چگونه خدا را بشناسيم؟ (3)
چگونه خدا را بشناسيم؟ (3)
استادمحمدتقی فعالی
سه) قلب و شهود
خداوند در وجود انسان، بُعد سومي قرار داده که با کمک آن، حقايق فوق حسّي و فوق عقلي حاصل ميشود. آدمي ميتواند با تزکيه نفس خود را به کمال برساند و پنجرهاي ديگر براي کسب معرفت بگشايد. با قلب ميتواند به معرفتهاي متفاوتي دست يابد و با تهذيب و خودسازي، قلب را مستحقّ دريافت حقايقي متمايز ميکند.
از نگاه قرآن جهان دو سطح دارد؛ سطح حسّي يا عالم حس و سطح فراحسّي يا عالم غيب. انسان با بصيرت قلبي ميتواند به جهان غيب راه يابد و از عالم ماورا حقايق را کشف نمايد. هرگاه پردهها کنار روند، معرفت شهودي خودنمايي ميکند و آگاهي فراحسّي و فراعقلي در دامن انسان قرار ميگيرد. معرفت شهودي، نتيجه راه عقلي است و قلب آدمي با چشم درون به عالم ماورا دست يافته سنخ ديگري از دانش و بينش را تجربه خواهد کرد.
قرآن علاوه بر شناخت حسّي و شناخت عقلي به نوعي ديگر از شناخت توجّه دارد که به حوزه حس و تعقّل مربوط نميشود و آن شناخت نفس يا معرفت حضوري و شهودي است. از جمله عالم قيامت انباء، اخبار و مشاهده سيرت هر يک از افراد بشر است و در آن روز سريره و پنهاني در انسان باقي نميماند. انسان در آن روز به عرض اعمال احتياجي ندارد، بلکه او بر نفس خود بينا و داناست.
بَلِ الانَسانُ عَليَ نَفسِهِ بَصِيرَة؛ بلکه انسان خود بر نفس خويشتن بيناست (1).
در اين آيه علم انسان بر اعمال و رفتارش از جنسي ادراکات حسّي و عقلي نيست، بلکه نشأت گرفته از شهود باطني است (2). از اين رو بصيرت در اين آيهي کريمه به معناي رؤيت قلبي و ادراک باطني است (3).
شاهد ديگر مربوط به ماجراي معراج نبي مکرّم اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) است. اين سفر به اذن الهي شبانه از مسجد الحرام به مسجد الاقصي که مقدمهاي براي معراج بود آغاز شد. اين سير خارقالعاده شبانه به سبب آن بود که خداوند متعال، بخشي از آيات عظمت خود را به پيامبرش نشان دهد.
سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيهُ مِنْ آياتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ؛ منزّه است آن [خدايي] که بندهاش را شبانگاهي از مسجد الحرام به سوي مسجد الاقصي -که پيرامون آن را برکت دادهايم- سير داد، تا از نشانههاي خود به او بنمايانيم، که او همان شنواي بيناست (4).
مفاد جمله «لِنُرِيَهُ مِن ءَايَاتِنَا» آن است که انسان داراي نوعي ادراک شهودي، غير از ادراک حواس پنج گانه ظاهري است؛ مانند اينکه انسان در خود مييابد که ميشنود، ميبيند و درک ميکند. اين علم به واسطه حواس ظاهري يا باطني نيست، بلکه اين قسم از شهود و رؤيت، شأن فؤاد و وظيفه روح است (5).
ابراهيم (عليه السلام) که قهرمان توحيد و مبارزه با بتپرستي است، بعد از آزمايشهاي بزرگ به مقام بالاي ايمان و يقين نايل شد. شايد به همين دليل خداوند به او پاداشي بزرگ عطا کرد و آن اينکه ملکوت آسمان و زمين را مشاهده کرد:
وَكَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ؛ و اينگونه، ملکوت آسمانها و زمين را به ابراهيم نمايانديم تا از جمله يقين کنندگان باشد (6).
نمونه قرآني ديگر تعليم تمامي اسماء به آدم (عليه السلام) است:
وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلَائِكَةِ فَقَالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ و [خدا] همه [معاني] نامها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: اگر راست ميگوييد، از اسامي اينها به من خبر دهيد (7).
علم به اين اسما از نوع علوم عادي نيست. واقعيت آن است که با اين علم، حقايق موجودات و اعيان هستي بر آدم کشف شد و او به مقام شهود تمامي اسما نايل آمد و اين امرِ بزرگ است که ملاک خلافت در زمين و معيار برتري او بر ديگران شده است (8). خداوند اين علم شهودي را در آدم و به اعتقاد مرحوم علامه طباطبايي (رحمة الله) و فيض کاشاني (رحمةالله) در انسان به وديعت نهاد تا به تدريج آثار آن ظاهر شده به فضيلت برسد (9). ماجراي يوسف (عليه السلام) و نمونههاي بسيار ديگر بيان کننده وجود شناخت شهودي و قلبي است.
در روايات اسلامي نيز مطالب فراواني درباره اينگونه شناخت آمده است از جمله سخن معروف اميرالمؤمنين علي (عليه السلام) درباره خداوند متعال است، هنگامي که از حضرت سؤال ميشود: آيا پروردگار خود را ديدهاي؟ حضرت در جواب ميفرمايد: پروردگاري را که نبينيم عبادت نميکنم. سپس درباره کيفيت اين مشاهده سؤال ميشود و حضرت در جواب ميفرمايد:
چشمها به وسيله نگاه ظاهري قادر به ديدن نيستند، بلکه قلبها به وسيله حقايق ايمان ميتوانند او مشاهده کنند (10).
اين مشاهده همان مشاهده شهودي است که علم و معرفت شهودي را در پي دارد. امام علي (عليه السلام) حجّت خدا بر روي زمين را اينگونه توصيف ميکند:
علم و دانش با حقيقت بينايي، به آنها روي آورده، و روح يقين را لمس کردهاند و آنچه را دنياپرستان هوسباز مشکل ميشمردند بر آنها آسان است… آنها خلفاي الهي در زميناند و دعوت کنندگان به سوي دين خدا (11).
پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) در حديثي فرمود:
اگر زيادهروي در سخنان شما و آزادي دلهايتان در برابر فساد نبود، آنچه را من ميبينم، مشاهده ميکرديد و آنچه را من ميشنوم، شما هم ميشنيديد (12).
امام رضا (عليه السلام) به نقل از آخرين فرستاده الهي براي ايمان پايههايي بيان ميفرمايد که اولين ستون آن شناخت قلبي و دروني است:
ايمان معرفت به قلب، اقرار به زبان و عمل به ارکان و جوارح است (13).
راه قلب و شهود بهترين راه براي شناخت خداوند است. اين نوع شناخت نسبت به خدا در تمام انسانها و در درجههاي مختلف وجود دارد و هر انساني به اندازه گنجايش درونش ميتواند به شهود خداوند دست يابد. و تنها گناه است که رنگ و بوي اين معرفت را کمرنگ ميکند.
براساس آموزههاي رضوي هرگونه درک صحيحي از خداوند به ارادہ و افاضه خود خداوند بلندمرتبه تحقّق مييابد. چنانکه خود او بهترين دليل و راهنما بر ذات خود اوست:
يا مَن دَلَّنِي عَلَي نَفسِهِ وَ ذَلَّلَ قَلبِي بِتَصدِيقِهِ؛ اي خدايي که مرا به سوي خود رهنمون گشتي و با معرفت خود دلم را نرم کردي (14).
از منظر امام هشتم (عليه السلام) خداوند سرچشمه همهي کمالات است و آفريده، هر کمالي را از خداوند دريافت ميکند بيآنکه نقش مستقلي براي غير او در دريافت اين کمالات وجود داشته باشد:
اللَّهُمَّ أَنَا لَكَ وَبِكَ وَإِلَيكَ وَ مِنكَ لا أَملِكُ لِنَفسِي ضَرًّا وَلا نَفعاً، خدايا من از توام و وابسته توام و روانه به سوي توام و از توام. براي خود زيان و سودي به دست ندارم (15).
بر اين اساس، محل پيدايش هر معرفت و صفت کمالي براي نفس و روح انسان، آفريدگار بلندمرتبه است و تلاش انسانها و استفاده از ابزارهايي چون مدرسه، کتاب و تحصيل تنها زمينه تحقّق اين افاضه را فراهم ميکند.
بنابراين نيل به معرفت شهودي امکانپذير است امّا بايد راهي براي آن يافت. قرآن کريم تقوا، ايمان، عمل صالح، توبه، محاسبه و يقين را به عنوان راه کاري مناسب جهت دستيابي به شهود، ارائه ميدهد، که تمام اين شيوهها را ميتوان در يک کلمه خلاصه کرد؛ تزکيه نفس:
قَد أَفلَحَ مَن تَزَکّي؛ رستگار آن کسي که خود را پاک گردانيد.
تزکيه به معناي اصلاح، تطهير و رشد دادن است (16). بيآلايش کردن نفس درون آدمي را پاک ميکند، او را به سمت صلاح پيش ميبرد و رشد و نمو واقعي را براي جان انسان به ارمغان ميآورد. قرآن کريم تصفيه درون را راهي براي نيل به رستگاري، فهم عميق قرآن و شناخت نشانهاي الهي معرفي ميکند:
كَمَا أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولًا مِنْكُمْ يتْلُو عَلَيكُمْ آياتِنَا وَيزَكِّيكُمْ وَيعَلِّمُكُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيعَلِّمُكُمْ مَا لَمْ تَكُونُوا تَعْلَمُونَ، همانطور که در ميان شما، فرستادهاي از خودتان روانه کرديم، [که] آيات ما را بر شما ميخواند، و شما را پاک ميگرداند، و به شما کتاب و حکمت ميآموزد، و آنچه را نميدانستيد به شما ياد ميدهد (17).
امام رضا (عليه السلام) ميان خالص کردن اعمال براي خداوند که بخشي از تزکيه نفس است با سيراب شدن از چشمههاي حکمت دروني رابطه تنگاتنگي برقرار ميفرمايد. آن حضرت علم و دانش را يکي از پيامدهاي اخلاص بيان ميفرمايد:
هيچ بندهاي چهل روز براي خداوند خالص نشد، جز اينکه چشمههاي حکمت از دانش بر زبانش جاري شد (18).
پينوشتها:
1- قيامت/14.
2- طوسي، التبيان، ج 10، ص 195؛ فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 5، ص 255؛ شوکاني، فتح القدير، ج 5، ص 406؛ حسيني شاه عبدالعظيمي، تفسير اثناعشري، ج 13، ص 396.
3- طباطبايي، الميزان، ج 20، ص 106.
4- اسراء/1.
5- حسيني همداني، انوار درخشان، ج 10، ص 9.
6- انعام/75.
7- بقره/31.
8- فخر رازي، مفاتيح الغيب، ج 2، ص 397.
9- فيض کاشاني، تفسير الصافي، ج 1، ص 110؛ طباطبايي، الميزان، ج 1، ص 117-114.
10- صدوقي، التوحيد، ص 109.
11- نهجالبلاغه، ص 497؛ صدوق، الخصال، ج 1، ص 187؛ مفيد، الامالي، ص 250.
12- طباطبايي، الميزان، ج 5، ص 292.
13- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 226.
14- کليني، الکافي، ج 2، ص 579.
15- موحد ابطحى، الصحيفة الرضوية، ص 82.
16- فراهيدي، العين، ج 5، ص 394؛ فيومي، مصباح المنير، ج 2، ص 254؛ طريحي، مجمع البحرين، ج 1، ص 203؛ ابن منظور، لسان العرب، ج 14، ص 358.
17- بقره/151.
18- صدوق، عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص 69.
راسخون