وبگاه پاسخگویی به سوالات دینی هدانا

اعتراض ملائکه به فساد انسان در زمین

0

اعتراض ملائکه به فساد انسان در زمین
سوره بقره، آيه 30

آفرينش آدم

«وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِيها مَنْ يُفْسِدُ فِيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ»19؛ «و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت: من در زمين جانشينى خواهم گماشت، [فرشتگان ]گفتند: «آيا در آن كسى را مى گمارى كه در آن فساد كند و خون ها بريزد و حال آن كه ما با ستايش تو، [تو را] تنزيه مى كنيم و به تقديست مى پردازيم. فرمود: من چيزى مى دانم كه شما نمى دانيد».

پرسش 1 . ملائكه از كجا مى دانستند كه آدمى بر روى زمين فساد مى كند؟

پرسش 2 . آيا قبل از حضرت آدم عليه السلام، آدم هايى بر روى زمين مى زيسته اند؟

در پاسخ به اين سؤال، ابتدا چند نظريه معروف و مشهور زير را مطرح مى نماييم:

1. عده اى بر اين باورند كه خداوند، آينده انسان را براى فرشتگان بيان كرده بود.20

2. برخى مى گويند: ملائكه خودشان از عبارت «فى الارض» فهميدند كه آدمى بر روى زمين فساد مى كند؛ زيرا خصوصيت زمين، محدوديت و تزاحم و نزاع است و طبيعت آدمى نيز از اين قاعده جدا نيست.

 

مرحوم علامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد: مطلبى را كه ملائكه از مقام مقدس خداوند پرسيده اند، از جمله «إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً» فهميده بودند؛ زيرا آنها دانستند كه موجود زمينى، قطعا مادى و مركب از قواى غضب و شهوت است و زندگى آنها، داراى تزاحم و محدوديت است و بايد بر پايه تعاون و اجتماع باشد. از اين رو، چنين زندگانى اى، خالى از مفاسد و خون ريزى ها نخواهد بود و از طرف ديگر مى ديدند كه «خلافت» و جانشينى كسى كه داراى چنين مفاسد و نواقصى است، نمى تواند حاكى از وجود خداوند بزرگى كه داراى اسماى حسنى و جامع تمام صفات كمال و منزه از هرگونه عيب و نقص است، باشد.21

 

 

3. ملائكه قبلاً مخلوقات ديگر و انسان هايى را كه قبل از آدم مى زيسته اند، ديدند و پيشينه آنها را مى دانستند. بنا بر آن چه تفسير نمونه بيان كرده، به نظر مى رسد كه همه نظريات مطرح شده مى توانند صحيح باشند و نمى توان يكى از آنها را مردود دانست؛ زيرا همه اينها در مورد انسان، واقعيت دارند و در عين حال، منافاتى با هم ندارند.

 

 

پيشينه انسان

علامه طباطبايى در ذيل آيه اول سوره نساء22 مى فرمايد: مراد از «نفس واحده»، آدم و مراد از «زوجها»، حوا مى باشد كه پدر و مادر نسل انسانند و ما نيز از نسل آنها هستيم و از آيه شريفه روشن مى شود كه نسل موجود از انسان، تنها به آدم و همسرش منتهى مى شود و جز اين دو نفر، هيچ كس ديگرى در انتشار اين نسل، دخالت نداشته است.

آيا قبل از حضرت آدم، انسان هايى بر روى كره زمين بوده اند؟

در اين بحث، به محاسبه اى ساده مى پردازيم؛ تا بدانيم كه بنا بر شواهد تاريخى و اسلامى، از عمر انسان كنونى كه از نسل آدم است، چه مدت مى گذرد. بنا بر برخى شواهد، طوفان نوح در حدود 3200 سال پيش از ميلاد مسيح به وقوع پيوست و آن طوفان، در سن 950 سالگى حضرت نوح اتفاق افتاد و بنا بر نقل بحارالانوار، بين نوح و آدم، 1500 سال فاصله بوده است و حضرت آدم، 936 سال عمر كرده است. با محاسبه ارقام فوق، مى توان تخمين زد كه خلقت آدم در كمتر از 9 هزار سال پيش اتفاق افتاده است؛ يعنى آدم ابوالبشر در عصر جديد كه از هزاره هشتم قبل از ميلاد شروع مى شود، خلق شده و بر روى زمين، زندگى كرده است.

 

 

از نوع قربانى هابيل و قابيل كه شترى سرخ رو يا گوسفندى بود و همچنين گندم زرد رنگ، مى توان حدس زد كه در آن زمان، اهلى كردن حيوانات و همچنين كشاورزى، رواج داشته است و اين نيز از مهم ترين شواهدى است كه بر خلقت آدم در عصر حجر صحه مى گذارد؛ زيرا كه مشخصه عصر حجر جديد، اهلى كردن حيوانات وحشى و رواج كشاورزى است و از اين جا فهميده مى شود كه از عمر حضرت آدم، چند هزار سال بيشتر نگذشته بود.

از كشفيات و آثارى كه از انسان ماقبل تاريخ به دست آمده و با تحقيق زمين شناسان كه عمر نوع بشر را بيش از صدها هزار سال دانسته اند و براى اين گفتار خود از سنگواره ها و اسكلت هاى سنگ شده و انسان هاى قديم دلايلى آورده اند كه عمر نوع بشر بيش از پانصدهزار سال است، آشكار مى شود كه قبل از آدم ابوالبشر، موجوداتى (انسان هايى) در زمين زندگى كرده و سپس منقرض شده اند و اين پيدايش و انقراضشان، بارها تكرار شد و پس از چند دوره، نوبت به نسل حاضر رسيده است. از اين رو، برخى اين مطلب را دليلى دانسته اند كه ملائكه از فساد و خون ريزى هاى انسان هاى قبلى، مطلع بودند.

از برخى روايات امامان معصوم عليهم السلام نيز بر مى آيد كه سابقه خلقت بشر، قبل از دوره حاضر بوده است و ما به نقل سه حديث زير اكتفا مى كنيم:

الف) در كتاب توحيد23 از امام صادق عليه السلام اين گونه نقل شده است: «شايد شما گمان مى كنيد كه خداى عز و جل غير از شما هيچ بشر ديگرى نيافريده است؛ نه، چنين نيست؛ بلكه قبل از شما هزار هزار آدم آفريده كه شما از نسل آخرين آنها هستيد».24

ب) در كتاب خصال از امام باقر عليه السلام چنين نقل شده است: «خداى عز و جل از روزى كه زمين را آفريد، هفت عالم را در آن خلق، سپس منقرض كرد و هيچ يك از آن عوالم از نسل آدم ابوالبشر نبوده اند و خداى متعال، همه آنها را از پوسته روى زمين (خاك) آفريد و نسلى را بعد از نسل ديگر ايجاد كرد و براى هر يك، عالمى را بعد از عالم ديگر پديد آورد؛ تا سرانجام، آدم ابوالبشر را آفريد و ذريه اش را از او منشعب ساخت»25.

ج) از امام باقر عليه السلام از پدرانش نقل شده كه حضرت على عليه السلام فرمود: «خداوند تبارك و تعالى، پس از آن كه هفت هزار سال از زندگى همزمان جن و نَسناس بر روى زمين گذشته بود، اراده كرد تا مخلوقى را با دست خويش بيافريند كه در شأن او باشد؛ از اين رو، آدم را خلق كرد و پرده از طبقات آسمان برداشت و به ملائكه گفت: بر اهل زمين و از جمله جن و نسناس، نظر بيفكنيد. پس هنگامى كه ملائكه معصيت و فساد و خون ريزى روى زمين را مشاهده كردند، بر آنها گران آمد و بر اهل زمين تأسف خوردند و گفتند: خداوندا تو بزرگ، توانا، جبار، قاهر و عظيم الشأنى و اين مخلوقات ضعيف و ذليل، در دست قدرت تو هستند و با روزى تو زندگى مى كنند و از نعمت سلامتى كه تو به آنها داده اى، بهره مندند و در عين حال، چنين گناهانى را مرتكب مى شوند و تو بر آنها خشم و انتقام نمى گيرى. اين مسئله، بر ما گران و مايه تعجب ماست.

 

 

هنگامى كه خداوند، اين سخنان را شنيد، گفت: من اراده كرده ام كه خليفه اى در روى زمين قرار دهم؛ تا بر روى زمين حجتى از جانب من بر خلقم باشد. ملائكه گفتند: شايسته است آن خليفه را از ما قرار دهى؛ زيرا ما فساد نمى كنيم و همواره تو را تقديس و سپاس مى گوييم. خداوند جل و علا گفت: آن چه را من مى دانم، شما نمى دانيد. من اراده كرده ام كه خلقى را با دست خويش بيافرينم و از فرزندان او، انبيا و مرسلين و بندگان صالح و پيشوايان هدايت گر را قرار دهم و آنان را به عنوان جانشينان خلقم بر روى زمين قرار دهم؛ تا آنان را از معصيت من باز دارند و از عذاب من بيم دهند و به اطاعت از من، هدايت كنند و به سوى من بياورند.

 

 

من نسناس را از روى زمين بر مى افكنم و زمين را از وجودشان پاك مى گردانم و جن هاى عاصى را دور مى افكنم و در مكان هاى دور دست در آسمان ها و زمين اسكان مى دهم؛ پس در مجاورت خلق من قرار نمى گيرند و بين جن و خلقم، پرده اى قرار مى دهم و بدين ترتيب، نسل خلق شده، جن را نمى بينند و با آنها نشست و برخاست نمى كنند و با آنان معاشرت نمى كنند. پس هرگاه هر يك از افراد اين نسل كه آنها را برگزيده ام، از فرمان من سرپيچى كنند، آنان را در جايگاه گنهكاران اسكان مى دهم و در جاهايى كه آنان را وارد مى كنم، اينان را نيز وارد مى كنم و باكى ندارم؛ سپس ملائكه گفتند: پروردگارا! هر آن چه تو مى خواهى، انجام بده كه ما به جز آن چه تو به ما آموخته اى، از پيش خود، چيزى نمى دانيم و تو داناى حكيمى»26.

 

 

نكات قابل توجه در اين روايت عبارتند از:
1. محاوره خداوند با ملائكه، پس از هزاران سال زندگى مشترك جنيان و نسناس ها بر روى زمين بوده است.
2. خلقت جن ها و نسناس ها مى تواند مقدم باشد و خلقتشان يكى پس از ديگرى واقع شده باشد.
3. خلقت آدم به عنوان خليفه، با اراده خاص خداوند صورت گرفته است و امتياز خاصى نسبت به موجودات ديگر دارد.
4. جن به معناى پنهان است و چون خداوند اراده كرده كه از معاشرت و اختلاط ظاهرى با انسان ها محروم باشد، بدين نام ملقب شده است.
لازم به ذكر است كه در برخى منابع و دائره المعارف ها، درباره ويژگى هاى نسناس و انسان هاى ماقبل حضرت آدم، مانند انسان نئاندرتال و كرمانيون، مطالبى گفته شده كه به دليل حدسى بودن، از نقل آنها خوددارى مى كنيم.27

 

 

نتيجه گيرى
1. سرسلسله افراد بشر كنونى، حضرت آدم ابوالبشر عليه السلام و حضرت حوا بوده اند و حضرت آدم عليه السلام بدون پدر و مادر بوده است و از عناصر خاكى و روح مقدس، پديد آمده است.
2. فرضيه هاى باستان شناسى ثابت مى كنند كه قبل از حضرت آدم عليه السلام، موجوداتى، شبيه انسان وجود داشته و بر زمين، زندگى مى كرده اند كه اين موضوع، شواهدى از روايات را نيز به همراه دارد و ملائكه با ديدن آنها، علم پيدا كرده بودند كه انسان بر زمين، خون ريزى و فساد مى كند.

19. بقره 2، آيه 30.

20. مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 145، ح 15.

21. طباطبايى، تفسير الميزان،، ترجمه: سيد محمدباقر موسوى، ج 1، ص 148.

22. «يا أَيُّهَا النّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَةٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنْهُما رِجالاً كَثِيراً وَ نِساءً وَ اتَّقُوا اللّهَ الَّذِي تَسائَلُونَ بِهِ وَ الْأَرْحامَ إِنَّ اللّهَ كانَ عَلَيْكُمْ رَقِيباً»؛ «اى مردم! از پروردگارتان كه شما را از نفس واحدى آفريد و جفتش را [نيز] از او آفريد و از آن دو، مردان و زنان بسيارى پراكنده كرد، پروا داريد و از خدايى كه به [نام] او از همديگر درخواست مى كنيد، پروا نماييد و زنهار از خويشاوندان مَبُريد، كه خدا همواره بر شما نگهبان است».

23. شيخ صدوق، التوحيد.

24. التوحيد، ج 2، ص 27.

25. صدوق، الخصال، ج 2، ص 652.

26. بقره 2، آيه 30.

27. ر.ك: عبدالحسين سعيديان، دائرة المعارف، ج 2، ح 1401.

منبع: سایت هدانا برگرفته از پرسمان، تفسیر آیات برگزیده (جلد اول).

حتما بخوانيد

 

ویژه نامه قرآن پژوهی

 

نظر مخاطبان درباره این مطلب:

دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط سایت هدانا منتشر خواهد شد.

با توجه به حجم سوالات، به سوالات تکراری پاسخ داده نمی شود لطفا در سایت «سرچ» کنید.