آيا در جهان بد مطلق وجود ندارد توضيح دهيد ؟

آيا در جهان بد مطلق وجود ندارد توضيح دهيد ؟
امور جهان به دو دسته نيكى ها و بدى ها تقسيم مى گردد. ولى در يك حساب ديگر هيچگونه بدى در نظام آفرينش وجود ندارد آنچه هست خير است و نظام موجود نظام احسن است و زيباتر از آنچه هست امكان ندارد، بدى يك امر عدمى است يعنى بديها همه ازنوع نيستى و عدم مى باشند، مقدمه كسانى كه ميگويند شر عدمى است اين نيست كه شرى در جهان وجود ندارد ناگفته شود اين خلاف واقعيت است با لحن و العيان مى بينيم كه كورى وكرى و بيمارى و ظلم و ستم جهل ناتوانى و مرگ و زلزله… وجود دارد نه مى توان منكر وجود اينها شد و نه منكر شر بودن شان. و هم اين نيست كه چون شر عدمى است پس شر وجود ندارد. و چون شر وجود ندارد پس انسان وظيفه اى ندارد زيرا او وظيفه انسان مبارزه با بديها و بدها و تحصيل خوبيهاست و چون هر وضعى خوب است و بد نيست پس بايد به وضع موجود هميشه رضا داد و بلكه آنرا بهترين وضع ممكن دانست. سخن در اين است كه همه اينها از نوع عدميات و فقدانيات مى باشد و وجود اينها از نوع وجود كمبوديها و خلاها است و از اين جهت شر هستند كه خود نابودى و نيستى و يا كمبودى و خلا هستند و يا منشا نابودى و نيستى و كمبودى و خلا مى باشند و نقش انسان جبران كمبوديها و پر كردن خلا ها و ريشه كن كردن ريشه هاى اين خلا ها و كمبوديها است. با اين تحليل اين روشن مى شود كه آنچه شر و بدى است از نوع هستى نيست بلكه از نوع خلا و نيستى است پس اصلاً بدى وجود ندارد.
از نظر عدل الهى و حكمت بالغه ع خوبى ها و بدى ها در ج هان دو دسته متمايز و جدا از يكديگر نيستند آنطورى كه مثلاً جمادات از نباتات و نباتات از حيوانات جدا هستند و صفهاى خاص را بوجود مى آورند. اين خطاست كه گمان كنيم بديها يك رده معينى از اشياء هستند كه ماهيت آنها را بدى تشكيل داده و هيچگونه خوبى در آنها نيست و خوبى ها نيز به نوبه خود داشته است و ديگر نه جدا و متمايز از بدى ها خوبى و بدى آميخته به همند. تفكيك ناپذير و جدا نشدنى هستند كه بدى هست همانجا خوبى هم هست و آنجا كه خوبى است همانجا بدى نيز وجود دارد. خوبى و بدى باهم سر رشته و آميخته كه گوئى با يكديگر تركيب شده اند اما از تركيب شيميايى بلكه تركيبى عميق تر و لطيف تر. از نوع وجود وعدم در خارج دو گروه جداگانه را تشكيل نميدهند. عدم هيچ و پوچى است، و نمى تواند در مقابل هستى جاى خاصى براى فرد داشته باشد، ولى در همان جا كه وجود ها است كه در چشم نابينا وجود دارد. نه نابينائى كه همان فقدان و نداشتن بينائى است، و خود واقعيت مخصوص ندارد. خوبى و بدى ها همچون هستى و نيستى است بلكه خوبى عين هستى است و بدى عين نيستى است. هر جاكه سخن از بدى مى رود حتما پاى يك نيستى و فقدان دركار است بدى يا خودش از نوع نيستى است و يا مستلزم مى باشد. يعنى موجودى است كه خودش از آن جهت كه خودش است خوب است، و از آن جهت بد است، كه مستلزم يك نيستى است و تنها از آنجهت كه مستلزم نيستى است بد است نه از جهت ديگر، ما نادارى، فقر، مرگ و… را بد مى دانيم اينها ذاتا نيستى و عدم مى باشند همچنين گزندگان، درندگان ميكروب ها و آفت ها را بد مى دانيم.
اينها مستلزم نيستى و عدم هستند. بدين جهت سوال كننده محترم بدى در جهان وجود ندارد، و جزء نيستى است. وقتى نيستى بود ديگر مطلق و غير مطلق معنا ندارد. اصلاً در جهان بدى وجود ندارد (1)
منبع:
1- برگرفته از كتاب عدل الهى، مرتضى مطهرى. به نقل از اداره پاسخگويى آستان قدس رضوى