وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

انتخاب مردم یا انتصاب الهی در امامت /پاسخ به سخنان نسنجیده حسن روحانی

0

انتخاب مردم یا انتصاب الهی در امامت

فهرست این نوشتار:

حسن روحانی روز چهارشنبه در ضیافت افطار اساتید دانشگاه سخنان در باب نفی مشروعیت انتصابی امامت در سخنانی نسنجیده ابراز داشت که: «امیرالمؤمنین مبانی حکومت و مبنای ولایت را نظر مردم و انتخاب مردم می داند». او در ادامه با قرائت بخش کوتاهی از خطبۀ 92 نهج البلاغه که «لِمَن وَلَّیتُموا اَمرَکُم» ادامه داد: «[علی (ع)] گفت: هرکسی که شماها بروید و برگزینید او را به عنوان ولی خودتان و به عنوان رهبر جامعه من هم اطاعت می کنم، من هم می شنوم و [حکم او را] اجرا می کنم…». از همین رو سایت هدانا بر آن شد تا بخشهایی از سخنان حکیم فرزانه حضرت آیت الله جوادی آملی را در برابر این توهم ناروا منتشر سازد.

حضرت آيت الله جوادي آمليحضرت آيت الله جوادي آملي

دشمن پیش از آنکه «فقیه» را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج می کند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و «ائمّه» را منزوی کند، ولایت و «امامت» را منزوی می کند. بیگانگان زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!

ویژگی های عقیدتی شیعیان

1. تفویض نسبی امور به اهل بیت(ع)

توحید افعالی، به این معنا که هیچ مؤثر مستقلی در عالم امکان جز خدای سبحان نیست، جایی برای تأثیر غیرخدا بالاستقلال و در عرض ذات الهی، باقی نمی گذارد؛ اما مدلول برخی روایات حاکی از تفویض امور به رسول اکرم (ص) و ائمه اطهار(ع) است و به عقیده شیعه، میان توحید افعالی و مفاد این روایات، منافاتی وجود ندارد.

حضرت امام صادق(ع) می فرماید: خدای سبحان نبی خود را بر محبت خویش ادب کرد. و درباره او فرمود: به راستی که تو را خویی والاست. سپس [امر را] به آن حضرت واگذار کرد و [به مردم] فرمود: و هر آنچه رسول الله(ص) آورد، بگیرید و از آنچه نهی کرد، پرهیز کنید و باز فرمود: هر کس رسول خدا ه(ص) را اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است.

سپس امام صادق(ع) فرمود: رسول اکرم(ص) امر را به امیرمؤمنان علی(ع) تفویض کرد و او را امین خود دانست؛ پس شما شیعیان تسلیم شدید و دیگران انکار کردند. به خدا سوگند که ما دوست داریم هرچه گفتیم، شما نیز بگویید و آنگاه که سکوت اختیار کردیم، شما نیز خاموش باشید؛ [زیرا] ما واسطه بین شما و بین خدای عزوجل هستیم و خدا هرگز برای کسی خیری در مخالفت با امر ما قرار نداده است.[5]

در روایتی دیگر به نقل از امام باقر و امام صادق(ع)آمده است: خدا امر مخلوقات خود را به پیامبرش واگذار کرد تا اطاعت آنان را ببیند. سپس این آیه را تلاوت فرمود: «وما آتاکمُ الرّسول فخذوه وما نَهَاکمْ عنه فانتهوا».[6] در حدیث دیگری حضرت امام صادق(ع) اضافه فرموده اند: «فما فوّض إلی رسول الله(ص) فقد فوّضه إلینا»[7]؛ آنچه به رسول خدا وانهاده شد، آن حضرت به ما وانهاد.[8] توضیح اینکه تفویض دو معنای عمده دارد:

یک. تفویض به این معنا که خدا بخشی از کارهای جهان هستی را به موجودی ممکن، به نحوی واگذارد که آن موجود امکانی در مقام حدوث، متّکی بر واجب باشد و در مرحله بقا، بی نیاز و مستقل از او عمل کند! این معنا خواه در تکوین یا تشریع، افزون بر ناسازگاری با توحید، از نظر عقل و نقل نیز محال[9] است و از جهت مبدأ فاعلی و قابلی محال ذاتی است و امر محال، نه از خدا صادر می شود، نه از غیر خدا.

دو. معنای دیگر تفویض این است که خدا اطاعت فرمان پیامبر اکرم(ص) را بر همه واجب کرده و فرموده باشد: «أطیعوا الله وأطیعوا الرسول»[10] و دستورهای وی، اعم از احکام و مقررات کلی، یا تطبیق احکام الهی بر موضوعات جزیی یا احکام حکومتی و سیاسی و قضایی آن حضرت را نافذ قرار داده و فرموده باشد: «وما آتَاکمُ الرّسول فخذوه وما نَهَاکمْ عنه فانتهوا».[11] تفویض به این معنا که وضع قوانین کلی طبق رهنمود وحی و الهام غیبی، تطبیق احکام الهی، اعلام جنگ و صلح، عزل و نصب افراد و… از جانب خدا به پیامبر اکرم(ص) واگذار شده باشد، امری معقول، مقبول و خالی از اشکال است.

بنابر آنچه گفته شد، منظور از تفویضی که شیعیان درباره پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) به آنها قائل هستند، مرجعیت آن حضرات(ع) در بیان مقررات و قوانین الهی و تطبیق کلیات بر موضوعات جزیی و مسائل حکومتی و قضایی و اجتماعی است؛ یعنی پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) مظهر اراده، حاکمیت، ولایت و هدایت حق و تجلی همه اسما و صفات الهی هستند.[12]

 

2. اعتقاد به «امامت» به مثابه اصل

باید دانست که مرز ممتاز تشیع و تسنّن این است که «امامت» در فرهنگ امامیه، جزو اصول است و در مکتب اهل سنّت، از فروع. ما در علم کلام از امامت بحث می کنیم و آنها در علم فقه؛ زیرا شیعه معتقد است که امامت جانشین «نبوّت» است و نبوّت، کار خلق نیست، بلکه کار خداست؛ ازاین رو بحث درباره آن، بحثی اعتقادی و کلامی است؛ یعنی «یجب عن الله» که نبی بفرستد و «یجب عن الله» که برای نبی، جانشین معصوم تعیین کند.

به اعتقاد امامیه، چون خدا خالق و پرورش دهنده بشر است، فقط او می تواند قانونگذار را تعیین کند؛ بنابراین در امامت، سخن از کار خداست، نه کار خلق، و علمی که از کار خدا بحث می کند، «کلام» است، نه فقه؛ امّا آنان که با رأی مردم، «امام» می پرورانند و با سقیفه، «ولیّ» می تراشند، امامت را انتخابی می پندارند نه انتصابی. آنان مسئله امامت را از فعل خدا به کار خلق فرومی کشانند و لاجرم، علمی که در این باره بحث می کند، علم «فقه» خواهد بود.[13]

گفتنی است که دشمن پیش از آنکه «فقیه» را از صحنه سیاست بیرون کند، «فقه» را خارج می کند و پیش از آنکه «ولی» را از صحنه سیاست بیرون براند و «ائمّه» را منزوی کند، ولایت و «امامت» را منزوی می کند. بیگانگان زیرک گفتند و آشنایان خام، پذیرفتند که امامت، کاری مردمی است و تعیین آن از مردم نیز برمی آید!

غرض آنکه هیچ گاه امام را قبل از امامت خانه نشین نکردند، بلکه ابتدا «امامت» و پس از آن «امام» را منزوی کردند. کسی که می گوید: «منّا أمیرٌ ومنکم أمیرٌ»[14]، امامت را امری مردمی می داند نه الهی! و وقتی امامت، مردمی شد، نصب یا انتخاب آن از سقیفه نیز برمی آید.

نخست امامت را از عرش به فرش و از انتصاب به انتخاب آوردند، سپس از نصّ به سقیفه کشاندند و امامت را در سقف سقیفه اسیر کردند و پس از آن، حضرت علی(ع) را خانه نشین کردند. اینکه در جوامع روایی ما ملاحظه می شود که بخشی از امامت در مسائل اعتقادی شکوفاست و قسمتی دیگر در فقه؛ چنان که امامت، هم در کنار نماز، روزه، زکات، حج و جهاد است و هم همراه نبوّت، برای آن است که یک ضلع آن، کار حتمی خداست (تعیین امام) و ضلع دیگرش کار خلق است (پذیرش ولایت امام). براین اساس، پذیرش ولایت امام همانند اقامه نماز و گزاردن حج و… بر مردم واجب است. آنجا که ولایت در کنار نماز آمده است، درباره کار خلق است و وقتی امامت در کنار نبوّت آمده است، درباره کار خداست.

شیعه امامت را، هم در اصول اعتقادی در کنار نبوّت می نگرد و هم در مسائل فروع، همراه نماز و روزه؛ و اگر گفته می شود که چیزی همتای امامت نیست، برای آن است که امامت شرقاً محدود به اصل و غرباً محدود به فرع است، امّا نماز و روزه، شمال و جنوب و شرق و غربش محدود به فقه و فرع است و این امتیاز برجسته تشیع از برادران اهل سنّت است.[15]

 

ولایت فقیه

«ولایت فقیه» نیز مسئله جانشینی از امامت امام معصوم(ع) است و بر این اساس، فقیه جامع الشّرایط در زمان غیبت، جانشین امام معصوم(ع) است و چون امام معصوم، گذشته از اینکه حکم خدا را بیان می کند، مسائل حکومتی را نیز اداره می کند و رابطه او با مردم، رابطه امام و امّت است، رابطه جانشینان امام معصوم(ع) نیز که فقهای واجد شرایط علم و عدل هستند، با مردم، پیوند امام و امّت است.

همه ادلّه عقلی ای که درباره نبوت و امامت عامّه اقامه می شود، در زمان غیبت، درباره ولایت فقیه نیز قائم است؛ لذا ولایت فقیه مسئله ای کلامی است؛ پس این کلام، فقه را مشروب می کند و سایه ای بر آن می افکند؛ آن گاه انسان سراسر فقه را با دیدگاه کلامی می نگرد و برای مطالب فرعی فقه، صاحب و مسئول می بیند و درنتیجه، مسائل فقهی سازماندهی می شود و از آشفتگی بیرون می آید.

سرّ اینکه حضرت امام خمینی(ره) مکرّر در گفتار و نوشتار خویش فرموده اند: «اگر کسی سراسر دین را بررسی کند، خواهد دید که دین سیاست را به همراه دارد، سائس را پیش بینی کرده و مجری، قیم و صاحب را از نظر دور نداشته است، آن است که ایشان از دیدگاه کلام به فقه نگریسته و از افق بلند کلام مسائل فقهی را می نگرد.[18]

مردم ولی فقیه را به مثابه توکیل انتخاب نمی کنند و موکل او نیستند، بلکه متولّی وی هستند؛ یعنی نسبت به وی تولی دارند. وی ولی است و مردم «مُولّی علیه» هستند؛ نه اینکه مردم موکل باشند و او وکیل، نماینده، نایب یا منتخب مردم. ولی فقیه، منصوب حضرت ولی عصر(عج) و نماینده و نایب آن حضرت است.

سالیان متمادی (حداقل از زمان آیت الله بهبهانی تا زمان حضرت امام خمینی(ره)) طول کشید تا چنین مسئله عمیق فقهی حل شد و در این مدّت امور زیر مبرهن شد:

1. کار فقیه جامع الشّرایط، تنها فتوا دادن نیست و دین، گذشته از مؤلّف، مصنّف، شارح، ترجمان و مبین، «متولّی» می خواهد تا با پذیرش تولیت دین، همه احکام آن را احیا کند و عینیت بخشد.

2. برپایه ادلّه اصلی نبوّت و امامت، نظام حکومتی مردم باید نظام اسلامی باشد.

3. انبیا و ائمّه معصومین(ع) تنها برای مسئله گفتن نیامدند، اما طاغیان لئام، دست آنها را بستند: «یقتُلونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقّ»[19]؛ «یقتُلونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الحَق»[20]؛«قَتلَهُمُ الاَنبِیاءَ بِغَیرِحَق».[21]

4. رابطه فقیه و مردم، از رابطه مرجع و مقلّد بالاتر و در سطح رابطه امام و امّت است. براین اساس، حضرت امام راحل(ره) چند کار مهم ذیل را انجام داد:

الف. «ولایت فقیه» را به دنبال «امامت» قرار داد.

ب. امامت و ولایت را در جای خود (علم کلام) نشاند.

ج. درخت برومند امامت و ولایت را شکوفا کرد.

د. امامت و ولایت را بر سراسر فقه سایه افکن کرد.[22]

 

پی نوشت ها:
—————————————-

 

[5]. کافی، ج1، ص265، ح 1، باب التفویض الی رسول الله(ص).

[6]. کافی، ج1، ص266، ح3.

[7]. کافی، ج1، ص266، ح2.

[8]. ر.ک: توحید در قرآن، ص483-485.

[9]. محال، یا عادی است یا عقلی و ذاتی.

[10]. نساء، 59.

[11]. حشر، 7.

[12]. برای توضیحات بیشتر ر.ک: توحید در قرآن، ص483-490.

[13]. برای توضیحات بیشتر ر.ک: پیرامون وحی و رهبری، مقدّمه کتاب و مقاله دوم (فصل نهم و دهم)، ص139 ـ 144.

[14]. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج2، ص24.

[15]. ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینی(ره)، ص247-248.

[16]. بحارالانوار، ج8، ص197، ح186.

[17]. ر.ک: معاد در قرآن، ج5، ص240-241.

[18]. «والله! اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرّفی کرده اند. سیاست مُدُن از اسلام سرچشمه می گیرد» (صحیفه نور، ج1، ص99)؛ «احکام سیاسی اسلام بیشتر از احکام عبادی اش است. کتابهایی که اسلام در سیاست دارد، بیشتر از کتابهایی است که در عبادت دارد» (همان، ص402).

[19]. آل عمران، 21.

[20]. بقره، 61.

[21]. آل عمران، 181.

[22]. ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینی (ره)، ص247-251.

 

منبع: سایت هدانا برگرفته از حوزه.

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.