وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

جدایی دین از سیاست

0

جدایی دین از سیاست

 

پرسش 1 . فكر جدايى دين از سياست از چه زمانى شروع و به وسيله چه كسانى ترويج شد؟

خاستگاه اصلى انديشه جدايى دين از سياست، غرب است. در قرون وسطى و پس از آن، عواملى دست به دست هم داد و اين انديشه را بر فرهنگ غرب حاكم ساخت.

مسيحيت تحريف شده با مفاهيمى نارسا و غير معقول، در كنار حاكميت استبداد و اختناق رجال كليسا و نيز تعارض عقل و علم با آموزه هاى انجيل متحرَّف، باعث شد تعارضى آشكار ميان دين و تجدد در گيرد. تعارضى كه سرانجام به تفكيك دو حوزه «علم» و «دين» انجاميد و در نتيجه دين از همه عرصه هايى كه ادعا مى شد علم در آن سخن مى گويد، كنار رفت.

در جهان اسلام انديشه جدايى دين از سياست، از سوى سه قشر مطرح شده است:

گروه نخست؛ حاكمان ستمگر و جورى بودند كه در صدر اسلام مى خواستند جريان خلافت را به سلطنت تبديل كنند. به عنوان مثال وقتى معاويه در سال چهلم هجرى به خلافت رسيد، به عراق آمد و گفت: «من با شما بر سر نماز  و روزه نمى جنگيدم؛ بلكه مى خواستم بر شما حكومت كنم و به مقصود خود رسيدم»[1].

پس از او حكومت در جامعه اسلامى، عملاً از جنبه دينى خارج و به سلطنت تبديل شد. سلاطين جور در هر دوره اى، براى مبارزه با عالمان دين، همواره سياست را جداى از دين و شأن علما را بالاتر از دخالت در سياست، معرفى مى كردند[2].

گروه دوم؛ استعمارگران خارجى بودند. بزرگ ترين ضربه هايى كه استعمار از ممالك اسلامى ديد، از سوى تعاليم دينى و علماى دين، رهبرى مى شد. از اين رو فرهنگى كه همواره از سوى استعمارگران براى ممالك اسلامى نسخه بندى و ترويج مى شد، فرهنگ «جدايى دين از سياست» بود.[3]

قشر سوم، جريان روشنفكرى بيمار بود كه از سوى تحصيل كرده هاى غرب آغاز شد. آنان سعى در تطبيق همان جريان جدايى دين از سياست در فضاى غرب بر حوزه اسلام كردند؛ ولى از چند مطلب غافل بودند:

يكم. اسلام غير از مسيحيت است.

دوم. آنچه به نام مسيحيت در غرب قرون وسطى بود، آيين ناب حضرت مسيح (علیه السلام)  نبود.

سوم. علماى اسلام، نه تنها داراى حاكميت استبداد و اختناق نبودند و هرگز با علم سر ستيز نداشتند؛ بلكه هرگاه قدرت به دست آنان يا در كنارشان بود، دوره شكوفايى و رشد علم شناخته مى شد.

[1]. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 4، ص 160.
[2]. صحيفه نور، ج 83، ص 217: درباره سخن رضا شاه به آيه اللّه  كاشانى.
[3]. ر.ك: سروش، محمد، دين و دولت در انديشه اسلامى، صص 120 ـ 126.

پرسش 2 . در برابر كسانى كه انديشه جدايى دين از سياست را مطرح مى كنند، چه پاسخى مى توان داد؟

در پاسخ به طرفداران انديشه جدايى دين از سياست، استدلال هاى مفصّل و ارزش مندى بيان شده است كه پرداختن به تمامى آنها، از حوصله اين نوشتار خارج است؛ از اين رو به طور فشرده به بيان چند نكته بسنده مى شود:

يك. گستره قوانين اسلام

با توجه به حجم عظيمى از احكام اجتماعى و اهداف سياسى ـ دينى اسلام، مى توان هدف گيرى اصلى اين دين مقدّس را شناخت.

امام خمينى (رحمه الله)  در اين باره مى فرمايد: «اسلام دين سياست است، با تمام شئونى كه سياست دارد. اين نكته براى هر كسى كه كمترين تدبّرى در احكام حكومتى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى اسلام بكند، آشكار مى گردد. پس هر كه را گمان بر او برود كه دين از سياست جدا است، نه دين را شناخته و نه سياست را».[4]

با مرورى كوتاه بر قوانين اسلامى و آيات قرآن، روشن مى گردد كه اسلام دينى جامع و همه سونگر است كه تمام ابعاد زندگى انسان (فردى، اجتماعى، دنيايى، اخروى، مادى و معنوى) را در نظر گرفته است و همان گونه كه مردم را به عبادت و يكتا پرستى، دعوت نموده و داراى دستورات اخلاقى و خودسازى فردى است؛ احكام و دستوراتى در مورد مسائل حكومتى، سياسى، اقتصادى، اجتماعى، قضايى، امور مربوط به اداره صحيح جامعه، روابط بين الملل و … دارا مى باشد.

 بديهى است اجراى چنين احكام و دستوراتى، بدون قدرت اجرايى، امكان پذير نيست. به عبارت ديگر آموزه هاى سياسى و اجتماعى دين، لزوما حكومت دينى را نيز به دنبال دارد. حكومت دينى ـ به معناى صحيح آن ـ حكومتى است كه جامعه را بر اساس قوانين الهى اداره كند و زمينه هاى رشد استعدادها و امكان رسيدن انسان ها به كمال و ايجاد جامعه اى برين، صالح و شايسته را براى مردم آماده سازد و با فسادهاى اخلاقى، اجتماعى و … مبارزه كند.

دو. سيره پيشوايان دين

سيره و روش رسول اكرم (صلی الله علیه وآله)  نشان دهنده اين است كه دين از سياست جدا نيست. آن حضرت ضمن تشكيل حكومت، مسئوليت اجرايى و قضايى آن را نيز بر عهده داشت. اميرمؤمنان على (علیه السلام)  نيز حكومتى بر اساس عدل و اجراى دستورات الهى بنا نهاد. حكومت كوتاه مدت امام حسن (علیه السلام) ، قيام خونين امام حسين (علیه السلام)  و مشروع ندانستن حكومت هاى وقت از سوى ديگر امامان (علیهم السلام) ، همه بيانگر اين واقعيت است كه آموزه هاى سياسى و «تشكيل حكومت صالح» از ضروريات دين اسلام است.

سه. اهداف سياسى و اجتماعى بعثت انبيا

در نگاه قرآن، پرداختن به مسائل سياسى و اجتماعى، اصلاح امور جامعه و برقرارى مناسبات عادلانه، از اهداف نبوت و از تعاليم اساسى دين است.

پاره اى از آياتى كه بر اين مطلب گواهى مى دهد، عبارت است از:

1. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ  وَ أَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ»[5]؛ «به راستى كه پيامبران را با پديده هاى روشن گر فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان نازل كرديم، تا مردم به دادگرى برخيزند و آهن را كه در آن نيروى سخت و سودهاى فراوان براى مردم است، پديد آورديم».

2. «وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِى كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً أَنِ اعْبُدُوا اللّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطّاغُوتَ»[6]؛ «و به راستى در هر امتى، پيامبرى فرستاديم كه خداوند را بندگى كنيد و از پيروى طاغوت دورى جوييد».[7]

چهار. مبانى قرآنى رابطه دين و سياست

1. اختصاص حاكميت، ولايت و سرپرستى همه جانبه مادى، معنوى، دنيوى و اخروى براى خدا، رسول و اولياى خاص او: «إِنَّما وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ»[8]؛ «سرپرست و ولى شما تنها خدا و پيامبر او است و كسانى كه ايمان آورده اند؛ همان كسانى كه نماز به پا مى دارند و در حال ركوع زكات مى پردازند».

2. اثبات امامت و رهبرى سياسى ـ اجتماعى براى پيامبر (صلی الله علیه وآله) ، امام (علیه السلام)  و منصوبان از ناحيه آنان: «إِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤدُّوا الْأَماناتِ إِلى أَهْلِها وَ إِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ …»[9]؛ «خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانت ها را به صاحبانشان بدهيد و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد، به عدالت داورى كنيد».

توضيح اينكه امانت در قرآن، گستره وسيعى دارد و يكى از مهم ترين عرصه هاى آن، مسئله امامت و رهبرى است. امام رضا (علیه السلام)  در تفسير اين آيه، مى فرمايد: «اهل امانت امامان هستند؛ هر امامى امانت رهبرى را بايد به امام بعد از خود بسپارد …»[10]

3. اثبات حكومت و خلافت در زمين براى برخى از پيامبران گذشته؛ مانند حضرت داود (علیه السلام)  و سليمان (علیه السلام) : «يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِى الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ»[11]؛ «اى داود! ما تو را خليفه در زمين قرار داديم، پس در ميان مردم به حق داورى كن».

4. قرآن، داورى و فصل خصومت در ميان مردم را از وظايف پيامبران الهى معرفى مى كند: «وَ داوُدَ وَ سُلَيْمانَ إِذْ يَحْكُمانِ فِى الْحَرْثِ …»[12]؛ «و داود و سليمان هنگامى كه درباره كشتزارى داورى مى كردند …».

5. دعوت به كار شورايى و جمعى كردن: «وَ شاوِرْهُمْ فِى الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللّهِ»[13]؛ «در كارها با آنان مشورت كن؛ اما هنگامى كه تصميم گرفتى، [ قاطع باش و] بر خدا توكل كن».

6. مبارزه با فساد و تباهى، ظلم زدايى و عدل گسترى از وظايف اصلى اهل ايمان است: «وَ لا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ»[14]؛ «بر ظالمان  تكيه نكنيد كه موجب مى شود آتش شما را فرا گيرد».

7. احترام به حقوق انسان ها و كرامت بخشى به انسان از اصول سياست اديان الهى است: «وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِى آدَمَ …»[15]؛ «ما آدمى زادگان را گرامى داشتيم …».

8. امر به جهاد و مبارزه با طاغوت ها، مستكبران و ستمگران و لزوم تهيه امكانات دفاعى: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ جاهِدِ الْكُفّارَ وَ الْمُنافِقِينَ وَ اغْلُظْ عَلَيْهِمْ»[16]؛ «اى پيامبر! با كفار و منافقان پيكار كن و بر آنان سخت بگير». «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ»[17]؛ «هر آنچه از نيروى سلاح و اسبان آماده مى توانيد براى تهديد دشمنان خداوند و دشمنان خودتان فراهم سازيد». «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَكُمْ فَانْفِرُوا ثُباتٍ أَوِ انْفِرُوا جَمِيعاً»[18]؛ «اى اهل ايمان، سلاح جنگ برگيريد و آن گاه دسته دسته يا با هم براى جهاد بيرون رويد». «ما لَكُمْ لا تُقاتِلُونَ فِى سَبِيلِ اللّهِ»[19]؛ «چرا در راه خدا جهاد نمى كنيد» … .

9. عزت و آقايى را مخصوص خدا واهل ايمان دانستن و نفى هرگونه سلطه و ذلت پذيرى: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلى أَعْقابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خاسِرِينَ»[20]؛ «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! اگر از كسانى كه كافر شده اند اطاعت كنيد، شما را به گذشته هايتان باز مى گردانند و سرانجام زيانكار خواهيد شد».

10. اثبات سلطنت و حكومت براى برخى از حاكمان صالح و عادل؛ مانند  طالوت و ذوالقرنين: «وَ قالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طالُوتَ مَلِكاً»[21]؛ «و پيامبرشان به آنان گفت: خداوند طالوت را براى زمامدارى شما مبعوث كرده است».[22]

از آنچه گذشت روشن مى شود كه بخش عظيمى از معارف و آموزه هاى اسلامى شامل مسائل سياسى ـ اجتماعى است. و نه تنها تعيين خط مشى هاى مهمى در اين باره از سوى خداوند انجام شده است؛ بلكه مأموريت رهبرى و اجراى سياست هاى تعيينى، از سوى خداوند بر عهده پيامبران و ديگر اولياى الهى و مؤمنان برجسته، نهاده شده است.

به تعبير حضرت امام (رحمه الله)  «آن قدر آيه و روايت كه در سياست وارد شده است، در عبادت وارد نشده است. شما از پنجاه و چند كتاب فقه را ملاحظه كنيد؛ هفت، هشت تايش كتابى است كه مربوط به عبادات است. باقى اش مربوط به سياسات و اجتماع و معاشرات و اين طور چيزها است. ما همه آنها را گذاشتيم كنار و يك بُعد را، بُعد ضعيفش را گرفتيم».[23]

[4]. صحيفه نور، ج 1، ص 6.
[5]. حديد 57، آيه 25.
[6]. نحل 16، آيه 36.
[7]. براى آگاهى بيشتر ر.ك: نصرى، عبدالله، انتظار بشر از دين، پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى.
[8]. مائده 5، آيه 55 و ر.ك: يوسف (12)، آيه 40؛ مائده (5)، آيه 42 و 43.
[9]. نساء 4، آيه 58 و ر.ك: مائده (5)، آيه 67.
[10]. الشيخ عبد على بن جمعه العروسى الحويزى، تفسير نورالثقلين، ج 1، 496.
[11]. ص 38، آيه 26 و ر.ك: همان، آيه 20؛ نمل (27)، آيه 26 و 27؛ نساء (4)، آيه 54.
[12]. انبياء 21، آيه 78 و ر.ك: نساء (4)، آيات 58 و 65؛ مائده (5)، آيه 42؛ انبياء (21)، آيه 78؛ انعام (6)، آيه 89.
[13]. آل عمران 3، آيه 159 و ر.ك: شورى (42)، آيه 38.
[14]. هود 11، آيه 113 و ر.ك: نساء (4)، آيه 58؛ نحل (16)، آيه 90؛ ص (38)، آيه 28؛ حج (22)، آيه 41؛ بقره (2)، آيه 279.
[15]. اسراء 17، آيه 70 و ر.ك: آل عمران (3)، آيه 19؛ نساء (4)، آيه 32.
[16]. تحريم 66، آيه 9 و ر.ك: اعراف (7)، آيه 56؛ بقره (2)، آيه 218.
[17]. انفال 8، آيه 60.
[18]. نساء 4، آيه 71.
[19]. همان، آيه 75.
[20]. آل عمران 3، آيه 149 و ر.ك: منافقون (63)، آيه 8؛ محمد (47)، آيه 35؛ هود (11)، آيه 113؛ آل عمران (3)، آيه 146.
[21]. بقره 2، آيه 246 و 247 و ر.ك: كهف، آيات 83ـ98.
[22]. براى آگاهى بيشتر ر.ك: عباسعلى عميد زنجانى، مبانى انديشه سياسى اسلام، فصل 5، انديشه سياسى در متون اسلامى؛ آيه الله مكارم شيرازى، پيام قرآن تفسير موضوعى، ج 9و10.
[23]. صحيفه نور، ج 2، ص 180.

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسمان، پرسش ها و پاسخ ها «ولایت فقیه و جمهوری اسلامی ایران .

حتما بخوانيد

ویژه نامه احکام جامع سایت هدانا 

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.