قهر كردن در اسلام

قهر كردن در اسلام
فهرست این نوشتار:
رسول الله صلى الله عليه و آله : أيُّما مُسلِمَينِ تَهاجَرا فمَكَثا ثَلاثالا يَصطَلِحانِ إلّا كانا خارِجَينِ مِن الإسلامِ ،ولَم يَكُن بَينَهُما وَلايَةٌ ، فأيُّهُما سَبَقَ إلى كلامِ أخيهِ كانَ السّابِقَ إلَى الجَنَّةِ يَومَ الحِسابِ . الكافي : 2 / 345 / 5.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر دو مسلمانى كه با هم قهر كنند و سه روز به قهر خود ادامه دهند و آشتى نكنند، هر دو از اسلام بيرون روند و ميان آنان هيچ پيوند دينى نباشد و هركدام از آنان پيش از ديگرى با برادرش حرف بزند، در روز حسابرسى جلوتر به بهشت رود.
رسول الله صلى الله عليه و آله : لا تَحِلُّ الهِجرَةُ فَوقَ ثَلاثَةِ أيّامٍ ، فإنِ التَقَيا فسَلَّمَ أحَدُهُما فَرَدَّ الآخَرُ اشتَرَكا في الأجرِ ، وإن لَم يَرُدَّ بَرِئَ هذا مِن الإثمِ ، وباءَ بهِ الآخَرُ . الترغيب والترهيب : 3 / 457 / 7.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : قهر كردن بيش از سه روزروا نيست. پس اگر با هم رو به رو شدند و يكى از آن دو سلام كرد و ديگرى جواب سلامش را داد، هر دو در ثواب شريك هستند، ولى اگر جوابش را نداد، آن كه سلام كرده از گناه مبرّاست و ديگرى گنهكار است.
حضرت آیت الله مکارم شیرازی
قهر كردن :
قهر كردن از نظر اسلام كار بسيار نامطلوبى است؛ بهويژه اگر به بهانههاى كوچك باشد. در روايات آمده است كه هر كدام از دو طرف در آشتى پيشقدم شود روز قيامت زودتر از ديگرى وارد بهشت مىشود.
منبع: هدانا برگرفته از استفتائات آیت الله العظمی مکارم شیرازی.
قهر کردن با ديگران از نظر اسلام
سوال: تعريف قهرچيست؟ آيااگركسي ازشخصي كينه نداشته باشد كافيست كه اسم رابطه اش باآن شخص قهرنباشد؟ آيا قهر رابطه اي دوطرفه است؟آيا دوبرادر راكه باهم رابطه ندارند و ظاهرا قهرند ولي ميگويند قهر نيستند وكينه اي از هم ندارند را ميتوان امر به معروف كرد كه باهم آشتي كنند؟
پاسخ:
قطع رابطه ميان دونفر قهركردن با اوست ، وسزاوار است كه دو برادر ارتباطاتشان با يكديگر قوي باشد!
دهخدا،براي قهر كردن چند معني ذكر كرده، يكي از معاني چنين است : قهر كردن با كسي يا از كسي ؛ از تكلم با او ، يا ديدار او كراهت داشتن است!
گاهي وقتها دست خودش نيست؛ بدون اينكه بخواهد قهر ميكند، بدون اينكه فكر كند ،قهر ميكند، اگر چيزي دلخواهش نباشد قهر ميكند و اين قدر اين كار را ادامه ميدهد تا درونش آرام شود. حالا فرقي نميكند به آن چيزي كه ميخواست رسيده باشد يا نه! مهم اين است كه يك جوري مخالفت خود را اعلام كند.
يكي از نشانههاي تنبيه، قهر است كه افراد در مقابل رفتارهاي ديگران به صورت يكي از شكلهاي ديداري (ارتباط نداشتن)، چشمي، كلامي (قطع كلام) بروز ميدهند كه ميتواند ريشه در زندگي بدوي يا اوليه افراد داشته باشد.
قهر از واكنشهاي طبيعي انسان است كه به صورت سرشتي، ژنتيكي يا محيطي به افراد منتقل ميشود تا جايي كه افراد در موقعيتهاي كسان به شكلهاي گوناگون قهر ميكنند. كودك، زن يا مرد تفاوتي نميكند، همه اين افراد در موقعيتهايي كه با ناكامي مواجه ميشوند يا به نيازهاي مطلوب خود دست پيدا نميكنند، براي اداي حق و … به درجات متعددي متوسل به قهر ميشوند. قهر در روابطي كه افراد انتظارات بيشتري از هم دارند و در تعاملات بيشتر هستند به مراتب، بيشتر رخ ميدهد. كنشها و واكنشها، خوسته يا ناخواسته، افراد را به سمت قهر سوق ميدهد.
قهر و عوامل ايجاد آن استرسزا هستند. اغلب افرادي كه سعي ميكنند با توسل به قهر به سمت خواسته خود قدمي مثبت بردارند متحمل استرسهاي زيادي ميشوند.
مردها كمتر قهر ميكنند
اما شايد براي شما جالب باشد اگر بدانيد برخي مردان در برابر اين واكنش طبيعي انسان كه جنسيت نميشناسد موضع گيريهايي دارند. به اين ترتيب كه وقتي در موقعيتي قرار ميگيرند كه واكنش قهر را ميطلبد با تصور اينكه اين عمل متناسب با زنان است از اعمال آن خودداري ميكنند.
بعضي از روانشناسان ميگويند: قهر در هر دو جنس طبيعي است اما شواهد عيني نشان داده است كه قهر بيشتر در زنان ديده ميشود، هر چند كه تحقيقات منسجمي در اين رابطه وجود ندارد اما اغلب زنان براي احقاق حق بيشتر از اين رفتار استفاده ميكنند.
شايد يكي از علتهاي مهم اين تفاوت به نوع نگرش اين دو جنس بر ميگردد. اغلب مردان قهر را يك ضعف تلقي ميكنند در حالي كه زنان اين گونه به آن نگاه نميكنند. به طور معمول بر مردان قانون همه يا هيچ حكم فرما است، يا رابطهاي را قطع ميكنند يا به آن ادامه ميدهد اما زنان اين طور نيستند.
هفت توصيه!
1. قوه شناخت خود را نسبت به عوامل تنبيه ديگري، بالا ببريد و بدانيد قهر به تنهايي چارهساز نيست. براي مثال پاداش و امكانات را حذف كنيد.
2. از روشهاي ارتباطي جايگزين براي اعلام احساس و نظر خود استفاده كنيد.
3. اعتماد به نفس خود را افزايش دهيد.
4. مهارتهاي كلامي خود را تقويت كنيد.
5. چون افراد درونگرا ارتباط كلاميشان ضعيفتر است به نسبت، بيشتر از قهر استفاده ميكنند ،پس يكي از راهكارها ، افزايش تعاملات اجتماعي است.
6. به ديگران هم براي ابراز نظر و احساس اجازه بدهيد. شايد ديگران حرفي براي گفتن دارند كه موجب رفع قهر ميشود.
7. افكار و رفتار منفي را كمكم دور بريزيد و بيشتر به موضوعهاي مثبت فكر كنيد.
توجه داشته باشيم كه هميشه قهر بدنيست!بلكه گاهي قهر جوانمردانه وكارساز است ! اگر:
1. موضوع قهر براي طرف مقابل، مشخص باشد!
2. از قهر در جمع استفاده نكند!
3. راه آشتي را باز بگذارد و هر چيزي از دهانش بيرون آمد، نگويد!
4. مدتش طولاني نباشد (چون از ميزان تاثيرگذاري آن كم ميشود)!
5. موضوع قهر براي طرف مقابل مهم باشد!
6. در قهر و آشتي به ويژه در رابطه مادر و فرزندي، والدين بلافاصله عذرخواهي مكرر كودك را نپذيرند. چرا كه اين امر موجب تكرار رفتار غلط و تقويت عذرخواهي مكرر و درنتيجه اصلاح نشدن رفتار نامناسب و درنهايت كاربرد نامناسب قهر از سوي والدين ميشود، البته در نپذيرفتن عذرخواهي هم زياده روي نكنيد.
نكوهش قطع رابطه با خويشان در قرآن
اسلام كه دين سازگار با طبيعت و سرشت انسانى است، در عين حال كه بشر را به سوى پيشرفت و تكامل علمى و صنعتى سوق مى دهد و اولين آيات خود را با خواندن و قلم شروع مىكند، روى جنبه عواطف انسانى و روابط خوب و صميمانه بشرى تأكيد كرده و آن را مايه سربلندى و عزّت خانواده و جامعه مىداند.
قرآن مجيد قطع رابطه با خويشان و نزديكان را مايه سرافكندگى و بدبختى و سيه روزى دانسته و سرانجام بدى را براى قاطعان رحم و كسانى كه از فاميل خود مىبرند، پيشبينى كرده و آن را يكى از اسباب مهم سيه روزى جوامع بشرى دانسته و مى فرمايد:
«الّذين يَنْقُضونَ عَهْدَاللّهِ مِنْ بَعْدِ ميثاقِهِ و يَقْطَعونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَنْ يّوصَلَ و يُفْسِدونَ فِى الارْضِ اؤلئكَ هُمُ الخاسِرونَ(1)».
«(فاسقان آنها هستند كه) پيمان خدا را پس از آنكه محكم ساختند، مىشكنند و پيوندهايى را كه خدا دستور داده برقرار سازند، قطع مىنمايند و در جهان فساد مىكنند اينها زيانكارانند».
از مضمون اين آيه استفاده مىشود كه قطع رابطه با فاميل و نيكى نكردن به آنان از ويژگى هاى فاسقان مىباشد؛ چراكه براى فاسقان اهميتى ندارد كه به نزديكان خود كمك كنند، و اصلاً احسان به آنها در نظرشان بى معناست و ممكن است بگويند چرا ما زحمت بكشيم و آنها استفاده كنند. اما از اسرار و رموز كار خدا غافلند.
در آيات ديگرى هم ضمن تأكيد بر عواطف انسانى و ارتباط خوب با بستگان، از قطع رحم، شديداً منع كرده و كسانى را كه قطع رحم مىكنند و پيوند خويشاوندى را بر هم مىزنند، با تعبيرات مختلف، تهديد مىكند. از جمله مى فرمايد:
«فَهَلْ عَسَيْتُم اِنْ تَوَلَّيْتُم أنْ تُفْسِدوا فِى الارضِ و تُقَطِّعوا أرْحامَكُم اولئكَ الّذين لَعَنهُمُ اللّه…(2)». «… اگر (از اين دستورها) روىگردان شويد، جز اين انتظار مىرود كه در زمين فساد و قطع پيوند خويشاوندى كنيد؟!».
و در سوره رعد، آيه 25 با تعبير «اولئك لَهُمُ اللَّعْنَة»: «آنها از رحمت خدا بدورند» آمده است. همچنين در پايان آيه 27 سوره بقره با تعبير (اولئك هم الخاسرون) گفته شده است.
پس معلوم مىشود كه قرآن، قطع رحم و برهم زدن پيوند خويشى و فاميلى را يكى از نشانه هاى فاسقان مىداند زيرا فاسقان نه تنها با ديگران، بلكه با بستگان خود نيز روراست نيستند و با دورويى با آنان رفتار نموده، گاهى به آنها خيانت هم مىكنند.
عواقب قطع ارتباط خويشاوندى از ديدگاه احاديث
شايد علت اينكه اسلام نسبت به پيوند خويشاوندى و نيكى به نزديكان، اينهمه پافشارى مىكند اين باشد كه اصلاح و تقويت، پيشرفت و تكامل يك اجتماع بزرگ از همه جنبههاى مادى و معنوى و اخلاقى از جامعههاى كوچك كه خانواده باشد، شروع مىشود و با تكامل آنها جامعه بشرى نيز اصلاح خواهد شد. لذا اسلام از اين مسأله، بهرهبردارى كامل نموده و دستور به تقويت جامعههاى كوچك كه همان خويشان و نزديكان انسان مىباشد، داده است. چرا كه مردم از كمك كردن و پيوند با آنان، روىگردان نيستند چون خونشان در رگ همديگر بوده و از هم فاصله ندارند و اعضاى يك خانوادهاند. تا آن حد كه كمك به فاميل را كمك به خود مىدانند. لذا مىشود گفت معنى حديثى كه مىگويد: «صله رحم باعث آبادى شهرها و رونق اقتصاد و… مىگردد» اشاره به همين معناست.
بديهى است در صورت قطع اين ارتباط عاطفى و بى توجهى به اين مسأله حساس و حياتى در زندگى اجتماعى و خانوادگى، چه ضرر و زيانى متوجه خود شخص و جامعه بشرى خواهد شد.
از جمله آثار بدى كه از قطع ارتباط با فاميل، متوجه انسان و جامعه مىشود اين است كه اموال و دارايىها به دست اشرار مى افتد. چنانكه اميرالمؤمنين علىعليه السلام مىفرمايد:
«إذا قطعوا الارحام، جعلت الاموال فى ايدى الاشرار(3)».:«اگر مردم صله ارحام و نيكى به بستگان را قطع نمايند، ثروت و دارايى آنها به دست افراد شرور و ستمكار مىافتد».
در واقع وقتى افراد فاميل با هم رابطه خوبى ندارند، بر سر مسائلى از قبيل تقسيم ارث و… با يكديگر به خصومت برخاسته و شكايت خود را نزد ديگران كه شايد هيچ رابطهاى با آنان ندارند، مى برند و در نتيجه ثروت آنان به صورت رشوه به دست ستمكاران مى افتد و باز به خاطر دشمنى با يكديگر و عدم همكارى و كمك نكردن به هم، اشخاص فاسد و فرصت طلب بر آنها مسلّط شده و اموالشان را به غارت مىبرند.
امام صادق عليه السلام مىفرمايد: «مِنَ الذُّنوبِ الّتى تعجّل الفناء قطيعه الرّحم(4)». :«از گناهانى كه باعث فنا و نيستى زودهنگام مىشود، قطع ارتباط با نزديكان است».
همچنين در حديثى ديگر از امام صادق عليه السلام مى خوانيم كه مى فرمايد: «اتّقوا الحالقة فانّها تميت الرّجال. قلت و ما الحالقة؟ قال: قطيعه الرحم(5)». شخصى مىگويد خدمت امام صادق بودم كه ايشان فرمودند: «از حالقه بترسيد، چراكه باعث مرگ و انقراض مردم مىشود» عرض كردم حالقه چيست؟ فرمودند: «قطع رحم».
گاهى افراد يك فاميل اگرچه فاسد باشند و بدكاره، احترام همديگر را حفظ كرده و با هم مهربان و صميمى هستند و به يكديگر نيكى مى نمايند و ارتباط خوبى با هم دارند؛ چه بسا خداوند نعمت خود را بر سر آنها مىريزد و روزى آنان را زياد مى كند؛ گاهى هم خانوادهاى و فاميلى، هرچند پاك و متّقى هم باشند با هم رابطه خوبى ندارند و به همديگر احترام و نيكى نمىكنند و لذا خداوند نعمتهايش را از آنان سلب مىكند(6).
بديهى است قطع رحم و رابطه عاطفى با بستگان نزديك، موقعى بد و نكوهيده است كه كدورت و اختلاف بر سر مسايل عادى زندگى باشد نه ارزشهاى دينى؛ كه در اين صورت نه تنها مذموم نيست، بلكه ممكن است در مواردى لازم هم بوده و جزء وظايف اسلامى و دينى باشد. كه اين خود، بحث جداگانهاى است.
كيفر قطع ارتباط با بستگان
بى رونقى زندگى، ويرانى شهرها و آبادىها، تهديد نسل بشر، محروميّت از لطف و رحمت حق تعالى، قساوت و سنگدلى انسانها، نبود احساسات عاطفى و ضعف آنها، سلطه اشرار و ستمكاران، از همپاشيدگى فاميل و خانوادهها و آثار ديگرى كه از عوارض قطع رحم مىباشد، در آيات و روايات به عنوان كيفر اين عمل زشت و ناپسند بيان شده است.
در مورد دو نفري که از هم ظاهرا قهر هستند مي توانيد با روش ارشاد تذکر دهيد که رابطه شان با هم صميمي تر باشد تا خداي متعال از ايشان خشنود شود.
پي نوشت:
- 1) بقره، 27.
- 2) محمد، 22.
- 3) بحارالانوار، ج 74، ص 138، ح 108.
- 4) سفينة البحار، ماده رحم.
- 5) بحارالانوار، ج 74، ص 133، ح 102.
- 6) برگرفته از مضمون حديثى در اصول كافى، ج 2، ص 348.
- هدانا برگرفته از پرسمان.