جایگاه حاکم و مدیر ظالم و عادل از منظر روایات

جایگاه حاکم و مدیر ظالم و عادل از منظر روایات
فهرست این نوشتار:
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هيچ بندهاى به فرمانروايى نزديك نمىشود، مگر آنكه از خدا دور مىشود. وهيچ بندهاى مالش افزوده نمىشود، مگر آنكه حسابش دشوارتر مىشود. وپيروان هيچ بندهاى بيشتر نمىشوند، مگر اينكه شياطين او بيشتر مىشوند».[1]
2. در حديثى ديگر فرمود: «صلاح دو صنف از امّت من موجب صلاح تمام امّت وفساد آنان موجب فساد همه امّت است: فقها وفرمانروايان».[2]
3. در روايتى ديگر فرمود: «فرمانروايان از همه مردم بىوفاتر وكممحبّتترند».[3]
جايگاه حاكمان عادل
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس بر مردم حكومت كند وعدالت را پيشه خود سازد ودرِ خانه خود را به روى مردم بگشايد وموانع ملاقاتش را براى مردم مرتفع كند تا همه به او دسترسى داشته باشند وبه احوال مردم برسد، بر خداست كه ترس او را در قيامت به ايمنى مبدّل گردانيده واو را وارد بهشت كند».[4]
2. از حضرت رضا عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «در ميان فرمانروايان گروهى هستند كه خداوند متعال دين حق را به ايشان عطا كرده وآنان را بر شهرها مسلّط گردانده، تا به سبب آنها ستمها وضررها را از دوستانش دور كند وبه بركت آنان امور مسلمانان را اصلاح نمايد ومؤمنان در سختىها وگرفتارىها به ايشان پناه برند ونيازمندان وشيعيان ما به آنان متوسّل شوند وبه سبب آنان،خداوندترس مؤمنان رابه ايمنى مبدّل كرده است. اين دسته از حاكمان در مملكت ظالمان، مؤمنان حقيقى وامينان خدا در زميناند ونور آنها به اهل آسمان روشنى مىدهد، همانگونه كه ستاره به اهل زمين روشنى مىدهد. ودر قيامت نور آنها عرصه محشر را روشن مىكند. آنها براى بهشت خلق شدهاند».[5]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هرگاه خداوند متعال خير مردمى را بخواهد، حاكم مهربانى بر آنان مسلّط كرده وبراى او وزير عادلى فراهم مىسازد».[6]
كيفيّت رفتار با حاكمان
اطاعت از حاكم وحكم يارى كردن او
1. در روايتى معتبر مىخوانيم كه امام کاظم عليه السلام به شيعيان خود فرمود: «با ترك اطاعت از حاكم، خود را خوار نكنيد؛ پس اگر عادل باشد از خداوند بقا ودوامش را تقاضا كنيد واگر ظالم وستمكار باشد از خدا بخواهيد كه اصلاحش كند كه صلاح شما در صلاح حاكم شماست. وحاكم عادل بهمنزله پدرى مهربان است. آنچه را براى خود مىخواهيد براى او نيز طلب كنيد وآنچه را براى خود نمىخواهيد برايش آرزو نكنيد».[7]
2. در حديثى به سند معتبر آمده است كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «خدا رحمت كند كسى را كه فرمانرواى خود را بر نيكى كردن به او يارى كند».[8]
تحريك كردن حاكم ظالم، يا مدارا كردن با وى
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس (بىجهت) متعرّض فرمانرواى ظالم شود واز او آزارى ببيند، خداوند او را بر آن آزار ثواب ندهد وصبر را روزيش نكند».[9]
2. در حديث است كه حضرت امير المؤمنين عليه السلام به هنگام شهادت به امام حسن مجتبى عليه السلام چنين سفارش كرد: «صالحان را براى صلاحشان دوست بدار وبا فاسقان به ظاهر مدارا كن ودر دل، دشمن آنها باش».[10]
بقاى ظالم را دوست نداشته باش وبه ظلمش كمك نكن
1. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس بقاى ظالمان را دوست داشته باشد، گويى دوست دارد كه خدا را معصيت كنند. وهر كس دوست داشته باشد كه خدا را معصيت كنند، آشكارا با خدا دشمنى كرده است».[11]
2. در حديثى ديگر فرمود: «حضرت عيسى عليه السلام به بنىاسرائيل مىگفت: ظالم را بر ظلمش يارى نكنيد كه ارزش شما باطل مىشود».[12]
3. در حديث صحيح ومعتبر ديگرى فرمود: «هر كس ظالمى را بر ضدّ مظلوم يارى دهد، خداوند متعال پيوسته بر او خشمگين باشد تا دست از يارى او بردارد».[13]
به در خانه ظالم نرو
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «چهار چيز است كه دل را فاسد مىكند ونفاق را در دل مىروياند همانگونه كه آب درخت را مىروياند : شنيدن ساز وآواز، ياوهسرايى كردن ودشنام دادن، به در خانه حاكمان ظالم رفتن، به شكار (براى تفريح) رفتن».[14]
2. در حديثى ديگر فرمود: «به درِ خانه حاكمان (ظالم) وآنها كه با حاكمان هستند نرويد كه نزديكترين شما به آنها دورترين شما از خداوند است. وهر كس حاكمى ظالم را بر خدا ترجيح دهد، خداوند پرهيزگارى را از او برداشته واو را سرگردان مىكند».[15]
3. در حديث است كه عبد الغفّار بن القاسم از حضرت باقر وصادق عليهما السلام پرسيد: در مورد رفتن نزد حاكم ظالم چه مىفرماييد؟ فرمود: «اين كار را براى تو خوب نمىدانم». عرض كرد: بسيار اتّفاق مىافتد كه در سفر به شام مرا نزد ابراهيم پسر وليد مىبرند. حضرت فرمود: «رفتن نزد شاهان وحكّام سه پىامد منفى به دنبال دارد: محبّت دنيا، فراموشى مرگ، راضى نبودن به آنچه خداوند روزى تو كرده است». عرض كرد: اى پسر رسول خدا، من اولاد بسيار دارم وبراى تجارت به شام مىروم. حضرت اجازه داد.[16]
همكارى با ظالمين
1. در حديث است كه سليمان جعفرى گويد خدمت امام رضا عليه السلام رسيدم. فرمود: «چه مىكنى؟» عرض كردم: متكفّل كارهايى هستم كه مردم از جانب فرمانروايان (ظالم) انجام مىدهند. حضرت فرمود: «مداخله كردن در كارهاى آنها ويارى كردنشان وتلاش در برآورده شدن حوائجشان معادل كفر ونگاه كردن به آنها از روى عمد، گناه كبيره است».[17]
2. در روايتى معتبر مىخوانيم كه صفوان جمّال (شتردار) خدمت امام كاظم عليه السلام رسيد. حضرت فرمود: «همه چيز تو خوب است، جز آن كه شتران خود را به اين مرد (هارون الرشيد) كرايه مىدهى». صفوان عرض كرد: والله كه شتران خود را براى كار بد يا شكار لهوى ومانند آن به او كرايه ندادهام، بلكه براى سفر حج بوده است. علاوه بر اينكه خودم همراه شتران با او به مكّه نمىروم، بلكه غلامان وكاركنانم را مىفرستم. حضرت فرمود: «آيا دوست دارى آنقدر زنده باشد كه كرايه شتران تو را بدهد؟» عرض كرد: آرى. حضرت فرمود: «هر كس بقاى آنان را بخواهد از ايشان است وهر كه از ايشان باشد اهل جهنّم است».[18]
3. از حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس به حكم حاكم ظالم راضى باشد وبه او كمك كند، از دوستان او خواهد بود».[19]
4. در حديثى ديگر فرمود: «ظلمكننده ويارىكننده او بر ظلم وكسى كه راضى به آن ظلم باشد، هر سه شريك در گناهند».[20]
جبران كردن همكارى با ظالم
1. در حديث است كه مفضّل بن مزيد كه كاتب ونويسنده خلفا ودر عين حال از شيعيان بود، خدمت امام صادق عليه السلام رسيد وعرض كرد: از خدماتى كه به خلفا مىكنم اطّلاع داريد؟ حضرت فرمود: «درآمدى كه از اين راه كسب مىكنى به شيعيان (فقير) بده، زيرا خداوند متعال فرمايد: حسنات وكارهاى نيك، گناهان وسيّئات را از بين مىبَرد».[21]
2. در حديث است كه على بن حمزه مىگويد: دوستى داشتم كه از نويسندگان بنىاميّه بود. همراه من خدمت امام صادق عليه السلام رسيد. عرض كرد: من در ديوان بنىاميّه كار مىكردم واز اين راه ثروت فراوانى گرد آوردهام. حضرت فرمود: «اگر مردم براى بنىاميّه كتابت نمىكردند وبراى آنها غنيمت جمع نمىكردند وبرايشان به جنگ نمىرفتند ونزد آنها حاضر نمىشدند، آنها حقّ ما را غصب نمىكردند». آن شخص گفت: آيا چارهاى براى جبران اشتباهات گذشته وجود دارد؟ حضرت فرمود: «اگر بگويم به آن عمل مىكنى؟» عرض كرد: آرى، عمل مىكنم. حضرت فرمود: «آنچه را در ديوان بنىاميّه به دست آوردهاى، اگر صاحبانش را مىشناسى به آنها بازگردان واگر آنها را نمىشناسى (به نيّت صاحبان اصلى) به نيازمندان صدقه بده؛ اگر به اين دستور عمل كنى بهشت را براى تو ضمانت مىكنم». آن شخص ساعتى سر به زير افكند وبه فكر فرو رفت. سپس سر بلند كرد وعرض كرد: اين كار را انجام مىدهم. على بن ابى حمزه
مىگويد: آن جوان همراه ما به كوفه آمد وتمام دارايىاش، حتّى لباسهايى را كه به تن داشت، به گفته امام، هزينه كرد. ما در ميان دوستان خود مالى جمع كرده ولباسهايى برايش خريده وپولى برايش فرستاديم. پس از آن، چند ماه بيمار شد. به ديدنش رفتم. در حال جان دادن بود. چشم گشود وگفت: حضرت صادق عليه السلام به ضمانتى كه وعده كرده بود وفا كرد. اين سخن را گفت وجان به جانآفرين تسليم كرد. او را دفن كرديم، سال بعد كه خدمت امام صادق عليه السلام رسيدم، حضرت فرمود: «به خدا سوگند نسبت به رفيقت به ضمانتى كه كردم
وفا نمودم».[22]
منازعه با حاكم واستفاده از اموال وى
1. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «براى هر كس كه اعتقاد به امامت ما داشته باشد اميد نجات دارم، مگر سه گروه: حاكمى كه بر رعيّت خود ظلم كند، كسى كه در دين بدعت بگذارد، كسى كه آشكارا گناه كند».[23]
2. در حديثى ديگر فرمود: سه گروهند كه هر كس با آنها منازعه كند خوار وبىارزش شود: پدر، پادشاه (ظالم كه توان مقابله با او را ندارد)، طلبكار».[24]
3. در حديثى معتبر مىخوانيم كه حميرى خدمت امام زمان ـ عجّل الله تعالى فرجه الشريف ـ نامهاى به اين مضمون نوشت: شخصى متصدّى اوقاف است وتصرّف در موقوفات را حلال دانسته وبىپروا در آن تصرّف كرده وگاه هديهاى براى من مىفرستد (آيا مىتوانم از هداياى او استفاده كنم؟) حضرت در پاسخ نوشتند: «اگر اين مرد مال وثروتى غير از درآمد موقوفات در اختيار دارد از غذايش بخور واحسانش را بپذير واگر به غير از آن مال حرام چيزى ندارد از غذايش نخور ومالش را قبول نكن».[25]
نصيحت حاكم و رساندن حاجات مردم به او
1. در حديثى معتبر مىخوانيم كه امام باقر عليه السلام فرمود: «هر كس نزد حاكم ظالمى برود واو را امر به پرهيزگارى كند وپندش دهد، ثوابش همانند ثواب جنّ واِنس خواهد بود».[26]
2. در حديثى صحيح ومعتبر آمده است كه حضرت کاظم عليه السلام وحضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمودند: «هر كس حاجت كسى را به حاكم برساند ومشكل او را حل كند، خداوند متعال قدمهايش را در قيامت بر پل صراط ثابت گرداند».[27]
مجازاتها وپىامدها
مجازات مدح يا راهنمايى ظالم
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس حاكم ظالمى را مدح وستايش وبه خاطر طمع در دنيا در نزد او اظهار شكستگى وخضوع كند، در جهنّم با او باشد زيرا خداوند متعال فرمايد: (وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ)».[28]
2. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس ظالمى را بر ظلمش راهنمايى كند، در جهنّم با هامان وزير فرعون باشد.[29] وهر كس از سوى ظالمى خصومت ودشمنىكند، يا در آن خصومت به آن ظالم كمك كند، هنگامى كه ملكالموت نزدش آيد او را به نفرين خدا وآتش جهنّم بشارت دهد.[30] وهر كس تازيانهاى در دست گرفته ونزد پادشاه يا حاكم جبّارى بايستد، خداوند متعال آن تازيانه را در قيامت همچون اژدهايى از آتش جهنّم كند كه بلنداى آن هفتاد ذراع باشد وآن را در جهنّم بر او مسلّط گرداند».[31]
مجازات درخواست از حاكم ظالم
از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «دين خود را با پرهيز از محرّمات وتقيّه از مخالفان ومستغنى شدن به خدا از طلب حاجت كردن از پادشاهان تقويت كنيد. وبدانيد هر مؤمنى كه نزد سلطانى يا كسى كه با او در دينش مخالف باشد، به منظور طلب مال دنيا خضوع كند خداوند او را گمنام كند واو را دشمن دارد وبه خود واگذارد واگر چيزى از دنياى او به دستش برسد بركت آن را بگيرد واگر آن را در راه حج يا عمره يا آزاد كردن بردگان هم هزينه كند، ثوابى به او ندهد».[32]
گناه ومجازات همكارى با حاكمان ظالم
1. در حديثى معتبر مىخوانيم كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله فرمود: «در روز قيامت منادى از سوى خداوند ندا كند: كجايند ظالمان وكسانى كه به آنها كمك كردهاند؟ كجايند آنان كه دوات ظالمان را ليقه گذاشته[33] ، يا سر كيسه (محصولات) آنها را بسته، يا قلمى به آنها دادهاند؟ آنها را با ظالمان محشور كنيد».[34]
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس به حكم حاكم ظالمى راضى باشد وبه او كمك كند، از دوستان او خواهد بود (وسرنوشت او را خواهد داشت)».[35]
3. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هنگامى كه خداوند بهشت را آفريد… فرمود: به عظمت وبزرگواريم سوگند كه اين افراد را وارد بهشت نكنم: كسانى كه مداومت بر شرب خمر داشته باشند، خودفروشان، سخنچينان، بىغيرتها (در مورد همسر)، مأموران نظامى حكومت طاغوت، همجنسبازان، كسانى كه نبش قبر مىكنند وكفن مىدزدند، مأمور وصول عوارض ماليات حكومت ظالم، كسانى كه صله رحم را ترك كنند، كسانى كه قائل به جبر باشند».[36]
مجازات توجيه ظلم ظالم وخضوع در برابر ثروتمند مغرور
1. در حديثى صحيح ومعتبر مىخوانيم كه امام صادق عليه السلام فرمود: «هر كس ظالمى را در ظلمش معذور بدارد (وظلم او را توجيه كند)، خداوند ظالم ديگرى را بر او مسلّط گرداند تا بر وى ظلم كند. سپس اگر دعا كند دعايش مستجاب نخواهد شد وخداوند او را بر تحمّل آن ستم ثواب نخواهد داد».[37]
2. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس نزد توانگر (مغرورى) برود وبراى او خضوع واظهار شكستگى كند، دوسوم دينش ازبين مىرود».[38]
مجازات به ناحق حكومت كردن وبه كار مردم رسيدگى نكردن
1. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «هر كس به ناحق حاكم بر گروهى شود وبر آنان مسلّط گردد، خداوند در مقابل هر روز حكومتش هزار سال او را در كنار جهنّم نگاه مىدارد وهنگامى كه محشور شود دستهايش در گردنش بسته باشد، سپس اگر به امر خداوند در ميان آنها عمل كرده باشد او را رها مىكند واگر بر آنها ظلم كرده باشد او را به جهنّم مىاندازد».[39]
2. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس حاكم بر مسلمانان شود وحقّ آنها را تباه كند وبه احوال آنان نپردازد، خداوند وى را ضايع كرده، (او را به حال خود رها مىسازد) ورحمتش را از او بازمىگيرد».[40]
3. از حضرت على عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر حاكمى كه مردم را از عرضه مشكلاتشان به خود ممنوع سازد، خداوند در قيامت حاجت او را برآورده نكند. واگر چيزى به رسم هديه (به صورت هديه ودر واقع رشوه) بگيرد، گويى از غنايم جنگى دزدى كرده كه بدترين دزدىهاست. واگر رشوه بگيرد گويى به خدا شرك ورزيده است».[41]
4. از امام صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «خداوند به پيامبرى از پيامبرانش كه در كشورى مىزيست كه حاكمش ظالم وجبّار بود، مأموريّت داد كه به آن حاكم بگويد: تو را حاكم نكردهام كه خون مردم را بريزى واموالشان را بگيرى، بلكه تو را حكومت بخشيدم كه صداى مظلومان را از من بازگيرى. بىشك ستمهايى كه بر آنها شود را بازخواست مىكنم، هر چند ستمديدگان
كافر باشند».[42]
مجازات جبّاران
از امام باقر عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «در جهنّم كوهى است كه آن را «سعدا» مىگويند. ودر آن كوه وادىاى هست كه نام آن «سقر» است. ودر آن وادى، چاهى است كه آن را «هبهب» مىگويند. هرگاه درِ آن چاه را بردارند جهنّميان از گرما وحرارت آن فرياد مىكشند. آن چاه جاى جبّاران است».[43]
مجازات ظالمان
1. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «دعاى سه كس از درگاه خدا رد نمىشود: دعاى پدر براى فرزند نيكوكار ونفرينش بر فرزند بدكردار، نفرين مظلوم بر ظالم ودعاى مظلوم براى كسى كه انتقام او را از ظالم بگيرد، دعاى مؤمن براى مؤمنى كه به خاطر اهلبيت : به او كمك مالى كند ونفرين مؤمن بر كسى كه علىرغم توانايى مالىاش به آن مؤمن نيازمند كمك نكند».[44]
2. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «خداوند فرمايد: خشم من بر ظالمى كه به مظلومى ظلم كند كه ياورى جز من ندارد، سخت وشديد است».[45]
3. در حديثى ديگر فرمود: «خداوند فرمايد: دعاى شخصى را كه مظلمهاى از كسى نزد او باشد مستجاب نمىكنم».[46]
4. از حضرت صادق عليه السلام روايت شده است كه فرمود: «هر كس بر ديگرى ظلم كند، خداوند متعال كسى را مأمور كند كه همانند آن ظلم را نسبت به او يا فرزندان وى، يا فرزندان فرزندانش (هرگاه راضى به فعل پدر باشند) انجام دهد».[47]
5. در حديثى ديگر فرمود: «هر كس حقّ مؤمنى را حبس كند، خداوند متعال او را (در عرصه محشر) پانصد سال سر پا نگاه دارد،… ومنادى ندا كند كه اين ظالمى است كه حقّ خدا را حبس كرده است، در نتيجه چهل روز او را سرزنش كنند، سپس دستور مىدهد او را به جهنّم ببرند».[48]
6. از حضرت رسول صلى الله عليه و آله روايت شده است كه فرمود: «بهترين جهادها آن است كه صبح هنگام، فكر ظلم بر كسى را در ذهن نداشته باشد».[49]
[1] . ثواب الأعمال، ص 310.
[2] . خصال، ج 1، ص 81، ح 11؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 336، ح 1.
[3] . امالى صدوق، ص 21.
[4] . امالى صدوق، ص 245، ح 2.
[5] . منية المريد، ص 164 و165.
[6] . امالى صدوق، ص 245، ح 3.
[7] . امالى صدوق، ص 338، ح 21.
[8] . ثواب الأعمال، ص 221.
[9] . همان، ص 296.
[10] . امالى مفيد، ص 129؛ امالى طوسى، ج 1، ص 6.
[11] . معانى الأخبار، ص 253.
[12] . معانى الأخبار، ص 196.
[13] . ثواب الأعمال، ص 323.
[14] . خصال، ج 1، ص 214، ح 56؛ بحارالأنوار، ج 89، ص 73، ح 43.
[15] . ثواب الأعمال، ص 310.
[16] . بحارالأنوار، ج 75، ص 377، ح 32.
[17] . بحارالأنوار، ج 75، ص 374، ح 25؛ تفسير عيّاشى، ج 1، ص 238، ح 110.
[18] . تفسير عيّاشى، ج 1، ص 238، ح 110؛ رجال كشى، ص 373.
[19] . تنبيه الخواطر، ج 1، ص 17.
[20] . خصال، ج 1، ص 126، ح 63؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 332، ح 67.
[21] . رجال كشى، ص 374، ح 702؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 376، ح 33.
[22] . كافى، ج 5، ص 106، ح 4؛ تهذيب، ج 6، ص 380، ح 41.
[23] . خصال، ج 1، ص 135، ح 90؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 337، ح 6.
[24] . خصال، ج 1، ص 188، ح 233؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 338، ح 10.
[25] . احتجاج، ج 2، ص 572.
[26] . السرائر، ج 3، ص 634.
[27] . امالى طوسى، ج 1، ص 206 و207.
[28] . ترجمه: «بر ظالمان تكيه نكنيد كه موجب مىشود آتش شما را فرو گيرد». (سوره هود، آيه 113)امالى صدوق، ص 426.
[29] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 6؛ مكارم الأخلاق، ص 428.
[30] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 5؛ مكارم الأخلاق، ص 428.
[31] . كتاب من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 10؛ مكارم الأخلاق، ص 432.
[32] . ثواب الأعمال، ص 294.
[33] . «ليقه» تكه نخ يا ابريشم (يا قطعه پنبه) به هم پيچيدهاى است كه در دوات مىگذارند ومركّب روى آنمىريزند (تا اگر دوات واژگون شود جوهر نريزد وبه هنگامى كه قلم وارد آن مىشود جوهر زيادى بر نوك قلمننشيند) ليق هم گفته شده است (فرهنگ عميد).
[34] . ثواب الأعمال، ص 309.
[35] . تنبيه الخواطر، ج 1، ص 17؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 377، ح 33.
[36] . خصال، ج 2، ص 202، ح 16؛ بحارالأنوار، ج 75، ص 343، ح 31.
[37] . كافى، ج 2، ص 334، ح 18.
[38] . تفسير عيّاشى، ج 1، ص 120، ح 379.
[39] . امالى صدوق، ص 433.
[40] . ثواب الأعمال، ص 309.
[41] . همان، ص 310.
[42] . كافى، ج 2، ص 333، ح 14.
[43] . ثواب الأعمال، ص 324.
[44] . امالى طوسى، ج 1، ص 286 و 287.
[45] . همان، ج 2، ص 19.
[46] . ثواب الأعمال، ص 321؛ فلاح السائل، ص 38.
[47] . كافى، ج 2، ص 332، ح 13.
[48] . كافى، ج 2، ص 367، ح 2.
[49] . محاسن، ص 292، ح 449.