وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

خود حقيقى و واقعى انسان

0

خود حقيقى و واقعى انسان

خوديابى

 

خود حقيقى و واقعى انسان چيست و چگونه به دست مى آيد؟

 

انسان داراى دو جنبه مادّى و فرامادّى است. به ديگر سخن انسان يك «تن» دارد و يك «من» كه از آن به «روح الهى» يا «گوهرى مجرّد» و «ملكوتى» تعبير مى شود.

 

«تن» و بُعد جسمانى انسان زوال پذير است و همواره در حال دگرگونى و تحوّل و تغيير است و هر عضوى از عضو ديگر غايب و پنهان و ناآگاه مى باشد.

 

در مقابل، «من» يا روح، هويّت حقيقى انسان و بهره مند از حيات ذاتى، آگاهى و شعور، بقا و جاودانگى، قدرت و اراده است.

 

انسان در پرتو شناخت «من» و روح الهى است كه مى تواند به خداوند متعال معرفتى حضورى و شهودى بيابد؛ چنان كه پيامبر اسلام (صلی الله علیه وآله)  فرمودند: «مَنْ عرف نفسه فقد عرف ربّه»[27]. بنابراين شناخت نفس به شناخت حق تعالى مى انجامد.

 

آن حقيقت ثابت و پايدارى كه در طول زندگى دنيايى همراه ماست و  باعث ثبات شخصيّت و هويّت شخصى انسان مى شود همان روح و بُعد فرامادّى انسان مى باشد كه در واقع انسانيّت انسان به آن بستگى دارد.

 

خداوند به خاطر جنبه مجرّد و روح ملكوتى انسان بود كه به فرشتگان دستور سجده و كُرنش در برابر او را داد؛ «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ»[28].

 

دستيابى انسان به جايگاه برتر «خلافت الهى» و «دريافت و تعليم اسماء الهى» به خاطر بهره مندى او از ظرفيت ويژه اى بود كه در او به وديعت گذاشته شده بود.

 

انسان به خاطر آن روح و دم الهى بود كه بار امانت الهى و مسئوليّت تكاليف خداوند را بر دوش كشيد، در حالى كه آسمان و زمين و كوه ها از تحمل آن سرباز زدند[29].

 

آن حقيقت زنده و آگاهى كه پس از مرگ انسان به جهان برزخ و سپس به عالم آخرت منتقل مى شود و پاسخگوى عملكرد و رفتار انسان مى باشد همان خود واقعى و روح انسان است. بنابراين خود حقيقى انسان، همان «روح الهى» است كه در پرتو معرفت به آن احساس شرافت و كرامت و تعالى مى كند و خويشتن را از تن دادن به پستى ها برتر مى شمرد، به قداست خويش پى مى برد، مقدسات و ارزش هاى اخلاقى و اجتماعى برايش معنى و ارزش پيدا مى كند[30]. امّا بسيارى «تن پرورى» و لذّت هاى  جسمانى را هدف نهايى و مطلوب اصلى خويش پنداشته و آن را با «من» و هويّت انسانى خود اشتباه مى گيرند و در نتيجه تمام تلاش و همّت خود را در راستاى رشد و بالندگى و فربهى «تن» مصروف ساخته و از رشد و كمال «من» حقيقى خود باز مى مانند.

 

انسان و خود فراموشى :

 

در قرآن كريم گاهى سخن از «خودفراموشى» به ميان آمده و مى فرمايد:

«نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»[31]؛ «خدا را فراموش كردند، او نيز آنان را دچار خود فراموشى كرد».

 

و گاهى سخن از «خودباختن و خودزيانى» است؛ 

«قُلْ إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ»[32]؛

«زيان كاران در حقيقت كسانى اند كه به خود زيان رسانده اند».

 

و گاهى سخن از «ظلم و ستم به خويش» است؛

«رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا»؛«پروردگارا ما به خود ستم و جفا نموديم».

 

از اين گونه آيات به دست مى آيد كه در انسان حالتى پيدا مى شود كه خودش از خودش فاصله مى گيرد؛ يعنى خودِ خيالى و تن خود را برخود واقعى و هويت انسانى اش ترجيح و برترى مى دهد و غير خود را خود مى پندارد و در نتيجه به خود حقيقى زيان رسانده و آن را فراموش مى نمايد.

 

امام على (علیه السلام)  در مورد كسى كه خود واقعى خويش را گم كرده مى فرمايند: «عجبتُ لمَن ينشدُ ضالّته و قد أضلَّ نفسه فلا يَطلبها»[33]؛ «شگفت از كسى كه در جست و جوى گم شده خود مى گردد، در حالى كه «خود» را گم نموده ولى آن را نمى جويد».

 

مولوى در تمثيلى زيبا اشتباه گرفتن «تن» را با «من» به قطعه زمينى تشبيه مى نمايد كه انسان با صرف نيرو و سرمايه فراوان و تلاشى خستگى ناپذير در آن زمين خانه اى مى سازد. هنگامى كه مى خواهد در آن خانه سُكنى گزيند به او گفته مى شود؛ تو خانه را در زمين ديگران ساخته اى نه در زمين خود. كسى كه يك عمر تمام تلاش خود را در پروراندن و بالندگى و رفاه جسم و «تن» خود صرف مى نمايد و از روح و «من» خود و رشد و كمال آن غافل مى شود، در واقع مانند كسى است كه در زمين ديگران خانه ساخته است:

 

در زمين مردمان، خانه مكن

كار خود كن، كار بيگانه مكن

کيست بيگانه؟ تن خاكى تو

كز براى اوست غمناكى تو

تا تو تن را چرب و شيرين مى دهى

جوهر خود را نبينى فربهى

گر ميان مشك، تن را جا شود

روز مُردن گندِ آن پيدا شود

مُشك را بر تن مزن، بر دل بمال

مُشك چِبود؟ نام پاك ذوالجلال[34]

دستيابى به «خود واقعى» يا «معرفت نفس» در گرو دو عامل سلبى و ايجابى است؛ يعنى از يك سو بايستى موانع و حجاب هاى خودشناسى را از بين برد و از سوى ديگر خود واقعى را بر اساس راه كارهاى ايجابى تقويت و بالنده نمود.

 

موانع خودشناسى :

 

موانع شناخت خود حقيقى به سه دسته تقسيم مى شوند:

 

الف. موانع رفتارى، مانند: 1. پرداختن و توجّه زياد به لذّت هاى جسمانى و حيوانى؛ 2. پيروى از هواها و تمايلات نفسانى كه در چهارچوب عقل و شرع قرار نمى گيرند؛ 3. ارتكاب گناهان.

 

ب. موانع اخلاقى، رذائل و صفات ناپسند اخلاقى مثل: 1. تكبّر، 2. بخل، 3. طمع، 4. خودخواهى و… همچون علف هاى هرزى هستند كه بايستى از كشتزار نفس انسان بركنده شوند و از رشد آنها جلوگيرى شود.

 

ج. موانع شناختى، مانند: 1. توهّمات و خيالات، 2. انديشه هاى فاسد و ناپسندى كه در ذهن و دل انسان رسوخ كرده و به جاى دعوت انسان به سرچشمه حقيقت، او را به سراب دروغين فرا مى خواند. ره پوى معرفت  نفس بايستى با كنترل و مراقبت از تخيّلات افسار گسيخته زمينه را براى شناخت حقيقت خود فراهم نمايد.

 

حضرت امام خمينى (رحمه الله)  در اين باره مى فرمايند: «آنچه منشأ غلبه بر شيطان و جنودش مى شود، حفظ طاير خيال است. چون كه اين خيال مرغى است بَس پرواز كن، كه در هر آنى به شاخى خود را مى آويزد و اين موجب بسى از بدبختى ها است و خيال يكى از دستاويزهاى شيطان است كه انسان را به واسطه آن بيچاره كرده به شقاوت دعوت مى كند. انسان مجاهد كه در حدود اصلاح خود برآمده و مى خواهد باطن را صفايى دهد و آن را از جنود ابليس خالى كند. بايد زمام خيال را در دست گيرد و نگذارد هر جا مى خواهد پرواز كند و مانع شود از اين كه خيال هاى فاسد و باطل براى او پيش آيد از قبيل خيال معاصى و شيطنت. هميشه خيال خود را متوجّه امور شريفه كند».[35]

 

راه خودشناسى :

 

در مورد راه كارهاى ايجابى معرفت نفس به چند راه كار مهم اشاره مى شود:

 

1. التزام و پايبندى به ظواهر شرع: اهل معرفت برآنند كه تمام حركات و رفتارهاى انسان بايستى در چهارچوب احكام شرعى صورت پذيرد؛ انجام واجبات و ترك محرّمات گام اوّليّه در معرفت نفس مى باشد.

 

2. ذكر و فكر: توجّه قلبى و زبانى به خداوند اگر همراه با تفكّر و تعقّل باشد، مانند دو بال پرواز، انسان را به كعبه مقصود هدايت مى كند.[36]

 

3. شب زنده دارى: نجواى عاشقانه در دل شب و خواندن نماز شب يكى از مهمترين راه هاى دستيابى به خود حقيقى است؛ اگر اين مناجات شبانه همراه با سوز و آه و گريه و دعاهاى رسيده از اهل بيت (علیهم السلام)  باشد؛ اثر بسزايى در خوديابى انسان خواهد داشت.

 

4. انس با قرآن: تلاوت و تدبّر در قرآن زمينه نفوذ نور قرآن در دل انسان را فراهم مى كند و در پرتو اين نور، انسان بهتر خودِ واقعى خويش را مى شناسد.

 

5. توسّل به اهل بيت (علیهم السلام) : بدون چنگ زدن به ريسمان ولايت و محبّت اهل بيت عصمت و طهارت و بدون عنايت هاى ويژه آن پاكان نورانى، پيمودن راه معرفت نفس امكان پذير نيست؛ از اين رو شايسته است سالك الى اللّه پيوند ژرف و عميقى با اهل بيت (علیهم السلام)  پيدا كند، تا به هدف اصلى كه قرب به خداوند است دست يابد.

 

منبع: انسان شناسی – قسمت یکم (دفتر 42 پرسش ها و پاسخ ها).

حتما بخوانيد

ویژه نامه دین پژوهی و اعتقادات

 

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.