وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

منظور از خلیفه الله بودن انسان چیست؟

خلافت الهى يعنى مظهر اسماء حق تعالى شدن. يعنى تجلى اسماء الهى در وجود يك موجود كه به واسطه آن شخص مى تواند در امور مربوط به آن اسم تصرف ولايى و تكوينى داشته باشد.

0

منظور از خلیفه الله بودن انسان چیست؟

 

پرسش شما كلى و ناظر به دو ساحت و بعد مختلف «خلافت» است:

الف. بعد عرفانى يعنى خلافت الهى در روى زمين

ب. بعد سياسى يعنى رسيدن به مقام رهبرى جامعه اسلامى پس از پيامبراكرم (ص) و يا در حال حاضر.

در اينجا هر دو ساحت، مورد بحث و بررسى قرار مى گيرد:

الف. بعد عرفانى

خلافت الهى يعنى مظهر اسماء حق تعالى شدن. يعنى تجلى اسماء الهى در وجود يك موجود كه به واسطه آن شخص مى تواند در امور مربوط به آن اسم تصرف ولايى و تكوينى داشته باشد. مثلا اگر كسى مظهر اسم محيى شد مثل حضرت عيسى (ع) مى تواند مردگان را زنده كند يا به موجود بى جان، جان بدهد. البته به واسطه آن اسم و چون چنين كارى به واسطه اسم خدا انجام مى شود. مى گويند به اذن خداست. «… أَنّى أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَهِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللّهِ وَ أُبْرِئُ اْلأَكْمَهَ وَ اْلأَبْرَصَ وَ أُحْىِ الْمَوْتى بِإِذْنِ اللّهِ… (آل عمران/ 49)

البته مراد اسم خدا، لفظ خدا نيست. اسماء الهى حقايقى هستند مافوق عالم عقل و ملائكه و مظهر اسماء الهى شدن يعنى در مسير تكامل به مرتبه آن اسم رسيدن و با آن اسم متحد شدن. البته كسى هم كه مرتبه ملائك مى رسد باز مظهر اسماء حق است لكن در حد ملائك. چرا كه اسماء حق داراى مراتبى است و در هر عالمى ظهورى دارد. ولى خلافت واقعى آن است كه انسان به مافوق عالم ملائك گام نهد. تا مسجود ملائك شود.

مظهريت براى اسماء الهى (خلافت) دو گونه است. تامه و ناقص. مظهريت تامه آن است كه كسى مظهر جميع اسماء حق تعالى شود. يعنى مظهر اسم جامع الله گردد. و مظهريت ناقص آن است كه تنها مظهر برخى از اسماء حق تعالى شود و باز هم هر كدام از اينها تشكيكى هستند. يعنى داراى مراتب اند. مثلا حضرت عزرائيل در مرتبه خود مظهر اسم مميت است. فرشتگان زير دست او نيز مظهر اين اسم هستند ولى مظهريت حضرت عزرائيل قويتر است. البته هر موجودى، مظهر جميع اسماء حق تعالى است. لكن در هر موجودى يك اسم يا چند اسم غالب است و بقيه اسماء تحت سلطان آن اسم غالب قرار دارند. مثلا در جناب عزرائيل اسم مميت غالب است و در جناب عزرائيل اسم عليم غالب است. در چهارده معصوم (ع) همه اسماء حق تعالى ظهور تام و تمام دارند. و خلافت كليه از آن اين ذوات مقدسه است. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) نيز صاحب اين مقام است. انبياء در مراتب بعد قرار دارند. و بين انبياء نيز در مراتب خلافت تفاوت است. «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ….» (بقره/ 253) و بعد از انبياء (ع) نوبت به ديگر اولياء الهى مى رسد.

لذا طى مسير خلافت براى همه ممكن است. و فرقى بين مرد و زن در اين مسأله وجود ندارد. و راه رسيدن به آن، خروج از دايره خودبينى است يعنى انسان به جايى برسد كه ذره هاى خود بينى و غيربينى در او نباشد و همه چيز را آيت حق ببيند و به هيچ چيز نظر استقلالى نداشته باشد. از چيزى نهراسد و به جيزى شاد نگردد و غيرخدا را هالك الذات ببيند. «لا إِلهَ إِلاّ هُوَ كُلُّ شَىْ‏ءٍ هالِكٌ إِلاّ وَجْهَهُ….» (قصص/ 88) البته اين حالت امرى درونى است ولى خدا در عين اينكه چنين حالتى در درون خود دارد. در ظاهر مثل يك انسان عادى زندگى مى كند تا آنجا كه وقتى انبياء ادعاى نبوت مى كردند، مردم به آنها مى گفتند ما شما را نيز مثل خود بشر مى بينيم. «فَقالَ الْملأُ الَّذينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ ما نَراكَ إِلاّ بَشَرًا مِثْلَنا….» (هود/ 27) على (ع) در وصف خلفاى الهى مى فرمايند: «… علم و دانش با حقيقت و بصيرت به آنها روى آورده است و روح يقين را لمس كرده اند و آنچه دنيا پرستان هوسباز مشكل مى شمرند بر آنها آسان است. آنها به آنچه جاهلان از آن وحشت دارند، انس گرفته اند. در دنيا با بدنهايى زندگى مى كنند كه ارواحشان به عالم بالا پيوند دارد. آنها خلفاى الهى در زمينند و دعوت كنندگان به دين خدا. آه چقدر مشتاق ديدارشان هستم.» (نهج البلاغه/ حكمت 147)

ب. بعد سياسى

«خلافت» به لحاظ لغوى مصدر «تخلف» و به معناى نيابت و جانشينى از غير است و معناى اصطلاحى آن در نزد اهل سنت، جانشينى و نيابت از صاحب شرع در حراست از دين و تدبير امور سياسى و دنيوى است. وجه تسميه اين منصب به خلافت، از آن رو است كه خليفه، جانشين نبى در امت او است. در شيعه علاوه بر اين اصطلاح، از اصطلاح «امام» استفاده مى شود كه مقامى بسيار والاتر و مهم تر از «خلافت» است. در صدر اسلام، خليفه را به معناى لغوى آن استعمال مى كردند و خليفه كسى بود هكاز پى و به دنبال رسول (ص) زعامت را برعهده گرفته و خليفه دوم كسى است كه از پى جانشين رسول به زعامت رسيده، يعنى خليفه خليفه رسول الله است. اما در گذر زمان، تقدير و تكريم معنوى اين منصب، دست مايه اى براى تثبيت حكومت هاى قرار گرفت و خليفه الرسول به منزله بهره مندى از شؤون معنوى رسول الله قلمداد شد.

در رابطه با اين بحث توجه به چند نكته ضرورى است: يكم. حاكميت حق مخصوص خداوند سبحان است و جز او كسى حق حاكميت ندارد مگر به اذن و اجازه او. قرآن مى فرمايد: «ان الحكم الا لله يقص الحق و هو خير الفاصلين». منظور از خلافت (در معناى امارت و فرمان روايى) همان فرمان روايى از قبل خداى عالم است، يعنى اصل و اساس خود خدا و فرمان موظف به اجراى فرمان هاى الهى است. اگر جانشينان رسول خدا را و حاكميت بر آن، اين است كه خداوند، محور همه اشياء و موجودات بوده و احكام و قوانين حاكم بر آنها، از ناحيه او جعل شده است و نوع انسان، نقش جانشين و خليفه را از طرف خداى جهان ايفا مى كند لذا در مواردى قرآن كريم، خلافت را به همه انسان ها نسبت داده است.

دوم. از نظر شيعه، مقام امامت و خلافت، جايگاه بسيار مهمى در اسلام دارد و به همين جهت خليفه پس از پيامبر (ص) بايد از طرف خدا و توسط پيامبر شخصا تعيين شود. به همين جهت هر كسى نمى تواند عهده دار اين منصب مهم و گرانقدر شود بلكه اين انتخاب بايد از سوى شارع مقدس صورت گيرد و امر آن به دست مردم يا بزرگان سپرده نشده است. بر اين اساس خلفاى پيامبر (ص) دوازده امام معصوم (ص) هستند كه از طرف خود آن حضرت تعيين و معرفى شده اند.

سوم. از آنجايى كه امامت و خلافت، مقامى بس منيع و رفيع است، دارنده آن نيز بايد متصف به شرايط و ويژگى هايى باشد كه در ديگران وجود ندارد كه با بسيار كم رنگ است مثل عصمت، علم، عدالت، مديريت و… در اين صورت نيز خلافت پس از پيامبر (ص) تنها منحصر در دوازده معصوم است و كسى ديگر داراى شرايط و اوصاف «خليفه واقعى» پيامبر نيست.

چهارم. جانشينى از دوازده معصوم (ع) نيز يكى از مباحث مهم در انديشه سياسى شيعه است. در ميان اهل سنت همه كسانى كه به حكومت رسيده اند (از زمان ابوبكر خليفه اول تا انقراض حكومت عباسى)، خليفه ناميده مى شوند ولى در شيعه به جانشينان دوازده معصوم (ع)، «ولى فقيه» گفته مى شود. رسيدن به مقام «ولايت فقيه» نيز داراى شرايط خاصى است كه يكى از آنها مرد بودن است. (ر. ك جواهر الكلام، ج 21، ص 112)

بر اين اساس بانوان نمى توانند به مقام جانشينى از امامان معصوم (ع) است يا بنده از مردان نيز كسانى كه داراى مقام بالايى از فقاهت، عدالت، مديريت، بينش سياسى و… هستند، مى توانند عهده دار اين منصب الهى شوند.

پرسمان

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.