آيا بعد از آمدن دين اسلام اديان ديگر مثل يهودى و مسيحى باطل هستند؟

آيا بعد از آمدن دين اسلام اديان ديگر مثل يهودى و مسيحى باطل هستند؟
آيا بعد از آمدن دين اسلام اديان ديگر مثل يهودى و مسيحى باطل هستند؟
قرآن و پلوراليسم دينى
قرآن حقانيت شرايع انبياى الهى پيشين را در زمان پيامبرشان مىپذيرد و همه آنها را در عصر خود اسلام به معناى واقعى كلمه مىداند اما با رسالت پيامبر اسلام آنها را نسخ مى كند. افزون بر آن شرايع پيشين در زمان بعثت پيامبر اسلام همه تحريف شده بوده و حقانيت و اعتبار خود را از دست داده بوده است. از هميت رو قرآن همگان را به سوى آيين اسلام دعوت مى كند.
عدم قبول غير اسلام
اين آيات با صراحت، اسلام را تنها دين حق و صراط مستقيم معرفى مىكند و پيروى از ديگر اديان را باطل دانسته، به پيروى از اسلام دعوت مىكند:
2. 1 «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِى الْآخِرَهِ مِنَ الْخاسِرِينَ و هر كس جز اسلام، دينى [ديگر] جويد، هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيانكاران است». (آل عمران/ 85) البته اسلام همه پيامبران الهى را راهبر به سوى «حقيقت» دانسته و دين همه را اسلام مىداند. بنابراين پيروى از پيامبران خدا، در عصر رسالتشان، همان اسلام است و مصداق آن در زمان رسالت حضرت ختمى مرتبت، پيروى از آيين حضرت محمد (ص) است.
2. 2 «وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لاَ النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِى جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِىٍّ وَ لا نَصِيرٍ هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى] است و چنانچه پس از علمى كه تو را حاصل شد، از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت».
2. 3 «وَ قالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ قالَتِ النَّصارى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْواهِهِمْ يُضاهِؤُنَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ و يهود گفتند: عُزَير، پسر خداست و نصارا گفتند: مسيح، پسر خدا است اين سخنى است [باطل] كه به زبان مىآورند، و به گفتار كسانى كه پيش از اين كافر شدهاند، شباهت دارد. خدا آنان را بكشد چگونه [از حق] بازگردانده مىشوند؟»
آيات فراوان ديگرى از اين سنخ وجود دارد كه شما را به تأمّل و تدبّر بيشتر در آنها ارجاع مىدهيم.
3 دين همه انسانها
بسيارى از آيات قرآن، همه انسانها را مخاطب قرار داده و به دين اسلام دعوت نموده و قرآن و پيامبر اسلام را هادى همه انسانها معرفى كرده است. از جمله اينكه مىفرمايد: «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّهً لِلنَّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً و ما تو را نفرستاديم، مگر براى همه مردم تا [آنها را به پاداش الهى] بشارتدهى و [از عذاب او] بترسانى…». در جاى ديگر مىفرمايد: «قُلْ يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّى رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى همه شما هستم». در رابطه با همگانى بودن قرآن در موارد مختلفى مىفرمايد: «إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ لِلْعالَمِينَ آن كتاب (قرآن) نيست، مگر تذكرى براى همه جهانيان».
4 فراخوانى اهل كتاب به اسلام
قرآن مجيد اهل كتاب را به اسلام فرا خوانده و روىگردانى از آن را كفر و حق پوشى تلقى نموده و به شدت از آن توبيخ مىكند:
«اى اهل كتاب پيامبر ما به سوى شما آمد در حالى كه بسيارى از حقايق كتاب [آسمانى] را كه شما مخفى داشتيد، روشن مىسازد و از بسيارى از آنها صرف نظر مىكند. آرى از جانب خدا به سوى شما نور و كتاب آشكارى آورد. خداوند به بركت آن، كسانى كه خشنودى او را پيروى كنند، به راههاى سلامت هدايت مىكند و به فرمان خود، از تاريكىها به سوى روشنايى مىبرد و آنها را به راه راست هدايت مىكند».
قرآن در جاى ديگر مىفرمايد: «يا اهل الْكِتابِ لِمَ تَكْفُرُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ اى اهل كتاب چرا به آيات خدا كافر مىشويد، در حالى كه [بر درستى آن] گواهيد».
چكيده ديدگاه اسلام پيرامون حقانيت و اعتبار عبارت است از:
1 دين حق، تنها اسلام است. اسلام همان آيين توحيدى به معناى كامل كلمه و در همه ابعاد آن است كه دين همه پيامبران الهى بوده و آنان، همگان را به سوى آن دعوت كردهاند. بنابراين آموزههايى چون تثليث، ثنويت و… هرگز بنياد و اساس درستى ندارد.
2 از نظر اسلام، شريعت داراى كثرت طولى است يعنى، آنچه در طول تاريخ تغيير كرده، شريعت الهى بوده است و هر پيامبر صاحب شريعتى، شريعت پيشين را نسخ نموده و شريعتى كاملتر، متناسب با رشد بشر و مقتضيات زمان عرضه كرده است. بنابراين تكثّر طولى نه عرضى شريعت وجود داشته است و با شريعت خاتم همه شرايع پيشين نقض شده و تنها دين مقبول، توحيد ناب و شريعت محمدى (ص) است.
اكنون اين سئوال رخ مىنمايد كه با توجه به انحصار حقانيت در دين توحيدى اسلام و شريعت آسمانى محمدى (ص) يهوديان، مسيحيان، زرتشتيان و پيروان ديگر اديان چه وضعى خواهند داشت؟ آيا همه آنان به جهت بطلان دينشان اهل دوزخ و شقاوتند يا اهل نجات و رستگارى؟ در برابر اين پرسش سه رويكرد وجود دارد:
1 انحصارگرايى سختگيرانه
بر اساس اين گمانه در ميان همه اهل زمين تنها پيروان دين و مذهب و فرقه واحدى اهل نجات و رستگارىاند. به عنوان مثال تنها مسلمان شيعه دوازده امامىِ پايبند به همه اصول مذهب و احكام شريعت امكان رستگارى دارد و ديگران همه نارستگارانند. چنين نگرشى نه مبناى خردپذيرى دارد و نه با منطق اسلام تلائم دارد. از نظر عقلى اين گمانه مغاير با اصل غلبه خير بر شر است و از نظر دينى با غلبه رحمت خدا و هدف اساسى خلقت انسان و ملاكها و معيارهاى رستگارى و نارستگارى ناسازگارى دارد.
2 تكثرگرايى نجات
براساس اين گمانه، همه پيروان اديان اهل نجات و رستگارىاند. به عبارت ديگر شرط نيك فرجامى فقط ديندارى است و بس، اما اينكه كدامين دين را برگزينيم هيچ نقشى در اين زمينه ندارد. اين گمانه مبتنى بر پلوراليسم دينى است كه بطلان و ناراستى آن از نظر عقل و دين مورد بررسى واقع شد.
3 قرآن و نجاتگرايى اعتدالى
قرآن در باب نجات نه سختگيرى انحصارگرايانه را بر مىتابد و نه كثرتگرايىِ حق و باطل يكسان انگار. را در نگاه قرآن كفر و انحراف از دين حق دو گونه است:
1 كفر عناد و لجاجت (جحود) كسى كه داراى چنين كفرى است از نظر اسلام قطعاً مستحق عقوبت است.
2 كفر جهالت و نادانى چنين كفرى اگر ناشى از تقصير و كوتاهى عمدى شخص نباشد، بلكه صاحب آن از سويداى دل جوياى حقيقت و پيرو آن در حدى كه با آن آشناست باشد، و با قلب سليم و تسليم قلبى در برابر حق، خدا را ملاقات كند خداوند او را معذب نمىسازد چراكه عذاب خدا تابع حجتهايى است كه بر بندگان تمام كرده و واكنشهاى منفى آگاهانه و حقستيزانه آنها در برابر حجج الهى. قرآن ضمن آنكه تنها دين حق و صراط نجات را آيين اسلام مىداند، به نكات مهمى در كنار اين مسئله پيرامون شرايط نجات و رستگارى اشاره مىكند از جمله:
الف) درباره قيامت مىفرمايد: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مَالٌ وَلا بَنُونَ* إِلا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ روزى كه مال و پسران سود نبخشد جز اينكه كسى با قلب سليم نزد خدا بيايد. قلب سليم نيز قلب تسليم در برابر خدا و حقيقت است.»
ب) از طرف ديگر قرآن مىفرمايد: «وَمَا كُنَّا مُعَذِبيِن حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولا ما چنين نيستيم كه رسول نفرستاده (بدون اتمام حجت) كسى را عذاب كنيم.»
ج) در جاهاى ديگر قرآن يادآور شده است كه «إِنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ خدا هرگز پاداش نيكوكاران را تباه نمىسازد.»
از آنچه گذشت روشن مىشود كه سعادت اخروى در گرو عوامل متعددى است از جمله: 1 حسن فعلى يا گزينش راه درست 2 حسن فاعلى يعنى سلامت و پاكى درون و تسليم امر حق بودن 3 برقرارى حجت الهى و چگونگى برخورد و واكنشهاى انسان در برابر آن.
انگاره فوق خرد پذيرترين انگاره است در اين انگاره از سويى مسئوليت انسان در جستجو و گزينش راه حق محفوظ است و از ديگر سو هيچ انسانى صرفاً به جهت عدم دستيابى غير ارادى به راه حق و حقيقت مورد عذاب و شقاوت قرار نمىگيرد.
معيارهاى دين حق
اكنون اين سئوال پديد مىآيد كه اگر تنها يك دين برحق است و همه انسانها وظيفه دارند تا در حد توان به شناسايى و كشف دين حق پرداخته و از آن پيروى كنند چه راهى براى تشخيص دين حق و تميز دادن آن از راهها و اديان باطل وجود دارد و چگونه مىتوان دريافت كه در ميان همه اديان موجود تنها آيين اسلام برحق است؟ به يارى خدا اين مسئله را در شماره آتى پى مىگيريم.
پىنوشتها:
Religious Pluralism.
Religious Exclusivism.
Contradiction.
Self Contradiction.
Scepticism.
Self Conclusion.
Self exclusion.
نحل/ 66 جاثيه/
32 ابراهيم/ 9 و
10 بقره/
256 جهت آگاهى بيشتر ر. ك:
الف) محمدحسن، قدردان قراملكى، قرآن و پلوراليزم دينى (تهران: مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر
ب) مركز مطالعات و پژوهشهاى فرهنگى حوزه علميه، پلوراليسم دينى
ج) على، ربانى گلپايگانى، تحليل و نقد پلوراليسم دينى
د) كتاب نقد، ش
4 اسرا/ 36 يونس/ 36 نجم
28 آل عمران/
85 بنگريد: محمدحسن، قدردان قراملكى، قرآن و پلوراليزم، ص 117-
136 بقره،
120 توبه/
30 ر. ك: آل عمران/ 31 (مباهله با مسيحيان) توبه/ 31 و 32 نساء 157 و 71 مائده 51 و
473 سبأ/
28 اعراف/ 158، نساء 79 حج 49، فرقان/ 1، انبيا
107 تكوير، 27 انعام/ 18 ص 87 انعام/ 90 ابراهيم/ 1 و 52 آل عمران/ 138 انعام 18 نساء 174 فرقان/
1 مائده/ 15- 16 و
19 آل عمران/ 7 بقره/ 41 آل عمران/
71 بنگريد: محمدحسن قدردان قراملكى، قرآن و پلوراليزم.
جهت آگاهى بيشتر در اين زمينه بنگريد: شهيد مطهرى، مجموعه آثار ج 1، صص 288 285، قم و تهران: صدرا.
همان، ص 285
280 شعراء/ 88-
89 اسراء/
15 توبه/
120 جهت آگاهى بيشتر بنگريد: شهيد مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، صص 292- 289 و 326- 295 ج 5، ص 61- 56 علامه طباطبايى، الميزان، ج 5، ص 61-. 56 /پرسمان