است، باید دست از عمل بردارد: «واسْتَعِینُوا عَلَی الْحَوَائِجِ بِالْكِتْمَان» (بحارالانوار، ج ۷۴، ص۱۶۶). در اثر تقیه و کتمان سرّ مصائب و شدائد به مقدار قابل توجهی پایین می‌آید و ترک تقیه موجب کثرت فتن و بلایا و مصائبی است که بر سالک روی‌آور می‌شود» (لب اللباب، ص۱۳۱).

در روایات آمده كه تارک تقیه ایمان ندارد و شیعه نیست(وسائل الشیعة، ج ۱۶، صص۲۱۱ و ۲۱۲)

از این عبارات چند مطلب برداشت می‌شود:

۱. مورد کتمان سرّ عبارت است از: اوراد، اذکار، واردات، مکاشفات و حالات. به نظر می‌رسد اینها را هم باید اضافه کرد: اصلِ سالک بودن، ارتباط خاص با استاد، ارتباط خاص با رفقای سلوکی. استاد دستور اکید داده بودند که کسی رابطۀ شما را با من نفهمد و این شرط را حتّی با استاد شهید مطهری هم فرموده بودند (این مطلب را از داماد بزرگ ایشان شنیدم).

۲. نسبت به موارد کتمان سرّ، تقیه مجاز است، اگرچه به توریه یا ترک عمل منجر گردد.

۳. از نظر روایات در راه رسیدن به مقاصد، کتمان کمک می‌کند، پس برای غیرسالک بلکه غیرمسلمان هم کتمان چاره‌ساز است و به همین دلیل مشهور است كه «استر ذهبک و ذهابک و مذهبک»(مثلی عربی است)؛ «پول و آمد و شد و آیین خود را بپوشان».

۴. با کتمان، مصائب و بلایا به مقدار زیادی کاهش پیدا می‌کند. تقیه در مذهب شیعه برای همۀ مؤمنان بسیار مورد تأکید است و نسبت به معارف بلند عرفانی و سلوکی هم برای آنان که اهل آنند، مورد تأیید و تأکید است.

به این روایات بنگرید:

۱. پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم فرمود:

«إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی، ج۱، ص۱۰)؛
«ما گروه پیامبران مأموریم با مردم به اندازۀ عقلشان سخن بگوییم».

۲. امیرالمؤمنین علی علیه السلام با اشاره به سینۀ خود فرمود:

«إِنَّ هاهُنَا لَعِلْماً جَمّاً وَ أَشَارَ بِیدِهِ إِلَی صَدْرِهِ لَوْ أَصَبْتُ لَهُ حَمَلَۀ» (نهج‌البلاغه، حکمت ۱۴۷)؛
«آه، در این سینۀ من دانش انبوه و فراوانی است، اگر حاملانی می‌یافتم».

۳. امام سجاد علیه السلام فرمود:

إنی لأكتم من علمی جواهره

كی لا یری الحقّ ذو جهل فیفتننا
و قد تقدمنی فیه أبـو حسن

إلی الحسین و أوصی قبله الحسنا
و رب جوهر علم لو أبوح بـه

لقیـل لی أنـت ممن یعبـد الوثـنا
و لاستحل رجال صالحون دمی

یـرون أقبـح مـا یـأتونـه حسنـا [۲]
«من گوهرهای دانشم را پنهان می‌سازم که مبادا نادانی واقعیت آن را نیابد و به گمراهی بیفتد؛ پیش از من ابوالحسن علی و حسن و حسین به سفارش پدر چنین کردند، آری، چه گوهر علمی در سینه دارم که اگر افشا کنم، می‌گویند بت‌پرستی و مردمان پارسایی خونم را مباح می‌دارند و این کار را که بسیار زشت است، زیبا می‌بینند».

۴. امام صادق علیه السلام در پاسخ كسانی كه گفته بودند مطالبی را به ذریح فرموده‌ای كه به ما اظهار نكردی، فرمود:

«وَ مَنْ یحْتَمِلُ مِثْلَ مَا یحْتَمِلُ ذَرِیحٌ» [۳]؛ «کدامیک از شما تحمّل ذریح محاربی را دارد».

۵. امام باقرعلیه السلام به جابر بن یزید جعفی ۷۰۰۰۰ حدیث یاد داد و فرمود:

اگر یکی از آنها را افشا کنی، لعنت خدا و ملائکه و خلق بر تو باد [۴].

۶. در حدیثی مرفوع معصوم علیه السلام فرمود:

«مَن عشِق فعفَّ و کتَم و مات مات شهیداً» [۵]؛ «هرکس عاشق شود و عفت بورزد و پنهان سازد و بمیرد، شهید مرده است».

۷. در روایت مشهور ابوبصیر از امام صادق علیه السلام که شیخ صدوق در توحید نقل کرده،

ابوبصیر ‌پرسید: آیا مؤمنان روز قیامت خدا را می‌بینند، امام پاسخ داد: بله می‌بینند و قبلاً هم دیده‌اند. پرسید: کِی؟ امام فرمود: در روز الست. آنگاه حضرت اندكی ساکت شد و سپس فرمود: مؤمنان خدا را در دنیا هم می‌بینند. آیا تو الان او را نمی‌بینی؟ ابوبصیر گفت: فدایت شوم این حدیث را از شما برای دیگران بازگویم، فرمودند: اگر بگویی و نادانی انکار کند و بپندارد این کفر است، چه می‌شود. دیدار قلبی مانند دیدن با چشم نیست (توحید صدوق، ص۱۱۷، باب رؤیت).

۸. شاید سرّ استحباب خواندن نمازهای نافله و به‌ خصوص نافلۀ شب در خانه همین تأکید بر کتمان باشد.

۹. در روایت آمده است:

«لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِی قَلْبِ سَلْمَانَ لَقَتَلَه» (کافی، ج۱، ص۴۰۱)؛ «اگر ابوذر می‌دانست در دل سلمان چه می‌گذرد، او را می‌کشت».

پاسخ به چند شبهه

۱. اگر کتمان اسرار لازم است چرا ائمه: اسرار را بیان كرده‌اند؟

پاسخ:

اوّلاً: به هر مخاطبی نگفته‌اند و به مخاطبان دارای کشش فرموده‌اند؛
ثانیاً: غالباً در لباس استعاره و تمثیل فرموده‌اند؛
ثالثاً: برای کسانی که سطح پایینی دارند دستورالعمل خاص دارند و آن اینکه اگر نفهمیدند، انکار نکنند و علمش را به اهلش واگذار نمایند؛
رابعاً: معنای کتمان هیچ نگفتن نیست، بلکه به نااهل نگفتن است.

۲. ذکر حالات و مقامات مایۀ ترغیب دیگران و نوعی دستگیری است. پس نباید بخل کرد.

پاسخ:

اولاً آنجا که گفتن مایۀ فساد نشود، بخلی در کار نیست و کتمان یعنی نگفتن در جایی که مفسده دارد؛

ثانیاً: گاه ذکر حالات برای شنونده مایۀ ترغیب است و برای گوینده مایۀ تخریب. مگر خدا نفرموده: «فَلا تُزَكُّوا أَنْفُسَكُم» [۶]؛ «از خود تعریف نکنید». سالک حق ندارد برای اصلاح دیگری خود را تخریب کند. امیرمؤمنان علیه السلام به اهل کوفه فرمود:

«من می‌دانم چه شما را اصلاح می‌کند، ولی من برای اصلاح شما خود را تخریب نمی‌کنم» [۷].

۳. با آغاز سلوک و پیدایش حالات روحی، رفتار خارجی سالک دگرگون می‌شود و این خود نوعی از دست دادن کتمان است.

پاسخ:

اولاً: اگر مؤمنِ غیرسالك هم به دستورات دینی درست پای‌بند باشد، رفتارش نسبت به رفتار تودۀ مردم دگرگون می‌گردد، پس دگرگونی رفتار، لازمِ اعمّ سلوک است و قهراً فقط با سلوک ملازمه‌ای ندارد که ناقض کتمان باشد.

ثانیاً: این مقدار از رفع کتمان ناگزیر است و چاره‌ای از او نیست و از این‌رو، پذیرفته شده است. حضرت آیت‌الله بهجت رضوان الله علیه پس از سجده‌های طولانی چند بار با کف دست و محكم به پیشانی می‌کشید که اثر سجده نماند. خوب، با گریه‌هایی که در حال نماز برایشان به صورت غیراختیاری عارض می‌شود چه کنند؟! تفاوت حالات و رفتارهای اهل سلوک با دیگران امری واضح است و قابل کتمان نیست.

چند نکته

۱. همان‌گونه که اظهار اوراد و حالات جایز نیست، اظهار مطالب بلند عرفان نظری برای کسانی که ذهنی ناآماده و قلبی غیرسلیم دارند، نادرست است. اساتید فنّ، بعضی کتاب‌های عالی عرفان نظری را خصوصی تدریس می‌کردند. جلسات سلوکی شب‌های پنج شنبه و جمعۀ علامه طباطبایی در قم خصوصی و مخفی بوده است.

۲. شیو ملامتیه به هیچ وجه مورد تأیید نیست. ریای معکوس مورد امضای عقل و شرع و عرفان نیست. در این زمینه در همین کتاب (بحث زاد و توشه، بخش اخلاص) توضیحاتی داده شده است.

۳. ملاک تقیه از کافر و مخالف و منافق، در تقیۀ سلوکی هم وجود دارد؛ ملاک، بر نخاستن فتنه و حفظ جان و آبروست.

۴. چه بسا عارفان از سالکان و سالکان پیشرفته از مبتدیان کتمان می‌کنند. پس کتمان درجاتی دارد، چه اینکه تقیه هم مراتبی دارد. در روایات آمده که گاه اهل بیت: از بعضی شیعیان تقیه می‌کرده‌اند.

۵. استاد(علامه طهرانی) می‌فرمود:

«آن قدر کتمان سرّ در نظر اهل معرفت اهمیت دارد که به نظر می‌رسد در سفارش به آن راه افراط را پیموده‌اند».

پانویس
۱. تذکرى المتقین، ص۱۱۹

۲. روح مجرد، صص۳۷۶ و ۳۷۷؛ شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج۱۱، ص۱۸۱.

۳. بحارالانوار، ج۲۴، ص۳۶۰.

۴. اختیار معرفة الرجال، ص۱۲۸.

۵. شرح نهج‌البلاغه ابن ابی الحدید، ج۲۰، ص۲۳۴.

۶. نجم/۳۲.

۷. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۹.

منبع:هدانابرگرفته ازکتاب سیر و سلوک (طرحی نو در عرفان عملی شیعی) صفحه ۳۴۵ تا ۳۵۱

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.

2 نظرات
  1. آملی می گوید

    با عرض سلام و احترام.
    درمورد کتمان سر در اعمال؛ اگر فردی توفیق نافله شب و سایر مستحبات پیدا کند، و دراینصورت اگر از او بپرسند که آیا شما فلان عمل مستحب (مثلا همین نوافل ) را انجام میدهی؟ او چه باید بگوید تا هم کتمان شود و هم اینکه دروغ محسوب نشود؟
    بسیار متشکرم.

    1. حجت الاسلام مهدی طاها می گوید

      سلام علیکم
      بیان این موارد اشکالی ندارد. مثلا شما می توانید بگویید اگر توفیقی باشد سعی می کنیم بخوانیم. گاهی اوقات دانستن دیگران ثواب هم دارد و ترویج امور نیکو و امر دین هم هست.
      کتمان سر در موارد دیگر است و بستگی به موضوع آن دارد.
      وفقکم الله لکل الخیر